eitaa logo
حکمت و حکایت
435 دنبال‌کننده
305 عکس
867 ویدیو
17 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💠گزارشی کاملا واقعی و مستند از لحظات مرگ💠 🌷این گزارش رو حضرت علی (ع) از لحظاتی که جان انسان میخواهد از بدنش جدا شود ارائه کرده، 👈اگه می‌خواهید بدونید آخرین لحظات چه اتفاقاتی براتون می‌افته این گزارش رو بخونید: 🔻با ورود مرگ، اعضاء و جوارحشان‌ سست‌ شده‌ و رنگ صورت و بدن‌ آنها تغيير می‌کند. 🔻آنگاه مرگ‌ لحظه‌ به‌ لحظه‌ شروع‌ می‌کند به‌ زياد شدن‌ و پيكر آنها را فرا می‌گیرد‌، 🔻تا اینکه‌ زبان‌ از كار می‌افتد ولی هنوز چشم‌ و گوش‌ از كار نيفتاده‌ است، 🔻با ديدگانش‌ می‌بيند و با گوشهايش‌ می‌شنود، عقلش‌ نيز تمام‌ و صحيح‌ است‌ و ادراكاتش‌ بجا و به‌ موقع‌ است‌. 🔻مرگ كم‌كم‌ پيش‌تر می‌آيد تا جائی كه‌ بر گوش‌ او هم‌ غلبه‌ مي‌كند و گوشش‌ به‌ پيروی از زبانش‌ كه‌ قدرت‌ خود را از دست‌ داده‌ بود، از قدرت‌ می‌افتد و شنوائی خود را از دست‌ می‌دهد. 🔻و در اين‌حال‌ در ميان‌ اهل‌ خود كه‌ اطراف‌ او گرد آمده‌اند، بطوری است‌ كه‌ نه‌ با زبان‌ می‌تواند سخنی بگويد و نه‌ با گوش‌ سخنی بشنود؛ 🔻ولی با چشمش‌ كه‌ هنوز از كار نيفتاده‌ است‌ دائماً در چهرۀ اطرافيان‌ خود نگاه‌ مي‌كند و پيوسته‌ ديدگان‌ خود را به‌ اينطرف‌ و آنطرف‌ می‌گرداند؛ 🔻و آنچه‌ را كه‌ آنها می‌گويند، حركت‌ زبانهای آنها را با چشم‌ می‌بيند ولی برگشت‌ صدای آنها را با گوش‌ نمی‌شنود. 🔻و مرگ‌ پيوسته‌ قدم‌ جلوتر می‌گذارد و با او چسبندگی بيشتری پيدا می‌كند، 🔻تا آنكه‌ چشم‌ او نيز بدنبال‌ گوشش‌ بسته‌ می‌شود، 🔻و جانش‌ از كالبدش‌ بيرون‌ می‌رود، 🔻و بصورت‌ مرداری در بين‌ اهل‌ خود در می‌آيد. 📛بطوری‌كه‌ تمام‌ اهل‌ و نزديكان‌ او از او به‌ وحشت‌ می‌افتند و از كنار او دور می‌شوند؛ و آن‌ مردۀ مسكين‌ نيز نمی‌تواند با گريۀ خود به‌ گريۀ آنان‌ كمك‌ دهد، و سخن‌ آنان‌ را كه‌ در سوگ‌ او به‌ ناله‌ و فغان‌ سخنانی را به‌ او خطاب‌ می‌نمايد پاسخ‌ گويد. 🔘سپس‌ جنازۀ او را بر می‌دارند بسوی گوری كه‌ برای او کنده‌اند، و او را در ميان‌ زمين‌ به‌ عملش‌ می‌سپارند و از او دور می‌شوند و از زيارت‌ و ديدار او منقطع‌ می‌گردند، 📕نهج البلاغه خطبه ۱۰۷
📔 بهلول را گفتند که فلانی هنگام تلاوت قرآن چنان از خود بیخود میشود که نقش بر زمین شده و غش میکند. بهلول گفت: او را بر سر دیوار بگذارید تا تلاوت کند، اگر غش کرد در عمل خود صالح است..
📔 مردی بار گندم خویش به آسیاب برد، آسیابان که بیوەزنی بود گفت: 2 روز دیگر آردها آماده است. مرد با لحنی آمرانه گفت: گندم مرا زودتر آرد کن وگرنه دعا میکنم خرت (که سنگ آسیاب را می‌چرخاند) تبدیل به سنگ شود. زن (آسیابان) در جواب گفت: اگر نفسی به این گیرایی داری، دعا کن گندمت آرد شود، خر را ول کن! 👈 ای کاش کسانی که برای همه آرزوی مرگ می‌کنند برای خوشبختی خویش نیز دعائی بکنند..!
✂️✂️✂️✂️ آرایشگر دختر فرعون، خدا پرست بود. روزی در حالی که سر دختر فرعون را شانه می کرد، شانه از دستش افتاد، آن را برداشت و نام خدا را بر زبان آورد. دختر فرعون گفت: آیا جز پدر من، خدای دیگری داری؟ آرایشگر کفت: خدای من و خدای پدر تو و خدای آسمان ها و زمین، خدای یگانه است که شریکی ندارد. دختر برخاست و گریه کنان نزد پدر رفت. فرعون گفت: چرا گریه می کنی؟ دختر گفت: آرایشگر گفته است که خدای من و خدای تو و خدای آسمان ها و زمین یکی است. فرعون، آرایشگر را احضار کرد و گفت: اگر از این گفتار بازنگری تو را هلاک می کنم! آرایشگر از توحید باز نگشت. فرعون دستور داد او را چهار میخ کردند و با میخ ها بر زمین دوختند و مار و عقرب بر سینه اش گذاشتند. فرعون گفت: از دینت باز گرد! اما او نپذیرفت. فرعون دستور داد دختر بزرگ او را روی سینه اش سر بریدند؛ ولی او از توحید باز نگشت. دختر شیر خواره ای داشت، او را نیز آوردند و روی سینه اش سر بریدند؛ اما دست از دین خود برنداشت و سپس خود آن زن با ایمان را به قتل رساندند داستان های کشف الاسرار495
✅ مرحوم آیت الله سیّدهادی خراسانی درکتاب «معجزات وکرامات ائمه اطهار علیهم السلام صفحه 9» ماجرایی را نقل می کند 🔵 که روی پشت بام خوابیده بودیم که ناگهان مار دست یکی از خویشان ما را گزید. ⚜️ وی مدّتی مداوا کرد ولی سود نبخشید. ✔️ آخرالامرجوانی به نام «سیّد عبدالامیر» نزد ما آمد و گفت: ❓کجای دست او را مارگزیده است؟ 〽️ چون محل مار زدگی را به او نشان داد، بلافاصله دستی به آن موضع زد و بکلّی محل درد خوب شد! 🖐🏻 سپس گفت: من نه دعایی دارم و نه دوایی؛ فقط کرامتی است که ازاجداد ما به ما رسیده است: 🔆 هرسمّی که از زنبوریا عقرب یا مار باشد اگرآب دهان یاانگشت به آن بگذاریم خوب می شود. 💠 جهتش نیزاین است که جدّ ما، درشام موقعی که آب به قبر شریف حضرت رقیّه افتاد جسد حضرت رقیّه سلام الله علیها را سه روز روی دست گرفت تا قبر شریف را تعمیرکردند و از آنجا این اثر در خود و اولادش مانده است » ✍️ پ ن : هم اکنون نوادگان سید مصطفی که به برکت حضرت رقیه از سید ابراهیم در سن 90 سالگی متولد شد همینگونه هستند ...
آقا سید کریم همچون آقا و مولایش امام عصر ارواحنا فداه، هر صبح و شب را به یاد حضرت سیدالشهدا گریان می شد و اشک از دیدگانش سرازیر می گشت. از جناب سید کریم که هر هفته به ملاقات امام زمان توفیق می یافت، پرسیده شد:" چه کردی که به چنین توفیقی دست یافته ای؟" او در جواب گفت:" شبی جدم رسول اکرم صلی الله علیه و آله را در عالم رؤیا دیدم. از ایشان تقاضای ملاقات با امام عصر را نمودم. آن حضرت فرمودند:" در طول شبانه روز دو مرتبه برای فرزندم سیدالشهدا گریه کن! از خواب بیدار شدم و این برنامه را به مدت یکسال اجرا نمودم تا به تشرف خدمت آن حضرت نایل آمدم."
نزدیک صندلی ایشان ( آیت الله بهجت ره ) بودم. ایشان دست گذاشته بودند روی دستۀ صندلی. تا خواستم دست ایشان را ببوسم، دستشان را کشیدند. فرمودند: «راضی نیستم به اینکه سیّد دستم را ببوسد». (براساس خاطره یکی از شاگردان) 📚 ذکرها فرشته اند، ص٨٠
✍️مرحوم حضرت آیت الله العظمی میرزا جواد انصاری همدانی(ره) نقل می فرمودند: 🔸من در یکی از خیابان های همدان عبور می کردم،دیدم جنازه ای را به دوش گرفته و به سمت قبرستان می برند و جمعی او را تشییع مینمودند، ولی از او را به سمت یک تاریکی مبهم و عمیقی می برند و روح مثالی این مرد متوفی در بالای جنازه می رفت و پیوسته می خواست فریاد کند:ای خدا،مرا نجات بده،مرا اینجا نبرند. 🔸ولی زبانش به نام خدا جاری نمی شد.آن وقت رو می کرد به مردم و می گفت:ای مردم مرا نجات دهید،نگذارید مرا ببرند ولی صدایش به گوش کسی نمی رسید. من صاحب جنازه را می شناختم،اهل همدان بود و او حاکم ستمگری بود. 📚منبع:کرامات و حکایات عاشقان خدا جلد۱ ص ۱۴۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️باید دید سرنوشت انسان چه می شود 🔹مستبصری که وصیت کرد در مسیر پیاده روی اربعین خاکش کنند 🔸اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 غربت😔 غربت😭 حجت الاسلام دارستانی ✅ در باب مصائب جانسوز امام حسن علیه السلام
✳️روزی پيامبر به عنوان امام جمعه مشغول اقامه نماز بود و امام حسين(ع) که کودکی خردسال بود در کنارش نشسته بود. امام حسين وقتی پدربزرگش در حالت سجده بود بر پشت پيامبر(ص) سوار می شد و پاهايش را تکان می داد. پيامبر هم موقع سر برداشتن از سجده مراعات حالش را می کرد و او را به آرامی در کنار خود می نشاند. همين که دوباره به سجده می رفت، امام حسين(ع) بر پشتش سوار می شد. وقتی تمام شد، ✳️مرد يهودی که شاهد اين ماجرا بود جلو آمد و به پيامبر گرامی اسلام(ص) گفت: «شما با کودکان خود به شيوه ای رفتار می کنيد که ما رفتار نمی کنيم». حضرت در پاسخ فرمود: «اگر به خدای يکتا و پيامبر او ايمان می آورديد حتماً با کودکان خود مهربان می شديد». مرد که تحت تأثير رفتار مهربانانه نبی مکرم اسلام(ص) قرار گرفته بود، گفت: «من به خدای يکتا و پيامبر او ايمان می آورم». اين گونه بود که شد.
🔴ریاکاری و از بین رفتن تمام اعمال! 🌻مرحوم قطب راوندی (رضوان اللّه تعالی ) روایت کرده است که : 🍂در بنی اسرائیل عابدی بود که سالها حق تعالی را عبادت می کرد . روزی دعا کرد که : 💚خدایا می خواهم حال خودم را نزد تو بدانم ، کدامین عمل هایم را پسندیدی، تا همیشه آن عمل را انجام دهم،واِلاّ پیش از مرگم توبه کنم ؟! 🌸حضرت حق تعالی ، ملکی را نزد آن عابد فرستاد و فرمود : تو پیش خدا هیچ عمل خیری نداری! 🌻گفت : خدایا، پس عبادتهای من چه شد؟! 🌹ملک فرمود : هر وقت عمل خیری انجام میدادی به مردم خبر میدادی ، و می خواستی مردم به تو بگویند چه آدم خوبی هستی و به نیکی از تو یاد کنند... 🌿خب،پاداشت را گرفتی!آیا برای عملت راضی شدی؟ 🍂این حرف برای عابد خیلی گران آمد و محزون و ناراحت شد ، و صدایش به ناله بلند گردید . 🌻ملک بار دیگر آمد و فرمود : 💚حق تعالی می فرماید : 🌹الحال خود را از من بخر ، و هر روز به تعداد رگهای بدنت صدقه بده . 🌿عابد گفت:خدایا چطوری؟!من که چیزی ندارم.. 🌹فرمود : هر روز سیصد و شصت مرتبه، به تعداد رگهای بدنت بگو : 🍂سبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لااِلهَ اِلا اللّهُ وَ اللّهُ اَکْبَر وَ لاحَوْلَ وَ لاقُوَهَ اِلاّ بِااللّهِ🍂 🌿عابد گفت : خدایا اگر این طور است ، زیادتر بفرما ؟ ! 🌹فرمود : اگر زیادتر بگویی ثوابت بیشتر است... 📚 داستانهايي از اذکار و ختوم و ادعيه مجرب, ج1/ علي مير خلف زاده
💢حماقت ، بدتر از گناه ✅عده ای از اصحاب، در حضور حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله از مردى به خاطر عبادات بسیار و صفات خوبش ستايش می‌كردند. رسول الله پرسيدند: «کسی که از او تعریف می‌کنید، عقلش چگونه است؟» اصحاب گفتند: «يا رسول اللَّه! ما از كوشش در عبادت و خوبی‌هاى گوناگونش خبر می‌دهيم؛ اما شما از عقلش مى ‌پرسيد؟» حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرمودند: «گرفتاریهایی که از حماقت احمق به وجود می‌آید، بزرگتر از بلایی است که از گناه گناهکار پدید می‌آید. در روز قیامت، مردم به میزان عقلشان به درجات عالى و قرب پروردگار می‌رسند.» 📚تحف العقول - صفحه ۹۱
🔰موضوع: آوره اند که داروغه بغداد در بین جمعی ادعا می کرد که تا به حال هیچکس نتوانسته است مرا گول بزند. بهلول در میان آن جمع بود گفت : گول زدن تو کار آسانی است ولی به زحمتش نمی ارزد داروغه گفت چون از عهده آن بر نمی آیی این حرف را می زنی . بهلول گفت حیف که الساعه کار خیلی واجبی دارم والا همین الساعه تو را گول می زدم! داروغه گفت حاضری بروی و فوری کارت را انجام بدهی و برگردی ؟ بهلول گفت بلی . پس همین جا منتظر من باش فوری می آیم . بهلول رفت و دیگر برنگشت. داروغه پس از دو ساعت معطلی بنا کرد به غرغر کردن و بعد گفت این اولین دفعه است که این دیوانه مرا به این قسم گول زد و چندین ساعت بی جهت مرا معطل و از کار باز نمود.
🔰موضوع: روزی بهلول بر هارون‌الرشید وارد شد. خلیفه گفت: مرا پندی بده! بهلول پرسید: اگر در بیابانی بی‌آب، تشنگی بر تو غلبه نماید چندان که مشرف به موت گردی، در مقابل جرعه‌ای آب که عطش تو را فرو نشاند چه می‌دهی؟ گفت : صد دینار طلا پرسید: اگر صاحب آب به پول رضایت ندهد؟ گفت: نصف پادشاهی‌ام را. بهلول گفت: حال اگر به حبس‌البول مبتلا گردی و رفع آن نتوانی، چه می‌دهی که آن را علاج کنند؟ گفت: نیم دیگر سلطنتم را. بهلول گفت: پس ای خلیفه، این سلطنت که به آبی و بولی وابسته است، تو را مغرور نسازد که با خلق خدای به بدی رفتار کنی.
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕌خاطراتی شیرین از مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین کافی ره راجع به «پیاده‌روی اربعین»
🔰 حضرت شعیب میگفت : گناه نکنید که خدا بر شما بلا نازل میکند.. یکی آمد و گفت من خیلی هم گناه کردم ولی خدا اصلا بلایی بر من نازل نکرده! خداوند به حضرت شعیب وحی میکند که به او بگو اتفاقا تو سر تا پا در زنجیر هستی.. آن فرد از حضرت شعیب درخواست نشانه میکند. خداوند میگوید به او بگو که عباداتش را فقط به عنوان تکلیف انجام میدهد و هیچ لذتی از آنها نمیبرد.. امام صادق علیه السلام فرمودند: خداوند كمترين كاري كه درباره گناهکار انجام مـیدهد اين است كـه او را از لذّت مناجات محروم مي‌سـازد.
خداوند به حضرت شعیب (علیه السلام) وحی کرد که صد هزار نفر از پیروانت را مجازات خواهم کرد.چهل هزار نفر از آنان بدکار و بقیه خوب هستند. حضرت شعیب (علیه السلام) پرسید خدایا، بدکاران باید کیفر ببینند، اما خوبان چرا؟ خداوند فرمود برای اینکه خوبان با گناهکاران سازش کردند و از خشم و غضب من نسبت به گناهکاران، خشمگین نگشتند.
پادشاهی در خواب دید تمام دندان‌هایش افتادند! دنبال تعبیر کنندگان خواب فرستاد ... اولی گفت: تعبیرش این است که مرگ تمام خویشاوندانت را به چشم خواهی دید. پادشاه ناراحت شد و دستور داد او را بکشند... دومی گفت: تعبیرش این است که عمر پادشاه از تمام خویشاوندانش طولانی تر خواهد بود... پادشاه خوشحال شد و به او جایزه داد! هر دو یک مطلب یکسان را بیان کردند اما با دو بیان متفاوت... کمی شیرین زبان تر باشیم!
💠✨داستان قضاوت حضرت علی(ع) ✍🏻روزی نزد عمر دو طفل را آوردند ڪه به هم جزیی چسبیده بودند. یڪی از آن دو مرده بود. از عمر پرسیدند، عمر گفت: با آهنی مرده را از زنده جدا کنید. ✍🏻قضاوت را نزد امیرالمومنین(ع) آوردند. امام فرمودند: اگر چنین کنید توان کنترل خونریزی نداشته باشید و احتمال مرگ طفل زنده نیز هست. ✍🏻امام در چاره امر فرمودند: طفل مرده را دفن کنید و زنده را مرتب همان جا سر قبر مرده شیر دهید. پس از 3 روز مرده از زنده جدا خواهد شد. چنین کردند و فرزند زنده سالم از مرده جدا شد.
مداومت به زیارت عاشورا یكى از بزرگان مى فرمود: مرحوم آیة اللّه حاج حسین خادمى و حاج شیخ عباس قمى و حاج شیخ عبدالجواد مداحیان روضه خوان امام حسین علیه السلام را در خواب دیدم كه در غرفه اى از غرفه هاى بهشت دور یكدیگر جمع بودند. از آیة اللّه خادمى احوالپرسى كردم و گفتم : با هم بودن شما یك آیة اللّه و آقاى حاج شیخ عباس قمى یك محدث و حاج شیخ عبدالجواد روضه خوان، چه مناسبتى دارد كه با یكدیگر یك جا قرار گرفته اید؟ جواب دادند: ما همگى مداومت به زیارت عاشورا داشتیم و در مقدار خواندن زیارت عاشورا مثل هم بودیم .
همسر ملانصرالدين از او پرسيد: فردا چه مي كني؟ گفت: اگر هوا آفتابي باشد به مزرعه مي روم و اگر باراني باشد به کوهستان مي روم و علوفه مي چينم. همسرش گفت: بگو ان شاءالله ملا گفت: ان شاءالله ندارد فردا يا هوا آفتابيست يا باراني!! از قضا فردا در ميان راه به راهزنان رسيد و اورا گرفتند و كتك زدند و هرچه داشت با خود بردند . ملا نه به مزرعه رسيد و نه به كوهستان رفت. به خانه برگشت و در زد. همسرش گفت: كيست؟ ملا گفت: ان شاءالله كه منم! همیشه ان شاءلله بگویید حتی در مورد قطعی ترین کار ها خداوند در قران می فرماید: هرگز درباره چیزی نگو فردا چنین می کنم* مگر اینکه بگویی اگر خدا بخواهد»
شیخ رجبعلی خیاط می گوید: در صبحی کار گناهی به ذهنم رسید ولی زود از انجام آن منصرف شدم. به مقصد خارج از شهر حرکت کردم. کاروان شترها را دیدم که هیزم با خود به شهر می آوردند. یکی از شتر ها نزدیک من حرکتی انجام داد که اگر حرک پایش به من می خورد مرده بودم. خیلی در حیرت ماندم که خدایا چرا شتر نزدیک من چنین حرکت ترسناکی انجام داد. سر نماز ظهر متوجه خطایم شدم. پرسیدم، من که فقط نیت گناه از ذهنم گذشت و کاری نکردم. گفتند، ما نیز پای شتر را فقط سمت تو بالا آوردیم، به بدن تو که نگذاشتیم برسد!!!
سوظن...بد گمانی 🔅مردي صبح از خواب بيدار شد و ديد تبرش ناپديد شده. شك كرد كه همسايه اش آن را دزديده باشد، براي همين، تمام روز او را زير نظر گرفت. متوجه شد كه همسايه اش در دزدي مهارت دارد، مثل يك دزد راه مي رود، مثل دزدي كه مي خواهد چيزي را پنهان كند، پچ پچ مي كند ،آن قدر از شكش مطمئن شد كه تصميم گرفت به خانه برگردد، لباسش را عوض كند، نزد قاضي برود و شكايت كند. اما همين كه وارد خانه شد، تبرش را پيدا كرد. زنش آن را جابه جا كرده بود. مرد از خانه بيرون رفت و دوباره همسايه اش را زير نظر گرفت و دريافت كه او مثل يك آدم شريف راه مي رود، حرف مي زند، و رفتار مي رود ☝️ مراقب افکارمان باشیم . سوظن و بدگمانی راه نفوذ افکار منفی و شیطان است.
🔰حکایت_مرد_حلوا_فروش مردی به نزد حلوا فروشی رفت و گفت: مقداری حلوای نسيه به من بده حلوا فروش قدری حلوا برايش در کفه ترازو گذاشت و گفت : امتحان کن ببين خوب است يا نه. مرد گفت:روزه ام، باشد موقع افطار حلوا فروش گفت: هنوز ۱۰ روز به ماه رمضان مانده ؛ چطور است که حالا روزه گرفته ای .مرد گفت: قضای روزه پارسال است. حلوا فروش حلوايش را از کفه ترازو برداشت و گفت : تو قرض خدا را به يک سال بعد می اندازی قرض من را به اين زودی ها نخواهی داد . من به تو حلوا نمی دهم...!