eitaa logo
حکمت و حکایت
518 دنبال‌کننده
306 عکس
889 ویدیو
17 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 رحمه‌اللّه بعد از وفات قرآن می‌خواند! 🖊 قدس‌سره: 🔸 از آقای اشعری که ـ عالم راستگویی است ـ نقل شده که می‌گفت: دایی من که سید، و از شاگردان مرحوم شیخ فضل‌اللّه نوری رحمه‌اللّه بود، در شبی که جنازه ایشان را به قم آورده بودند تا فردا در حجره دفن کنند، در همان حجره صدای قرآن از جنازه آن مرحوم شنیده بود. 🔸 آقای دیگری نقل کرده است: لب ایوان مقبره، در صحن مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام نشسته بودم، شنیدم از توی مقبره مرحوم شیخ فضل‌اللّه نوری رحمه‌اللّه صدای قرآن می‌آید. به طرف مقبره رفتم، دیدم کسی نیست، بازگشتم تکرار شد، خلاصه یقین کردم که صدای قرآن از خود صاحب قبر است. 📚در محضر بهجت، ج۱، ص ۲۳۷
سلطان محمود غزنوی و پاسخ طلخک سلطان محمود غزنوی از طلخک پرسید: فکر می‌کنی جنگ و نزاع چگونه بین مردم آغاز می‌شود؟ طلخک گفت: ای پدرسوخته! سلطان گفت: توهین می‌کنی سر از بدنت جدا خواهم کرد. طلخک خندید و گفت: جنگ اینگونه آغاز می‌شود، کسی غلطی می‌کند و کسی به غلط جواب می‌دهد.
هدایت شده از دانستنی
09 An Sooye Marg (1397-12-19) Daneshgah Ferdosi Mashhad.MP3
11.2M
📚 شرح و بررسی آن سوی مرگ ، نوشته جمال صادقی 🗣 مصطفی امینی خواه ، جلسه نهم
هدایت شده از دانستنی
10 An Sooye Marg (1397-12-20) Daneshgah Ferdosi Mashhad.MP3
12.43M
📚 شرح و بررسی آن سوی مرگ ، نوشته جمال صادقی 🗣 مصطفی امینی خواه ، جلسه دهم
هدایت شده از دانستنی
11 An Sooye Marg (1397-12-25) Daneshgah Ferdosi Mashhad.MP3
14.18M
📚 شرح و بررسی آن سوی مرگ ، نوشته جمال صادقی 🗣 مصطفی امینی خواه ، جلسه یازدهم
هدایت شده از طب اسلامی
📚حکمت چون ارباب لقمان به مستراح درآمد نشستن در آن را طولانی کرد و لذا لقمان وی را فریاد برآورد که نشستن طولانی برای قضای حاجت کبد را بیمار میکند ، موجب بیماری بواسیر میشود ، حرارت را به سمت سر بالا میبرد . به همین دلیل راحت بنشین و راحت برخیز . گویند او حکمتش را بر بالای درب مستراح نوشت . اگر چیزی قرار است در دستشویی نوشته بشود خوب است همین حکمت لقمان را بر در دستشویی بنویسند . این تدبیر درمان و پیشگیری از سه بیماری سخت و و سر درد خواهد بود .
🔻داستان ضرب‌المثل "خرش از پل گذشت" چه بود؟ 🔹در زمان ناصرالدین شاه قاجار، پیرمردی اهل حنیفقان کنار رودخانه موردکی آسیاب آبی داشت که با آسیاب کردن گندم روزگار خوبی را می‌گذراند￸. 🔸پیرمرد یک گاو، هشت گوسفند و ۴۰ درخت خرما و تعدادی مرغ داشت که در آن زمان وضع مالی خوبی بود￸. ￸ 🔹روزی، دزدی سوار خر خود بود که چند شتر و چند کیسه طلا را دزدیده بود و برای فرار از دست سربازان شاه به کلبه پیرمرد رسید￸. 🔸 دزد به پیرمرد گفت￸: می‌خواهم از رودخانه گذر کنم و اگر تو برای من یک پل درست کنی یک کیسه طلا به تو می‌دهم￸. 🔹 پیرمرد که چشمش به کیسه طلا افتاد به رویاهایش فکر کرد که با فروختن طلاها، خانه بزرگی در شهر می‌خرد و ثروتمند زندگی می‌کند، برای همین قبول کرد￸. 🔸از فردای آن روز، پیرمرد شروع به ساختن پل کرد و درختان خرمای خود را برید تا برای ساختن ستون‌های پل از آنها استفاده کند￸. ￸ 🔹روزها تا دیر وقت سخت کار می‌کرد و پیش خود می‌گفت دیگر به کلبه، آسیاب و حیوانات خود نیاز ندارم. ￸ 🔸پس، هر روز حیوانات خود را می‌کشت و غذاهای خوب برای خود و دزد درست می‌کرد￸. 🔹حتی در ساختن پل از چوب‌های کلبه و آسیاب خود استفاده می‌کرد￸، ￸طوری که بعد از گذشت یک هفته ساختن پل، دیگر نه کلبه‌ای برای خود جا گذاشت نه آسیابی. به دزد گفت: پل تمام شد و تو می‌توانی از روی پل رد شوی. ￸ 🔸دزد به پیرمرد گفت: من اول شترهای خود را از روی پل رد می‌کنم که از محکم بودن پل مطمئن بشوم و ببینم که به من و خرم که کیسه‌های طلا بار دارد، آسیب نزند￸. 🔹پیرمرد که از محکم بودن پل مطمئن بود به دزد گفت: تو بعد از گذشتن شترها خودت نیز از روی پل رد شو که خوب خاطر جمع بشوی و بعد کیسه طلا را به من بده￸. 🔸دزد بلافاصله همین کار را کرد و به پیرمرد گفت: وقتی با خرم از روی پل رد شدیم تو بیا آن طرف پل و کیسه طلا را از من بگیر￸. ￸ 🔹پیرمرد قبول کرد ￸و همانطور که دزد نقشه در سر کشیده بود اتفاق افتاد. ￸ 🔸وقتی در آخر دزد با خر خود به آن طرف پل رسید پل را به آتش کشید و پیرمرد این سوی پل تنهای تنها ماند. 🔹وقتی سربازان پیرمرد را به جرم همکاری با دزد نزد شاه بردند، ناصرالدین شاه از پیرمرد پرسید جریان را تعریف کن￸. 🔸پیرمرد نگاهی به او کرد و گفت: همه چی خوب پیش می‌رفت￸ فقط نمی‌دانم چرا وقتی خرش از پل گذشت￸، شدم تنهای تنهای تنها ... 🔹ضرب‌المثل خرش از پل گذشت از همین جا، شروع شد. 🔹نتیجه￸: توی زندگیت حواست باشه خر چه کسی رو از پل رد می‌کنی￸
هدایت شده از جامعه
🔴 وقتی صداوسیما ذره‌ای برای سلامت و شعور مردم ارزشی قائل نیست؛ این درد را به کجا ببریم؟ 🔹در خبر 21 سه شنبه، مجری ابتدا با خوشحالی صرفا اعلام می‌کند که: «در راستای واکسیناسیون عمومی، دیشب 780 هزار دوز واکسن خریداری شده از برنامه به ایران رسید» ؛ 👈درحالی‌که اسمی از برند واکسن نمی‌آورد! 🔹دقیقا 2 دقیقه بعد، از عوارض وحشتناک، تلفات، ممنوعیت و عدم استقبال مردم از واکسن در کشورهای اروپایی خبر می‌دهد... 🔹عجیب‌ آنکه بدانید طبق گفته‌ی جهانپور(رئیس روابط عمومی وزارت بهداشت)، واکسن‌های وارداتی از سبد ، از همان برند می‌باشد! 🔹عجیب‌تر آنکه وارداتی، همان واکسنی انگلیسی است که در شعبه‌ی کره‌ی جنوبی تولید شده؛ این درحالیست که رهبر معظم انقلاب واردات هرگونه واکسن انگلیسی و آمریکایی را در سخنرانی خصوصی و عمومی، ممنوع کرده بودند...!
هدایت شده از طب اسلامی
🌺 حضرت موسی (علیه السلام) دندان درد گرفت و به خدا شکایت کرد . حق تعالی به او دستور داد از فلان گیاه استفاده کن.حضرت چنان کرد و دندانش خوب شد. بار دیگر دندان موسی درد گرفت و همان دوا را به کار برد ولی دندان حضرت خوب نشد.!او از خداوند سبب را پرسید. خطاب الهی امد که دفعه قبل به امید ما رفتی اما این بار به امید گیاه رفتی و از ما غافل شدی.
🔹 روباهی در حادثه‌ای دمش را از دست داد. 🔸 روباه‌های گله از او پرسیدند: دمت چه شد؟ 🔹 روباه دم‌بریده با حیله‌گری گفت: خودم قطعش کردم. 🔸همه با تعجب پرسیدند: چرا؟ دم نداشتن بسیار بد است و اکنون زیباییت را از دست دادی. 🔹 روباه گفت: خیر! حالا آزادم و سبک؛ احساس راحتی می‌کنم! وقتی راه می‌روم فکر می‌کنم که دارم پرواز می‌کنم. 🔸 یک روباه دیگر که بسیار ساده بود، رفت و دم خود را قطع کرد چون درد شدیدی داشت و نمی‌توانست تحمل کند، نزد روباه دم‌بریده رفت و گفت: تو گفته بودی سبک شده‌ام و احساس راحتی می‌کنم. من‌ که بسیار درد دارم! 🔹 دم‌بریده گفت: صدایش را درنیاور! اگر نه تمام روز روباه‌های دیگر به ما می‌خندند! هر لحظه ابراز خشنودی و افتخار کن تا تعداد ما زیاد شود و الا تمام عمر مورد تمسخر دیگران قرار خواهیم گرفت ... همان بود که تعداد دم‌بریده‌ها آنقدر زیاد شد که بعداً به روباه‌های دم‌دار می‌خندیدند. 🔰 مراقب باشید که در جامعه با هر گروهی همرنگ نشوید حتی اگر به قیمت تمسخر دیگران تمام شود.
🔹می‌گویند روزی "مقدس اردبیلی" به حمام رفت، دید حمامی دارد در خلوت خود می‌گوید: خدایا شکرت که شاه نشدیم، خدایا شکرت که وزیر نشدیم، خدایا شکرت که مقدس اردبیلی نشدیم! 🔸مقدس اردبیلی پرسید: شاه و وزیر ظلم می‌کنند، شکر کردی که در آن جایگاه نیستی، چرا گفتی خدایا شکرت که مقدس اردبیلی نشدی؟ 🔹حمامی گفت: او هم بالاخره اخلاص ندارد! شما شنیدی می‌گویند وقتی مقدس اردبیلی، نیمه‌شب برای وضو دلو انداخت تا آب از چاه بکشد دید طلا بالا آمد، دوباره انداخت دید طلا بالا آمد، به خدا گفت: خدایا من فقط یک مقدار آب می‌خواهم برای نماز شب، کمک کن! 🔸مقدس گفت: بله شنیدم. 🔹حمامی گفت: آنجا، نصف شب، کسی بوده با مقدس اردبیلی؟ 🔸گفت: نه ظاهراً نبوده. 🔹حمامی گفت: پس چطور همه خبردار شدند؟ معلوم می‌شود خالص خالص نیست! 🔸مقدس اردبیلی می‌گوید: یک‌ دفعه به خودم آمدم ... 🔰شاید لازم است همه ما در این روزهای باقی‌مانده تا ماه رمضان به خود بیاییم و ببینیم چقدر اعمالمان خالص برای خداوند است، نه برای بندگان خدا.
سبب نقل کینه و دشمنی‌ها نباشیم 🔸 فردی به دوستش گفت: خبر داری که فلانی درباره‌ات چقدر غیبت کرده؟ 🔹 دوست گفت: او تیری را به سویم پرتاب کرد که به من نرسید، تو چرا آن را برداشتی و در قلبم فرو کردی؟