eitaa logo
نکته برداری شرح اسفارعلامه
378 دنبال‌کننده
82 عکس
3 ویدیو
6 فایل
👈این کانال، خصوصی است. تلخیص درس شریف شرح اسفار حضرت علامه حسن زاده آملی رضوان الله علیه، براساس تقریر صوت دروس. وبسایت: www.najmeddinamoli.ir ادمین: زهراحبیبی مشکینی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
: امر سفر چیزی نیست که برای ما پوشیده باشد برای اینکه ما، آن فآن مسافرت می کنیم و در سفر هستیم و خبر داریم. و آنچه هم که در این نشئه هست همه نمود و حکایت از حقایق نظام هستی هست، این جایی ها همه حکایت از واقع می کنند سفر این جا هم حکایت از واقع می کند و آن ضابطه کلی که همه ی این فرمایشات را در بر داشته باشد اینکه «وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولى‌ فَلَوْ لا تَذَكَّرُونَ» این جا را ببینید متذکر بشوید به حقایق و معانی. سفر این جا را ببینید پی ببرید به و ، سلوک الی الله، سفر این جا چکار می کنید؟ پشت به این شهر، رو به شهر دیگر، پشت به یک جایی که آن جا موقفش بود رو به جای دیگر به مقصد دیگر.
: در لفظ سفر، باز بودن و گشوده شدن، نمایش یافتن و رفع حجاب و این گونه چیزها در لفظ سفر به حسب لغت خوابیده است و چه در و چه در ، این حقایق هست حالا پشت به این شهر و رو به شهر دیگر.
: حالا این سفری که انسان در پیش می گیرد انسانی که بیدار شد در منزل که اولین منزل انسانی است . بیدار بشود به خود بیاید که من کیستم؟ تا بیدار نشود و تا در منزل یقظه قدم ننهاد به راه نمی افتد. حالا در منزل یقظه ، بیداری قدم نهاد، به راه می افتد حالا که به راه می افتد، شاید اولین حرفش این باشد که من کیستم این خودش یک حرفی است.
آدم به این مرحله قدم بگذارد که من کیستم؟ و این را بپروراند، من کیستم او را می کشاند به اصلش، او را می کشاند به اصلش به آنی که «بیده ملکوت کل شیء» این الان سفر من الخلق هست الی الحق. می بیند که این جا بینایی هست، می بیند که این جا دانش هست، تعقل هست و تفکر هست، ادراک کلیات هست، استنباط هست، اختراع هست الی ماشاء الله صفات گوناگون هست، نظم هست وحدت صنع هست دانه گندم در رحم زمین قرار بگیرد به وحدت صنع، گندم بروید. دانه ی دیگری به نام نطفه زبده، خلاصه، عصاره در رحم، زهدانی قرار بگیرد و انسان بروید چگونه تقطیع شد ، چگونه تصویر شد و چگونه تشکیل شد، پدر چه دستی داشت، مادر چه دستی داشت این ها چه حالی شان می شد، این ها چه خبر داشتند صورت اعدادی داشتند، مصوّر کیست؟ چگونه؟ چطور؟ بگیرد دنبال کند و این ها هست، و یواش یواش او را می کشاند به ، می بیند در این اداره مدیری روی اسلوب و روش کامل و درست، همچین نیست که به اتفاق بوده باشد اتفاقی به بیان جناب امام صادق صلوات الله علیه در حدیث مفضل، توحید بحار، اتفاقی یکبار هست، اتفاقی نباید دوام داشته باشد نباید ابدی بوده باشد و ما می بینیم که این ابدی هست. شیخ در ابتدای شفا دانه بُرّ را گندم را مثال زده است هر وقت گندم می کارید گندم می روید این چطور اتفاقی است؟ هیچ گندم کاری جو بر دهد؟ دیده ای اسب که کره خر دهد آن نظام محفوظ، وحدت صنع ، وحدت نظام، این از خلق یواش یواش او را می کشاند به حق.
این شوراندن اوراق کتاب موجودات هست و درست ورق زدن و فهمیدن هست و از حالات شان، بودشان، نظم شان اوصاف شان، ودیگر نشیب و فراز اطوار زندگی شان پی می برند به ، و ناظم، مدیر و مدبر و نگهدار و واجب بالذات و کم کم و هکذا و در این سفر همین قدر هست
حالا در این سفر که گشتی زده هست و دوری زده هست و سیری کرده هست، مراحلی را سیرنموده است یک پیدا می کند، آرامشی می یابد خودش به حقایقی متحقق می شود می بینید که از کوه استوارتر هست به فرمایش جناب امام صادق در اصول کافی که از کوه ها و صخره های سخت می شود چیزی کاست، بالاخره یک نیش کلنگ بخورد بالاخره چیزی از او کاسته می شود اما از ایمان مومن چیزی نمی شود کاست، کالجبل الراسخ لا تحرکه العواصف. از آن هم بالاتر، بله یک وجود حقانی یافته لذا در سه سفر بعد هست در اول نیست چون اول گام اول بود گام اول بالحق نشد تازه گفته الف به راه افتاد حالا که به راه افتاد و‌چیزی عایدش شده در سفرهای بعد دارد پس اولین بار قدم اول حالا همینطور به نحو اجمال بعد اینها خودش ما را زبان می دهد، ما را می‌شوراند و حقایقی به لوح دل ما منتقش می شود انشاالله، این یک مرحله که .
: سفر دوم به حق که رسید در ، در ، در ، در و در آنچه که راجع به این اصل و این مبدأ باید حرفش را زد. می‌رسیم به اصل عالم، اصل عالم ماورای طبیعت است در مقابل مادی، دهری، طبیعی که اصل می‌گوید طبیعت است و ترکیب این موجودات اینها اتفاقی است، این ذرات خوردند به همدیگر و حالا به صورت ایستادند، یک همچین حرف‌هایی. حالا در آن سیر می‌کند، ، در ذات، در مبداء، در اصل، در ماورای طبیعت، در ملکوت عالم، در نگهدار این همه، در مخزن همه، مبدأ همه، اصل همه، مفیض همه، الی ماشاالله اسماء و به بی‌نهایت زمان در این نشئه باشیم آن فآن برای این نشئه به ادراک و یافت خودمان پیاده کنیم باز وصف جمال دل آرای او را آنچنان که هست نکرده ایم، سیر در این ذات می کند، حالا این سیر هست، مبدأ این سیر چی هست؟ من الحق، حق، بسوی کی سیر کرده؟ به سوی خود او، به ذات حق، به اسماء حق، به صفات حق، به افعال حق، و خودش هم حالا یک حقانیتی به دست آورده پس سفر دوم را می‌فرمایید من الحق، الی الحق، بالحق این بالحق که مربوط به خودش است اما من الحق، الی الحق مثل اینکه آدم مثلاً از خانه‌اش راه می‌افتد به سراغ یک عالمی برود حالا که رسیده به اون عالم اینجا می‌فرمایید که من البیت مثلاً به سوی آن شخص، من الخلق به سوی آن عالم، اما حالا که رسید به عالم در خود عالم سیر می‌کند، در حرف او، در آثار او، در افعال او، در مثلاً کمالات او این‌ها که از خود آن عالم هست به خود آن عالم، این سیر دوم
دلم از آشنا غرقاب خون است چه پنداری که از بیگانه چون است به تعلیقات اسفار و اشارات تو را باشد فتوحات و بشارات
: سفر سوم هست باز، برای و آحاد و ابدال و اوتادی که در مسیر این‌ها قرار می‌گیرند تا همت‌ها چه بوده باشد، تا اعتلاء و ارتقاء اشخاص چه بوده باشد، . من الحق الی الخلق بیاید برای چه؟ بیاید برای ، سفر بعد که او را شناخته، او را که یافته، به او که رسیده و روی آن نفس مکتفی که دارد نفس خود کفا، دیگر احتیاجی به درس و بحث ندارد ما طبیبانیم و شاگردان حق احتیاج به معلم و مربی ندارد، عَلَّمَهُ شَدیدُ القُوی
ما همچون سندی ندادیم که باید تمام علوم و معارف همه را بخواهیم از راه صغری و کبری و قیاس منطقی و این‌ها به دست بیاوریم، نخیر همچین نیست که طرق کسب معارف منحصر بوده باشد به . همچون نیست که معارف، حقایق، همه از راه قواعد منطقی به دست بیاید، اما این معنایش این نیست که بنده ای که نفس مکتفی ندارم مثلا بیایم اعراض از علوم و معارف کنم. جَهَله ی صوفیه، بله یک مقدار به راه می‌افتند نمی توانند به جایی برسند رخش می‌باید تن رستم کشد پر دلی باید که بار غم کشد نمی‌توانند بکشند بعد می‌بینی که به یک مثلاً ایده‌هایی، خواسته‌هایی، به یک جهاتی دلخوش می کنند نه آقا جان ره چنان رو که رهروان رفتند ره چنان رو که رهروان رفتند
: حالا در سفر چهارم چه می‌خواهد؟ این خیلی کار است. این کار نفوس مکتفیه است. این کار همان سفرای الهی است. این کار کسانی است که، عرفای بزرگ و ارزشمند و توانای ما.
انسان کامل در ، یک نشانه ایی دارد که هر کسی سر بلند نکند که بگوید که من خلیفه الله هستم. من خلیفه رسول الله هستم. و قلب من وعاء حقائق قرآن است. آخر این نشانه‌ایی دارد، علامتی دارد. آن و این است که چنین کس، میبایستی مبيّن حقائق اسماء باشد. این را میخواهیم در سفر چهارم. مبيّن حقائق اسماء باشد. این چنین که از تاروپود وجود اشیاء با خبر بوده باشد.
من الخلق که پیداست الي الخلق، سر انجامشان را می‌فرماید. مبداء خلق، منتها هم خلق يعني ایشان می‌فرماید که: انسان این کاره، خلق است، انسان این کاره. سرانجامت این است. جزاءً وِفاقاً. که عمل شما نفس جزایتان است جزایتان نفس عمل شماست. و ببین که خودت را چگونه داری می سازی. صورت خلق را در عوالم برایش بیان می‌کند، اینجا هم برایش که اگر کشف غطاء و حجاب برایش بشود، يوم تبلي السرائر او برایش قيام بکند، می‌بیند که هر کسی به چه ملکاتی ساخته شده است.
در این سفر چهارم که حالات انسان، افعال انسان، آثار وجودی انسان نیتی که برآورده، قدمی که برداشته. هرچه، و آنچه که از او صادر شده، ولو یک لب زدن در غیاب یک بنده خدا. آنجا می‌بینی که لبش فروهشته.
این را که ملاحظه می‌فرمایید من الخلق الي الحق من الحق الي الحق بالحق من الحق الي الخلق بالحق من الخلق الي الخلق بالحق
اگر خود صاحب حالى كه دانى وگرنه هرچه‌ام خواهى بخوانى علوم اصطلاحى نعمت اوست ولى بى سوز عشقش نقمت اوست تو را انبار الفاظ و عبارات چه حاصل مى‌دهد غير خسارات چو نبود نور علم يقذف الله چه انبارى ز الفاظ و چه از كاه
https://eitaa.com/joinchat/178782877C1b2638b84a کانال نکته برداری شرح مصباح الانس حضرت علامه
https://eitaa.com/joinchat/2441871723Ceb0fdac770 کانال نکته برداری شرح فصوص الحکم حضرت علامه
سلام چند روزی بشدت درگیر اسفار بودم. عزم خودم را جزم کرده بودم روی این کتاب و شرح حضرت علامه، یک کار عمیق و اصولی انجام بدهم. با سختی و تعب فراوانی، فهرست کاملی از تمامی ابواب و فصول و عناوین کتاب شریف اسفار ملاصدرا فراهم آوردم تا یک اشراف کلی و کامل به این کتاب و محتویات آن داشته باشم تا بتوانم با نظم و برنامه ای منسجم، به مطالعات و تحقیقات هدفمند خود بپردازم. به چند حقیقت تلخ واقف شدم: 1. شرح اسفار موجود از حضرت علامه که صوتهای آن موجود است و کتابش نیز چاپ شده، بسیار بسیار ناقص تر از آنی است که فکرش را می کردم! گذشته از اینکه کتابی که از روی صوتها تقریر شده، دارای نواقص و حذفیات فراوانی است؛ این هفت جلد کتاب، شاید حتی یک پنجم کل کتاب شریف اسفار هم نیست!! نمی دانم آیا واقعا صوتها در همین حد اندک بوده؟ یا نه، کامل بوده ولی تقریر و چاپ یا شبکه ای نشده؟ 2. بعد از تهیه و تنظیم کامل و دقیق عناوین و ابواب و فصول اسفار، بر آن شدم تا ترجمه ی این کتاب شریف را هم در اختیار بگیرم، بحمدلله ترجمه اسفار مرحوم خواجوی را یافتم، ولی ... متاسفانه متوجه شدم که یک بخش بسیار حساس از اسفار اربعه مفقود است!! چه شده؟ ترجمه نشده؟ پی دی اف نشده؟ منتشر نشده؟ چخبر است؟ نمی دانم. فقط می دانم که قبل از ورود به ماه مبارک ولایت، چتر حمایت بر سرم گسترده شد با حقایقی. ولی همیشه به یک بن بستی باید برخورد کرد. دیده بر ید قدرتمند آن فیاض علی الاطلاق می گشایم و در این سحر مبارک، از صاحب ولایت، مدد می طلبم بلکه فرجی حاصل شود. التماس دعای خیر از همه عزیزان ادمین
سلام دیروز سحر که پیام بالا را فرستادم، پس از خلوتی کوتاه، به سراغ کتاب شریف اسفار رفته، بارقه هایی از این کتاب دریافت نمودم. راستش را بخواهید حیطه ی تحقیقاتی بنده، در یک موضوعات خاصی است، در حوزه ی علوم ارثماطیقی؛ مدتهاست درین زمینه به دنبال سرنخهای برهانی، قرآنی و عرفانی ام. بی چیز نبوده، ولی با اینهمه محدودیتهایی که برای یک خانم وجود دارد، در هر زمینه ای، و در هر فضایی، حقیقتاً کار جانفرسایی بوده و هست. در هر حال، بحمدلله سرنخهایی را در کتاب شریف اسفار یافتم. منتها ترجمه فارسی این کتاب که افاده مفهوم حقیقی نمی کند؛ بنده هم که فرصت ترجمه دقیق و دقیقاً منطبق با متن را ندارم؛ شروح حضرت علامه روحی فداه هم که به این بخشها نرسیده و موجود نیست؛ به شروح بقیه اساتید هم نمی خواهم مراجعه کنم. و البته نمی دانم آیا استاد صمدی عزیز این قسمتها را شرح کرده اند یا خیر؟ باید جستجو کنم. اگر یافتم اطلاع می دهم. از طرفی هم، بنده ساعاتی در تفکر بودم که تقریرات و ترجمه های خود در این زمینه را کجا ثبت کنم؟ وبلاگم؟ ( که البته بنا به دلایلی وبلاگ قبلی را حذف کردم و قصد دارم سایتی برای خود بزنم که هنوز شرایط مالی اش برایم فراهم نشده، و فعلاً وبلاگی در بلاگفا ساخته ام ) در این کانال؟ یا جداگانه برای خودم بنویسم و دفنش کنم؟! نمی دانم. لعلّ الله یحدث لک أمراً و لعلّ الله یحدث لي أمراً ادمین
بخشی از مباحث مورد نظرم در اسفار را که الآن ترجمه کردم در اینجا قرار می دهم، و بعید می دانم این نمونه مطالب را بشود عمومی منتشر کرد: 👇👇👇
یکی از انواع مضاهاتی که بین وحدت و وجود، صورت گرفته، این است که واحد ( عدد یک )، در قالب مثال، یا صورت مثالی تکرار یافته؛ تا بدین طریق، حق، در صور اشیاء ظهور یافته و خلق ایجاد شود. و نیز اینکه هر عدد، به واحد عاد می شود؛ مثال هست جهت نشان دادن إفناء خلق در قیامت کبری، توسط حق متعال. و اینکه عدد، در قالب مراتب واحد، تفصیل می یابد، در واقع یک مثال هست ( یک صورت مثالی است )، تا موجودات بتوانند با آن، وجود حق و نعوت جمالی و صفات کمالی او را با این مثال، اظهار کنند. و اینکه واحد، نصف دوتا ست؛ و یک سوم عدد سه می باشد و یک چهارم عدد چهار، اینها همه، مثال هستند برای نسب و اضافاتی که برای واجب، در جهت قیاس با ممکنات، لازم و ضروری می نماید. و اینکه عدد، از طریق معدود ظهور می یابد، مثال هست ( یک صورت مثالی است ) جهت ظهور وجودات امکانیه از طریق ماهیات؛ که برخی به شکل حسی وجود می یابند و برخی عقلی. کما اینکه بعضی از این معدودها، در حسّ جا دارند و برخی هم در عقل. یکی از لطائفی که در عدد هست اینست که: عدد، با وجودی که غایت تباین با وحدت را داراست، و در عین حال، هر مرتبه از آن، دارای حقیقتی است، با این حال، به خواصی موصوف است که در غیر آن یافت نمی شود....
وقت گذاشتم و بخشهایی از قسمتهای مورد نظرم در اسفار، متن عربی را با ترجمه فارسی مرحوم خواجوی تطبیق دادم. روحشان شاد. زحمت زیادی کشیدند و در هر حال اثر ماندگاری برجای گذاشته اند؛ ولی افسوس و صد افسوس که این ترجمه دارای اشکالات فاحش و غیر قابل اغماضی است. و صد افسوس بالاتر که متأسفانه کسی در فکر احیای این متون و ارائه ی ترجمه ای دقیق و منطبق با متن عربی، نیست. افسوس و صد افسوس که حوزه و دانشگاه ما به فنا رفته و نه طلاب حوزه های علمیه ی ما در حد اسفار و فصوص و فتوحات اند؛ نه دانشگاهیان ما. افسوس و صد افسوس که این گنجینه های عمیق و دقیق و مبنایی و اصولی کشور قدرتمند ما و میراثهای رصین حکمای ما مغفول و مهجور مانده و انتشاراتی های ما فقط و فقط در فکر چاپ قطع های مجلّل و شکیل اند آنهم در قیمتهای گزاف؛ نه در فکر تصحیح و باز نشر منابع ارزشمند معارف حقه ی الهیه ی ما. ادمین