🔰 سلسله مباحثات فلسفی
🔸 دوشنبه هر هفته
🔹 جلسه سیام: ۳۰ بهمن ۱۴۰۲ | ساعت ۱۵:۳۰
💠 با محوریت رسالة الولایة علامه طباطبایی (ره)
✅ الفصل الرابع - صفحه ۳۳، فالکمال الحقیقی لکل موجود ممکن، هو الذی یفنی عنده...
◀️ با حضور و مشارکت اعضای پیوسته مجمع عالی حکمت اسلامی شعبه آذربایجان
🔅 برادران و خواهران
🔅 شرکت برای عموم علاقمندان آزاد است.
🔻 مکان: مجمع عالی حکمت اسلامی شعبه آذربایجان، تبریز، بلوار ۲۹ بهمن، ورودی مدرسه علمیه حضرت ولیعصر «عج»، ساختمان مدیریت حوزه علمیه استان، طبقه دوم، اتاق جلسات
🆔 @hekmatetabriz
🔰 سلسله مباحثات فلسفی
🔸 دوشنبه هر هفته
🔹 جلسه سیویکم: ۷ اسفند ۱۴۰۲ | ساعت ۱۵:۳۰
💠 با محوریت رسالة الولایة علامه طباطبایی (ره)
✅ الفصل الرابع - صفحه ۳۳، فالکمال الحقیقی لکل موجود ممکن، هو الذی یفنی عنده...
◀️ با حضور و مشارکت اعضای پیوسته مجمع عالی حکمت اسلامی شعبه آذربایجان
🔅 برادران و خواهران
🔅 شرکت برای عموم علاقمندان آزاد است.
🔻 مکان: مجمع عالی حکمت اسلامی شعبه آذربایجان، تبریز، بلوار ۲۹ بهمن، ورودی مدرسه علمیه حضرت ولیعصر «عج»، ساختمان مدیریت حوزه علمیه استان، طبقه دوم، اتاق جلسات
🆔 @hekmatetabriz
باسمه تعالی
باتوجه به برودت شدید هوا و همچنین برخی جلسات اساتید در ایام مشرف به انتخابات، جلسه امروز مباحثات فلسفی برگزار نخواهد شد.
با آرزوی موفقیت
هدایت شده از نسیم حکمت
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 ضرورت حضور در انتخابات
بیانات آیت الله یزدانپناه در مورد انتخابات
در آغاز درس تفسیر (٧ اسفند 1402)
🔹ضرورت دو چندان حضور در انتخابات مجلس در شرایط کنونی
🔹پیام واضح حضور مردم برای دشمن و مرعوب کردن او
🔹در شرایط کنونی هر رای ما کمک به مردم غزه است.
🔹برای تغییرات اساسی در کشور به انتخاب افراد پخته و کاردان نیاز داریم.
🔹حتی یک نماینده خوب هم در کل مجلس موثر است.
🔹ما به مجلس انقلابی، کاردان، شجاع، پیرو رهبری و متدین و متقی نیاز داریم.
🔹نقش اندیشه های ناب رهبری در راهبری کشور
🔹اگر نماینده ای مطیع رهبری نباشد او مضر است.
🔹در شرایط کنونی شجاعت نمایندگان و اقدامات شجاعانه مجلس، دشمن را در جای خود مینشاند.
🔹ان شاء الله همه مردم در انتخابات شرکت کنند و به اصل نظام و اصلاح آن کمک نمایند.
🔹سرورانی که میتوانند شور انتخاباتی در مردم ایجاد کنند بروند و این کار را انجام دهند.
🔹حتی یک نفر را سر صندوق رای بیاوریم برد کرده ایم.
🔹راه حل مشکلات کشور همین روند قانونی است.
https://eitaa.com/nasimehekmat
هدایت شده از روزنامه سرخاب
🔰 در صفحه ۷ روزنامه سرخاب امروز سهشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۲:
به بهانه سالروز بزرگداشت حکیم حاج ملاهادی سبزواری
دکتر قاسم غنی در شماره سوم نشریه یادگار تاریخ سوم آبان ۱۳۲۳، یادداشتی با عنوان «شرححال مرحوم حاجی ملاهادی سبزواری بقلم خود ایشان» منتشر نمود که نگاهی کوتاه به زندگی حکیم سبزواری داشته و در ضمن آن شرححال خود نگاشت حکیم را نیز درج نموده است. هشتم اسفندماه از سال ۱۳۹۳ بهعنوان روز بزرگداشت حکیم حاج ملاهادی سبزواری نامگذاری شده و به همین مناسبت یادداشت مذکور با اندکی دخل و تصرف در روزنامه سرخاب بازنشر میگردد.
🔻 ادامه در پست بعدی
هدایت شده از روزنامه سرخاب
*
حاج ملاهادی بزرگترین حکیم قرن سیزدهم هجری و شاید بعد از آخوند ملاصدرا یکی از معتبرترین مدرسین فلسفه اشراق است. قبل از حمله مغول که مراکز علمی و مدارس اسلامی دائر بود دو مسلك مهم فلسفی یكی حکمت مشاء به روشی كه ابوعلی سینا آن را مدون ساخته بود و دیگری عقیده وحدت وجودی محیی الدین بن العربی که ترکیبی از حکمت اشراق و عرفان است در میان مسلمین رایج بود و مدرسین حکمت این دو فلسفه را تدریس میکردند و در هر عهد و عصری بهمقتضای زمان و مکان شروح و تعلیقات فراوان بر آن مسائل نوشتهاند. بعد از آنکه براثر تاختوتاز مغول و ویرانی کشورها مدتها چراغ فلسفه و دانائی خاموش بود در دوره صفویه صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی مشهور به آخوند ملاصدرا دوباره آن را روشن ساخت بهطوریکه در دورههای بعد از مغول میتوان او را مجدد و احیاکننده فلسفه شمرد.
ملاصدرا ایجادکننده و مؤسس فلسفه تازهای نیست؛ بلکه کار بزرگ او احیاء و ترمیم فلسفهای است که مدتها متروک مانده بود به این معنی که مباحث حکمتی و فلسفی که در ادوار قبل از مغول به همت بزرگانی همچون فارابی و ابوعلی سینا و ابن رشد اندلسی و محیی الدین بن العربی در میان مسلمین شایع شده و بر اثر هجوم مغول سالها متروک مانده بود بار دیگر به همت ملاصدرا رواج یافت. هنر بزرگ ملاصدرا در این است که در عهد صفویه که از نظر فلسفه دوره انحطاط است و دورهای است که اساتید بنامی در میدان نبودهاند و بعلاوه ظاهربینان و کوتاهفکران معارض فلسفه و حکمت بودهاند، او بهطوری به فلسفه لباس شرع پوشانید و مسائل دینی و فلسفی را مطابق مقتضیات زمان با یکدیگر توفیق داد که فلسفه اعتبار یافت و رایج گشت.
بنابراین، اگر گفته میشود که آخوند ملاصدرا موجد فلسفه تازهای نیست این نکته را هم باید دانست که معلم معمولی و سادهای هم نیست؛ بلکه استاد ماهری است که فلسفه مشاء و حکمت محيى الدين بن العربی و اصول شرع همه را درهمآمیخته، روشنائی حکمت را در چراغ تازهای برافروخته است. بعد از آخوند ملاصدرا این چراغ خاموش نشد و در هر عهدی جماعتی سرگرم تعلیموتعلم فلسفه بودند.
مرحوم حاج ملا هادی سبزواری از نظر زمانی متعلق به نسل پنجم بعد از آخوند ملاصدرا است و در این فاصله سرآمد همه کسانی بوده که به فلسفه اشتغال داشتهاند. درحالیکه چهارطبقه مدرسین و حکمایی که بین او و ملاصدرا فاصله بودهاند فقط به تدریس و شرح و توضیح اسفار ملاصدرا اشتغال داشتهاند، حاج ملاهادی يك نوع تبحری داشته و تقریباً در عرض ملاصدرا محسوب میشود.
حاج ملاهادی علاوه بر جنبه علمى و احاطه به مسائل فلسفی و عرفانی در مکارم اخلاق و محاسن صفات و تقوی و پاکدامنی و صدق و صفا و مناعت و تشخص ذاتی و سادگی و بیپیرایگی و خضوع و فروتنی مخصوص به خواص اهل علم و ملكات فاضله دیگر، سقراط عصر خویش بوده و همین شخصیت ممتاز و اخلاق پسندیده او خدمت بزرگی به فلسفه انجام داده؛ یعنی فلسفه و حکمت را در مقابل ظاهر پرستان متظاهر به علم که پیوسته متعرض حکما بودهاند محترم ساخته است.
حاصل آنکه حاج ملاهادی علاوه بر جنبه علمی و فلسفی که فن مخصوص او بوده و کتب گرانبهایی در فلسفه نوشته و جماعتی را تربیتکرده؛ از حیث تخلق به اخلاق حکمای متألهین و اهتمام او در پیروی کامل و شدید از سیره فلاسفه متقدم و علمای عاملین مقام حکمت را به اعلا درجه ممکن بالا برده و مورداحترام خاص و عام قرار داده است و علاوه بر این دو جنبه مذکور علمی و اخلاقی، مرحوم حاج ملا هادی دارای طبع موزون شاعرانه و صاحب ذوق بسیار لطيف ادیبانه فاضلانه بوده و تخلص او در شعر «اسرار» بوده است و دیوان غزلیات او که سراپا مشحون از حقایق عرفان و حکمت و شور و وجد و حال است و در نهایت فصاحت و ملاحت و لطافت است بارها به چاپ رسیده و در آخر این مقاله محض نمونه چند غزلی از آن مرحوم خواهیم آورد.
حاج ملاهادی سبزواری معروف به «حاجی سبزواری» یا «حکیم سبزواری» فرزند حاج میرزا مهدی طبیب و ملّاك سبزواری است که در سال ۱۲۱۲ هجری قمری که از نظر ابجدی مطابق با عدد «غریب» است در سبزوار متولد شده و مدت هفتاد و هشت سال که از نظر ابجدی مطابق با عدد «حکیم» است زندگی کرده و در دهه آخر ذیالحجه ۱۲۸۹ در سبزوار وفات یافته و در همان جا مدفون شده است. چون وفاتش در اواخر ذیالحجه ۱۲۸۹ یعنی چند روز قبل از محرم ۱۲۹۰ واقع شده سال فوت او را غالباً ۱۲۹۰ دانستهاند که مطابق با عدد «حکیم غریب» است. همانگونه که اشاره شد فضائل اخلاقی و احاطه علمی و حسن تقریر حاجی سبزواری او را بسیار معروف و مشهور ساخته و پس از آنکه در سبزوار مستقر شده و به تدریس پرداخته، مشتاقان علم نه فقط از غالب شهرهای ایران بلکه از هندوستان و کشورهای عربي و عثمانی نیز به حوزه درس او میشتافتهاند و او سالهای متمادی یعنی قریب چهل سال بادقت و انضباط و وقتشناسی و صحت عملی که کانت فیلسوف معروف آلمانی را بهخاطر میآورد در
هدایت شده از روزنامه سرخاب
وقت معین در مدرس خویش به افاضه مشغول بوده است.
شرححال ذيل كه اصل آن به خط مرحوم حاجی ملاهادی نزد نواده پسری ایشان آقای ضیاءالحق حکیمی پسر مرحوم آقا عبدالقیوم پسر مرحوم حاج ملاهادی موجود است، نمونه ایست از روشنفکری و سادگی و بیآلایشی آن مرد بزرگ. اصل این شرححال به خط مرحوم حاجی بر کاغذ آبیرنگی به خط شکستهنستعلیق نوشته شده است و در پشت آن ورقه مهر حاجی با نوشته «یا هادی المضلین» موجود است. آنگونه که آقای ضیاءالحق حکیمی از پدر خود آقا عبدالقیوم پسرحاجی روایت میکند، از تهران شرححال حاجی را از خود او درخواست میکنند و او انجام این کار را به یکی از شاگردان خود محول میکند آن شاگرد شرححال مفصلی از فضائل و کرامات و مقامات حاجی مینویسد؛ ولی حاجی آن شرح را نپسندیده خود این شرححال مختصر را مینویسد:
[چون بعض از احبا مستدعی شد که از کیفیت تحصیل خود و انیت آن و تعیین اساتید چیزی نگاشته شود موجزی مینگارد که در سن هفت یا هشت سالگی که شروع بصرف و نحو کردیم والدنا الفاضل حشره ا... تعالى مع الاخيار عزم بیت ا... الحرام فرمودند و در مراجعت در شیراز برحمت ایزدی پیوستند و حقیر تا عشره کامله از عمر خود در سبزوار بودم و بعد جناب مستطاب فضایل مآب عالم عامل و فاضل کامل و حبر جامع و متقی ورع و فقيه بارع و عابد ساجد و ناسك متهجد زبدة الاشراف المستغنى عن الاوصاف حبیب مهجتی و ابن عمتى المستسعد في النشأتين الحاج ملا حسين السبزواري اعلى ا... مقامه که سالها در مشهد مقدس مشغول تحصیل بود و والدش با والد داعی جمع المال بود رحمة ا... عليهم مرا از سبزوار به مشهد مقدس حرکت داد و آن جناب انزوا و تقلیل غذا و عفاف و اجتناب از محرمات و مکروهات و مواظبت بر فرایض و نوافل را مراقب بود و داعی را هم در اینها چون در يك حجره بودیم مساهم و مشارك داشت و كينونت ما بدین سیاق طولی کشید و سنواتی ریاضات و تسلمیتی «کذا» داشتم و آن مرحوم استاد ما بود در علوم عربیه و فقهیه و اصولیه ولی با آنکه خود کلام و حکمت دیده بود و شوق و استعداد هم در ما می دید نمی گفت مگر منطق و قلیلی از ریاضی. پس عشره کامله با آنمرحوم در جوار معصوم بسر بردم تا آنکه شوق بحکمت اشتداد یافت و آوازه حکمت اشراق از اصفهان آویزه گوش دل بود و از علوم نقلیه و دینیه حظوظ متوافره و سهام متكاثره بفضل خدا یافتیم پس عزیمت اصفهان نموده و اموال و املاك بسیار را جا گذاشته از خراسان حرکت کردیم و قریب به هشت سال در اصفهان ماندیم و انزوا و مجانبت هوا بتأييد خدا مزاج گرفته، بعد توفیق تحصیل علوم حقیقیه و ریاضات شرعیه هم داشتیم و اغلب اوقات را صرف تحصیل حکمت اشراق نمودیم. پنج سال حکمت دیدم خدمت زبدة الحكماء الالهيين فخر المحققين و بدر العالمين والعاملين والمتخلقين باخلاق الروحانيين بل باخلاق ا... جناب حقایقآگاه آخوند ملا اسمعیل اصفهانی قدس سره الشریف و چون آخوند ملااسمعیل مرحوم شدند دو سه سالی بالاختصاص خدمت جناب حکیم متاله استاد الكل المحقق الفايق والنور الشارق آخوند ملا علی النوری قدس ا... نفسه و روّح رمسه حکمت دیدم و دو سالی در اوایل ورود باصفهان بفقه جناب المولى النبيه و العالم الوجيه و المحقق الفقیه آقا محمد علی مشهور بنجفی اعلی ا... مقامه روزی ساعتی حاضر میشدم و چون بخراسان آمدم پنج سال در مشهد مقدس بتدریس حکمت مشغول بودم با قلیلی فقه و تفسیر زیرا که علما اقبال بر آنها و اعراض از حکمت بکلیه داشتند لهذا اعتنای داعی بحكمت سیما اشراق بیشتر بود و بعد از آن دو سه سالی سفر بیت ا... داعی طول کشید و حال بیست و هشت سال است که در دارالمؤمنین سبزوار بتدريس حكمت مشغولم.
این است اسباب ظاهریه و در حقیقت ا... هدانی و علمنی و ربانی
دیدهای خواهم سبب سوراخکن
تا سبب را بر کند از بیخوبن
والسلام.]
اينك بر حسب وعدهای که داده شد، چهار غزل از دیوان مرحوم حاجی با تخلص «اسرار»، درج مینماییم:
سینه بشوی از علوم زاده سینا
نور و سنایی طلب از وادی سینا
یار عیان است بینقاب در اعیان
ليك در اعین کجاست دیده بینا
ساغر مینا ز دست پیر مغان گیر
چند خوری غم به زیر گنبد مینا
طعنه بويس قرن زنی و قرین است
دیو و ددت قرنها و ساء قرينا
نیست روا ما قرين ظلمت دیجور
روی تو عالم فروغ ماه جبينا
پرتو مهر از فلك به خاک گر افتد
خود چه شود عیسیا سپهر مكينا
یکنفس اى خاک راه دوست خدا را
بر سر اسرار زار خاکنشین آ
***
شورش عشق تو در هیچ سری نیست که نیست
منظر روی تو زیب نظری نیست که نیست
نيست يك مرغدلی کش نفکندی به قفس
تیر بیداد تو تا پر به پری نیست که نیست
هدایت شده از روزنامه سرخاب
ز فغانم ز فراق رخ و زلفت به فغان
سگ کویت همهشب تا سحری نیست که نیست
نه همین از غم او سینه ما صد چاک است
داغ او لاله صفت بر جگری نیست که نیست
موسیای نیست که دعوی اناالحق شنود
ور نه این زمزمه اندر شجری نیست که نیست
چشم ما دیده خفاش بود ور نه تو را
پرتو حسن به دیوار و دری نیست که نیست
گوش اسرار شنو نیست وگرنه اسرار
برش از عالم معنی خبری نیست که نیست
*
ماز میخانه عشقیم گدایانی چند
بادهنوشان و خموشان و خروشانی چند
اینکه در حضرت او یافتهای بار ببر
عرضه بندگی بیسروسامانی چند
کای شه کشور حسن و ملک مُلك وجود
منتظر بر سر راهاند غلامانی چند
عشق صلح کل و باقی همه جنگ است و جدل
عاشقان جمع و فرق جمع پریشانی چند
سخن عشق یکی بود ولی آوردند
این سخنها به میان زمره نادانی چند
آنکه جوید حرمش گو به سر کوی دل آی
نیست حاجت که کند قطع بیابانی چند
زاهد از بادهفروشان بگذر دین مفروش
خورده بینهاست در این حلقه و رندانی چند
نه در اختر حرکت بود و نه در قطب سکون
گر نبودی به زمین خاکنشینانی چند
اینکه مغرور به جاه دو سه روزی بر ما
رو گشایش طلب از همت مردانی چند
*
تا دل اندر نظر آورده نگار عجبی
ز اشک خونین به رخم کرده نگار عجبی
کرده از خون شهیدان کف سیمین گلرنگ
بسته تهمت به حنا حيله شعار عجبی
سر سیر چمنم نیست چه در حسن تراست
ز ریاحین و گل و سبزه بهار عجبی
بازوی حسن تو نازم که ز چشم و ابروت
به کمندی عجب افکنده شکار عجبی
گشت بیماری دل به که برآورد آن سرو
از زنخ سیب و ز پستان دو انار عجبی
طعمه لخت دل و جا کنج قفس، شربم خون
دارم از دایره چرخ مدار عجبی
سخن از دوزخ و فردوس به اسرار مگوی
وصل و هجرش بُوَدم جنت و نار عجبی