eitaa logo
حکمت ایرانیان
13 دنبال‌کننده
28 عکس
139 ویدیو
7 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
پاسخ به کسانی که با خودخواهی ادعا می کنند که نباید نظامیان نامزد انتخابات ریاست جمهوری بشوند(۳) آیا مالک اشتر نخعی فرمانده سپاه اسلام صلاحیت حاکمیت بر مصر را دارد یا طلحه ای که در دام اشرافی گری عثمان گرفتار شده و خود را سیاستمدار ی می پنداشت که باید سهمش را از حاکمیت بگیرد که با جواب دندان شکن امام علی(ع) مواجه شد. و البته به تلافی این نرسیدن به قدرت فتنه جمل را فرماندهی کردند و لطمات سنگینی بر جامعه ی نوپای اسلامی که می رفت در سایه عدالت علی(ع) سر و سامان بگیرد وارد کردند و موجبات تضعیف دولت اسلام را فراهم نمودند، لازم به ذکر است که عین همین واقعه ی تلخ برای انقلاب اسلامی هم بوقوع پیوست که در ادامه همین مطالب مستند به آنها پرداخته خواهد شد. قبل از ورود به بحث لازم است ابتدا به این موضوع اشاره کنم که کسانی که شبهه این موضوع را که نظامیان نباید اجازه ی نامزد شدن در انتخابات را داشته باشند با وجودی که می دانند مخالفت حضرت امام(ره) با عضویت نظامیان در احزاب و گروه های سیاسی بوده نه نامزد شدن برای انتخاباتی که لازمه اش استعفاء از موقعیت سازمانی است، با این حال مانند دیگر مخالفتها و چالش هایی که با انقلاب اسلامی و انقلابیون دارند به این شبهه هم دامن می زنند بلکه از انجام وظیفه ی گروهی و حزبی خودشان جا نمانند. البته بدون شک کسانی هم هستند که حسن نیت دارند یا نگران آینده کشورند که نکند از آن ناحیه لطماتی بر کشور وارد شود و یا قصدشان آگاه شدن یا آگاهی دادن به جامعه است که مردم و جامعه با یک آمادگی روانی و بدور از شبهه و نگرانی در این انتخابات مهم و سرنوشت ساز شرکت کنند و بار دیگر دشمنان این کشور و مردم و انقلاب را نا امید کنند که توجه این عزیزان را به این موضوع جلب می کنم که حضرت امام همواره نیروهای مسلح را از ورود به دستجات سیاسی و گروهی و حزبی منع می کردند نه این که با تغییر نقش افراد مخالفت می کردند. به عنوان مثال قبل از این که آقای محسن رضایی توسط حضرت امام به عنوان فرماندهی سپاه پاسداران منصوب شوند عضو یکی از گروه های سیاسی بودند که بعد از استعفاء از آن گروه به فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منصوب شدند و در تمام دوران جنگ و چند سال بعد از آن در آن پست انجام وظیفه نموده و با بالاترین درجه نظامی استعفاء داده و در موقعیت دیگری مشغول شدند. اولین مطلبی که از این تجربه بدست می آید این است که استعفاء دادن از یک نقش برای ورود به نقش دیگری کفایت می کند. واما نظر شفاف امام راحل در این مورد: من عرض می کنم به همه ی این قوا و به فرماندهان این قوا که در هیچ یک از احزاب سیاسی ، در هیچ یک از گروه ها وارد نشوند... اصل وارد شدن در حزب برای ارتش، برای سپاه پاسداران برای قوای نظامی و انتظامی وارد شدنش جایز نیست، به فساد می کشد.( صحیفه امام، ج۱۶، صص۱۱۰-۱۱۱) از امور مهمی که باید تمام نیروهای مسلح از آن پیروی کنند و اغماض از آن به هیچ وجه نمی توان کرد و باز هم تذکر داده ام، آن است که هیچ یک از افراد نیروهای مسلح چه رده های بالا یا پایین در حزب و گروهی با هر اسم و عنوان نباید وارد شوند هر چند حزب و گروه صد در صد به جمهوری اسلامی وفادار باشند. ادامه دارد محمدعلی نصیرپور @hekmatiran
پاسخ به کسانی که با خودخواهی ادعا می کنند که نباید نظامیان نامزد انتخابات ریاست جمهوری بشوند(۴) آخرین جمله ای که شهید بهشتی در حین سخنرانی در روز انفجار حزب جمهوری اسلامی یعنی در تاریخ ۷ تیر ۱۳۶۰ فرمودند این بود که: ما بار دیگر نباید اجازه دهیم استعمارگران برای ما مهره سازی کنند و سرنوشت مردم را به بازی بگیرند. تلاش کنیم کسانی را که متعهد به مکتب هستند و سرنوشت مردم را به بازی نمی گیرند انتخاب شوند. این سخن بسیار با ارزش در زمانی گفته شده است که اولین رئیس جمهور کشور به علت فجایعی که به بار آورده بود با رأی عدم کفایت سیاسی مجلس شورای اسلامی و تأیید حضرت امام(ره) از ریاست جمهوری عزل شده بود. بهتر است همین جمله ی با ارزش را برای ادامه بحث مطلع سخن قرار دهیم، در یک نگاه کلی این سخن بسیار ارزشمند از دو بخش تشکیل شده است یک بخش این که نباید اجازه بدهیم استعمارگران برای ما مهره سازی کنند و بخش دیگر سخن این که تلاش کنیم کسانی که متعهد به مکتب هستند و سرنوشت مردم را به بازی نمی گیرند انتخاب شوند می باشد. که در این نوشتار ابتدا به بخش دوم سخن یعنی انتخاب شدن کسانی که متعهد به مکتب هستند پرداخته می شود. مکتبی بودن یعنی چه؟ مکتبی بودن یکی از واژگانی است که متأسفانه مانند دیگر واژگان انقلابی مانند تعهد و تخصص دستخوش تهاجم و تحریف و تأویل های ناروا قرار گرفته و لطمات زیادی در صحنه ی سیاسی جامعه بر او وارد شده است. معمولا به غیر از افرادی که خواهان روشنگری و تفهیم مفاهیم بودند و دوست داشتند نسبت به موارد مطرح شده در جامعه از روی آگاهی و شناخت مخالفت یا حمایت کنند یا تصمیم بگیرند، کسانی که با انقلاب زاویه داشتند یا مخالف بودند مانند تمام طیف های ضد انقلاب که با وجودی که خوب می دانستند منظور از مکتبی بودن فقط داشتن اعتقادات اسلامی اما برای مسموم کردن جو جامعه چه جوسازی هایی که نکردند چه تهمت هایی که نزدند. آنها خوب می دانستد که مکتبی بودن یعنی انقلابی بودن یعنی نترسیدن از استکبار یعنی تسلیم نظام سلطه نشدن یعنی معتقد به استقلال و تمامیت ارضی کشور یعنی مقاوم در مقابل تهدید های دشمنان انقلاب اسلامی و ایران عزیز یعنی باور داشتن و توجه داشتن به استعدادهای درونی کشور یعنی باج ندادن و معامله نکردن روی داشته ها و سرمایه های کشور یعنی اعتماد به جوانان و سرمایه های داخلی برای اداره کردن کشور در سایه اعتماد به خداوند سبحان و توکل بر آن قدرت لایزال یعنی مسئولیت پذیری و تلاش مجاهدانه برای رسیدگی به امور مردم و سر بلتدی کشور نه این که دادن کشور به دست کسی که فقط تعهد به اسلام داشته باشد. لازم به ذکر است که هیچکدام از این مشخصات ذکر شده در فرهنگ لیبرالیستی موجود نمی باشد. همان فرهنگی که متأسفانه سالیان متمادی است که بر قوه ی مجریه کشور حاکم است که وضعیت اقتصادی و انحرافات و سوء مدیریت ها و...همه ناشی از این حاکمیت نا متجانس با انقلاب اسلامی است. لذا برای اثبات این ادعا و درس گرفتن از تاریخ و لازم است نیم نگاهی به عملکرد رئیسان جمهور در دوره های مختلف داشته باشیم تا مشخص شود که آیا آنها که ادعای سیاستمداری می کردند و با وعده و وعید هایی توانستند اعتماد مردم را به خود جلب کنند و رأی آنها را بگیرند توانستند بر اساس ادعاهایشان که گوش فلک را کر کرده بود عمل کنند به طوری که رضایت مردم را جلب کنند. آیا عملکردشان طوری بوده که مدعیان روشنفکری بتوانند بر اساس آن چنین ادعایی داشته باشند که تنها سیاستمداران و احزاب و وابستگان به آنها هستند که صلاحیت اداره کردن امور مردم و کشور پهناور انقلابی ایران را دارند و تحت هیچ شرایطی نباید به کسانی که در حوزه سیاسی حضور ندارند بخصوص به نظامیان یعنی به کسانی که در کارزارهای سخت امتحانشان را بخوبی پس داده اند و ثابت کرده اند که خط قرمزشان استقلال کشور، انقلاب اسلامی، قانون اساسی و عزت و سربلندی کشور و مردم در سایه ایمان به خداوند سبحان و قدرت بر آمده از تلاش و کار جهادی جوانان عزیز می باشد، کسانی که این جمله معروف را که: چو ایران نباشد تن من مباد در این بوم بر زنده یک تن مباد را ثابت کرده اند، کسانی که ثابت کرده اند که برای باز کردن معابر و بر طرف کردن موانع در سر راه کشور حاضرند خود را به میدان مین بزنند اجازه ورود داده شود.به منظور روشن شدن این موضوع لازم است عملکرد رئیسان جمهور را در دوره های مختلف مورد بررسی قرار داد تا مشخص شود که آیا ادعای به اصطلاح روشنفکران و سیاسیون در این مورد یک ادعای منطقی و قابل قبولی است یا یک ادعای بی اساسی که ریشه اش در خود خواهی و قدرت طلبی افراد سیاسی است. ادامه دارد محمدعلی نصیرپور @hekmatiran
سلام اگر امریکا در شکست دادن انقلاب موفق نشد اما توانسته است بشدت دولت های لیبرال ایران را به خودش مشغول کند که این خود یک ضرر بزرگ و غیر قابل جبرانی است یکی از امیدهای نهفته در ایده ی امید داشتن به حاکمیت یک دولت انقلابی همین جاست زیرا دولت انقلابی باید بجای تلف کردن عمر مردم کشور در پاسخ گویی به ستیزه جویی های امریکا و اتحادیه ی اروپا تمام تلاش خودش را صرف ایجاد قدرت منطقه ای و اتحادیه بین قاره ای نماید (بهترین روش برای خنثی کردن تحریمها و فشارهای ظالمانه ی نظام سلطه همین است)این نظریه ای است که اینجانب در کلاس های درس انقلاب اسلامی دانشگاه به دانشجویان ارائه داده ام و مورد رضایت دانشجویان می باشد.لازم دانستید حاضرم مفصل آن را در برنامه شما تبیین نمایم. نصیرپور
در باره نامه ی ارسالی توسط مدعیان اصلاح طلبی به اوباما برای ایجاد فشار بر مردم ایران و اشک تمساح ریختن برای شکست تروریست جنایت کاری مثل ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری و فرستادن نامه رذیلانه و ذلیلانه به جو بایدن رئیس جمهور پلید امربکا که دستش به خون مردم سوریه و عراق آلوده است و از طراحان خاورمیانه بزرگ که همان اسرائیل بزرگ است و خواهان سرنگونی انقلاب اسلامی و تجزیه ی ایران است (انقلابی که همین مدعیان اصلاح طلبی به مدت ۳۶ سال در رأس قدرت او بودند).(نمونه بارز نانجیبی و نمک به حرامی است) در مورد دعوت او برای بازگشت خیلی سریع به برجام باید گفت که: دامن زدن مدعیان اصلاح طلبی به این گونه رفتارهای ضد ملی و ضد مردمی به موازات رفتارهای شخصیت های وطن فروش و خائنی مانند میرزا ابوالحسن شیرازی امضاء کننده دو قرارداد ننگین ترکمان چای و گلستان و تجزیه کننده ایران پهناور است که با نام دفاع از ایران و منافع ملی کشور و به فرمان مستقیم سفارت انگلستان صورت گرفت، رفتارهای مدعیان اصلاح طلبی در ایران به موازات رفتارهای میرزا ملکم خان وطن فروشی است که برای خوش رقصی به انگلیسی ها بزرگترین وطن فروشی قرن را انجام داد و به نام بازسازی و توسعه همه ی ایران را با تمام امکانت طبیعی و غیرطبیعی در قالب قرارداد رویتر برای مدت ۷۰ سال و در ازای ۲۰۰ هزار لیره آن هم به صورت وام و ۴۰ هزار لیره به صورت رشوه به بارون جولیوس دورویتر صهیونیست انگلیسی فروخت بزرگی این وطن فروشی چنان بود که علاوه بر اعتراضات علما و مردم فرمانده انگلیسی مستقر در هندوستان گفت: تا کنون چنین قراردادی در دنیا سابقه نداشته که یک مسئولی این چنین دارایی کشورش را مفت در اختیار یک کشور خارجی قرار دهد. خلاصه این که: رفتار این تبار مدعی اصلاح طلبی در جهت تکمیل پازلی است که خانه هایش علاوه بر دو نفر وطن فروش مدعی آزادی و اصلاح طلبی که نام برده شد توسط میرزا حسین خان سپهسالار که همین افراد نام بنیانگذار اصلاح طلبی در ایران را بر او نهاده اند و به افتخار می کنند و میرزا آقا خان نوری جانی جنایت کاری که مسئول مستقیم قتل امیرکبیر بود و نیز جانشین او شد و بخش دیگری از ایران را تجزیه و هرات را به انگلیسی ها واگذار کرد روز به روز تکمیل تر می شد تا رسید به نسل دیگری از مدعیان آزادی خواهی و اصلاح طلبی مانند وثوق الوله ی وطن فروشی که قصد داشت به نام نجات کشور ایران را در قالب قراردادننگین ۱۹۱۹ به انگلیسی ها تقدیم کند که این خود بهانه ای شد برای به مصادره گرفته شدن نهضت مشروطه ی مردم ایران از طریق کودتایی که انگلیسی های جنایت کار با کمک وطن فروشان مدعی اصلاح طلبی مانند سید ضیاء طباطبایی و محمد علی فروغی و تقی زاده و دیگر فراماسونهای لیبرال وطن فروشی که رضا خان پالونی بی اصل و نسب را از وزارت جنگ کودتا به پادشاهی ایران رساندند و نام پهلوی را بر او نهادند تا بی اصل و نسبی اش پوشیده شود و از آن طریق بود که برای اولین بار در تاریخ ایران یک دولت وابسته توسط بیگانگان به قدرت رسید و مدت ۵۷ سال حکومت نظامی را توسط پدر و پسر در کشور حاکم کردند که اگر چه با انقلاب اسلامی سرنگون شدند اما متاسفانه شاگردان و دنباله های آنها در اثر یک اشتباه راهبردی در شورای انقلاب نفوذ کرده و دولت موقت را تشکیل دادند و چنان اپوزسیون درون نظامی تشکیل دادند که گویی آمده اند تا انقلاب اسلامی مردم ایران را مانند نهضت مشروطه به مصادره ببرند و بار دیگر زمینه تسلط استکبار تروریست امریکایی را بر این کشور فراهم نمایند به طوری که همه مصیبت های بعد از انقلاب تا کنون ناشی از مقاومت مردم در مقابل این وطن فروشانی بود که با قیافه های غلط انداز و ادعاهای پوچ و دروغین در جای جای صحنه سیاسی حاکمیت لانه کرده بودند که بخشی از آنها در قالب ترور و جنایت دست خود را رو کردند و بخش دیگر ی از آنها در قالب رفتارهای خائنانه ی سیاسی و حمایت از دشمنان انقلاب اسلامی نشان دادند که گویا هنوز پازل وطن فروشان تکمیل نشده است به طوری که در دهه ۷۰ قصد داشتند با واگذاری جزایر سه گانه ایران خیانت تجزیه کردن ایران را مانند پیشینیانشان در قالب اصلاح طلبی ادامه دهند و ننگ دیگری را به تاریخ سیاسی گفتمان طرفداران غرب اضافه نمایند که این بار با سد مستحکم ولایت مواجه و مجبور به عقب نشینی شدند و از این مهمتر این که تلاش کردند تا مانند کودتای سال های ۱۲۹۹ انگلیس و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ امریکا زمینه کودتای جنایتکاران غربی را در قالب ناتو بر علیه انقلاب اسلامی فراهم نمایند که باز تیر خیانتشان به سنگ خورد و بدون شک اکنون نیز در تلاشند که به هر صورت که شده ولو با انتخابات و براه انداختن فتنه ی دیگری مانند فتنه ۸۸ به اهداف پلیدشان برسند بنابراین مدعیان اصلاح طلبی امروز به دنبال تکمیل همان پازلی هستند که میرزا های خود فروخته ی به انگلیس تکمیل خانه های آن را شروع کرده بودند. و این راه
نیز ادامه خواهد داشت زیرا که این افراد دنباله های همان کسانی هستند که در طول تاریخ با ژست های روشنفکری و اصلاح طلبی در مقابل پیامبران خدا صلوات الله علیهم اجمعین صف می کشیدند و چنان در این زمینه ادعا می کردند که خداوند سبحان به طور صریح آنها را مفسد نامید و آنها را این گونه افشاء کرد: و اذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض قالوا انما نحن مصلحون الا انهم هم المفسدون و لیکن لا یشعرون(سوره بقره/۱۱ و ۱۲) و چون آنان را گویند که در زمین فساد نکنید گویند ما اصلاح طلبیم. آگاه باشید که آنها خود مفسدند ولی چون شعور ندارند نمی فهمند. محمد علی نصیرپور
تاریخچه و عملکرد گفتمان سیاسی طرفدار غرب در ایران(۸) خائنانه ترین خیانتی که میرزا ابوالحسن شیرازی مرتکب شد که تا قیام قیامت فراموش نمی شود نوکری او برای انگلیس و امضاء قراردادهای ننگین گلستان و ترکمانچای بود که منجر به تجزیه ایران شد و بخش ها و سرزمین های وسیعی از ایران جدا شد تا منافع انگلیس را تأمین کرده باشد، اوج این خوش خدمتی به انگلیس از یاداشت هایی که سفیر انگلیس در مورد نتیجه این قرار داد برای انگلستان داشت کاملا مشهود است. سر گور اوزلی می نویسد: همین که من داخل اطاق امپراتور روس شدم او پیش آمده به من دست داد و گفت: من بی نهایت خوشحالم که با کسی آشنا می شوم که یک چنین خدمتی در مذاکرات صلح و خاتمه جنگ با ایران به من نموده است. غیر ممکن است که من بتوانم احساسات درونی خود را نسبت به شما نشان دهم و من گفتم که این خدمت ناچیز فقط قسمتی از وظایفی بوده است که در اثر پیروی از امر دولت پادشاهی انگلیس انجام داده ام.(تاریخ روابط سیاه ایران و انگلیس، احمدخلیل الله مقدم،ص۹۸)ذلت بار ترین قسمت این خیانت آنجاست که متن این قرار داد جوری تنظیم شده بود که زمینه برای بروز درگیری و جنگ دیگری بین ایران و روسیه فراهم شده بود. پس از تنظیم عهدنامه گلستان معلوم شد که در اثر تلقینات سر، گور، اوزلی ابهامی در عهد نامه گلستان بوجود آمده است و ایجاد این ابهام برای این بوده که از نظر انگلیسی ها امکان بروز اختلاف برای شروع جنگ جدیدی میان ایران و روس وجود داشته باشد و همین طور هم شد و در جنگی که منتهی به عهدنامه ترکمانچای گردید.(همان، ص۹۹) بعد از امضاء این عهدنامه بود که انگلیسی ها فرصت پیدا کردند تا گستاخانه به فکر جدایی هرات از ایران بیفتند که در نهایت در این کار نیز به کمک یک وطن فروش دیگری به نام میرزا ملکم خان موفق شدند بخش دیگری از ایران پهناور را از آن جدا کنند. میرزا ملکم خان(ناظم الدوله) میرزا ملکم خان فرزند میرزا یعقوب یکی دیگر از تربیت شدگان مکتب فراماسونری غرب است که علاوه بر این که در یک مقطعی از تاریخ سیاسی ایران در حوزه حاکمیتی نقش اجرایی داشته اما ایده ها و افکار سیاسی او به عنوان بخشی از تاریخ فرهنگ سازی فراماسونهای طرفدار غرب نقش بسیار مهمی در تربیت نسل های بعد از خودش داشته زیرا او توانسته بود علاوه بر بیان ایده ها و انجام رفتارهای سیاسی با تشکیل کلاس های آموزشی بخصوص جذب دانش آموزان دارالفنون چگونگی خیانت به کشور را در قالب شعارهای آزادی خواهی به نسل جوان زمان خود منتقل کرد بلکه از خیانتکار شدن نسل بعد از خودش نیز مطمئن شود. او از ارامنه اصفهان بود که در جلفای اصفهان بدنیا آمد پدرش که ادعا می کرد مسلمان شده با توجه به ارتباط و نفوذی که در دستگاه میرزا آقا خان نوری وطن فروش و قاتل امیرکبیر داشت توانست پسرش ملکم خان را در سن ده سالگی به فرانسه بفرستد او در سال ۱۲۶۸هجری شمسی به ایران برگشت و در اولین اقدام خود به پیروی از لژهای فراماسونری اروپایی اقدام به تأسیس فراموشخانه (نوع ایرانی فراماسونری) کرد.(مدنی، سیدجلال الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران،ج ۱،ص۸۲) او در تمام طول تاریخ زندگی اش برای انگلیس جاسوسی می کرد، آن چه توجه انسان را به خود جلب می کند این است که کسی که در مکتب فرانسویان تربیت شده بود چگونه در اولین اقدام دست به تأسیس فراموشخانه ای می زند که در جهت اهداف و منافع متجاوزان انگلیسی انجام وظیفه کند. اگر میرزا ابوالحسن شیرازی در دامان انگلیسی ها تربیت شد و در تمام طول عمر با شعار آزادی خواهی و اصلاح طلبی به قیمت وطن فروشی به آنها خدمت کرد، میرزا ملکم خان در دامان فرانسویها درس وطن فروشی خوانده و تربیت شده ولی بعد از آن دوران، خود را وقف خدمت به انگلیس و خیانت به مردم و کشور خود کرد. ایده های ملکم خان نسبت به ایران: ملکم خان یکی از گستاخ ترین افراد طرفدار غرب بود که با ژست ها و استدلالهای روشنفکرمابانه و در نهایت سرسپردگی نسبت به فرهنگ غرب به مردم و کشور ایران بدترین بی حرمتی ها را می کرد. از جمله مهمترین آنها این بود که: ملکم خان ایرانیان را فاقد شعور می دانست و با عبارتهای زننده و توهین آمیزی از مردم ایران سخن می گفت. او معتقد بود باید بدون هیچ دخل و تصرفی، در همه چیز از غرب تقلید کرد.(کتیرایی، فراماسونری در ایران صص۱۴۰-۱۴۷)(تیموری، عصر بی خبری، ص۱۹۱) از آنجایی که اولین سیاستهایی که توسط استعمارگران در کشور های هدف اعمال می شد مبارزه با فرهنگ و ادبیات آن کشور بود بلکه بتوانند مردم کشور را با چنان اسحاله ی فرهنگی ای مواجه کنند که هیچی و پوچی و بی هویتی خودشان را باور کنند و چنان در این زمینه خار و ذلیل شوند که مانند یک سرباز پیاده یا یک عمله ای در اختیار آنها قرار گیرند و نسل بعد از نسل بپذیرند که هر آنچه هست متعلق به غرب است و دیگران در مقابل غرب هیچ اند.
محمد علی: تاریخچه و عملکرد گفتمان سیاسی طرفدار غرب در ایران(۹) مانند سیاستی که انگلیسی ها در هندوستان اعمال کردند چنان در این زمینه پیشرفت کردند که توانستند زبان رسمی مردم را عوض کنند و به جای آن زبان لاتین را جایگزین کنند و همین کار سرآغازی شد برای خار و ذلیل شدن مردم هندوستان به طوری که افسران انگلیسی به وسیله ی سربازان هندی توانستند به تمام اهداف پلید اشغال گرانه ی خود در قاره ی آسیا برسد. مأموریت ملکم خان هم این بود او با گستاخی تمام با زبان فارسی در گیر شد و برای جایگزین کردن زبان لاتین به جای زبان فارسی شروع به نظریه پردازی کرد از جمله این که با صراحت اعلام می کرد که دشمن اصلی ما همین خط است او می گفت: با این خط بی معنایی که الان داریم محال و ممتنع است که بتوانیم هیچ یک از شرایط بقای خود را فراهم بیاوریم.( اصیل، حجت الله، رساله های میرزا ملکم خان ناظم الدوله) و نیز گفته است: با کمال جرأت می توانیم بگوییم که منشأ مشکلات حالیه ی ما عزم دولت اسلام نبوده و نیست مگر این خط بی انصاف که آخرالامر ما را منکوب و ذلیل ملل عیسوی خواهد ساخت. (ملک زاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت) نگاه تحقیرآمیز ملکم خان نسبت به مردم ایران چنان بود که با وجودی که دم از قانون و قانونمند شدن جامعه می زد معتقد بود که البته بر مردم ایران باید یک حکومت مستبد حاکم باشد." اوضاع سلطنت معتدل (قانونمند) برای ایران مناسب نیست و چیزی که برای ما لازم است سلطنت مطلق است.(اصیل، حجت الله، رساله میرزا ملکم خان ناظم الدوله، ج۲، ص۳۲) خیانت های میرزا ملکم خان: ۱- مأموریت پاریس در سال ۱۲۷۲ اولین تجربه سیاسی ملکم خان عضویت در هیأت مذاکره کننده با انگلیس در مورد هرات بود که در پاریس انجام شد که در نهایت مذاکرات به ضرر ایران پایان یافت و هیأت ایرانی سند ننگین تسلیم هرات را به انگلیسی ها امضاء کردند.(رایت، دنیس، ایرانیان در میان انگلیسی ها، ترجمه کربم امامی، ج۲) بر اساس یکی از مواد این قانون انگلیسی ها باید آن بخش هایی را که اشغال کرده بود مانند بندر بوشهر و جزیره خارک تخلیه کنند نه تنها به تعهدشان عمل نکردند بلکه گستاخانه نسبت به تمامیت ارضی ایران طمع کردند به طوری که به خود اجازه دادند با انعقاد دو قرار داد ۱۹۰۷ و ۱۹۱۵ ایران را بین خود و روسیه تزاری تقسیم کنند. لطمات دیگری که از ناحیه این قرارداد ننگین بر ایران وارد شد این بود که بخش هایی از خراسان و بلوچستان از ایران جدا شد، سرزمین مرو بدست روسها اشغال شد و بوسیله انعقاد قراد داد آخال از ایران جداشد. این تجربه ی تلخ تاریخی گویای این مطلب است که اولا خوش رقصی و خیانت وطن فروشان غرب گرا و لیبرال های خود فروخته برای به قدرت رسیدن و ماندن در قدرت زمینه تسلط و اشغال کشور را توسط استعمارگران فراهم نموده است، ثانیا کشورهای استعمارگر غربی تحت هیچ شرایطی به تعهداتشان عمل نمی کنند. ۲- راه اندازی اولین فراموشخانه ( فراماسونری) در کشور تاریخ برپایی فراموشخانه به دست میرزا ملکم خان را بین سالهای ۱۲۷۵تا۱۲۷۷ را ذکر کرده اند.(کتیرایی، محمود، فراماسونری در ایران، ج۲) علت این که شهرت به فراموشخانه گرفت این بود که کسانی که عضو آن می شدندپیمان می بستند که هر چه می بینند و می شنوند فراموش کنند.(مبانی فراماسونری، جعفر سعیدی) براساس این سند بعد از خیانت امضاء تجزیه ایران و جدا کردن هرات به نفع انگلستان خیانت مهم و اساسی دیگری که ملکم خان مرتکب شد راه اندازی مرکز آموزش رسمی بیگانه پرستی و وطن فروشی بود در واقع او با این کارش پایگاه اصلی نفوذ سازمان یافته انگلیس استعمارگر و سلطه گر صهیونیست را در ایران افتتاح نمود از این پایگاه بود که عده ای تحت لوای شعار های روشنفکرانه و آزادی خواهانه در دامان فرهنگ صهیونیستی خیانت و وطن فروشی پرورش پیدا کردند و گمان می کردند که تنها آنها هستند که می توانند با انجام اصلاحات استعمار پسند ناجی ایران باشند. با وجودی که ناصرالدین شاه تحمل شعارهای آزادی خواهانه ی مورد ادعای ملکم خان را در آموزش های فراموشخانه نداشت و با تبعید ملکم خان به عراق بساط آنها را ظاهرا جمع کرد اما شاگردان آن مکتب مانند تقی زاده ها به عنوان نسل های بعد آن راه را ادامه دادند و هرگز اجازه ندادند ذره ای به منافع بیگانگان لطمه ای وارد شود به طوری که تا امروز این نهضت شیطانی براندازنده ی فرهنگ و تمدن ایران و ایرانی در قالب شعارهای لیبرالیستی ادامه دارد. ادامه دارد محمدعلی نصیرپور @hekmatiran
عبرت های تاریخ سیاسی ایران: تاریخچه و عملکرد گفتمان سیاسی طرفدار غرب در ایران(۱۰) ۳-امتیاز رویتر یکی از خائنانه ترین امتیازاتی که توسط ملکم خان به انگلیسی ها داده شد امتیازی بود که با دلالی و مباشری میرزا ملکم خان به عنوان سفیر ایران در انگلیس و حمابت میرزا حسین خان سپهسالار صدراعظم ناصرالدین شاه با شعار استفاده از منابع خارجی برای اجرای پروژه های صنعتی و کشاورزی و...به یک نفر به نام بارون جولیوس صهیونیست انگلیسی داده شد. بر اساس این قرار داد ننگین بود که همه ایران را به قیمت مفت و در ازای وامی به مبلغ ۲۰۰هزار لیره با سود ۵درصد آن هم برای مسافرت شاه به انگلستان جهت خوشگذرانی و سیاحت واگذار کردند.البته رشوه هایی که همه دست اندرکاران این قرارداد از صدراعظم گرفته تا ملکم خان و پادوها و... گرفتند تقریبا برابری می کرد با مبلغ وام اخذ شده، که با آشکار شدن فساد ناشی از این قرارداد بود که اعتراضات علما و مردم و ...باعث لغو قراردادشد و میرزاملکم خان و سپهسالار از مناصبشان برکنار شدند. جزئیات بیشتری از این عمل ننگین در بخش مربوط به معرفی میرزا حسین خان سپهسالار بیان خواهد شد. وقتی میرزا ملکم خان به علت آبروریزی و فسادی که مرتکب شده بود مورد غضب ناصرالدین شاه قرار گرفت و از مناصب دولتی برکنار گردید برای حفظ حضور خود در صحنه ی سیاسی اقدام به راه اندازی نشریه ای به نام قانون کرد. او در نامه ای خطاب به ناصرالدین شاه راز سر به مهر جریان فراماسونری لیبرال مدعی تجدد گرایی و اصلاح طلبی را این گونه فاش می کند و نشان می دهد که همه ی شعارها و ادعاهای آزادی خواهانه و اصلاح طلبانه آنها در جهت نام و نان و جاه و مقام خودشان است نه در جهت منافع کشور و مردم. متن نامه به شرح ذیل است: " والله بالله هر یک از تکالیفی را که اشاره بفرمایید قبول خواهم کرد، به همه حالت راضی ام مگر به بیکاری،حتی بیکاری را هم قبول خواهم کرد، اما به شرط این که اسباب گذران من مهیا باشد. اگر بخواهند هم گرسنه باشم و هم بی کار بمانم این نخواهد شد. من اگر حقه بازی بکنم سالی هفت هشت هزار تومان عایدم می شود، اگر فراموشخانه بر پا کنم سالی بیست سی هزارتومان مداخل می کنم، اگر روزنامه نویسی بکنم به اصطلاح قدیمی ها هر کس را بخواهم به زانو می اندازم با وصف این چگونه ممکن است که من خودم را زنده دفن کنم.(کتیرایی، محمود، فراماسونری،ص. )" این نامه سند گویایی است از یکی از کسانی که امروزه به عنوان یکی از بنیانگذاران اصلاح طلبی در ایران مورد افتخار لیبرالهایی است که با همان شعارهای ملکم خانی دم از اصلاحات و تجدد و ارتباط با دنیای غرب و استفاده از منابع خارجی(غرب) برای ساختن ایران و ...میزنند. به قول محمود محمود اگر مسائل بر وفق مراد ملکم خان پیش می رفت و جلو رشوه خواری و چپاول گری و فسادهای سیاسی و مالی او در اثر اعتراضات مردم گرفته نمی شد هرگز دم از آزادی خواهی و اصلاح طلبی نمی زد. "اگر سوانح و اتفاقات ایران به دلخاه ملکم خان پیش می رفت در خط آزادی خواهی نمی افتاد".(محمودمحمود، تاریخ روابط ایران و انگلیس، ج۵،) شور بختانه این مشقی است که همه اصلاح طلبان در طول تاریخ تا امروز از روی دست ملکم خان نوشته اند یعنی اگر محمدخاتمی در زمان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به جرم رفتارهای لیبرالیستی و سکولارمابانه توسط مجلس به اصطلاح آن روز راست و به اصطلاح امروز اصول گرا استیضاح و برکنار نمی شد و اگر موسوی خوئینی ها توسط مقام معظم رهبری به آرزویش که ریاست قوه قضائیه بود می رسید(خاطرات هاشمی رفسنجانی) اگر نفوذی های مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری در زمان هاشمی رفسنجانی به ریاست موسوی خوئینی ها و فرماندهی سعید حجاریان که مانند ماری در آستین انقلاب اسلامی رشد کرده بودند به آرزوهای خود برای قبضه کردن قدرت و استحاله کردن انقلاب می رسیدند، اگر میر حسین موسوی که بعد از پذیرش قطعنامه رندانه استعفاء کرده بود تا در مقابل امام و تاریخ از خود یک قهرمان بسازد اما با هوشیاری رئیس جمهور وقت مقام معظم رهبری موفق به این کار نشد به طوری که بعد از آن سالیان سال منزوی شده بود، اگر هاشمی رفسنجانی با حزب کارگزارانش موفق شده بود قانون اساسی را دست کاری کند تا مانند حسنی مبارک در مصر به عنوان رئیس جمهور مادام العمر در ایران حاکم بشود و... خلاصه اگر همه چیز بر وفق مراد صاحبان قدرت پیش می رفت هرگز تبدیل به اپوزیسیون درون نظام نمی شدند و جبهه ای را به نام اصلاحات باز نمی کردند به طوری که حاضر باشند بعد از شکست در فتنه های متعدد در دهه های هفتاد و هشتاد به نام اصلاحات با جنایت کاران آمریکایی و اتحادیه اروپا و فرماندهی ناتو و منافقین و صهیونیستها برای شکست انقلاب و بازگرداندن کشور زیر سلطه استعمارگران غربی همدست بشوند. ادامه دارد محمدعلی نصیرپور @hekmatiran
عبرت های تاریخ سیاسی ایران: دعوت اصلاح طلبان از آقای حسن خمینی برای ورود به صحنه ی انتخابات ریاست جمهوری یادآور دعوت بنی صدر از آقای احمد خمینی برای پذیرش پست نخست وزیری است. حکایت این است که زمانی که رئیس جمهور بنی صدر برای انتخاب و معرفی شخصی به عنوان نخست وزیر نتوانست با مجلس شورای اسلامی به توافق برسد و کاملا در این زمینه مستأصل شده بود و فهمیده بود که تحت هیچ شرایطی نمی تواند در مقابل دیدگاه ها ی انقلابی نمایندگان مجلس ایستادگی کند زیرا مجبور است برای انجام این کار طبق قانون موافقت مجلس را جلب کند لذا برای غلبه ی بر اراده مجلس اقدام به انجام یک ترفند شیطانی کرد و از آقای احمد خمینی دعوت کرد که پست نخست وزیری را بپذیرد بلکه بتواند از آن طریق انتظارات مجلس انقلابی را خنثی و زمینه ی یکه تازی خودش را در صحنه ی سیاسی کشور فراهم نماید غافل از این که ترفند شیطانی او با دیوار مستحکم و حصن حصین ولایت فقیه برخورد خواهد کرد و امام خمینی(ره) قاطعانه مخالفت خودش را با این کار اعلام کرد و نقشه شیطانی بنی صدر را نقش بر آب کرد. که در نهایت سرنوشت بنی صدر آنچنان در تاریخ ثبت شد که خواری و ذلتش تا همیشه تاریخ می تواند درس عبرتی بشود برای کسانی که با اعتقادات ماکیاولی خود حاضرند برای رسیدن به اهداف پلید سیاسی شان دست به هر اقدامی بزنند. اما چقدر زشت و ناصواب و زننده است که بخشی از همان کسانی که روزی با ادعای انقلابی گری و ولایتمداری در مقابل سیاست های لیبرالیستی بنی صدر ایستاده بودند و عملکرد او را در جهت سیاستهای آمریکا ارزیابی می کردند و ضمن این که با افرادی که به عنوان نخست وزیر توسط بنی صدر به مجلس معرفی می شد مخالفت می کردند، تلاش وی را برای به کار گیری احمد خمینی نیز یک ترفند سیاسی ارزیابی و او را مورد انتقادات شدید قرار داده بودند، اکنون خودشان مبتلا به همان ترفندهای شیطانی شده اند به طوری که حاضرند برای نجات خود از این مخمصه ی سیاسی ننگینی که در اثر سوء رفتار برای خود در کشور ایجاد کرده اند فرزند همان احمد خمینی یعنی حسن خمینی را نه به عنوان نخست وزیر بلکه به عنوان نامزد ریاست جمهوری به قربانگاه سیاست های جاه طلبانه و آلوده ی خود وارد و ذبح کنند، غافل از این که همان مقام ولایتی که آن روز ترفند شیطانی بنی صدر را خنثی و نقشه او را نقش بر آب کرد امروز هم حاضر است و با همان درایت و آینده نگری و دشمن شناسی نقشه شیطانی جریان چپی که واژه اصلاح طلبی را برای خود به گروگان گرفته است را نقش بر آب کرد. محمد علی نصیرپور @hekmatiran
"شاه بیت تحول در انقلاب اسلامی ایران قطع زنجیره ی حاکمیت لیبرالهای غرب پرست و ضد ولایت فقیه بر کشور است" انقلاب اسلامی ایران تنها انقلابی است که توانسته انسداد تاریخی بعد از رنسانس را شکسته و عصر جدیدی را با ایده های انسانی مبتنی بر توحید و خداپرستی در مقابل بشریت گرفتار در منجلاب نظام برده داری مدرن باز کند. انقلاب اسلامی ایران اگر چه هویت بر باد رفته ی ایران را که با کودتای انگلستان در سوم اسفند ۱۲۹۹ با همکاری و مشارکت مهره های اصلاح طلب و تجدد گرای غرب پرست و حاکمیت سی و دو ساله ی آنها بر کشور و بعد از آن انتقال قدرت به آمریکا از طریق همکاری در کودتای ۲۸مرداد۱۳۳۲ و حاکمیت ۲۵ ساله ی اشغال گران آمریکایی، که بر باد رفته بود باز گرداند و کشور را از چنگال شصت سال حکومت نظامیان غربی که بوسیله عمله ها و سربازان خفت پذیر و ذلیلی مانند محمدعلی فروغی و تقی زاده و سید ضیاء و رضا پالونی و... لیبرال طرفدار غرب و با شعارهای رذیلانه ای مانند استبداد منور و با اعمال قراردادهای ننگینی مانند کاپیتولاسیون بر جان و مال و ناموس مردم مسلط بودند نجات داد، اما این تنها دستاورد این انقلاب نبود. همانطور که گفته شد مهمترین دستاورد این انقلاب باز کردن عصر جدیدی در مقابل بشریت تشنه ای است که قرنهای متمادی بوسیله تمدن جعلی ساخته شده به دست سردمداران برده داری در غرب از معنویت و خداپرستی و در یک کلام از تمدن ساخته شده بوسیله خداوند سبحان و پیامبران علیهم السلام دور مانده اند. بدیهی است که دشمنان اصلی تمدن الهی و توحیدی از بروز این انقلاب خوشحال نباشند و برای شکست دادن آن از هیچ تلاشی دریغ نورزند. بنابراین بدون این که اعتباری به تمدن غرب داده باشیم باید بپذیریم که بانیان این تمدن با نشان دادن زرق و برق فرعونی و قارونی خود توانسته اند در گوشه و کنار دنیا از طریق راه اندازی لژهای فراماسونری مبتنی بر فرهنگ حاکم بر کلیساهای قبل از رنسانس و در سایه حکومت های نژادپرستانه ای چون حکومت هیتلر در آلمان و موسولینی در ایتالیا و دیگر کشور های غربی برای خود خدمه و حشمه و سربازانی را دست و پا کنند و از طریق آنها با مخالفان سیاست های شیطانی و فرعونی خود مبارزه کنند. بدیهی است برای موفق شدن در این کار راحت ترین سیاستی که آنها را به اهدافشان می رساند نفوذ در درون حکومت هاست. این سیاستی است که تقریبا در تمام دنیا اعمال می کنند، از جمله در ایران که قبل از انقلاب در نقش حاکمیت مطلق و استبدادی پهلوی تسلط کاملی بر ایران داشتند و بعد از انقلاب اسلامی در نقش دشمنی با انقلاب به قصد براندازی حاضر شده اند که هیچ زمان دست از اعمال این سیاست برنداشتند و به همین دلیل است که انقلابی که پیام آور یک تمدن نوینی برای نجات بشریت است در طی بیش از ۴۰ سال اگر چه موفقیت هایی را جهت معرفی نظام اسلامی در صحنه های بین المللی و در میان روشنفکران و نخبگان و بخش هایی از اقشار مردم دنیا داشته است اما به شدت گرفتار چالش های درونی شده است که برای رهایی از این بند ساخته شده که نوع و صورت دیگری از استعمار است چاره ای جز ایجاد تحول در نظام اجرایی سیاسی و اداری کشور وجود ندارد امروزه در گام دوم انقلاب اسلامی موقعیت سیاسی، اداری و اقتصادی کشور شبیه به دورانی است که مسلمانان بعد از این که تحت تأثیر شعارهای پوچ و انحرافی از دستورات پیامبراکرم صلوات الله سرپیچی و مسیر ولایت امام علی(ع) عبور کرده و به تبارگرایی روی آوردند بعد از ۲۵ سال که جامعه ی اسلامی به بالاترین حد از انحراف رسیده بود یعنی وقتی که فاصله طبقاتی به حدی رسید که اشرافی گری که روزگاری مورد مذمت و سرزنش پیامبر(ص) بود تبدیل شده بود به یک گفتمان سیاسی به طوری که طلحه و زبیر که روزی از اصحاب پیامبر(ص) بودند در سایه حکومت اشرافی عثمان شده بودند قارون زمان ولی عبدالله بن مسعود استاد قران و از یاران نزدیک پیامبر(ص) به هنگام مرگ با وجودی که بشدت در فقر و نداری به سر می برد با پیشنهاد عثمان برای حمایت مالی از او و فرزندانش مخالفت کرد و ابوذر پیامبر که شهره ادب و احترام و دیانت و صداقت بود زیر فشار ظلم حاکمان اشرافی جامعه اسلامی در غربت تبعید خود در فقر و نداری شدیدی از دنیا رفت. مردم پشیمانی که دانسته یا ندانسته در دام شعارهای صاحبان زر و زور و تزویر قرار گرفته و از مسیر هدایت الهی و صراط مستقیم ولایت خارج شده بودند برای نجات از دست چنین سیاستمدارانی بعد از سرنگونی دولت اشرافی عثمان راه نجات را در ولایت امام علی(ع) دیدند لذا با هجوم به سمت خانه ی ایشان او را وادار به پذیرش حکومت کردند بعد از این که امام(ع) این مسئولیت را پذیرفتند سخنان بسیار مهمی ایراد فرمودند که دقیقا مصداق حال ایران در گام دوم انقلاب اسلامی می باشد.که شاه بیت این سخنان گهر بار این بخش از خطبه ۱۶ نهج البلاغه است که می فرماید: و لتبلبلن بلبله و لتغربلن غربله و لتساطن صوت القدر ح
تی یعود اسفلکم اعلامکم اسفلکم و لیسبقن سابقون سوگند به خداوند، در غربال آزمایش، به هم در آمیخته و غربال می شوید تا صالح از فاسد جداگردد یا مانند دانه هایی که در دیگ می ریزند تا چون به جوش آید زیر و زبر شوند پس پست ترین شما بالاترین شما بشود و بالاترینتان پست ترینتان، عقب نگاه داشته شده ها پیش افتند و پیش افتادگانتان واپس زده شوند. بنابراین امروزه تنها راه نجات مردم از این شرایط تحمیل شده بر جامعه اراده ی همگانی برای تغییر است زیرا که قران کریم می فرماید: ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیر ما بانفسهم هیچ تغییری در امور مردم ایجاد نمی شود مگر زمانی که خودشان تصمیم بگیرند.(سوره رعد آیه ۱۱) محمد علی نصیرپور @hekmatiran
"شاه بیت تحول در انقلاب اسلامی ایران قطع زنجیره ی حاکمیت لیبرالهای غرب پرست و ضد ولایت فقیه بر کشور است" انقلاب اسلامی ایران تنها انقلابی است که توانسته انسداد تاریخی بعد از رنسانس را شکسته و عصر جدیدی را با ایده های انسانی مبتنی بر توحید و خداپرستی در مقابل بشریت گرفتار در منجلاب نظام برده داری مدرن باز کند. انقلاب اسلامی ایران اگر چه هویت بر باد رفته ی ایران را که با کودتای انگلستان در سوم اسفند ۱۲۹۹ با همکاری و مشارکت مهره های اصلاح طلب و تجدد گرای غرب پرست و حاکمیت سی و دو ساله ی آنها بر کشور و بعد از آن انتقال قدرت به آمریکا از طریق همکاری در کودتای ۲۸مرداد۱۳۳۲ و حاکمیت ۲۵ ساله ی اشغال گران آمریکایی، که بر باد رفته بود باز گرداند و کشور را از چنگال شصت سال حکومت نظامیان غربی که بوسیله عمله ها و سربازان خفت پذیر و ذلیلی مانند محمدعلی فروغی و تقی زاده و سید ضیاء و رضا پالونی و... لیبرال طرفدار غرب و با شعارهای رذیلانه ای مانند استبداد منور و با اعمال قراردادهای ننگینی مانند کاپیتولاسیون بر جان و مال و ناموس مردم مسلط بودند نجات داد، اما این تنها دستاورد این انقلاب نبود. همانطور که گفته شد مهمترین دستاورد این انقلاب باز کردن عصر جدیدی در مقابل بشریت تشنه ای است که قرنهای متمادی بوسیله تمدن جعلی ساخته شده به دست سردمداران برده داری در غرب از معنویت و خداپرستی و در یک کلام از تمدن ساخته شده بوسیله خداوند سبحان و پیامبران علیهم السلام دور مانده اند. بدیهی است که دشمنان اصلی تمدن الهی و توحیدی از بروز این انقلاب خوشحال نباشند و برای شکست دادن آن از هیچ تلاشی دریغ نورزند. بنابراین بدون این که اعتباری به تمدن غرب داده باشیم باید بپذیریم که بانیان این تمدن با نشان دادن زرق و برق فرعونی و قارونی خود توانسته اند در گوشه و کنار دنیا از طریق راه اندازی لژهای فراماسونری مبتنی بر فرهنگ حاکم بر کلیساهای قبل از رنسانس و در سایه حکومت های نژادپرستانه ای چون حکومت هیتلر در آلمان و موسولینی در ایتالیا و دیگر کشور های غربی برای خود خدمه و حشمه و سربازانی را دست و پا کنند و از طریق آنها با مخالفان سیاست های شیطانی و فرعونی خود مبارزه کنند. بدیهی است برای موفق شدن در این کار راحت ترین سیاستی که آنها را به اهدافشان می رساند نفوذ در درون حکومت هاست. این سیاستی است که تقریبا در تمام دنیا اعمال می کنند، از جمله در ایران که قبل از انقلاب در نقش حاکمیت مطلق و استبدادی پهلوی تسلط کاملی بر ایران داشتند و بعد از انقلاب اسلامی در نقش دشمنی با انقلاب به قصد براندازی حاضر شده اند که هیچ زمان دست از اعمال این سیاست برنداشتند و به همین دلیل است که انقلابی که پیام آور یک تمدن نوینی برای نجات بشریت است در طی بیش از ۴۰ سال اگر چه موفقیت هایی را جهت معرفی نظام اسلامی در صحنه های بین المللی و در میان روشنفکران و نخبگان و بخش هایی از اقشار مردم دنیا داشته است اما به شدت گرفتار چالش های درونی شده است که برای رهایی از این بند ساخته شده که نوع و صورت دیگری از استعمار است چاره ای جز ایجاد تحول در نظام اجرایی سیاسی و اداری کشور وجود ندارد امروزه در گام دوم انقلاب اسلامی موقعیت سیاسی، اداری و اقتصادی کشور شبیه به دورانی است که مسلمانان بعد از این که تحت تأثیر شعارهای پوچ و انحرافی از دستورات پیامبراکرم صلوات الله سرپیچی و مسیر ولایت امام علی(ع) عبور کرده و به تبارگرایی روی آوردند بعد از ۲۵ سال که جامعه ی اسلامی به بالاترین حد از انحراف رسیده بود یعنی وقتی که فاصله طبقاتی به حدی رسید که اشرافی گری که روزگاری مورد مذمت و سرزنش پیامبر(ص) بود تبدیل شده بود به یک گفتمان سیاسی به طوری که طلحه و زبیر که روزی از اصحاب پیامبر(ص) بودند در سایه حکومت اشرافی عثمان شده بودند قارون زمان ولی عبدالله بن مسعود استاد قران و از یاران نزدیک پیامبر(ص) به هنگام مرگ با وجودی که بشدت در فقر و نداری به سر می برد با پیشنهاد عثمان برای حمایت مالی از او و فرزندانش مخالفت کرد و ابوذر پیامبر که شهره ادب و احترام و دیانت و صداقت بود زیر فشار ظلم حاکمان اشرافی جامعه اسلامی در غربت تبعید خود در فقر و نداری شدیدی از دنیا رفت. مردم پشیمانی که دانسته یا ندانسته در دام شعارهای صاحبان زر و زور و تزویر قرار گرفته و از مسیر هدایت الهی و صراط مستقیم ولایت خارج شده بودند برای نجات از دست چنین سیاستمدارانی بعد از سرنگونی دولت اشرافی عثمان راه نجات را در ولایت امام علی(ع) دیدند لذا با هجوم به سمت خانه ی ایشان او را وادار به پذیرش حکومت کردند بعد از این که امام(ع) این مسئولیت را پذیرفتند سخنان بسیار مهمی ایراد فرمودند که دقیقا مصداق حال ایران در گام دوم انقلاب اسلامی می باشد.که شاه بیت این سخنان گهر بار این بخش از خطبه ۱۶ نهج البلاغه است که می فرماید: و لتبلبلن بلبله و لتغربلن غربله و لتساطن صوت القدر ح
تی یعود اسفلکم اعلامکم اسفلکم و لیسبقن سابقون سوگند به خداوند، در غربال آزمایش، به هم در آمیخته و غربال می شوید تا صالح از فاسد جداگردد یا مانند دانه هایی که در دیگ می ریزند تا چون به جوش آید زیر و زبر شوند پس پست ترین شما بالاترین شما بشود و بالاترینتان پست ترینتان، عقب نگاه داشته شده ها پیش افتند و پیش افتادگانتان واپس زده شوند. بنابراین امروزه تنها راه نجات مردم از این شرایط تحمیل شده بر جامعه اراده ی همگانی برای تغییر است زیرا که قران کریم می فرماید: ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیر ما بانفسهم هیچ تغییری در امور مردم ایجاد نمی شود مگر زمانی که خودشان تصمیم بگیرند.(سوره رعد آیه ۱۱) محمد علی نصیرپور @hekmatiran
*رواج اشرافی گری یعنی رواج بیگانه پرستی و حاکمیت لیبرالهای فراماسون در کشور* یکی از آسیب هایی که علیرغم شعارهای انقلاب و تذکرات مکرر امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب دامن جامعه و انقلاب را گرفته و لطمات شدید و بعضا جبران ناپذیری را بر مردم و کشور وارد کرده است اشرافی گری است که بصورت یک بیماری مزمنی نا مغز استخوان جامعه فرورفته و مانند خوره ای در حال پوک کردن و متلاشی کردن تار و پود آن می باشد. بدیهی است که این اتفاق تلخ بر اساس یک رویکرد لیبرالیستی و به قصد جلب توجه بیگانگان و با اعلام رسمی هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور دولت حزب کارگزاران سازندگی از تریبون نماز جمعه ی تهران صورت گرفته است. ایشان با صراحت تمام با جلنبر خواندن مرام و منش زندگی بسیجی ضمن این که أشکارا به آمریکا و غربی ها پالس دور شدن از تفکرات انقلابی و ارادتمندی به آن شیاطین عالم را که هنوز خون جوانان و رزمندگان و مجاهدان و مردم موشکباران شده و بمباران شیمیایی شده توسط آنها در سرزمین خون آلود ایران خشک نشده بود دادند زمینه بروز همه انحرافات و بزهکاری های اجتماعی را فراهم نمودند. بنابراین اگر هاشمی رفسنجانی در ابتدای انقلاب بخصوص در زمان تسخیر لانه ی جاسوسی آمریکا تحت تأثیر جو انقلابی حاکم بر کشور و مدیریت مستقیم امام بر آن واقعه که انقلابی بزرگتر از انقلاب اول نامیده بودند نتوانسته بود ماهیت اصلی خود را در ارادتمندی به آمریکایی ها نشان دهد، و اگر به خاطر دخالت مستقیم امام در ماجرای مک فارلین نتوانسته بود به اهدافش برسد، اگر در اوج موفقیت های رزمندگان در جبهه ها ی جنگ به طور کاملا خائنانه و سری با فرستادن حسن روحانی به مذاکرات پنهانی با صهیونیست ها اقدام کرد و از آنها خواسته شده بود که برای اتمام جنگ باید حرکت هایی انجام بدهند که امام را مجبور به عقب نشینی کنند، و اگر در دیگر برنامه های پنهانی که با کمک افرادی مانند حسن روحانی و عطاءالله مهاجرانی و... برای اثبات ارادتمندی خود به آمریکایی ها و دولتهای تروریست غربی موفق نشده بود اما با طرح این مسئله که زندگی قهرمانان و مجاهدان و ناجیان انقلاب و کشور را جلنبری نامید در واقع تیر خلاص را به تمام باورها و ارزشها و آرزوهای انقلابی مردم و انقلاب زد و با تمام وجود در جهت برون رفت جامعه از مسیر انقلاب و تفکرات انقلابی برنامه ریزی کردند به طوری که طولی نکشید که فقر و فساد و تبعیض شد اولین و نقد ترین دستاوردهای سیاسی بعد از جنگ، اشرافی گری مسئولین با چنان سرعتی پیش رفت که مردم در کمال بهت زدگی و ناباوری لقب اکبر شاه را به ایشان دادند، فاصله طبقاتی بسیار خطرناک و ویران کننده از این جا شروع شد، فاصله بین دولت و مردم از این جا شروع شد، از این جا بود که مسئولین مجاز شدند برای اشرافی زیستن به نام دولت اسلام به هر ظلم و جنایتی دست بزنند، این جا بود که زمین خواری، کوه خواری، رشوه خواری که در زمان طاغوت مختص خاندان شاه و درباریان و نزدیکان آنها بود با سرعت و ولع بیشتری بدست کارگزاران نظام و فرزندانشان که گویی عقده انقلاب و جنگ را در دل داشتند انجام شد به طوری که بعضی از آنها چنان ره صد ساله را یک شبه طی کردند که دارایی هایشان از غارتگران دوران شاهنشاهی و درباریان طاغوتی هم بیشتر شد و اگر جلو آنها گرفته نمی شد خاک این سرزمین را هم به توبره می کشیدند و به غارت می بردند، این جا بود که بانک ها مانند قارچ روئیده شدند و اموال مردم از آن طریق چنان به غارت برده شد که.گویی هیچ کس جز غارتگران بر این کشور حاکم نیست، این جا بود که یک دو قطبی خطرناکی در جامعه بوجود آمد به طوری که حقوق بگیران نجومی شدند سرمایه های انقلاب و کشور و خدمتگزاران دلسوز و بی توقع مردم مانند شهید شهریاری ها و گروه های جهادی که گمنام در حال خدمت کردن به مردم در دورترین نقاط کشور می باشند آدم های ساده لوح و نادانی خوانده شدند که فکر اقتصادی ندارند و به فکر زندگی شان نیستند، اینجا بود که یک طلبه ای که به علت بی سوادی و تنبلی و عدم پیشرفت در درس صلاحیت گرفتن شهریه از حوزه را نداشته و به قول خودش مستأجر بوده و هیچی از خودش نداشته الان به غیر از زندگی اشرافی که در بالای تهران برای خود درست کرده به فکر دوران بعد از ریاست جمهوری خود هم بود ه و با هزینه میلیاردها تومان کاخی را برای ادامه فعالیت های سیاسی خود و تشکیلات اداری اش درست کرده است که بتواند با فراغ بال در نقش یک اپوزیسیون ایفاء نقش کند و پایگاه بشود برای ادامه حیات جاسوسان سفارتخانه ها و وطن فروشانی که به نام اصلاح طلبی و روشنفکری در قالب کارهای فرهنگی و اقتصادی از آخور سفارتخانه ها ارتزاق می کنند. این اتفاق تلخ به تنهایی نشاندهنده ی اشرافی گری ساختاری در نظام جمهوری اسلامی ایران است که منجر به بروز پدیده خطرناک حاشیه امنیت برای رئیس جمهور های گذشته هم شده به طوری که با خیال راحت و با فراغ بال و با هزینه های دول
تی و اموال مردم هر توطئه ای که بخواهند بر علیه نظام طراحی می کنند و تا کنون کسی هم نتوانسته مانع از کارهای آنها بشود.( طبق اخبار موجود آقای رئیسی دستور پلمپ کاخ ساخته شده توسط حسن روحانی که نام سلام را هم بر آن گذاشته بود نامی که یاد آور فتنه های دهه ی ۷۰ می باشد را صادر و مانع از تشکیل یک خانه تیمی دیگری در بغل گوش حاکمیت شده است). لازم به ذکر است که از نشانه های برقراری عدالت در جامعه این است که هیچ مسئولی نباید بعد از اتمام دوران مسئولیتش از امکانات خاص مانند دریافت حقوق های نجومی ، دفتر کار یا هر چیز دیگری برخوردار باشد، بنابراین باید دفاتر اشخاصی مانند محمد خاتمی و محمود احمدی نژاد و... بدون فوت وقت تعطیل شود تا از هزینه های سیاسی و اجتماعی و پولی که بر مردم تحمیل شده است جلوگیری شود. بدیهی است مهمترین دستاورد سیاستها و رویکردهای حاصله از دولتهای لیبرال ایجاد فاصله ای به طول چهل سال با انقلاب اسلامی است که برای کم کردن این فاصله نیاز به سالیان سال تلاش و مجاهدت انقلابی می باشد به شرط این که مردم با تمام قوا تصمیم بگیرند که چنان در مقابل لیبرالها و وطن فروشان بایستند که دیگر نه تنها هرگز به فکر رسیدن به قدرت و حکومت نیفتند بلکه از لیبرال بودن و بیگانه پرستی خود شرمنده و منزوی شوند. به امید آن روز *برقرار باد نهضت ضد لیبرالیستی در کشور و در قاره ی آسیا* محمدعلی نصیرپور 1400/5/14
🔵 *درباره طرح صیانت فضای مجازی*🔵 *به بهانه مدیریت فضای مجازی و غوغاسالاری امپراطوری رسانه های صهیونیستی و حمایت عمله ها و سربازان و پادوهای پیاده نظام آنها (یعنی لیبرالهای وطن فروشی که در طول تاریخ سیاسی ایران حیاتشان در جیغ زدن برای غربی های جنایتکار و تروریست معنا پیدا کرده است)، مطلبی تقدیم می کنم؛* ⬅️ *بعد از جنگهای اول و دومی که، متجاوزان و جنایتکاران غربی به راه انداختند، و به جان یکدیگر افتادند و میلیونها نفر از مردم کشورهای خود را قربانی مطامع سیاسی و نژادپرستانه ی خود کردند، و با کمال وقاحت و بی شرمی نام آن جنگها را جنگهای جهانی نامیدند، و سعی کردند با این بهانه، تلافی آن همه جنایت را از کشورها و مردمی بگیرند، که هیچگونه نقشی در آنها نداشتند، لذا در قالب ژستهای قانونمندی و به نام برقراری نظم جهانی ابتدا اقدام به تشکیل جامعه ی ملل و سپس سازمان ملل و شورای امنیت کردند تا از این طریق سلطه استکباری خود را بر جهان قانونمند کنند.* ⬅️ *دقیقا به همین بهانه بود، که دیگر جایگاهی به نام استقلال برای کشورها قائل نبودند، و اجرای این سیاست خصمانه را، (بخصوص در قاره ی آسیا)، عملیاتی کردند و چه جنایتهایی که بر سر ملتهای مظلوم این قاره ی پهناور وارد نکردند، که تا امروز نیز ادامه دارد، به طوریکه هر وقت اراده کردند، نوارهای مرزی، زمینی، هوایی و دریایی کشورها را نادیده گرفته و کشورها را اشغال می کردند.* 🔷 *نمونه های بارز این تجاوزات، تجاوز به کشورهای ایران(قتل عام مردم ایران، ویتنام، کامبوج، سوریه، عراق، افغانستان و... می باشد).* 🔷 *آنها از زمانی که به اینترنت دسترسی پیدا کردند، با ذوق زدگی تمام، واژه هایی مانند دهکده ی جهانی و جامعه جهانی را به دنیا القاء کردند، تا از این طریق بتوانند علاوه بر مرزهای زمینی، دریایی و هوایی بر مرزهای اندیشه ای و باورها و اعتقادات و ارزشهای جوامع مختلف مسلط شوند، بلکه به راحتی هر چه تمامتر آنها را در مسیر منافع استکباری خود هدایت کنند.* ⬅️ *بنابراین یک نوار مرزی جدیدی به روی خود باز کردند به نام نوار مرزی فضای مجازی، که اکنون کشورهای دنیا علاوه بر نوارهای مرزی سنتی(زمینی، هوایی، دریایی)، دارای یک نوار مرزی مدرنی به نام، نوار مرزی فضای مجازی نیز هستند، که پاسداری از آن به مراتب سخت تر و و پر هزینه تر از سایر مرزی سنتی می باشد.* 🔷 *بدیهی است اگر حاکمیت کشوری بخواهد، خردمندانه عمل کند تا هم به استقلال کشورش لطمه ای وارد نشود، و هم مردمش از امنیت و آرامش خوبی برخوردار باشند، باید کلیه ی راه های نفوذ دشمنان را مسدود کند، و اجازه ندهد حریم کشور و مردمش، مورد انواع تهدیدات و تجاوزات قرار گیرد.* ⬅️ *بنابراین باید به همان اندازه ای که برای برقراری امنیت در نوارهای مرزی سنتی هزینه می کند، و سعی می شود بهترین و توانمندترین شخصیتهای نظامی را به عنوان فرماندهان نیروهای زمینی و دریایی و هوایی منصوب شوند، تا در جهت حراست از فضاهای سرزمینی کشور با جان نثاری و مجاهدت بهترین مدیریت را داشته باشند، و مردم هم بسیار حساس و با دقت تحت هیچ شرایطی کم دقتی و کم کاری آنها را بر نمی تابند (به طوری که در مقابل کوچکترین کم کاری یا قصور و تقصیر آنها عکس العمل نشان می دهند و خواهان بازخواست آنها می شوند)، به همان اندازه که نه، بلکه صد برابر آن حساسیتها، باید در فرماندهی و مدیریت فضای مجازی به کار برده شود.* ⬅️ *لازم به ذکر است، در حالتی که فرماندهی و مدیریت فضای مجازی در کشورهای غربی، (یعنی کشورهای صاحب این صنعت)، به عهده ی وزارت جنگ می باشد و فرمانده آن یک نظامی است، به منظور باز نگه داشتن روزنه های نفوذ برای خود، از طریق امپراطوری رسانه ای خود، به دیگر کشورها اجازه ی این کار را نمی دهند، و سعی می کنند با جوسازیهای رسانه ای، و استفاده از قلم به مزدها و دیپلماتهای لیبرال و سیاسیون جیره خوار خود، از مدیریت این مرز بسیار مهم و اساسی کشورهای مستقل و انقلابی، جلوگیری کنند.* ⬅️ *بدیهی است افتادن مدیریت فضای مجازی، به دست دیپلماتهای لیبرال خطرناکی مثل حسن فریدون(روحانی)، محمدجواد ظریف، دفتر ریاست جمهوری و مرکز پژوهشهای ریاست جمهوری(مارهای درون آستین نظام جمهوری اسلامی) که با رفتارهای پوپولیستی، عوام فریبانه و تحریک کننده خود، از او به عنوان یک حربه تبلیغاتی استفاده کردند، و مانند بخشهای دیگر کشور در یک دوره طولانی هشت ساله، کشور را تا مرزهای خطرناک تهدید پیش بردند، نمی تواند کار درست و عاقلانه ای باشد.* ⬅️ *بنابراین هر چه زودتر باید این خطای بزرگی که در زمینه مدیریت فضای مجازی صورت گرفته است، و مدیریت یا بهتر بگویم فرماندهی آن را به وزیر مخابرات داده اند، (کاری که در هیچ جای دنیا صورت نگرفته است)، اصلاح شود، که بصورت قانونی، این کار در صلاحیت نمایندگان مجلس شورای اسلامی است، و باید بدون توجه به شانتاژهای سیاسی احزاب لیب
رال، سیاسیون و لیبرالهای وطن فروش و... منافع کشور و مردم انقلابی و مسلمان استقلال طلب، به وظیفه ی خود که هدایت ایران عزیز به سمت پیشرفت و توسعه و عدالت بدور از هر گونه فقر و فساد و تبعیض است عمل نمایند.* *به امید آن روز* ⬅️ *ضمنا این جاست که باید دوستداران استقلال و تمامیت ارضی و فرهنگی و ارزشی و...کشور، یعنی فرهنگیان و اساتید دانشگاه و دانشجویان و نخبگان و دلسوزان کشور با تمام قدرت به میدان آمده و در جهت روشنگری و تنویر افکار عمومی مردم شریف، نجیب و انقلابی ایران عزیز تلاش نمایند.* *شاد باشید.* *محمدعلی نصیرپور اهواز* 1400/5/8
[۱۰/۱۰،‏ ۱۹:۰۳] mohammadali nasirpour: *ریاست محترم بنیاد شهید انقلاب اسلامی جناب آقای قاضی زاده هاشمی* با سلام و احترام به استحضار می رساند یکی از مسائلی که در سایه حاکمیت لیبرالها بر انقلاب اسلامی مغفول ماند قتل عام و نسل کشی مردم ایران توسط دولت جنایت کار انگلیس و لیبرالهای حلقه بگوش أنها بود. این پرونده را باز کنید هم از طرق آموزشی و کتابهای درسی مقاطع مختلف آموزشی از دبستان تا دانشگاه و هم سیاسی و تبلیغاتی و راه اندازی کنگره های بزرگ بین المللی چنان به او بپردازید که هم هلوکاست ساختگی صهیونیستها تحت الشعاع قرار بگیرد و هم لیبرالهای وطن فروش به نام طرفداری از مردم دیگر جرأت بازی کردن در زمین جنایتکاران غربی را پیدا نکنند و سرافکنده و منزوی در گوشه عزلت خیانت کاری خود زندگی ننگین خود را سپری کنند. آن چه عرض کرذم به عنوان یک حق الناس است بی تفاوت از کنارش نگذرید. [۱۰/۱۰،‏ ۱۹:۰۳] mohammadali nasirpour: زیرا در آن جنایت تاریخی هم نزدیک به ده میلیون نفر از مردم ایران قتل عام شدند و هم زمینه مصادره انقلاب آزادی خواهانه ی مردم فراهم شد و هم با کمک لیبرالهای وطن فروش با انجام کودتا توسط دولت استعمارگر انگلیس رضا پالونی بی اصل و نسب بر کشور حاکم شد و دوران سیاه حکومت لیبرالهای وطن فروش بر کشور رقم خورد و تا سال 1357 در سایه حکومت نظامی به خیانت خود ادامه دادند که به برکت انقلاب اسلامی کشور از زیر سلطه آنها آزاد شد و مردم نجات پیدا کردند اما با کمال تأسف به علت استمرار حاکمیت لیبرالها هیچ وقت هیچ کس سخنی از حقوق پایمال شده مردم نگفت بنابراین یکی از مسولیتهای شما به عنوان دولت انقلابی استیفاء حقوق پایمال شده مردم است. شادباشید نصیرپور
هدایت شده از محمد علی
جناب حاج آقای شجاعی نماینده محترم مجلس شورای اسلامی با سلام و احترام در مورد در دست بررسی بودن رسیدگی به ارز 4200 تومانی ارزی معروف به ارز جهانگیری که نه تنها کمکی به زندگی مردم نکرد بلکه لطمات جبران ناپذیری بر پیکر ضعیف و آسیب پذیر آنها وارد کرد و همچنان در حال آسیب رسانی به أنهاست. به استناد فرمایش پیغمبر اکرم(ص) که مسلمان از یک سوراخ دو بار گزیده نمی شود به استحضار می رساند: 1- طرح هدف مند کردن یارانه ها با وجود مفید بودن و اهداف پیش بینی شده ی آن به علت وجود آلودگی ها و مفاسد اداری و اختاپوس لیبرالی که بر پیکره ی اداری و سیاسی کشور حاکم شده است نه تنها نقش مثبتی در کمک به زندگی اقشار آسیب پذیر نداشت بلکه به صورت درد بی درمانی یقه ی مردم را گرفت و از جهات مختلف ضربات سنگینی بر زندگی آنها وارد کرد و سیاستمداران و کارگزاران کشور با محاسبات ریالی و دو دوتا چهارتا کردن هاهنوز در صدد اثبات مفید بودن یا مضر بودن آن می باشند. 2- ارز جهانگیری هم قوز بالا قوزی شد که زندگی مردم را به تاراج برد و ضربات مهلکی بر پیکر ضعیف جامعه وارد کرد و هنوز در حال وارد کردن ضربات مهلک به جامعه است و دوباره مجلسی ها و سیاستمدارانمان در همان مسیر هدف مندی یارانه ها سردرگم و گرفتارند. اگر دولت فشل شیخ حسن برای پاک کردن ضایعات و مفاسد ناشی از آن با گران کردن بنزین و فراورده های نفتی کاسه کوزه ها را روی سر مردم چنان خورد کرد که هنوز که هنوز است صدای داد و فریاد مردم بلند است شما نباید با تصمیمات خود همان راه را ادامه دهید و به جای اعمال مدیریت های کارآمد و جلوگیری از سوء استفاده ها و بر طرف نمودن آسیب های آن دوباره فشارهای مضاعفی را بر مردم وارد کنید زیرا که شک نداشته باشید که هر طرح نویی هم با مقاومت هایی مواجه می شود و هم با سوء استفاده های بی اندازه و غیر قابل کنترلی. 3- جناب آقای شجاعی نمایندگان مردم در مجلس باید مواظب باشند که از یک سوراخ دو بار گزیده نشوید نباید تاوان عدم توانایی سیستم مدیریت اداری و سباسی کشور را مردم بدهند زیرا جامعه دیگر ظرفیت ضربه پذیری و شک را ندارد. باید بدانید که جای این محاسبات ریالی و دو دوتا کردن ها ی آقای پور ابراهیمی در کلاس های درس است نه در زندگی مردمی که تا کنون فقط تاوان ناتوانی حاکمان را داده اند. شما باید بدانید که اگر با هر استدلالی ولو منطقی به این سیاست شکست خورده ی حذف یا هدفمند کردن این ارز لعنتی دست بزنید تاوانش هزاران برابر بیشتر از سیاست تعیین نرخ 4200 تومانی خواهدشد و تبدیل به یک کلاف سردرگمی خواهد شد که معلوم نیست چه گسل هایی از جامعه را فعال خواهد کرد. زیرا که این کار جز انداختن توپ به زمین مردم نیست. بنابراین گمان نکنید با اضافه کردن یارانه به هر قیمت و میزانی می توانید ارزهای به یغما رفته را به زندگی مردم برگردانید و مردم را از آن بهره مند سازید زیرا که همان طور که عرض کردم ثابت شده است که سیستم اداری و سیاسی کشور توان اداره کردن و اجرای این گونه پروژه ها را ندارد لذا همه چیز دوباره روی سر مردم خورد خواهد شد. 3- بنابراین تنها راهی که می تواند در جهت حمایت مردم باشد این است که همین طرح موجود را با برنامه ریزیهای مدیریتی اجرا و میزان آسیبهای آن را در زندگی مردم کم کنید تا بیشتر از این زندگی مردم دست خوش سختی ها و گرفتاریها نکنید. سلامت و شادباشید محمدعلی نصیرپور اهواز
هدایت شده از محمد علی
محمد علی: جناب آقای شجاعی نماینده محترم مجلس با سلام و احترام در ادامه مطالب ارسالی در مورد تصمیم گیری برای چگونگی برخورد با ارز جهانگیری (ارز4200 تومانی) به استحضار می رساند که اگر مجلس مدعی انقلابی بودن قصد دارد برای این ملت مسلمان انقلابی و از خود گذشته ای که رعناترین و بهترین و شایسته ترین عزیزان خودش را در جهت نجات کشور از زیر ستم و جنایات امپریالیستهای جنایتکاری که با کمک لیبرالهای وطن فروش اقدام به کودتا کرده و بر این کشور مسلط شده بودند و با قانون کاپیتولاسیونی که همان لیبرالها برای مشروعیت بخشیدن به حضور آن جنایتکاران به تصویب رسانده بودند، انجام دادند و دست آنها را از کشور کوتاه کردند، اما متأسفانه با روی کار آمدن اقتصادخوانده هایی مانند محسن نوربخش، عادلی، نیلی، روغنی زنجانی و فراماسونهایی مانند عطاالله مهاجرانی و محمدجوادظریف و...کسانی که هیچ سنخیتی با انقلاب اسلامی و مردم نداشتند، همان راه و روشی که توسط جمشید آموزگار نخست وزیر رژیم زیر سلطه ی پهلوی و برادرش در جهت منافع سلطه گران برای کشور تنظیم شده بود را تقلید. و همان راه را در پیش گرفتند و برای خوش آیند آنها سنگ بنای کج دوران ستم شاهی را این بار با نام اسلام ادامه دادند که وضعیت فعلی اقتصاد ایران حاصل آن عملکردهای غلط و ضد انقلابی و ضد مردمی است. جناب آقای شجاعی اگر مردم با انقلابشان آمریکا را از کشور بیرون کردند و قانون ذلت بار کاپیتولاسیون را لغو کردند و مردانه در مقابل تجاوزات و توطئه های آنها و نوکران شان ایستاده و از انقلاب و تمامیت ارضی و اتحاد ملی و یک پارچگی کشور دفاع کرده اند اما متأسفانه سیاستمداران و دولتمردان و تصمیم سازان و تصمیم گیران کشور نتوانستند در جهت خدمت به این مردم اقدامات انقلابی انجام دهند. جناب آقای شجاعی اکنون نوبت شماست که با یک اقدام انقلابی، انقلابی بزرگتر از انقلاب دوم را که تسخیر لانه جاسوسی آمریکا و بیرون راندن آنها از کشور بود را رقم بزنید و با درگیر شدن با دلار آمریکا که در نقش یک فتنه گر برانداز در حال برنامه ریزی و انجام اقدامات خطرناک است، نقش ویرانگر آن را کم کنید و با پایین کشیدن قیمت ورم کرده ی آن برای همیشه شر آن را از سر ملت ایران کوتاه کنید. هر چند که لیبرالهای وطن فروش چنان القاء کرده اند که این کار غیر ممکن است و شماها هم قبول کرده اید در حالی که بایدقبول کنید که هیچ انسان عاقلی ولو این که ایثارگر و انقلابی هم که باشد با دلار27 هزارتومانی نمی تواند سرمایه گذاری کند، با دلار 27 هزارتومانی کشاورزی درست نمی شود اشتغال ایجاد نمی شود، بانکها اصلاح نمی شوند، جلو قاچاق گرفته نمی شود، سوداگری و دلال بازی دست از سر مردم برنمی دارد، سیستم مالیاتی کشور درست نمی شود، سرمایه داران هر روز به سرمایه هایشان اضافه و مردم فقیر هر روز فقیرتر می شوند، فاصله طبقاتی بیشتر و بیشتر می شود و هزاران مصیبت پیدا و پنهانی که دامن جامعه را گرفته اند هرگز اصلاح نمی شوند. جناب آقای شجاعی مردم از مجلس و دولت انقلابی حرکت انقلابی می خواهند ضروری ترین حرکت انقلابی نجات کشور از وضعیت فعلی است با فرمولهای خردمندانه ی انقلابی نه فرمولهای شکست خورده ی لیبرالی که بیش از چهل سال است که اقتصاد کشور را به این روز انداخته اند. کمیسیون اقتصاد ی مجلس شورای اسلامی نباید با همان معادلات و فرمولها و توجیهات کهنه ی شکست خورده مانند پرداخت یارانه نقدی یا اضافه کردن آن که به نوعی ضربه زدن بر پیکره ی اقتصاد کشور و آسیب پذیر کردن مردم از لحاظ اقتصادی است، برای اصلاح امورات اقدام کند زیرا که تکرار تجربه های شکست خورده چیزی جز شکست را به همراه نخواهد داشت. شادباشید 1400/8/6 محمدعلی نصیرپور اهواز
✅چرا 0=1+4 است؟ ✍️ مجید مرادی 🔺 هیات چهل نفره مذاکره کننده ایرانی باید یک ریاضی دان سیاست خوانده در طراز استاد دکتر محمود سریع القلم هم با خود می بردند که تحلیل کند چرا جمع چهار کشور فرانسه و انگلیس و چین و روسیه به اضافه آلمان حاصلش عدد صفر است؟! 🔺خواهید گفت: این عمل را بچه های کودکستان و دبستان نیک می دانند. ممکن است اینان ندانندش؟! من نمی دانم ولی یک جایی از این کار می لنگد. 🔺جواب اجمالی این است که در عالم سیاست عدد و عِده چندان تعیین کننده نیست، استعداد و عْده (توان و سازوبرگ) مهم است. 🔺 شما می روید با پنج کشور بزرگ گفتگو می کنید تا آنان مواضع شما را به یک کشور غائب ابلاغ کنند. بعد زمانی که یکی از آن واسطه ها پیغام آن کشور غائب را به شما ابلاغ می کنند برمی آشوبید که دیگر تکرار نشود؟! مگر شما جز برای تبادل پیام با آمریکا به وين رفته اید؟! 🔺 نخستین عکس باقری کنی ارشد مذاکره کنندگان در وين، او را خندان در حال قدم زدن بیرون هتل، همراه تحلیلگر سابق خبرگزاری فارس نشان می دهد. گویا کنایتی است به قدم زدن دکتر ظریف با جان کری در همان حوالی! یعنی ما با خودمان قدم می زنیم. باشد اما گفتگو با خویش نتوان کرد.... گفتگو را دیگری باید! تا نباشد دیگری آیا توان زادن؟! 🔺طنز تلخ کار این است که گذشته از این که نظر این پنج کشور واسطه، خردلی نمی ارزد! برخی از این واسطه ها خودشان کاسبان تحریم اند و دلشان از آمریکا می خواهد تا انقلاب مهدی تحریم را نگه دار! پایان تحریم آمریکا يعني پایان کاسبی چین و روسیه! 🔺آویختن به این دو واسطه شرقی که به فلاکت و درویشی ما متنعم و خرسندند و به آن سه واسطه غربی که آمریکا آنها را در نیمروز تموز رو به آفتاب نگه می دارد و از آنها باج می ستاند خطاست. 🔺تیم اصولگرای مذاکره کننده ایرانی به رغم پیشینه ناگواری که در ستیز با برجام داشته اکنون فرصت جبران را یافته است. نی را درست بزنید تا ملت از شما سپاسگزاری کند و این راه را تا نهایت عادی سازی روابط با آمریکا بروید. نسخه های چینی و روسی را به زباله دان بریزید! آنها با آمریکا فالوده می خورند اما از تعمیق دشمنی میان ما و آمریکا استقبال می کنند. 🔺 هیچ کشوری در زیر آسمان جهان بدون ترک جدال با آمریکا روی خوشی را ندیده است. از چین تا ویتنام! ویتنام هم می توانست به سرنوشت کوبا و کره شمالی مبتلا شود اما راه سازش با آمریکا را درپیش گرفت و اکنون شانه به شانه مالزی می زند. حالا معلوم شد چرا 4+1 نتیجه اش می شود صفر؟! 140 کشور دیگر هم با آن 1 اگر جمع شوند باز هم نتیجه همین است. گرتو نمی پسندی تغییر ده قضا را. @Sahamnewsorg
در پاسخ به این متن که چیزی جز خود زنی و خوار کردن خود و اثبات بیگانه پرستی شخص نویسنده نیست باید گفت حلقوم و قلم لیبرالهای بیگانه پرست و وطن فروش از زمان میرزا ابوالحسن شیرازی پرورش یافته در دامان فراماسونری انگلیس و امضاء کننده ی قراردادهای ننگین گلستان و ترکمانچای تا به امروز در یک مسیر و یک آهنگ مشخصی سیر کرده و هیچ تفاوتی با هم ندارند. این شباهت نشانه ای است از خبره بودن معلمان کلاس ها و پر بار بودن برنامه های آموزشی خائن پرور انگلیسی ها برای کشور هایی که در طول تاریخ ننگین شان چشم طمع به آنها داشته و دارند. این گونه قلم زدن و نظر دادن دقیقا شبیه به مقالات و نظرات سید ضیاء طباطبایی یکی از مهره ها ی اصلی کودتای انگلیس در ایران در نشریه ی رعد می باشد. که با کمال وقاحت و بی شرمی برای آن جنایت کاران خوش رقصی می کرد بلکه بتواند وطن فروشی را به اوج و نهایت خود برساند. او یکی از لیبرالهایی بود که با صراحت از واگذاری سند ایران به انگلستان تروریست بر اساس قراردننگین 1919 توسط وثوق الدوله لیبرال حمایت کرد و مزد خودش را از دست آنها گرفت و به مقام نخست وزیری دولت کودتا رسید. دانش آموختگان فراموشخانه ها و مکتبخانه های فراماسونری از میرزاابوالحسن شیرازی تا حسن تقی زاده تا محمدعلی فروغی تا محمد جواد ظریف تا شیخ حسن روحانی تا... بدون ذره ای تفاوت چنان شبیه به هم آموزش دیده اند که در تمام مقاطع تاریخ به یک اندازه در جهت منافع غرب جنایت کار مانند برده های استحمار شده در خدمت بیگانگان قرار می گیرند و سر سپردگی خود را به احسن وجه به آنها ثابت می کنند. *خلاصه با توجه به این که نقطه عطف تاریخچه ظهور و بروز گفتمان برده های فکری استعمارگران (لیبرال ها) در کشور بر می گردد به مصادره نهضت آزادی خواهانه مردم ایران(مشروطه) و کودتاهای انگلیس و آمریکا در ایران* و با توجه به این که حیات سیاسی این گفتمان در کارگزاری برای رژیم های ظالم و مستبد شاهان خلاصه می شود چه انتظاری است که نسل امروزشان از مرام و مسلک اسلافشان پیروی نکنند و با اظهار نظرات خود آب به آسیاب دشمن نریزند. *نصیرپور*