eitaa logo
حکمت ایرانیان
12 دنبال‌کننده
24 عکس
105 ویدیو
6 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
با سلام و عرض ادب لینک کانال حکمت ایرانیان @hekmatiran
تاریخچه و عملکردگفتمان طرفدار غرب در ایران(۵) خلاصه این که انگلیسی های پلید در تمام طول دوران حاکمیت صفویه دست از تلاشهای مذبوحانه ی خود جهت نفوذ در تشکیلات سیاسی بر نداشتند بخصوص این که تلاش می کردند از طریق بدست آوردن امتیازات اقتصادی و تجاری به اهداف خود برسند به عنوان مثال در دوره شاه عباس صفوی با توجه به این که کشورهای اروپایی در تمامی دوران صفویه قراردادهای تجاری خود را بر مبنای صادرات ابریشم از ایران یا مبادله با اجناس خودشان با ایران منعقد می کردند امتیاز ابریشم به عنوان یک کالای استراتژیک در دست شخص شاه بود زیرا نظارت مستقیم بر تجارت خارجی به وسیله شخص شاه انجام می شد به منظور از بین بردن این نظارت تلاش کردند بلکه این امتیاز را به نفع خود از دست شاه بیرون بیاورند که منجر به عصبانیت شاه شد و برخورد بسیار تند ی را با آنها کرد به طوری که برای مدتی باعث تیرگی روابط اقتصادی شد. این تلاشها بالاخره بعد از شاه عباس یعنی در زمان شاه صفی نتیجه داد و آنها موفق شدند این امتیاز را بدست بیاورند بر این اساس به موجب قراردادی که بین شاه صفی و انگلستان منعقد شده بود مقرر شد دولت انگلستان سالی هزار و پانصد لیره به عنوان پیشکش به علاوه معادل شصت هزار لیره بابت بهای ابریشم به دولت ایران بپردازد. از این مبلغ ثلث وجه نقد و دو ثلث دیگر جنس تحویل می شد.(باستانی پاریزی، سیاست و اقتصادعصر صفوی، ص۱۲۰) در هر صورت اگر چه تلاش انگلیسی ها بخصوص در دوران افول و سستی شاهان صفویه منجر به بدست آوردن امتیازات قابل توجهی از شاهان صفویه شد اما نتوانستند افرادی را به عنوان مزدور به استخدام خود در بیاورند اتفاقی که بالاخره در دوران قاجار به صورت بسیار خفت باری به وقوع پیوست و انگلیسی ها توانستند از آن طریق سالیان سال چنان بر تمام مقدرات ایران مسلط شوند که گویی کشور پهناور ایران یکی از مستعمرات خار و بی مقدار آنهاست. ادامه دارد محمدعلی نصیرپور۱۳۹۹/۱۱/۲۸ @hekmatiran
هدایت شده از محمد علی
تاریخچه و عملکرد گفتمان طرفدار غرب در ایران(۱) سلسله نوشتارهایی که جای آن در حوزه نشر کشور خالی است توسط اینجانب انجام خواهد شد به امید این که در جهت روشنگری و تنویر افکار عمومی و ایجاد حساسیت در فرهیختگان عزیز مؤثر واقع شود. مباحث به صورت ذیل ارائه می گردد: الف: نقش گفتمان طرفدار غرب در دوران قاجار ب: نقش گفتمان طرفدار غرب در دوران پهلوی ج: نقش گفتمان طرفدار غرب در دوران جمهوری اسلامی برجسته ترین مشخصه ی جریانات سیاسی در ایران این است که شهامت بیان نظرات سیاسی خود را ندارند و کاملا منافقانه با مردم برخورد می کنند به همین علت است که هیچ کدام از احزاب تشکیل شده در ایران تا کنون نتوانسته اند از یک پایگاه مردمی برخوردار شوند و بزرگترین هنرشان از فعالیت حزبی این است که بتوانند انگشت شمار افراد تشکیل دهنده ی حزب را نگه دارند بلکه حداقل در زمان و ایام انتخابات مشارکت کنند و خودی نشان بدهند تا بتوانند سهمی از قدرت را برای خود دست و پا کنند. و متأسفانه صدا و سیما و وسایت ها و فضاهای مجازی هم بشدت گرفتار روزمرگی شده اند و از این موضوع یا غافل شده اند یا شهامت ورود به این مباحث را ندارند و به بهانه مصلحت اندیشی از خود سلب مسئولیت می کنند تنها زمانی به خود می آیند که دیگری فرصتی برای روشنگری نمانده است. بنابراین یکی از بهترین اسنادی که می تواند بیانگر ایدئولوژی و باورهای سیاسی این جریانات است عملکرد آنها در صحنه های مختلف تاریخ ایران است. محمدعلی نصیرپور اهواز ۱۳۹۹/۱۱/۱۱ https://eitaa.com/joinchat/603652132Ce46bba8e6a
هدایت شده از محمد علی
تاریخچه و عملکرد گفتمان طرفدار غرب در ایران(۲) بدون شک در پشت همه ی وقایع تلخ و شیرین تاریخی هر کشوری دست فرد یا افرادی پنهان است که برای آشکار نمودن آنها باید دفتر تاریخ آن کشور را با دقت و هوشیاری ورق زد بلکه حقایق قلب یا تحریف نشوند و جای جلاد و شهید با هم عوض نشوند بخصوص این که مرام اصلی وطن فروشان لیبرال طرفدار غرب با تمام وجود معتقد به شعار هدف وسیله را توجیه می کند هستند. امروزه نمونه ی بارز وآشکار این عملکرد زشت و ناروا در صادق زیبا کلام (کذاب زشت کلام )متبلور شده است او سالیان سال است که به معنای واقعی کلمه به عنوان یک دیوس سیاسی در جهت دفاع از ۶۰ سال حکومت نظامی بر آمده از کودتای استکبار انگلیس و آمریکا قیام کرده و چنان به این رفتار زشت و ناروای خودش افتخار می کند که اعلام می کند که قصد دارد در تأیید حکومت بر آمده از کودتای سوم اسفند1299 استکبار انگلیس که توسط طرفداران غرب وفراماسونهای وطن فروشی که ابتدا زمینه ساز مصادره نهضت مشروطه شدند و بعد هم زمینه ساز کودتای ژنرال آیرونساید انگلیسی در ایران شدند کتاب بنویسد تا همه جنایاتی را که انگلیسی ها بوسیله رضای میرپنج انجام دادند تأیید کند. بنابراین با نگاهی به تاریخچه و عملکرد این جریان فکری کاملا مشخص است که طرفداران غرب بطور ژنتیکی از بیگانگان حمایت و براحتی وطن فروشی می کنند و با کمال گستاخی از این کار خود نه تنها خجالت نمی کشند بلکه به نام خدمت به کشور و مردم به آن نیز افتخار می کنند..برای اثبات این ادعا باید نیم نگاهی به چگونگی بوجود آمدن این جریان فکری و بانیان آن داشته باشیم. بنیانگذار این نوع گفتمان در کشور شخصی بود به نام میرزا ابوالحسن شیرازی معروف به ایلچی کسی که از سنین نوجوانی در دامان استکبار انگیس پرورش پیدا کرد تا نقطه ی عطفی بشود برای وطن فروشی و خیانت به کشوری که وحدت ملی و سرزمینی اش در طول تاریخ مانع از تسلط بیگانگان بر او شده بود. https://eitaa.com/joinchat/603652132Ce46bba8e6a
هدایت شده از محمد علی
محمد علی: تاریچخچه و عملکرد گفتمان طرفدار غرب در ایران(۳) تلاش انگلستان برای نفوذ در تشکیلات سیاسی ایران: الف : تلاشهای انگلیس برای نفوذ در حکومت صفویه اگر چه تلاش های انگلیس برای برقراری ارتباط با ایران به قرن هفتم هجری یعنی زمانی که ایرانیان زیر سلطه و سیطره مغولان بودند برمی گردد پادشاهان انگلستان با نیت پلید و شیطانی که داشتند در تلاش بودند که بتوانند با سلاطین مغول حاکم بر ایران رابطه برقرار نمایند در آن زمان بود که ادوارد دوم پادشاه انگلیس نامه ای به الجایتو نوشت و از او خواست که تمام سعی خود را برای ریشه کن کردن مسلمانان ایران بکار ببرد.(تاریخ روابط سیاه ایران و انگلیس، احمد خلیل الله مقدم، ص۷۷)(این جمله را به عنوان هدف اصلی و کلی نظام استکباری غرب جنایتکار به خاطر بسپارید و سایر تلاشهای سیاسی آنها را به عنوان اهداف مرحله ای در نظر داشته باشید تا در شناخت اهداف پلید آنها در طول تاریخ از مسیر حق و حقیقت خارج نشوید) اما عمده تلاش ها و فعالیت هایشان در این زمینه در زمان حاکمیت صفویه صورت گرفته است. همزمان با تشکیل حکومت صفویه در ایران دولت های اروپایی که در کشور های کوچک خود حبس شده بودند و احساس کردند که تحت هیچ شرایطی نمی توانند در جغرافیای کوچک کشور و منطقه ی خود رشد و توسعه ای داشته باشند برای نجات خود از این شرایط نگاه شیطانی شان را به بیرون از مرزهای خود انداختند بلکه بتوانند به منابع زمینی و انسانی و نیروی کار ارزان و مفت و مجانی دیگر سززمین ها دست پیدا کنند و از انرژی های نهفته و بازار پر جمعیت و پر مشتری آنها استفاده کرده بطوری که با دوشیدن آنها و مکیدن خون آنها به مال و منال و قدرت خود بیفزایند. این گونه بود که برای تحقق اهداف سیاسی و اقتصادی خود دست اندازی به سایر قاره ها از جمله قاره ی آسیا را در دستور کار خود قرار دادند. در این میان کشور ایران بعنوان یکی از نقاط حساس و استراتژیکی که سه قاره ی آسیا و آفریقا و اروپا را به هم وصل می کرد در کانون توجه آنها قرار گرفت و برای دسترسی به او و نفوذ و تسلط بر او به انواع حیله ها و ترفندهای شیطانی دست زدند. چالش اصلی ایران با غرب از زمان شاه اسماعیل صفوی و با اشغال جزیره هرمز توسط پرتغالیهای متجاوزی آغاز شد که در آن زمان یکی از دو کشور بزرگ استعماری محسوب می شدند زیرا که با دست اندازی و تجاوز به مناطقی از نیمکره ی شرقی کره ی زمین طعم تصرف و تجاوز و اشغال به کامشان خوش آمده بود لذا به منظور گسترش متصرفات خود به سمت خلیج فارس و دریای عمان حرکت کردند و با اشغال جزیره هرمز ایران برای خود پایگاهی درست کردند به این امید که بتوانند کشور پهناور ایران را مورد سوء استفاده و غارت قرار دهند. این اشغال و ماندگاری پرتغالیها در آب های سرزمینی ایران که اتفاقا به عنوان شاه راه اصلی در مسیر آبراهای دنیا قرار داشت بهانه ای شد برای استعمارگران انگلیس که پرتغالیها را به عنوان مانعی در سر راه خود می دیدند و دانستند که با حضور آنها نمی توانند به اهداف توسعه طلبانه و تجاوزکارانه خود برسند لذا در صدد طراحی و ترفند برای اخراج آنها از منطقه برآمدند و نقشه شان را طوری طراحی کردند که در عین حالی که یک رقیب و مانعی را از سر راه خود برمی دارند منتی هم بر حاکمان ایران که در چند مرحله برای اخراج پرتغالی ها تلاش کرده ولی موفق نشده بودند داشته باشند بلکه با این رفتار منافقانه و شیطانی بتوانند زمینه نفوذ بر حاکمیت ایران را فراهم نمایند و خودشان را هم به عنوان تنها قدرت حاکم بر منطقه به رخ دیگران بکشانند. محمدعلی نصیرپور۱۳۹۹/۱۱/۲۰ https://eitaa.com/joinchat/603652132Ce46bba8e6
هدایت شده از محمد علی
محمد علی: تاریخچه و عملکردگفتمان طرفدار غرب در ایران(۴) گذشته از این که هدف اصلی انگلیسی ها از تسلط بر ایران اقدام به یک عقده گشایی ایدئولوژیک و نابود کردن مردم مسلمان ایران و محو کردن نام ایران از جغرافیای جهانی بود.(قراردادهای۱۹۰۷ و ۱۹۱۵ بین انگلیس و روسیه تزاری و تقسیم سرزمین ایران بین خودشان سند گویای این ادعاست که در جای خود توضیح داده خواهند شد) اگر چه هرگز به این هدف پلید نرسیدند اما ترفندهای آنها در زمان حاکمان صفویه چنان منافقانه و از روی سماجت و رذالت بود که با وجودیکه یک بار نماینده آنها به جرم نجس بودن از حضور شاه طهماسب با تندی و توهین اخراج و مسیر عبور او با شن و ماسه ضد عفونی و رفع نجاست شده بود (تاریخ روابط سیاه ایران و انگلیس، احمد خلیل الله مقدم، ص۷۷) ناامید نشده و دست از تلاش های خود برای نزدیک شدن به دربار ایران برنداشتند تا این که توانستند در زمان شاه عباس به بهانه حمایت از ایران در جنگ با عثمانی و سامان دهی نظامیان و فروش تجهیزات نظامی با فرستادن دو مأمور به نام برادران شرلی(رابرت شرلی و آنتونی شرلی) بالاخره جای پایی برای خود باز کردند و این اعتماد چنان بود که شاه عباس یک سال بعد یعنی در سال ۱۵۹۹ آنتونی شرلی را به عنوان نماینده و سفیر ایران به سمت بعضی از کشور های اروپایی فرستاد و اگر چه بعد از گذشت ده سال از آن مأموریت هیچ نتیجه ای حاصل نشده بود شاه عباس برادر دیگر را یعنی رابرت شرلی را هم با همان مأموریت به اروپا اعزام کرد که این مأموریت هم که تا سال ۱۶۲۷ طول کشیده بود بدون هیچ نتیجه ای به پایان رسید.(صفویان در گذر تاریخ، حمید رضا صفاکیش، ص۳۵۸) مهمترین چیزی که در این ماجرا توجه انسان را به خود جلب می کند این است که انگلیسی ها نه تنها هرگز نتوانستند هیچ شخص وطن فروشی را در تشکیلات حکومت صفویه پیدا کنند بلکه تحت عناوین مختلف آزادی خواهی و حقوق بشر و رشد و توسعه و... (بخوان وطن فروشی) او را به استخدام خود در بیاورند تا برنامه های استعماری خود را از آن طریق عملیاتی کنند بلکه از طرف اطرافیان شاه چنان با آنها مخالفت می شد که بعد از مدتی نظر شاه عباس نسبت به آنها برگشت و با آنها چنان تند برخورد کرد که بعضی در باره مرگ رابرت شرلی گفته اند که علت مرگ او آزردگی روحی حاصل از رفتار شاه عباس با او بوده است. (همان، ص۳۵۹) محمدعلی نصیرپور- اهواز ۱۳۹۹/۱۱/۲۲ https://eitaa.com/joinchat /603652132Ce46bba8e6
با سلام و عرض ادب لینک کانال حکمت ایرانیان @hekmatiran
تاریخچه و عملکردگفتمان طرفدار غرب در ایران(۵) خلاصه این که انگلیسی های پلید در تمام طول دوران حاکمیت صفویه دست از تلاشهای مذبوحانه ی خود جهت نفوذ در تشکیلات سیاسی بر نداشتند بخصوص این که تلاش می کردند از طریق بدست آوردن امتیازات اقتصادی و تجاری به اهداف خود برسند به عنوان مثال در دوره شاه عباس صفوی با توجه به این که کشورهای اروپایی در تمامی دوران صفویه قراردادهای تجاری خود را بر مبنای صادرات ابریشم از ایران یا مبادله با اجناس خودشان با ایران منعقد می کردند امتیاز ابریشم به عنوان یک کالای استراتژیک در دست شخص شاه بود زیرا نظارت مستقیم بر تجارت خارجی به وسیله شخص شاه انجام می شد به منظور از بین بردن این نظارت تلاش کردند بلکه این امتیاز را به نفع خود از دست شاه بیرون بیاورند که منجر به عصبانیت شاه شد و برخورد بسیار تند ی را با آنها کرد به طوری که برای مدتی باعث تیرگی روابط اقتصادی شد. این تلاشها بالاخره بعد از شاه عباس یعنی در زمان شاه صفی نتیجه داد و آنها موفق شدند این امتیاز را بدست بیاورند بر این اساس به موجب قراردادی که بین شاه صفی و انگلستان منعقد شده بود مقرر شد دولت انگلستان سالی هزار و پانصد لیره به عنوان پیشکش به علاوه معادل شصت هزار لیره بابت بهای ابریشم به دولت ایران بپردازد. از این مبلغ ثلث وجه نقد و دو ثلث دیگر جنس تحویل می شد.(باستانی پاریزی، سیاست و اقتصادعصر صفوی، ص۱۲۰) در هر صورت اگر چه تلاش انگلیسی ها بخصوص در دوران افول و سستی شاهان صفویه منجر به بدست آوردن امتیازات قابل توجهی از شاهان صفویه شد اما نتوانستند افرادی را به عنوان مزدور به استخدام خود در بیاورند اتفاقی که بالاخره در دوران قاجار به صورت بسیار خفت باری به وقوع پیوست و انگلیسی ها توانستند از آن طریق سالیان سال چنان بر تمام مقدرات ایران مسلط شوند که گویی کشور پهناور ایران یکی از مستعمرات خار و بی مقدار آنهاست. ادامه دارد محمدعلی نصیرپور۱۳۹۹/۱۱/۲۸ @hekmatiran
تاریخچه و عملکرد گفتمان طرفدار غرب در ایران(۷) میرزا ابوالحسن شیرازی معروف به میرزا ابوالحسن خان ایلچی ابوالحسن شیرازی را می توان پدر ایدئولوژی خیانت به کشور و مردم نامید.زیرا شاه بیت ایدئولوژی لیبرال دموکراسی جز خیانت به مردم و کشور چیز دیگری نیست. ابوالحسن شیرازی نام نحسی که برای اولین بار وطن فروشی و بیگانه پرستی و خیانت به مردم و کشور را در قالب روشنفکری و نخبگی چنان نهادینه کرد که هنوز که هنوز است بعد از حدود نزدیک به سه قرن آثار شوم این رفتار سوء از جمیع جهات دامن کشور را رها نکرده است، اولین و مؤثرترین دستاورد این خیانت این است که افرادی با کمال شهامت و بدون هیچ حیایی وطن فروشی و بیگانه پرستی را خدمت به مردم و به کشور می دانند و از آن دفاع می کنند(تاریخ سیاسی ایران مملو است از این گونه افراد که مورد به مورد مستند به آنها پرداخته خواهد شد) میرزا ابوالحسن شیرازی فرزند محمد علی اصفهانی خواهر زاده و داماد حاج ابراهیم خان کلانتر (اعتمادالدوله شیرازی) فردی که با خیانت به لطفعلی خان زند شیراز را به آغا محمدخان قاجار تسلیم کرد که به پاس این خوش خدمتی به مقام صدراعظمی شاه رسید و تا سه سال بعد از سلطنت فتحعلی شاه در این منصب بود. وقتی او و خانواده اش به سزای اعمال ننگینش گرفتار شد و توسط فتحعلی شاه به قتل رسیدند میرزا ابوالحسن از ترس جان به انگلیسی ها پناهنده و به هندوستان گریخت که بعد از مدتی با وساطت محمدحسین خان صدر اصفهانی به ایران بازگشت.(تاریخ تحولات سیاسی ایران،موسی نجفی و موسی فقیه حقانی،ص۲۱۴) بعد از مدتی که در حکومت فارس و اصفهان مشغول بود به عنوان سفیر ایران عازم انگلستان شد در این زمان بود که مقامات انگلیس به علت خوش خدمتی های او همه گونه اسباب راحتی برای او فراهم کردند. در این ایام بود که تعیین مقرری مادام العمر برای او سبب دلبستگی بیش از پیش او به انگلستان شد.(مجله تاریخ، پاییز۸۱، ش۳، ص۱۴۸) در کتاب ناسخ التواریخ در این باره آمده است که: انگلیسی ها سالی ۱۵۰۰ روپیه در وجه ابوالحسن خان برقرار کردند که از دولت کمپانی هندوستان دارد. شرطی که برای پرداخت این مقرری قید کرده بودند این بود که: این مقرری مادامی که شما در حفظ روابط دوستانه بریتانیای کبیرو ایران به سفیر کبیر بریتانیا مساعدت نمایید منظما پرداخت خواهد شد.(ایرانیان در میان انگلیسی ها، دنیس رایت، ترجمه کریم امامی، ص۱۳۳) وی این مبلغ را تا هنگام فوتش در سال ۱۲۶۲ه ق به مدت ۳۸ سال حتی زمانی که وزیر خارجه ایران بود این مبلغ را دریافت می کرد.(حیرت نامه(سفرنامه ابوالحسن خان به لندن)، حسین مرسلوند، ص۳۶) از جمله برنامه هایی که در مدت اقامتش در انگلستان برای او تنظیم کرده بودند شرکت در کلاسهای فراماسونری بود.(مجله تاریخ، زرگری نژاد، ص۱۴۹) حیرت و خود کم بینی او از دیدن انگلستان و دلبستگی او به فرهنگ غرب در کتاب "حیرت نامه" که توسط ایشان نوشته شده است کاملا مشهود است. خیانت های تاریخی میرزا ابوالحسن شیرازی: سر سپردگی و وطن فروشی او چنان محرز شده بود که سفیر انگلیس تمام تلاس خودش را برای ارتقاء سیاسی او به پست های کلیدی و حساس نزد فتحعلی شاه انجام داد تا این که بالاخره موفق شد او را هم به وزارت خارجه منصوب کرد و هم با حذف قائم مقام فراهانی از جریان مذاکرات او را به عنوان نماینده شاه در هیئت مذاکره کننده در مذاکرات مربوط به حنگ های ایران و روسیه تزاری منصوب کرد، اینجا بود که زمینه خیانت تاریخی ابوالحسن شیرازی فراهم شد زیرا که در حین مذاکرات آنگونه عمل کرد که منافع انگلستان در تجزیه سرزمین های ایران بر اساس قراردادهای ننگین گلستان فراهم گردید.(تاریخ تحولات سیاسی ایران، موسی نجفی و موسی حقانی، ص۱۱۸) در دوران وزارت خارجه او بود که عهدنامه ترکمانچای نیز با خسارتی بیشتر از عهدنامه گلستان به امضاء رسید. با به سلطنت رسیدن محمد شاه و صدر اعظمی قائم مقام فرهانی میرزا ابوالحسن خائن از وزارت کنار گذاشته شد اما با قتل قائم مقام که بدون شک یکی دیگر از جنایت های انگلیس بود دوباره میرزا ابوالحسن شیرازی برای تکمیل پازل وطن فروشی و خیانت به مردم و کشور ایران به عنوان وزیر خارجه به کار گرفته شد و تا هنگام مرگ ننگینش در این مقام بود.اگر در آن مقطع زمانی جنایتکاران انگلیسی برای به قدرت رساندن مهره ی وطن فروشی به نام میرزا ابوالحسن شیرازی زمینه ی قتل شخصیت وطن دوستی را به نام قائم مقام فراهانی فراهم نمود در مقطع دیگری زمینه قتل امیر کبیر را بوجود آوردند تا شخصیت وطن فروش و خائن دیگری به نام میرزا آقا خان نوری را به عنوان صدر اعظم به قدرت برسانند بلکه بتوانند از آن طریق به اهداف پلید استعماری شان برسند. واز طرف دیگر باید گفت که میرزا ابوالحسن شیرازی نمونه ی کامل و بارزی از نخبگان سیاسی و روشنفکرانی است که برای رسیدن به قدرت حاضر به هر نوع سرسپردگی و وطن فروشی هستند.
پاسخ به کسانی که ادعا می کنند نباید سرداران نظامی نامزد انتخابات ریاست جمهوری شوند.(۱) در پاسخ به یاوه گویی کسانی که در اوج خود خواهی و خود شیفتگی از آمدن نظامیان به صحنه انتخابات ریاست جمهوری اظهار نارضایتی و مخالفت و اقدام به جوسازی می کنند باید با این جمله ی معروف از دکتر شریعتی که با کمال شهامت خطاب به به اصطلاح روشنفکران آن زمان فرمود: هر چه قرارداد ننگین در این کشور امضاء شده است توسط شما کت و شلواری ها صورت گرفته و زیر هیچ قرار داد ننگینی را روحانیون امضاء نکرده اند، شروع کرد و خطاب به آنها گفت: امروز هم همین جمله مصداق واقعی دارد که قراردادهای ننگین توسطسیاستمداران لیبرال و متوهمی که گمان می کنند زبان دنیا را بلدند امضاء شده است نه توسط سرداران انقلاب اسلامی زیرا آنها حاضرند برای باز کردن معبرهای انقلاب در هر میدان مینی وارد شوند. قریب به اتفاق سرداران این کشور برجسته ترین و شایسته ترین جوانان انقلابی سراسر کشور بودند در حالی که شایستگی های لازم را برای اداره کردن کشور و انقلاب داشتند بر اساس شرایط و ضرورت دفاع و جلوگیری از تجاوز بیگانگان به کشور به سمت جبهه ها سرازیر شدند و با جانفشانی و از خود گذشتگی با شایستگی تمام توانستند کشور را از اشغال متجاوزان آزاد و انقلاب اسلامی را از شکست حتمی نجات دادند. حضور آنها در جبهه های جنگ فرصتی شد برای سوء استفاده کسانی که نه تنها هیچ گونه سنخیتی با انقلاب اسلامی نداشتند بلکه بعضی از آنها سابقه فعالیت های سیاسی با گروهک های ضد انقلاب را نیز داشتند که با رندی تمام خود را به خورد جامعه داده و جایگاهای سیاسی و اداری کشور را اشغال کردند و در حالی که لطمات زیادی از ناحیه آنها بر انقلاب اسلامی وارد شده است با جسارت تمام گمان می کنند فقط خودشان سیاسی اند و میدان سیاست فقط باید در انحصار آنها باشد و انقلابیونی که کشور را از چنگال دشمن بیرون آوردند به جرم نظامی بودن حق ندارند در این وادی وارد شوند. ادامه دارد محمدعلی نصیرپور @hekmatiran
با سلام و عرض ادب لینک کانال حکمت ایرانیان @hekmatiran
پاسخ به کسانی که ادعا می کنند نباید سرداران نظامی نامزد انتخابات ریاست جمهوری شوند.(۱) در پاسخ به یاوه گویی کسانی که در اوج خود خواهی و خود شیفتگی از آمدن نظامیان به صحنه انتخابات ریاست جمهوری اظهار نارضایتی و مخالفت و اقدام به جوسازی می کنند باید با این جمله ی معروف از دکتر شریعتی که با کمال شهامت خطاب به به اصطلاح روشنفکران آن زمان فرمود: هر چه قرارداد ننگین در این کشور امضاء شده است توسط شما کت و شلواری ها صورت گرفته و زیر هیچ قرار داد ننگینی را روحانیون امضاء نکرده اند، شروع کرد و خطاب به آنها گفت: امروز هم همین جمله مصداق واقعی دارد که قراردادهای ننگین توسطسیاستمداران لیبرال و متوهمی که گمان می کنند زبان دنیا را بلدند امضاء شده است نه توسط سرداران انقلاب اسلامی زیرا آنها حاضرند برای باز کردن معبرهای انقلاب در هر میدان مینی وارد شوند. قریب به اتفاق سرداران این کشور برجسته ترین و شایسته ترین جوانان انقلابی سراسر کشور بودند در حالی که شایستگی های لازم را برای اداره کردن کشور و انقلاب داشتند بر اساس شرایط و ضرورت دفاع و جلوگیری از تجاوز بیگانگان به کشور به سمت جبهه ها سرازیر شدند و با جانفشانی و از خود گذشتگی با شایستگی تمام توانستند کشور را از اشغال متجاوزان آزاد و انقلاب اسلامی را از شکست حتمی نجات دادند. حضور آنها در جبهه های جنگ فرصتی شد برای سوء استفاده کسانی که نه تنها هیچ گونه سنخیتی با انقلاب اسلامی نداشتند بلکه بعضی از آنها سابقه فعالیت های سیاسی با گروهک های ضد انقلاب را نیز داشتند که با رندی تمام خود را به خورد جامعه داده و جایگاهای سیاسی و اداری کشور را اشغال کردند و در حالی که لطمات زیادی از ناحیه آنها بر انقلاب اسلامی وارد شده است با جسارت تمام گمان می کنند فقط خودشان سیاسی اند و میدان سیاست فقط باید در انحصار آنها باشد و انقلابیونی که کشور را از چنگال دشمن بیرون آوردند به جرم نظامی بودن حق ندارند در این وادی وارد شوند. ادامه دارد محمدعلی نصیرپور @hekmatiran
پاسخ به کسانی که با خودخواهی ادعا می کنند که نباید نظامیان نامزد انتخابات ریاست جمهوری بشوند(۲) اتفاقا یکی از اساسی ترین مشکلاتی که از لحاظ روانی در بین اعراب به اصطلاح مسلمان سر راه ولایت و حاکمیت امام علی(ع) وجود داشت همین موضوع بود که امام (ع) به عنوان یک فرمانده قدرتمند نظامی در تمام جنگهایی که از طرف مشرکان و کفار و یهودیان بر پیامبر (ص) و مسلمانان تحمیل می شد چنان انجام وظیفه می کرد که هیچ کس یارای مقابله ی با او را نداشت. او که اولین نقش خطر پذیری اش را برای دفاع از اسلام و پیامبر(ص) در سن نوجوانی زمانی از خود نشان داد که حاضر شد در رختخواب پیامبر(ص) بخوابد و لیلت المبیتی بیآفریند که تا همیشه تاریخ افتخارش برای آن امام عزیز ثبت گردد و ننگش بر پیشانی همه اقوام و طوایفی که قصد جان پیامبر(ص) را کرده بودند بماند. این اتفاق بسیار مهم که افتخاری شد برای امام علی(ع) از طرفی هم کینه ای شد برای مشرکان و کفار و یهودیانی که بعثت پبامبر(ص) را برای خود ضرر و اسلام را سد راه خود می دانستند. این نوع کینه ها بر علیه امام یکی پس از دیگری اضافه می شد.زمانی که در جنگ بدر یکی از شرور ترین افراد قریش بنام نوفل بن خویلد که تا آن زمان کسی حریف او نشده بود بدست امام(ع) کشته شد و ۷۰ نفر از جنگجویان و جوانان مشرک و کافر نیز در همان جنگ بدست امام کشته شدند، زمانی که در جنگ احزاب عمروبن عبدود فرمانده بسیار مغرور و جنگجوی احزاب بدست علی جوان کشته شد و لشکر دشمن از هم پاشید و پیامبر(ص) ضرب شمشیر علی را بالاترین عبادات نامید.زمانی که در جنگ احد در حالی که سپاه اسلام در اثر ناشی گری از هم پاشیده شد و دندان مبارک پیامبر(ص) شکست و می رفت که قریش به تلافی جنگ بدر اسلام را برای همیسه نابود کند تنها کسی که چون کوهی استوار در کنار پیامبر ایستاد و دشمنان را وادار به عقب نشینی کرد، زمانی که در جنگ با یهودیان خیبر امام علی(ع) آن پادگان بسیار مجهز و تو در تو را که با هدف جنگ با پیامبر(ص) و نابودی اسلام آماده شده بود را فتح کرد (در حالی که در دو عملیات یکی به فرماندهی ابوبکر و دیگری به فرماندهی عمر موفق به این کار نشده بودند و مجبور به عقب نشینی شده بودند) و خلاصه این که همه ی این فتوحات که منجر به پایداری و گسترش اسلام و قوام زندگی مسلمانان شد برای به اصطلاح سیاسیون آن زمان چیزی جز کینه و نخوت بوجود نیاورد که این کینه را در حساسترین نقطه تاریخ یعنی زمانی که باید به دستور پیامبر(ص) امامت و حاکمیت علی را می پذیرفتند ژست روشنفکری گرفتند و علی(ع) را قاتل همه ی سران کفر و شرک و الحاد خواندند و این فتوحات را جرم محسوب کردند و از رسیدن او به حکومت به جرم نظامی گری و سرداری سپاه اسلام جلو گیری کردند و با این کارشان ضربه ای بر اسلام و مسلمین وارد کردند که تا همیسه تاریخ از یاد نخواهد رفت. ادامه دارد محمدعلی نصیرپور @hekmatiran
پاسخ به کسانی که با خودخواهی ادعا می کنند که نباید نظامیان نامزد انتخابات ریاست جمهوری بشوند(۳) آیا مالک اشتر نخعی فرمانده سپاه اسلام صلاحیت حاکمیت بر مصر را دارد یا طلحه ای که در دام اشرافی گری عثمان گرفتار شده و خود را سیاستمدار ی می پنداشت که باید سهمش را از حاکمیت بگیرد که با جواب دندان شکن امام علی(ع) مواجه شد. و البته به تلافی این نرسیدن به قدرت فتنه جمل را فرماندهی کردند و لطمات سنگینی بر جامعه ی نوپای اسلامی که می رفت در سایه عدالت علی(ع) سر و سامان بگیرد وارد کردند و موجبات تضعیف دولت اسلام را فراهم نمودند، لازم به ذکر است که عین همین واقعه ی تلخ برای انقلاب اسلامی هم بوقوع پیوست که در ادامه همین مطالب مستند به آنها پرداخته خواهد شد. قبل از ورود به بحث لازم است ابتدا به این موضوع اشاره کنم که کسانی که شبهه این موضوع را که نظامیان نباید اجازه ی نامزد شدن در انتخابات را داشته باشند با وجودی که می دانند مخالفت حضرت امام(ره) با عضویت نظامیان در احزاب و گروه های سیاسی بوده نه نامزد شدن برای انتخاباتی که لازمه اش استعفاء از موقعیت سازمانی است، با این حال مانند دیگر مخالفتها و چالش هایی که با انقلاب اسلامی و انقلابیون دارند به این شبهه هم دامن می زنند بلکه از انجام وظیفه ی گروهی و حزبی خودشان جا نمانند. البته بدون شک کسانی هم هستند که حسن نیت دارند یا نگران آینده کشورند که نکند از آن ناحیه لطماتی بر کشور وارد شود و یا قصدشان آگاه شدن یا آگاهی دادن به جامعه است که مردم و جامعه با یک آمادگی روانی و بدور از شبهه و نگرانی در این انتخابات مهم و سرنوشت ساز شرکت کنند و بار دیگر دشمنان این کشور و مردم و انقلاب را نا امید کنند که توجه این عزیزان را به این موضوع جلب می کنم که حضرت امام همواره نیروهای مسلح را از ورود به دستجات سیاسی و گروهی و حزبی منع می کردند نه این که با تغییر نقش افراد مخالفت می کردند. به عنوان مثال قبل از این که آقای محسن رضایی توسط حضرت امام به عنوان فرماندهی سپاه پاسداران منصوب شوند عضو یکی از گروه های سیاسی بودند که بعد از استعفاء از آن گروه به فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منصوب شدند و در تمام دوران جنگ و چند سال بعد از آن در آن پست انجام وظیفه نموده و با بالاترین درجه نظامی استعفاء داده و در موقعیت دیگری مشغول شدند. اولین مطلبی که از این تجربه بدست می آید این است که استعفاء دادن از یک نقش برای ورود به نقش دیگری کفایت می کند. واما نظر شفاف امام راحل در این مورد: من عرض می کنم به همه ی این قوا و به فرماندهان این قوا که در هیچ یک از احزاب سیاسی ، در هیچ یک از گروه ها وارد نشوند... اصل وارد شدن در حزب برای ارتش، برای سپاه پاسداران برای قوای نظامی و انتظامی وارد شدنش جایز نیست، به فساد می کشد.( صحیفه امام، ج۱۶، صص۱۱۰-۱۱۱) از امور مهمی که باید تمام نیروهای مسلح از آن پیروی کنند و اغماض از آن به هیچ وجه نمی توان کرد و باز هم تذکر داده ام، آن است که هیچ یک از افراد نیروهای مسلح چه رده های بالا یا پایین در حزب و گروهی با هر اسم و عنوان نباید وارد شوند هر چند حزب و گروه صد در صد به جمهوری اسلامی وفادار باشند. ادامه دارد محمدعلی نصیرپور @hekmatiran
پاسخ به کسانی که با خودخواهی ادعا می کنند که نباید نظامیان نامزد انتخابات ریاست جمهوری بشوند(۴) آخرین جمله ای که شهید بهشتی در حین سخنرانی در روز انفجار حزب جمهوری اسلامی یعنی در تاریخ ۷ تیر ۱۳۶۰ فرمودند این بود که: ما بار دیگر نباید اجازه دهیم استعمارگران برای ما مهره سازی کنند و سرنوشت مردم را به بازی بگیرند. تلاش کنیم کسانی را که متعهد به مکتب هستند و سرنوشت مردم را به بازی نمی گیرند انتخاب شوند. این سخن بسیار با ارزش در زمانی گفته شده است که اولین رئیس جمهور کشور به علت فجایعی که به بار آورده بود با رأی عدم کفایت سیاسی مجلس شورای اسلامی و تأیید حضرت امام(ره) از ریاست جمهوری عزل شده بود. بهتر است همین جمله ی با ارزش را برای ادامه بحث مطلع سخن قرار دهیم، در یک نگاه کلی این سخن بسیار ارزشمند از دو بخش تشکیل شده است یک بخش این که نباید اجازه بدهیم استعمارگران برای ما مهره سازی کنند و بخش دیگر سخن این که تلاش کنیم کسانی که متعهد به مکتب هستند و سرنوشت مردم را به بازی نمی گیرند انتخاب شوند می باشد. که در این نوشتار ابتدا به بخش دوم سخن یعنی انتخاب شدن کسانی که متعهد به مکتب هستند پرداخته می شود. مکتبی بودن یعنی چه؟ مکتبی بودن یکی از واژگانی است که متأسفانه مانند دیگر واژگان انقلابی مانند تعهد و تخصص دستخوش تهاجم و تحریف و تأویل های ناروا قرار گرفته و لطمات زیادی در صحنه ی سیاسی جامعه بر او وارد شده است. معمولا به غیر از افرادی که خواهان روشنگری و تفهیم مفاهیم بودند و دوست داشتند نسبت به موارد مطرح شده در جامعه از روی آگاهی و شناخت مخالفت یا حمایت کنند یا تصمیم بگیرند، کسانی که با انقلاب زاویه داشتند یا مخالف بودند مانند تمام طیف های ضد انقلاب که با وجودی که خوب می دانستند منظور از مکتبی بودن فقط داشتن اعتقادات اسلامی اما برای مسموم کردن جو جامعه چه جوسازی هایی که نکردند چه تهمت هایی که نزدند. آنها خوب می دانستد که مکتبی بودن یعنی انقلابی بودن یعنی نترسیدن از استکبار یعنی تسلیم نظام سلطه نشدن یعنی معتقد به استقلال و تمامیت ارضی کشور یعنی مقاوم در مقابل تهدید های دشمنان انقلاب اسلامی و ایران عزیز یعنی باور داشتن و توجه داشتن به استعدادهای درونی کشور یعنی باج ندادن و معامله نکردن روی داشته ها و سرمایه های کشور یعنی اعتماد به جوانان و سرمایه های داخلی برای اداره کردن کشور در سایه اعتماد به خداوند سبحان و توکل بر آن قدرت لایزال یعنی مسئولیت پذیری و تلاش مجاهدانه برای رسیدگی به امور مردم و سر بلتدی کشور نه این که دادن کشور به دست کسی که فقط تعهد به اسلام داشته باشد. لازم به ذکر است که هیچکدام از این مشخصات ذکر شده در فرهنگ لیبرالیستی موجود نمی باشد. همان فرهنگی که متأسفانه سالیان متمادی است که بر قوه ی مجریه کشور حاکم است که وضعیت اقتصادی و انحرافات و سوء مدیریت ها و...همه ناشی از این حاکمیت نا متجانس با انقلاب اسلامی است. لذا برای اثبات این ادعا و درس گرفتن از تاریخ و لازم است نیم نگاهی به عملکرد رئیسان جمهور در دوره های مختلف داشته باشیم تا مشخص شود که آیا آنها که ادعای سیاستمداری می کردند و با وعده و وعید هایی توانستند اعتماد مردم را به خود جلب کنند و رأی آنها را بگیرند توانستند بر اساس ادعاهایشان که گوش فلک را کر کرده بود عمل کنند به طوری که رضایت مردم را جلب کنند. آیا عملکردشان طوری بوده که مدعیان روشنفکری بتوانند بر اساس آن چنین ادعایی داشته باشند که تنها سیاستمداران و احزاب و وابستگان به آنها هستند که صلاحیت اداره کردن امور مردم و کشور پهناور انقلابی ایران را دارند و تحت هیچ شرایطی نباید به کسانی که در حوزه سیاسی حضور ندارند بخصوص به نظامیان یعنی به کسانی که در کارزارهای سخت امتحانشان را بخوبی پس داده اند و ثابت کرده اند که خط قرمزشان استقلال کشور، انقلاب اسلامی، قانون اساسی و عزت و سربلندی کشور و مردم در سایه ایمان به خداوند سبحان و قدرت بر آمده از تلاش و کار جهادی جوانان عزیز می باشد، کسانی که این جمله معروف را که: چو ایران نباشد تن من مباد در این بوم بر زنده یک تن مباد را ثابت کرده اند، کسانی که ثابت کرده اند که برای باز کردن معابر و بر طرف کردن موانع در سر راه کشور حاضرند خود را به میدان مین بزنند اجازه ورود داده شود.به منظور روشن شدن این موضوع لازم است عملکرد رئیسان جمهور را در دوره های مختلف مورد بررسی قرار داد تا مشخص شود که آیا ادعای به اصطلاح روشنفکران و سیاسیون در این مورد یک ادعای منطقی و قابل قبولی است یا یک ادعای بی اساسی که ریشه اش در خود خواهی و قدرت طلبی افراد سیاسی است. ادامه دارد محمدعلی نصیرپور @hekmatiran
سلام اگر امریکا در شکست دادن انقلاب موفق نشد اما توانسته است بشدت دولت های لیبرال ایران را به خودش مشغول کند که این خود یک ضرر بزرگ و غیر قابل جبرانی است یکی از امیدهای نهفته در ایده ی امید داشتن به حاکمیت یک دولت انقلابی همین جاست زیرا دولت انقلابی باید بجای تلف کردن عمر مردم کشور در پاسخ گویی به ستیزه جویی های امریکا و اتحادیه ی اروپا تمام تلاش خودش را صرف ایجاد قدرت منطقه ای و اتحادیه بین قاره ای نماید (بهترین روش برای خنثی کردن تحریمها و فشارهای ظالمانه ی نظام سلطه همین است)این نظریه ای است که اینجانب در کلاس های درس انقلاب اسلامی دانشگاه به دانشجویان ارائه داده ام و مورد رضایت دانشجویان می باشد.لازم دانستید حاضرم مفصل آن را در برنامه شما تبیین نمایم. نصیرپور
در باره نامه ی ارسالی توسط مدعیان اصلاح طلبی به اوباما برای ایجاد فشار بر مردم ایران و اشک تمساح ریختن برای شکست تروریست جنایت کاری مثل ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری و فرستادن نامه رذیلانه و ذلیلانه به جو بایدن رئیس جمهور پلید امربکا که دستش به خون مردم سوریه و عراق آلوده است و از طراحان خاورمیانه بزرگ که همان اسرائیل بزرگ است و خواهان سرنگونی انقلاب اسلامی و تجزیه ی ایران است (انقلابی که همین مدعیان اصلاح طلبی به مدت ۳۶ سال در رأس قدرت او بودند).(نمونه بارز نانجیبی و نمک به حرامی است) در مورد دعوت او برای بازگشت خیلی سریع به برجام باید گفت که: دامن زدن مدعیان اصلاح طلبی به این گونه رفتارهای ضد ملی و ضد مردمی به موازات رفتارهای شخصیت های وطن فروش و خائنی مانند میرزا ابوالحسن شیرازی امضاء کننده دو قرارداد ننگین ترکمان چای و گلستان و تجزیه کننده ایران پهناور است که با نام دفاع از ایران و منافع ملی کشور و به فرمان مستقیم سفارت انگلستان صورت گرفت، رفتارهای مدعیان اصلاح طلبی در ایران به موازات رفتارهای میرزا ملکم خان وطن فروشی است که برای خوش رقصی به انگلیسی ها بزرگترین وطن فروشی قرن را انجام داد و به نام بازسازی و توسعه همه ی ایران را با تمام امکانت طبیعی و غیرطبیعی در قالب قرارداد رویتر برای مدت ۷۰ سال و در ازای ۲۰۰ هزار لیره آن هم به صورت وام و ۴۰ هزار لیره به صورت رشوه به بارون جولیوس دورویتر صهیونیست انگلیسی فروخت بزرگی این وطن فروشی چنان بود که علاوه بر اعتراضات علما و مردم فرمانده انگلیسی مستقر در هندوستان گفت: تا کنون چنین قراردادی در دنیا سابقه نداشته که یک مسئولی این چنین دارایی کشورش را مفت در اختیار یک کشور خارجی قرار دهد. خلاصه این که: رفتار این تبار مدعی اصلاح طلبی در جهت تکمیل پازلی است که خانه هایش علاوه بر دو نفر وطن فروش مدعی آزادی و اصلاح طلبی که نام برده شد توسط میرزا حسین خان سپهسالار که همین افراد نام بنیانگذار اصلاح طلبی در ایران را بر او نهاده اند و به افتخار می کنند و میرزا آقا خان نوری جانی جنایت کاری که مسئول مستقیم قتل امیرکبیر بود و نیز جانشین او شد و بخش دیگری از ایران را تجزیه و هرات را به انگلیسی ها واگذار کرد روز به روز تکمیل تر می شد تا رسید به نسل دیگری از مدعیان آزادی خواهی و اصلاح طلبی مانند وثوق الوله ی وطن فروشی که قصد داشت به نام نجات کشور ایران را در قالب قراردادننگین ۱۹۱۹ به انگلیسی ها تقدیم کند که این خود بهانه ای شد برای به مصادره گرفته شدن نهضت مشروطه ی مردم ایران از طریق کودتایی که انگلیسی های جنایت کار با کمک وطن فروشان مدعی اصلاح طلبی مانند سید ضیاء طباطبایی و محمد علی فروغی و تقی زاده و دیگر فراماسونهای لیبرال وطن فروشی که رضا خان پالونی بی اصل و نسب را از وزارت جنگ کودتا به پادشاهی ایران رساندند و نام پهلوی را بر او نهادند تا بی اصل و نسبی اش پوشیده شود و از آن طریق بود که برای اولین بار در تاریخ ایران یک دولت وابسته توسط بیگانگان به قدرت رسید و مدت ۵۷ سال حکومت نظامی را توسط پدر و پسر در کشور حاکم کردند که اگر چه با انقلاب اسلامی سرنگون شدند اما متاسفانه شاگردان و دنباله های آنها در اثر یک اشتباه راهبردی در شورای انقلاب نفوذ کرده و دولت موقت را تشکیل دادند و چنان اپوزسیون درون نظامی تشکیل دادند که گویی آمده اند تا انقلاب اسلامی مردم ایران را مانند نهضت مشروطه به مصادره ببرند و بار دیگر زمینه تسلط استکبار تروریست امریکایی را بر این کشور فراهم نمایند به طوری که همه مصیبت های بعد از انقلاب تا کنون ناشی از مقاومت مردم در مقابل این وطن فروشانی بود که با قیافه های غلط انداز و ادعاهای پوچ و دروغین در جای جای صحنه سیاسی حاکمیت لانه کرده بودند که بخشی از آنها در قالب ترور و جنایت دست خود را رو کردند و بخش دیگر ی از آنها در قالب رفتارهای خائنانه ی سیاسی و حمایت از دشمنان انقلاب اسلامی نشان دادند که گویا هنوز پازل وطن فروشان تکمیل نشده است به طوری که در دهه ۷۰ قصد داشتند با واگذاری جزایر سه گانه ایران خیانت تجزیه کردن ایران را مانند پیشینیانشان در قالب اصلاح طلبی ادامه دهند و ننگ دیگری را به تاریخ سیاسی گفتمان طرفداران غرب اضافه نمایند که این بار با سد مستحکم ولایت مواجه و مجبور به عقب نشینی شدند و از این مهمتر این که تلاش کردند تا مانند کودتای سال های ۱۲۹۹ انگلیس و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ امریکا زمینه کودتای جنایتکاران غربی را در قالب ناتو بر علیه انقلاب اسلامی فراهم نمایند که باز تیر خیانتشان به سنگ خورد و بدون شک اکنون نیز در تلاشند که به هر صورت که شده ولو با انتخابات و براه انداختن فتنه ی دیگری مانند فتنه ۸۸ به اهداف پلیدشان برسند بنابراین مدعیان اصلاح طلبی امروز به دنبال تکمیل همان پازلی هستند که میرزا های خود فروخته ی به انگلیس تکمیل خانه های آن را شروع کرده بودند. و این راه
نیز ادامه خواهد داشت زیرا که این افراد دنباله های همان کسانی هستند که در طول تاریخ با ژست های روشنفکری و اصلاح طلبی در مقابل پیامبران خدا صلوات الله علیهم اجمعین صف می کشیدند و چنان در این زمینه ادعا می کردند که خداوند سبحان به طور صریح آنها را مفسد نامید و آنها را این گونه افشاء کرد: و اذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض قالوا انما نحن مصلحون الا انهم هم المفسدون و لیکن لا یشعرون(سوره بقره/۱۱ و ۱۲) و چون آنان را گویند که در زمین فساد نکنید گویند ما اصلاح طلبیم. آگاه باشید که آنها خود مفسدند ولی چون شعور ندارند نمی فهمند. محمد علی نصیرپور
تاریخچه و عملکرد گفتمان سیاسی طرفدار غرب در ایران(۸) خائنانه ترین خیانتی که میرزا ابوالحسن شیرازی مرتکب شد که تا قیام قیامت فراموش نمی شود نوکری او برای انگلیس و امضاء قراردادهای ننگین گلستان و ترکمانچای بود که منجر به تجزیه ایران شد و بخش ها و سرزمین های وسیعی از ایران جدا شد تا منافع انگلیس را تأمین کرده باشد، اوج این خوش خدمتی به انگلیس از یاداشت هایی که سفیر انگلیس در مورد نتیجه این قرار داد برای انگلستان داشت کاملا مشهود است. سر گور اوزلی می نویسد: همین که من داخل اطاق امپراتور روس شدم او پیش آمده به من دست داد و گفت: من بی نهایت خوشحالم که با کسی آشنا می شوم که یک چنین خدمتی در مذاکرات صلح و خاتمه جنگ با ایران به من نموده است. غیر ممکن است که من بتوانم احساسات درونی خود را نسبت به شما نشان دهم و من گفتم که این خدمت ناچیز فقط قسمتی از وظایفی بوده است که در اثر پیروی از امر دولت پادشاهی انگلیس انجام داده ام.(تاریخ روابط سیاه ایران و انگلیس، احمدخلیل الله مقدم،ص۹۸)ذلت بار ترین قسمت این خیانت آنجاست که متن این قرار داد جوری تنظیم شده بود که زمینه برای بروز درگیری و جنگ دیگری بین ایران و روسیه فراهم شده بود. پس از تنظیم عهدنامه گلستان معلوم شد که در اثر تلقینات سر، گور، اوزلی ابهامی در عهد نامه گلستان بوجود آمده است و ایجاد این ابهام برای این بوده که از نظر انگلیسی ها امکان بروز اختلاف برای شروع جنگ جدیدی میان ایران و روس وجود داشته باشد و همین طور هم شد و در جنگی که منتهی به عهدنامه ترکمانچای گردید.(همان، ص۹۹) بعد از امضاء این عهدنامه بود که انگلیسی ها فرصت پیدا کردند تا گستاخانه به فکر جدایی هرات از ایران بیفتند که در نهایت در این کار نیز به کمک یک وطن فروش دیگری به نام میرزا ملکم خان موفق شدند بخش دیگری از ایران پهناور را از آن جدا کنند. میرزا ملکم خان(ناظم الدوله) میرزا ملکم خان فرزند میرزا یعقوب یکی دیگر از تربیت شدگان مکتب فراماسونری غرب است که علاوه بر این که در یک مقطعی از تاریخ سیاسی ایران در حوزه حاکمیتی نقش اجرایی داشته اما ایده ها و افکار سیاسی او به عنوان بخشی از تاریخ فرهنگ سازی فراماسونهای طرفدار غرب نقش بسیار مهمی در تربیت نسل های بعد از خودش داشته زیرا او توانسته بود علاوه بر بیان ایده ها و انجام رفتارهای سیاسی با تشکیل کلاس های آموزشی بخصوص جذب دانش آموزان دارالفنون چگونگی خیانت به کشور را در قالب شعارهای آزادی خواهی به نسل جوان زمان خود منتقل کرد بلکه از خیانتکار شدن نسل بعد از خودش نیز مطمئن شود. او از ارامنه اصفهان بود که در جلفای اصفهان بدنیا آمد پدرش که ادعا می کرد مسلمان شده با توجه به ارتباط و نفوذی که در دستگاه میرزا آقا خان نوری وطن فروش و قاتل امیرکبیر داشت توانست پسرش ملکم خان را در سن ده سالگی به فرانسه بفرستد او در سال ۱۲۶۸هجری شمسی به ایران برگشت و در اولین اقدام خود به پیروی از لژهای فراماسونری اروپایی اقدام به تأسیس فراموشخانه (نوع ایرانی فراماسونری) کرد.(مدنی، سیدجلال الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران،ج ۱،ص۸۲) او در تمام طول تاریخ زندگی اش برای انگلیس جاسوسی می کرد، آن چه توجه انسان را به خود جلب می کند این است که کسی که در مکتب فرانسویان تربیت شده بود چگونه در اولین اقدام دست به تأسیس فراموشخانه ای می زند که در جهت اهداف و منافع متجاوزان انگلیسی انجام وظیفه کند. اگر میرزا ابوالحسن شیرازی در دامان انگلیسی ها تربیت شد و در تمام طول عمر با شعار آزادی خواهی و اصلاح طلبی به قیمت وطن فروشی به آنها خدمت کرد، میرزا ملکم خان در دامان فرانسویها درس وطن فروشی خوانده و تربیت شده ولی بعد از آن دوران، خود را وقف خدمت به انگلیس و خیانت به مردم و کشور خود کرد. ایده های ملکم خان نسبت به ایران: ملکم خان یکی از گستاخ ترین افراد طرفدار غرب بود که با ژست ها و استدلالهای روشنفکرمابانه و در نهایت سرسپردگی نسبت به فرهنگ غرب به مردم و کشور ایران بدترین بی حرمتی ها را می کرد. از جمله مهمترین آنها این بود که: ملکم خان ایرانیان را فاقد شعور می دانست و با عبارتهای زننده و توهین آمیزی از مردم ایران سخن می گفت. او معتقد بود باید بدون هیچ دخل و تصرفی، در همه چیز از غرب تقلید کرد.(کتیرایی، فراماسونری در ایران صص۱۴۰-۱۴۷)(تیموری، عصر بی خبری، ص۱۹۱) از آنجایی که اولین سیاستهایی که توسط استعمارگران در کشور های هدف اعمال می شد مبارزه با فرهنگ و ادبیات آن کشور بود بلکه بتوانند مردم کشور را با چنان اسحاله ی فرهنگی ای مواجه کنند که هیچی و پوچی و بی هویتی خودشان را باور کنند و چنان در این زمینه خار و ذلیل شوند که مانند یک سرباز پیاده یا یک عمله ای در اختیار آنها قرار گیرند و نسل بعد از نسل بپذیرند که هر آنچه هست متعلق به غرب است و دیگران در مقابل غرب هیچ اند.