هیاهویی تمام محیط تاریک سالن را در بر گرفته بود جمعیت عظیمی به دور میز گرد جمع شده بودند چهار گروه عظیم از هر چهار قوم و سنتا با استرس و عرق سرد به جمعیت در حال جدال نگاه میکرد که ناگهان فریادی از درب ورودی سالن آمد .
کافیه ... به خودتون میگید بزرگان قوم
با لباس هایی سیاه و زرد رنگ قدم زنان به جلو امد و در کنار سنتا ایستاد
صدای نجوا هایی در میان جمعیت افتاد :خدای من اون پدر آپاداست.... وای کشیش اعظم اینجا چیکار میکنه ؟!!! ....
با صدای سنتا جمعیت متوقف شد :همونطور که در جریانید جام مقدس دوباره یک مهر خدایان ساخته ،سنگی که فقط با لمس کردنش میتونید اونو جذب کنید و توی یک چشم برهم زدن قویترین مجود توی جهان بشید .
معمولا هر ۱۰۰۰ سال یکبار این اتفاق میفته اما اینبار بعد از ۵۰۰ سال یک مهر خدایان شکل گرفته و ما مجبوریم دوباره مسابقات مقدس رو برگزار کنیم .
مردی که ردایی سبز داشت از میان جمعیت با فریاد برخواست : نیازی به مسابقه نیست همه اقوام غیر از گرین نایت ها یک مهر مقدس دارن این مهر باید برای گرین نایت باشه .
شخص دیگری که شاخ های بلند و پوستی تیره داشت خنده بلندی سر داد : چه غلطا انسان حقیر فکر کردی نوبتیه ؟! شما مهر ندارید چون ضعیفید
مسابقات برای همین ساخته شدن که موجوداتی که لياقت قدرت ندارن توی همون ضعفشون دستو پا بزنن .
خشم تمام وجود آن انسان را گرفت و فریاد کشید : شیطان کثیف . چطور جرأت میکنی .
در چشمی بر هم زدن بحث و جدال در میان جمعیت ریشه زد که نگهان سنتا دستش را بالا آورد و ماری آتشین با چشمانی اهریمنی از میان آستینش خارج شد و در میان جمعیت معلق ماند
سکوت عجیبی همه جارا فرا گرفت و سنتا با خشم فریاد کشید فردا طبق رسوم مسابقه مقدس اجرا خواهد شد .
مار را به آستین خود برگرداند و با صدایی آرام و تهدید آمیز ادامه داد : هیچ شکایتی پذیرفته نمیشه مرخصید .
جمعیت بهت زده به او نگاه می کردند و افرادی نیز دندان هایشان را برهم میفشردند
چندی نگذشت که سالن خالی از جمعیت شد و کسی غیر از سنتا با چهره ای خشمگین و خسته و آپادا در میان سالن نبود
آپادا با لخندی عجیب گفت :فکر نمیکردم عصبانی شدنم بلدی حتی منم تعجب کردم هه
سنتا با بیحوصلگی پاسخ داد :با این وضعیت ممکنه همه چیز از هم بپاشه .
فکرشم نمیکردم یه بار دیگه توی زندگیم مسابقات مقدسو ببینم
اون مهر کوفتی غیر از جنگو خون ریزی چیزی با خودش نمیاره .
آپادا دستی بر شانه او گذاشت :نگران نباش همونطور که پونصد سال پیش و سال های قبلش این موضوع رو حل کردی امسالم میکنی .
سنتا با اخمی پاسخ داد :اره سمرشم لاروماندو و اون خونریزی عظیم بود.
هیچ کدوم از منتخب های مهر مقدس عاقبت خوبی نداشتن این مهر فقط یه نفرینه برای نابودی بشریت.
آپادا دستش را برداشت و به سمت درب خروجی حرکت کرد : زیادی ذهنتو درگیرش نکن به هر حال تو انتخاب دیگه ای نداری جناب مدیر .
درب عظیم سالن را باز کرد و با لبخندی گفت :فردا میبینمت سنتا شاه بازنشسته .
و از درب خارج شد و هیچی غیر از سکوت و تاریکی باقی نماند .
♦️:در این مرحله هر گروه باید یک کامیک سه صفحه ای همراه طراحی کنند .
هر گروه به سه گروه چهار نفره تقسیم میشه و هر چهار نفر یک صفحه طراحی میکنند و در آخر یک کامیک ارائه میدن.
طراحی داستان کامیک کاملا با خودتون هست و هر گروه جدا گانه مقداری محدودیت بسته به نژاد خودشون دارن که در گروه ها اعلام میشه .
موضوع کامیک : به دلیل ظهور دوباره مهر مقدس مسابقه ای برای بچنگ آوردنش برگزار میشود
مسابقه در زیرزمینی که وردوی آن درون جنگل ممنوعه و خروجی آن به دالانی بزرگ که جام مقدس درون آن است منتهی میشود.
درون این زیرزمین مملو از موجودات جادویی و خطرناک همراه با تله هایی مرگ بار است .
نکته : آرت استایل های سه صفحه باهم فرق داشته باشه هیچ مشکلی نداره فقط کارکتر ها همون شکلی باشن که توی مرحله اول طراحی کردید