انقدر خوشم میاد با اونایی بازی کنم که فکر میکنن دارن باهام بازی میکنن

کاش یه بار منم با موهام بریزم.

معلومه که وقتی نصفه شب تو پیویش میخندی بدبختیت شروع شده

مشکل اینجاست که من حتی کسی رو ندارم که بخام باهاش حرف بزنم.

اون" مثل نسیمی است که بی‌صدا می‌آید و عطر حضورش همه چیز را تغییر می‌دهد. مثل نگاهی که هیچ کلمه‌ای نمی‌تواند توصیفش کند، اما دلت را می‌لرزاند. "اون" تمام چیزهایی است که نمی‌گوید، اما تو در سکوتش می‌خوانی. هر جمله‌اش آهنگی است که در گوش دلت تکرار می‌شود. "اون" شاید هیچ‌وقت نداند که چطور نگاهش می‌تواند روزت را بسازد یا لبخندش آسمانت را روشن کند، اما تو می‌دانی؛ چون با بودنش، معنای عشق را فهمیده‌ای.

-

و تو بشی زیباترین نبردی که توش برنده میشم .

من اولین هامو با کسی تجربه کردم که اولین بارش نبود .

ناراحتی هایی که گریه نشد ، ریزش مو ، سردرد ، معده درد ، تکون دادن پا و تپش قلب شد.

-