#سپاه_محمد_ص_می_آید 🚩
🖐
✔
«...حقیقتی بس ثقیل که ما در آن شب نتوانستیم آن را هضم کنیم. #حاجی با چشمهایی خیس از اشک گفت: من که بروم لبنان، دیگر برنمیگردم. اینها باید به فکر خودشان باشند. من میدانم که بروم لبنان، دیگر برنمیگردم.
ما باز هم حرفش را جدّی نگرفتیم. با خودمان گفتیم؛ مگر ممکن است کسی که میداند اگر به لبنان برود، دیگر برگشتنی نیست، باز هم عازم چنین سفری بشود؟
برای همین هم من با لحنی دوستانه به #حاج_احمد گفتم: شوخی نکن حاجی، این حرفها دیگر چیست که میزنی؟ انشاءالله سالم میروی و برمیگردی و هیچ مشکلی هم پیش نمیآید. به خواست خدا، موفق و پیروز برمیگردی.
ایشان باز هم با همان حالت محزون، در حالی که لاینقطع اشک میریخت، گفت: نه! #من_دیگر_برنمیگردم .
خیلی تعجب کردیم. با اصرار از او خواستیم علّت این یقین خودش را - که البته ما صرفاً حَملِ بر توهّم میکردیم- به ما هم بگوید. #حاج_احمد سرانجام تسلیم شد و گفت:...»
🔰 ادامه دارد...
🦋 منبع: کتاب بسیار ارزشمند #همپای_صاعقه ، صفحه ۷۴۴
#حاج_احمد_متوسلیان
#احمد_متوسلیان
@yousof_e_moghavemat
#سپاه_محمد_ص_می_آید 🚩
✔
🏷
سوم تیر ۱۳۶۱
اقانه نماز مغرب و عشاء
در مضجع شریف و نورانی عمه سادات
حضرت #زینب_کبری_سلام_الله_علیها .
🏷
✔
📷 منبع عکس: از آرشیو برادر بزرگوار حاج حمید داود آبادی.
✔
🏷
#قوای_محمد_رسول_الله_ص
@hemaseh27
#سپاه_محمد_ص_می_آید 🚩
📷
🎞
تیر ماه ۱۳۶۱
پادگانی زبدانی سوریه
از راست: سردار #شهید_محمدرضا_کارور ، سردار حاج منصور کوچک محسنی و سردار #شهید_کاظم_نجفی_رستگار ❤❤❤
✔
🏷
#قوای_محمد_رسول_الله_ص
@hemaseh27
حماسه ۲۷ 🚩
#سپاه_محمد_ص_می_آید 🚩
🔰
📚
#عملیات_فتح را به یاد دارید؟
گفتیم: خُب، بله، خدمتتون بودیم.
گفت: یادتان هست که پیش از عملیات قرار بود ۹۰ دستگاه نفربر «آیفا»، ۱۰۰ دستگاه «تویوتا» و امکانات وسیعی را برای عملیات به ما بدهند؛ ولی در عمل، امکاناتی خیلی جزئی در اختیارمان قرار گرفت؟
گفتیم: بله، خوب یادمان هست.
▫️
#حاجی گفت: من آن زمان خیلی ناراحت بودم که خدایا، آخر با این امکانات جزئی، چه جوری میتوانیم عملیات کنیم. مثلاً ما را از کردستان آوردند، به عنوان عدهای که قادریم یک تیپ جدیدی تشکیل بدهیم و عملیات موفقی در جنوب داشته باشیم؛ حالا با این وضع، میترسم این عملیات موفق نباشد و مایهی آبروریزی بشود.
▫️
خلاصه توی همین عوالم، باخودم کلنجار میرفتم که شب شد. آمدم از ساختمان ستاد تیپ بیرون وضو بگیرم که از پشت سرم توی تاریکی شب، یک برادر سپاهی دست بر شانهام گذاشت و آن را فشار داد. با تعجب سر چرخاندم که این کیست؟ دیدم میگوید: #برادر_احمد، شما خدا و ائمه را فراموش کردهاید، به فکر آمبولانس و امکانات مادی این دنیا هستید!؟
توکّل بر خدا کن و این امکانات را نادیده بگیر. به حق قسم، شما پیروز خواهید شد، انشاءالله. بعد از این عملیات هم عملیات دیگری در پیش دارید به نام «بیتالمقدس». شما بعد از عملیات بیتالمقدس، برای جنگ با اسرائیل، عازم لبنان خواهید شد. پایان کار شما در آنجاست و از آن سفر بر نخواهید گشت!
🏷
وقتی که #حاج_احمد داشت این مطالب را برای ما تعریف میکرد، به شدّت منقلب بود. ما هم که بیشتر حواسمان متوجه انقلاب روحی این مرد بود تا حرفهای حیرتآوری که به زبان میآورد، به اصطلاح مطلب را جدّی نگرفتیم و خواستیم به او دلداری بدهیم. برای همین هم گفتیم: اصلاً هم اینطور نیست. چه کسی از فردای خودش خبر دارد؟ انشاءالله همه چیز به خوبی و خوشی انجام میشود و سالم میروی، سالم و موفق هم برمیگردی؛ اما باز هم حاجی حرفش یکی بود؛ این رفتن برگشتنی در پی ندارد!»
❤
🦋
🖐
💠 منبع نوشته: کتاب گران سنگ و ارزشمند #همپای_صاعقه ، نوشته گلعلی بابایی.
🌸
↘️
#حاج_احمد_متوسلیان
#احمد_متوسلیان
#قوای_محمد_رسول_الله (ص)
@hemaseh27
#سپاه_محمد_ص_می_آید 🚩
🌸
✔
▫️در سحرگاه همین شب [که در منزل خود به همرزمانش گفت: من از لبنان برنمی گردم...] به یادماندنی بود که #متوسلیان به همراه تعدادی از نیروها عازم سوریه شد. به محض رسیدن به آنجا، در مذاکره با نمایندگان احزاب لبنانی، تهدید کرد که اگر چند نفر از نیروهای ایرانی که توسط عوامل اسرائیل، یعنی فالانژها دستگیر شدهاند، آزاد نشوند، دست به اقدام نظامی خواهد زد. این تهدید موثر واقع شد و ربایندگان، مجبور شدند سه نفر از نیروهای ایرانی را آزاد کنند.
همزمان با این چالشها، در تهران روند تصمیمگیری جهت مراجعت نیروها، میرفت تا نهایی شود. به همین دلیل، ده صبح روز سه شنبه هشتم تیرماه ۱۳۶۱، جلسه ای در شورای عالی دفاع تشکیل شده و نتیجه بدست آمده حاکی از آن است که نیرو ها باید هرچه سریع تر برگردند.
#قوای_محمد_رسول_الله_ص
#تیپ_27_محمد_رسول_اللهﷺ
#حاج_احمد_متوسلیان
@hemaseh27
#سپاه_محمد_ص_می_آید 🚩
❤
🌸
در پی اخذ تصمیم توسط «شورای عالی دفاع»، بعدازظهر روز چهارشنبه نهم تیرماه ۱۳۶۱، فرماندهی کل سپاه که در قرارگاه مرکزی کربلا حضور داشت، طیِ تلفنگرامی، دستور مراجعت هرچه سریعتر #تیپ_۲۷ به ایران را، به داوود کریمی؛ فرمانده سپاه منطقه ۱۰ تهران ابلاغ کرد. متن دستور، بدین شرح است:
🏷
بسمه تعالی
ارجحیت: آنی
تلفنگرام شماره: ۶۹۳-۷۲
تاریخ: ۱۳۶۱/۴/۹
از: فرماندهی قرارگاه مرکزی کربلا (سپاه)
به: فرماندهی سپاه منطقه ۱۰ تهران
با توجه به رهنمودهای امام بزرگوارمان در مورد سرعت دادن به [روند] پایان جنگ تحمیلی، خواهشمند است دستور دهید که #تیپ_۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ تا پایان روز ۱۵ تیرماه سال جاری در منطقه جنوب حضور یابد.
بدیهی است معاون تیپ وارکان ستادی این یگان، مخصوصاً عناصر اطلاعات-عملیات وتدارکات، تا روز ۱۲ تیرماه بایستی در قرارگاه کربلا حضور پیدا کنند. انشاءالله خداوند زیارت کربلا و شکست صدّامیان را نزدیک فرماید.
قرارگاه مرکزی کربلا
فرماندهی کل سپاه برادر محسن رضایی
رونوشت: طرح و برنامهی عملیات ستاد مرکزی؛ جهت پیگیری
گوینده: حجازی - گیرنده: سردرودی
تاریخ: ۱۳۶۱/۴/۹
ساعت: ۱۴:۴۵
🛩🛩🛩
✈✈✈
📸 شناسنامه عکس: تیر ۱۳۶۱، سوریه - #حاج_احمد_متوسلیان در جمع رزمندگان ایرانی در #پادگان_زبدانی
#احمد_متوسلیان
@hemaseh27
#سپاه_محمد_ص_می_آید 🚩
🏷
✈
🔸️به دنبال ابلاغ دستور فرماندهی کل سپاه، روند بازگشت نیروهای اعزامی به ایران آغاز شد و جمع کثیری از نیروهای بسیجی طی چند پرواز از دمشق به تهران انتقال یافتند. اکنون تنها کادرهای ستادی و عملیاتی #تیپ_۲۷ در سوریه و بخشی از بِقاع لبنان حضور داشتند و متوسّلیان به اتفاق همّت، درصدد تدوین جدول زمانبندی شده، برای مراجعت تدریجی آنها به ایران بودند.
🛩
✔
🚩
✍ برگشتید؛ امّا چه برگشتنی!!! بدون احمد...💔
📸 رزمندگان #تیپ_۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ - #شهید_سید_محمدرضا_دستواره و #شهید_حسن_زمانی در تصویر قابل مشاهده هستند.
💐
🌺
#قوای_محمد_رسول_الله (ص)
@hemaseh27
حماسه ۲۷ 🚩
👊 #من_اسلحه_ام_را_تحویل_نمی_دهم 😅
👇
↘️
💠 [روز ۱۸ خرداد ۱۳۶۱، پس ورود قوای محمد رسول الله (ص) به فرودگاه دمشق و همچنین استقبال و سخنرانی #حاج_احمد_متوسلیان و مقامات نظامی سوری برای رزمندگان ایرانی] علی اکبر محتشمی پور، سرهنگ صیاد شیرازی، سرهنگ سلیمی، سرهنگ محسن رضایی، #احمد_متوسلیان و چند نفر دیگر که لباس فرم سپاه به تن دارند، در بین محافظان سپاهی و ارتشی خود وارد کاخ میشوند.
دم در ورودی، یکی از افسران به طرف #حاج_احمد_متوسلیان می آید و با احترام چیزی به او می گوید. #حاج_احمد با تعجب به محتشمیپور میگوید: «ببخشید حاج آقا، ایشان چه فرمایشی دارند؟»
محتشمیپور می گوید: «ایشان دارد می گوید لطفاً اسلحه کُلت خود را که به کمر بسته اید، تحویل بدهید.»
#احمد لبخندی میزند و میگوید: «یک سرباز، همیشه در حال نبرد است و هیچ وقت خود را خلع سلاح نمیکند.» و دستهایش را به علامت نفی جلوی او می گیرد. افسر جملاتی به عربی می گوید. رفیقدوست می آید کنار احمد و میگوید: «حاجی جان! مثلاً داریم میرویم خدمت رئیس جمهور کشورشان! این یک قانون است. باید اسلحه ات را تحویل بدهی!» ولی حاج احمد امتناع میکند.
[با توصیه های محمود مسافری - از محافظین سپاه - #حاج_احمد باز هم زیر بار نرفته و با نگاه تندی به او می گوید:] «من که متوجه نشدم آقای سفیر چی و چطوری حرف من را به آنها منتقل کرد، ولی از تو که یک سپاهی هستی بعید است این حرف را بزنی. ما باید ابهت مان را در اینجا نشان بدهیم که فردا بتوانیم فرماندهی کنیم. شما محافظ هستید، یک وظیفه دارید، ولی بنده فرمانده نظامی هستم، قرار نیست سلاحم را تحویل بدهم...من می خواهم دو تا لشکر او [حافظ اسد] را فرماندهی کنم، پس بزرگ شان باید این را بفهمد. من با این نگاه این کار را می کنم، وگرنه خودم خوب می دانم که از نظر امنیتی باید اسلحه را تحویل بدهم. »
[به هر صورت، آن روز #حاج_احمد_متوسلیان با اسلحه کُلت خودش روبروی حافظ اسد نشست] و [محافظان] حتی نتوانستند از او بخواهند تا خشاب و گلوله های اسلحه های خود را خالی کرده و تحویل آن ها بدهد.
✔
↘️
✍ این یعنی اقتدااااااااااااااااااررر....💪👊😅
📝 کلمات و جملات داخل کروشه از بنده است و بقیه مطالب از کتاب بسیار جذاب، ناب و خواندنی #راز_احمد به نگارش رزمنده گرانقدر #حمید_داود_آبادی می باشد.
📚
📝 دوستان، هرطور شده این کتاب رو تهیه کنید و بخونید! مطالبی توی کتاب بیان شده که واقعا ناب و دسته اوله و برای اولین باره که عنوان میشه! یا علی...🖐
#سپاه_محمد_ص_می_آید
#قوای_محمد_رسول_الله_ص
@hemaseh27
حماسه ۲۷ 🚩
#سپاه_محمد_ص_می_آید 🚩
🚓
🕛
💠 [فرماندهان ایرانی به همراه چند تن از فرماندهان سوری، جهت بازدید از خط مقدم نبرد به سمت تپه های جولان حرکت می کنند.]
ساعتی بعد ماشین ها وارد شهر قُنَیطَره میشوند. شهری کاملاً ویران و بدون هرگونه سکنه. تنها کامیون های ارتشی در تردد هستند و چندتایی نیروی نظامی در اطراف به چشم میخورند. در جایی ماشین ها متوقف می شوند. همه نفرات که پیاده میشوند، سرلشکر سوری به سیمخارداری که وسط جاده آسفالت کشیده شده اشاره می کند: « لطفاً مراقب باشید از این جا جلوتر نروید. این #سیم_خاردار مرزی است.»
‼
#حاج_احمد با عصبانیت می گوید: «سیم خاردار مرزی با کجا؟ با کی؟»
سرلشکر سوری می گوید: «با اسرائیل.»
حاج احمد متعجّبانه می گوید: «با اسرائیل آن هم وسط شهر خودتان؟ پس چرا جلوتر نمی روید؟»
سرلشکر به تجهیزات نظامی و سنگرهای حفرشده در صد متری سیمخاردار اشاره می کند و میگوید: « اینجا #خط_مقدم اسرائیل است و آن هم سنگر زرهی شان است. بر اساس قانون آتشبس، ما نمیتوانیم از این سیمخاردار جلوتر برویم.»
#حاج_احمد رو میکند به همرزمان ایرانی اش و در حالی که چهره اش از عصبانیت شدیداً سرخ شده، می گوید: « شما را به خدا این ها را ببینید! طرف آمده وسط شهرشان سیم خاردار کشیده و مرز تعیین کرده، آن وقت این ها می گویند چون آتش است حق نداریم برویم جلو! بابا اینجا که خاک خودتان است.»
⁉️
#همت می گوید: «ای وای حاجی! واقعاً ما باید دوش به دوش این ها بجنگیم و خاک شان را پس بگیریم؟»
حاج احمد می گوید: « نه! قرار نیست ما خاک اینها را پس بگیریم و تقدیم شان کنیم. ما به اینجا آمده ایم تا جلوی اشغالگران صهیونیست این غده سرطانی را سد کنیم تا دیگر نتواند جهان اسلام را تهدید کند. ما آمدهایم تا مسلمانان این حقارت و خفّت را تحمل نکنند و خانه و کاشانه خود را از دشمن پس بگیرند و به امید سازمانهای خائن و پستی مثل سازمان ملل و کشورهای جنایتکاری مثل آمریکا نباشند.»
🚩
همّت می گوید: « کِی فکر میکردیم این جوری در برابر صهیونیستها قرار بگیریم؟ ما این طرف و آن طرف در سنگرها ایشان مشغول عیش و نوش آن ها آن طرف در سنگرهای شان مشغول عیش و نوش! آن وقت فقط یک رشته سیم خاردار الکی مانع رسیدن ما به آن ها باشد.»
⛔
🚫
📘 منبع نوشته: کتاب عزیز و جذاب #راز_احمد به نگارش «حمید داود آبادی» ، صفحه ۱۰۹ و ۱۱۰. جملات داخل کروشه از ماست.
☆
■
#حاج_احمد_متوسلیان
#حاج_ابراهیم_همت
#قوای_محمد_رسول_الله_ص
@hemaseh27