eitaa logo
قرارگاه شهید همت احمدآباد
177 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
34 فایل
قرارگاه فرهنگی شهید همت شهر احمدآباد آیدی مدیر کانال جهت ارتباط و بیان نظرات @Aseman_Abii
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان‌هایی باورنکردنی اما واقعی از کومله، کسانی که حتی در مقابل مردم و هم قومی‌های خودشون هم بویی از رحم نبردن! هشدار؛ حاوی تصاویر و محتوای دلخراش قرارگاه شهید همت احمدآباد ╭═⊰🍃🌺🌸🌸🌺🍃⊱━╮ @Hemmat_Ahmadabad ╰═⊰🍃🌺🌸🌸🌺🍃⊱━╯
🔺تفاوت جست‌وجوی خودکشی در گوگل فارسی و انگلیسی 🔹در گوگل فارسی روش‌های خودکشی و در گوگل انگلیسی تماس با امداد نمایش داده می‌شود. قرارگاه شهید همت احمدآباد ╭═⊰🍃🌺🌸🌸🌺🍃⊱━╮ @Hemmat_Ahmadabad ╰═⊰🍃🌺🌸🌸🌺🍃⊱━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عااااااااااالیه 😳😳🤔🤔 حتما بببینید و نشر دهید 🔰📣📣📣📣📣📣📣 زندگی ایرانیان قبل از آخوندها حتتتتتما ببینید و نشر دهید قرارگاه شهید همت احمدآباد ╭═⊰🍃🌺🌸🌸🌺🍃⊱━╮ @Hemmat_Ahmadabad ╰═⊰🍃🌺🌸🌸🌺🍃⊱━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 نمونه‌های پرجاذبه و تاسف‌بار از دشمن از زنان ▪️ماجرای سیگاری شدن زنان چه بود؟ ▪️انقلاب ۱۹۷۴ پرتقال چگونه منحرف شد؟ ▪️چگونه گریه یک زن جنگ اول خلیج فارس را راه انداخت؟ ▪️ماجرای برگشت سربازان هلندی به افغانستان ▪️شکست انقلاب در پی جریان‌های فساد! ▪️تبدیل پاک‌ترین شهر اروپا به فاسدترین شهر قرارگاه شهید همت احمدآباد ╭═⊰🍃🌺🌸🌸🌺🍃⊱━╮ @Hemmat_Ahmadabad ╰═⊰🍃🌺🌸🌸🌺🍃⊱━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 علی کریمی در تور موساد؟! بررسی رفتار مشکوک علی کریمی که گفته می‌شود خودش نیست! قرارگاه شهید همت احمدآباد ╭═⊰🍃🌺🌸🌸🌺🍃⊱━╮ @Hemmat_Ahmadabad ╰═⊰🍃🌺🌸🌸🌺🍃⊱━╯
میگه چرا همه چی تو ایران فیلتره! چون..👆 قرارگاه شهید همت احمدآباد ╭═⊰🍃🌺🌸🌸🌺🍃⊱━╮ @Hemmat_Ahmadabad ╰═⊰🍃🌺🌸🌸🌺🍃⊱━╯
‏برای انهدام یک تمدن ۳ چیز لازم است: خانواده نظام آموزشی الگوها برای اولی منزلت زن را باید شکست، دومی منزلت معلم و استادیوم برای سومی منزلت بزرگان و اسطوره ها ... قرارگاه شهید همت احمدآباد ╭═⊰🍃🌺🌸🌸🌺🍃⊱━╮ @Hemmat_Ahmadabad ╰═⊰🍃🌺🌸🌸🌺🍃⊱━╯
🔴 آیت الله شوشتری: نزد هر استادی رفتید اگر بر دریا راه می رفت اگر پرواز می کرد و اگر از غیب می گفت اما با نایب امام زمان عج یعنی رهبر معظم و معزز انقلاب زاویه داشت سریع برخیزید و بیرون بروید که او شیطانی مجسم است. قرارگاه شهید همت احمدآباد ╭═⊰🍃🌺🌸🌸🌺🍃⊱━╮ @Hemmat_Ahmadabad ╰═⊰🍃🌺🌸🌸🌺🍃⊱━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خاطره بانوی باحجاب ایرانی، دکتر پریوش امیری، دکترای فلسفه از کازینویی در لاس وگاس آمریکا ⭕️ خانمی برهنه روی سجاده‌ی من نشست ..... قرارگاه شهید همت احمدآباد ╭═⊰🍃🌺🌸🌸🌺🍃⊱━╮ @Hemmat_Ahmadabad ╰═⊰🍃🌺🌸🌸🌺🍃⊱━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به کوری چشم آنهایی که نمی‌توانند ببینند، از همه مشکلات عبور خواهیم کرد. قرارگاه شهید همت احمدآباد ╭═⊰🍃🌺🌸🌸🌺🍃⊱━╮ @Hemmat_Ahmadabad ╰═⊰🍃🌺🌸🌸🌺🍃⊱━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 اسمش را گذاشتند زن ❌ در حالی که... قرارگاه شهید همت احمدآباد ╭═⊰🍃🌺🌸🌸🌺🍃⊱━╮ @Hemmat_Ahmadabad ╰═⊰🍃🌺🌸🌸🌺🍃⊱━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلام ولایت در اول صبح : امام خامنه ای : کار رو برای خدا بکنید... نه اینکه مردم دوست دارند....🤲 قرارگاه شهید همت احمدآباد ╭═⊰🍃🌺🌸🌸🌺🍃⊱━╮ @Hemmat_Ahmadabad ╰═⊰🍃🌺🌸🌸🌺🍃⊱━╯
✍🏼 عارفان ره ؛ اسم اعظم در سوره حمد پراکنده است هرڪس به این نیت بخواند انگار آن را مے‌داند اگر حاجت دارد با نیت اسم اعظم حمد بخواند👌
✨🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹 🌹 💠 داستان جذاب و واقعی ✅🌹 🌹✅ : سلام پدر بعد از چند لحظه، متوجه آرتا شد ... اون رو از من گرفت ... با حس خاصی بغلش کرد ... - آنیتا ... فقط خدا می دونه ... توی چند ماه گذشته به ما چی گذشت ... می گفتن توی جنگ های خیابانی تهران، خیلی ها کشته شدن ... تو هم که جواب تماس های من رو نمی دادی ... من و پدرت داشتیم دیوونه می شدیم ... - تهران، جنگ نشده بود ...  یهو حواسم جمع شد ... - پدر؟ ... نگران من بود ... - چون قسم خورده بود به روی خودش نمی آورد اما مدام اخبار ایران رو دنبال می کرد ... تظاهر می کرد فقط اخباره اما هر روز صبح تا از خبرها مطلع نمی شد غذا نمی خورد ... همین طور که دست آرتا توی دستش بود و اون رو می بوسید ... نفس عمیقی کشید ...  - به خصوص بعد از دیدن اون خواب، خیلی گریه کرد ... به من چیزی نمی گفت و تظاهر می کرد یه خواب بی خود و معناست اما واقعا پریشان بود ... خیالم تقریبا راحت شده بود ... یه حسی بهم می گفت شاید بتونم یه مدت اونجا بمونم ... هر چند هنوز واکنش پدرم رو نمی دونستم اما توی قلبم امیدوار بودم ... مادرم با پدر تماس نگرفت ... گفت شاید با سورپرایز شدن و شادی دیدن من، قسمش رو فراموش کنه و بزاره اونجا بمونم ... صدای در که اومد، از جا پریدم ... با ترس و امید، جلو رفتم ... پاهام می لرزید ولی سعی می کردم محکم جلوه کنم ... با لبخند به پدرم سلام کردم ... چشمش که به من افتاد خشک شد ... چند لحظه پلک هم نمی زد ... چشم هاش لرزید اما سریع خودش رو کنترل کرد ...  - چه عجب، بعد از سه سال یادت اومد پدر و مادری هم داری... ⬅️ادامه دارد...
✨🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹 🌹 💠 داستان جذاب و واقعی ✅🌹 🌹✅ : حلال در رو بست و اومد تو ... وارد حال که شد چشمش به آرتا افتاد ... جلوی شومینه، نشسته بود بازی می کرد ...  - خوبه شبیه تو شده، نه اون شوهر عوضیت ... مادرم با دلخوری اومد سمت ما ...  - این تمام احساستت بعد از سه سال ندیدن دخترته؟ ... خوبه هر بار که زنگ می زد خودت باهاش حرف نمی زدی ... اون وقت شکایت هم می کنی ... تا زمان شام، نشسته بود روی مبل و مثلا داشت روزنامه می خوند ... اما تمام حواسم بهش بود ... چشمش دنبال آرتا می دوید ... هر طرف که اون می رفت، حواسش همون جا بود ... میز رو چیدیم ... پرده ها رو کشیدم و حجابم رو برداشتم ...  - کی برمی گردی؟ ... مادرم بدجور عصبانی شد ...  - واقعا که ... هنوز دو ساعت نیست دیدیش ... - هیچ وقت ... مادرم با تعجب چرخید سمت من ... همین طور که می نشستم،گفتم ... - نیومدم که برگردم ... پاهاش سست شد ... نشست روی صندلی ...  - منظورت چیه آنیتا؟ ... چه اتفاقی افتاده؟ ... نمی دونستم چی باید بگم ... اون هم موقع شام و سر میز ... بی توجه به سوال، خندیدم و گفتم ...  - راستی توی غذای من، گوشت نزنید ... گوشت باید ذبح اسلامی باشه ... بعید می دونم اینجا گوشت حلال گیر بیاد... پدرم همین طور که داشت غذا می کشید ... سرش رو آورد و بالا و توی چشم هام خیره شد ...  - همین که روش آرم مسلمون ها باشه می تونی بخوری؟... از سوالش جا خوردم ... با سر تایید کردم ... - هفته دیگه دارم میرم هامبورگ ... اونجا مسلمون زیاد داره ... و مادرم با چشم های متعجب، فقط به ما نگاه می کرد ... ⬅️ادامه دارد...
📣📣 📣📣 اطلاعیه 📣📣📣📣 📡 باسمه تعالی ♦️نشست بصیرتی مجازی ♦️سخنران:جناب آقای محسن دهقانی فیروزآبادی 🔻مکان: کانال *هدایت یزد* در پیام رسان روبیکا به آدرس:https://rubika.ir/hedayat_yazd 🔻زمان: چهارشنبه ۴ آبان ماه ساعت ۲۱:۳۰ الی ۲۲:۳۰ ✅ : 📚 تحلیل و بررسی اغتشاشات اخیر ---------------🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷---------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این صحنه عاشقانه‌ را از دست ندهید😭 قرارگاه شهید همت احمدآباد ╭═⊰🍃🌺🌸🌸🌺🍃⊱━╮ @Hemmat_Ahmadabad ╰═⊰🍃🌺🌸🌸🌺🍃⊱━╯
✨🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹 🌹 💠 داستان جذاب و واقعی ✅🌹 🌹✅ : روزهای خوش من راحت تر از چیزی بود که فکر می کردم ... اون شب، دو رکعت نماز شکر خوندم ... خیلی خوشحال بودم ... اصلا فکر نمی کردم پدرم حاضر به پذیرش من بشه ... هیچی ازم نپرسید... تنها چیزی که بهم گفت این بود ... - چشم هات دیگه چشم های یه دختربچه نازپرورده نیست... چشم های یه آدم بالغه ... شاید جمله خاصی نبود اما به نظر من، فوق العاده بود ... پدرم کم کم سمت آرتا رفت ... اولین بار، یواشکی بغلش کرد... فکر می کرد نمی بینمش ... اما واقعا صحنه قشنگی بود ... روزهای خوشی بود ... روزهایی که زیاد طول نکشید ... طرف قرارداد پدرم، قرارداد رو فسخ کرد و با شرکت دیگه ای وارد معامله شد ... اگر چه به ظاهر، غرامت فسخ قرارداد رو پرداخت کرد اما شرکت تا ورشکستگی پیش رفت ...  پدرم سکته کرد ... و مجبور شدیم همه چیز رو به خاطر پرداخت بدهی بانک، زیر قیمت بفروشیم ... فقط خونه ای که توش زندگی می کردیم با مقداری پول برامون باقی موند ... پدرم زمین گیر شده بود ... تنها شانس ما این بود ... بیمه و خدمات اجتماعی، مخارج درمان و زندگی پدر و مادرم رو می دادن ... نمی دونم چرا ... اما یه حسی بهم می گفت ... من مسبب تمام این اتفاقات هستم ... و همون حس بهم گفت ... باید هر چه سریع تر از اونجا برم ... قبل از اینکه اتفاق دیگه ای برای کسی بیوفته ... و من ... رفتم ... ⬅️ادامه دارد..
✨🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹 🌹 💠 داستان جذاب و واقعی ✅🌹 🌹✅ : با هر بسم الله پدرم به سختی حرکت می کرد ... روزی که داشتم خونه رو ترک می کردم ... روی مبل، کنار شومینه نشسته بود ... اولین بار بود که اشک رو توی چشم هاش می دیدم ... - آنیتا ... چند روز قبل از اینکه برگردی خونه ... اون روزها که هنوز تهران شلوغ بود ... خواب دیدم موجودات سیاهی ... جلوی کلیسای بزرگ شهر ... تو رو به صلیب کشیدن ... به زحمت، بغضش رو کنترل کرد ... - مراقب خودت باش دخترم ... خودم رو پرت کردم توی بغلش ...  - مطمئن باش پدر ... اگر روزی چنین اتفاقی بیوفته ... من، اون روز جانم رو با خدا معامله کردم ... و شک نکن پیش حضرت مریم، در بهشت خواهم بود ... خواب پدرم برای من مفهوم داشت ... روزی که اون مرد گفت... روی استقامت من شرط می بنده ... اینکه تا کی دوام میارم ... آرتا رو برداشتم و به آپارتمان کوچک اجاره ایم رفتم ...  توی کشوری که به خاطر کمبود نیروی تحصیل کرده و نیروی کار ... جوان تحصیل کرده وارد می کنه ... من بعد از مدت ها دنبال کار گشتن ... با مدرک دانشگاهی ... توی یه شهر صنعتی ... برای گذران زندگی ... داشتم ... زمین، پنجره و توالت های یه شرکت دولتی رو می شستم ... با هر بسم الله، وارد شرکت می شدم ... و با هر الحمدلله از شرکت بیرون می اومدم ... اما تمام اون یک سال و نیم ... لحظه ای از انتخابم پشیمون نشدم ... ⬅️ادامه دارد...
📝 چرا دانشگاه شریف آماج دشمن است؟ 🍃🌹🍃 🔹محمد ایمانی در کانالش نوشت: «دانشگاه و دانشجوی شریف و برخی مراکز مشابه، سوژه عملیات دشمن هستند، چون دشمنان از اساتید و دانشجویان خدوم به کشور ضربه خورده‌اند. اساتید و دانشجویان شریف، همان‌هایی هستند که تا خدمتی به مردم کردند و حصار تحریم را شکستند، ابتدا تحریم و بعد ترور شدند. اما با وجود این جنگ آشکار و پنهان، ایران عزیز، در حال پیشرفت علمی و فنی است. 🔸 به تعبیر هرتسل‌ هالوی فرمانده رکن اطلاعات ارتش رژیم صهیونیستی: «از انقلاب ۱۹۷۹ ایران، ما ۳ برابر رشد علمی داشته‌ایم، اما رشد ایران ۲۰ برابر شده. آنها به برتری فنی نزدیک می‌‌شوند. جنگ واقعی در آینده نیست؛ همین حالا جریان دارد. جنگ امروز، جنگ ذهن‌هاست و تبلیغات ایران می‌‌تواند روحیه اسرائیلی‌ها را درهم بشکند». 🔹این نکته را هم فراموش نکنیم: صهیونیست‌ها چند ماه قبل ضمن حفظ سیاست ابهام، عنوان کردند که چند نخبه فنی و دانشگاهی ایران را به شکل‌های مختلف ترور کرده‌اند. آن مسیر ترور آشکار جواب نداده و نمی‌دهد، بلکه خون شهید نخبه‌پرور است. بنابراین به شگرد ترور نرم نخبگان روی آورده‌اند. تا قربانیان به جای اسباب افتخار، مایه شرمندگی و ترمز پیشرفت کشور باشند.»
نذر شهادت نقاره می‌زنند... چه شوری به پا شده‌ست؟ نقاره می‌زنند... که حاجت‌روا شده‌ست؟ نقاره می‌زنند... نوای جنون کیست؟ بر سنگ‌فرش صحن حرم خط خون کیست؟ آهنگ دیگری‌ست که نقاره می‌زند خون کبوتری‌ست که فواره می‌زند هنگامه تقرب حبل‌الورید شد آن‌کس که داشت نذر شهادت شهید شد.. عشاق دوست غسل زیارت به خون کنند سرمست عطر یار، هوای جنون کنند چاقوی کفر در کف تکفیر برق زد جادوی غرب، شعله به دامان شرق زد گر ابن ملجمی به مرادی رسد چه باک؟ حاشا که اوفتد علم «یا علی» به خاک حاشا که دست تفرقه مسحورمان کند از گرد آفتاب حرم دورمان کند هم‌سنگریم و همدم و همراه و هم‌قسم آری به خون فاطمیون حرم قسم ✍🏻 🏷
‏شعار «زن زندگی آزادی» سر میدهند و در ادامه آن رکیک ترین فحش های جنسی زن ستیزانه را فریاد می‌کشند. جنبشی سراسر تناقض و هیجانی بدون هیچ منطق و اخلاقی!