🌹هفته دفاع مقدس گرامی باد
صلواتی هدیه کنیم به شهیدان و رزم آفرینان سلحشور هشت سال دفاع مقدس که امنیت امروزمان مرهون فداکاری دیروز آنهاست.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
•┈••✿🌸✿••┈•
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🥀🕊🌷🎋🌷🕊🥀
#مقام_معظم_رهبری
ما مدت #هشت_سال از حيثيت، ناموس، دين، تماميت ارضی ، مردم، انقلاب، حکومت، نظام اسلامی و قرآن #دفاع کرديم و چنين #دفاعی ، #مقدس است.
هفته #دفاع_مقدس و یاد و خاطره #شهدای هشت سال #دفاع_مقدس و #امام_شهدا گرامی باد .
#چهل_سالگی
#دفاع_مقدس
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🥀🕊🌷🎋🌷🕊🥀
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
بسم رب الشهدا و الصدیقین 💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊 #برای_خدا_خالص_بود #خاطرات_شهید_محمد_ابراهیم_همت قسمت 1
بسم رب الشهدا و الصدیقین
💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊
#برای_خدا_خالص_بود
#خاطرات_شهید_محمد_ابراهیم_همت
قسمت 2⃣
راوی: مادرشهید
با زحمت مرا پیش یک دکتر بردند. دکتر پس از معاینه گفت: بچه از بین رفته و تلف شده. مقداری هم قرص و کپسول نوشت و گفت:اگه با اینها بچه سقط نشد،حتما بیاریدش تا عملش کنم.
حرف های دکتر مثل پتکی توی سرم کوبیده شد. خیلی ناراحت و دل شکسته شده بودم. علی اکبر خانه ای نزدیک حرم اجاره کرده بود و من 15 روز تمام کنج خانه ، توی رخت خواب افتاده بودم. لب به هیچ قرص و کپسولی هم نمیزدم.
خیلی دلم گرفته بود. پیش خودم گفتم :این همه راه اومدی تا اینجا که امام حسین زیارت کنی،حالا اگر قرار باشه بچه رو هم از دست بدی، مردن یا موندن چه اهمیتی داره.
به علی اکبر گفتم که میخواهم بروم حرم. اما او مخالفت کرد و گفت:حال تو مساعد نیست، بیشتر استراحت کن تا به سلامت کامل برسی. هرچه او اصرار کرد، فایده نداشت. دیگر دلم بدجوری هوای حرم را کرده بود و طاقت در خانه ماندن نداشتم.
بلاخره علی اکبر مرا به حرم برد. تا نیمه های شب انجا بودیم، آقا را با دلی شکسته صدا زدم و از او شفاعت خواستم. حسابی با امام حسین علیه السلام درددل کردم و به او گفتم: آقا من شفامو از شما می خوام، به دکتر هم کاری ندارم. من به شوق دیدار و زیارت شما رنج این راه رو به جون خریدم، حالا از شما توقع یه گوشه چشمی دارم. بعد هم به رواق کوچک ابراهیم رفتیم و لحظاتی را هم در آنجا سپری شد.
ادامه دارد...
💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همیشه میگم دردمو به رقیه💔😔
خیلی قشنگه😭😭😭😭
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
1_472250621.mp3
5.54M
⏯ #شور #جاماندگان #اربعین
🍃گرفتارم که خورده عمریه گره کارم
🍃اخه یارم نظر نکرده بر دل زارم
🎤 #سید_مجید_بنی_فاطمه
👌فوق زیبا
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
بسم رب الشهدا و الصدیقین 💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊 #برای_خدا_خالص_بود #خاطرات_شهید_محمد_ابراهیم_همت قسمت 2
بسم رب الشهدا و الصدیقین
💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊
#برای_خدا_خالص_بود
#خاطرات_شهید_محمد_ابراهیم_همت
قسمت 3⃣
راوی: مادر شهید
حسابی سبک شدم و به منزل برگشتیم. خسته شده بودم و خوابم گرفته بود.خوابیدم. در خواب خانمی را دیدم که لباس عربی به تن داشت و مثل همه مردم زیارت میکرد. آن خانم بلند بالا که بچه ای روی دستش بود به طرف من آمد و بچه را به من سپرد و گفت: این بچه را بذار لای چادرت و به هیچ کس هم نده، برش دار و برو. من آن بچه را توی چادرم پنهان کردم و آمدم. همان موقع از خواب پریدم. گریه امانم را بریده بود. از شدت خوشحالی زار میزدم. خواب را که برای مادر علی اکبر تعریف کردم، گفت:این خواب یه نشونه ست. بعد گفت: خیالتون راحت باشه که بچه سالمه. فقط نیت کن که اگر پسر بود، اسمشو بذاری محمد ابراهیم. از روز بعد دیگر اصلا درد و ناراحتی نداشتم. هیچ کس باور نمی کرد. همان روز دوباره پیش دکتر رفتیم. دکتر پس از معاینه با تعجب تمام گفت: امکان نداره، حتما معجزه ای شده... ما عربی بلد نبودیم و حرف های دکتر را یکی از دوستانمان برای مان ترجمه میکرد. دکتر پرسید: شما کجا رفتین و دوا و درمون کردین؟ این کار کدوم طبیبه؟ الان باید مادر وبچه، هردو از بین رفته باشن، یا حداقل بچه تلف شده باشه. شما چی کار کردین؟ علی اکبر گفت: ما رفتیم پیش دکتر اصلی.
دکتر وقتی شنید که این عنایت آقا امام حسین علیه السلام است، تمام پولی را که بابت ویزیت ونسخه به او داده بودیم، به ما باز گرداند و مقداری هم داروی تقویتی برایم نوشت و گفت: خیلی مواظب خودتون باشین. وقتی مطمئن شدم که بچه سالم است، از علی اکبر خواستم که در کربلا بمانیم. رفتن و دل کندن از آن جا با توجه به مسائلی که پیش آمده بود، خیلی سخت بود.چند بار جوازمان را تمدید کردیم و بعد از 4 ماه به ایران برگشتیم. نیمه ی بهمن بود که سرخوش از سفر کربلا، رسیدیم شهرضا. 12 فروردین 1334 پسرمان به دنیا آمد. آن هم چه پسری.. هرچند که اولاد با اولاد فرقی ندارد، اما این یکی با بقیه فرق داشت. پسری زیبا، آرام ، دوست داشتنی و از همه مهمتر نظر کرده ی آقا امام حسین علیه السلام. وقتی به دنیا آمد، به خاطر خوابی که دیده بودم، اسمش را گذاشتیم محمد ابراهیم.
ادامه دارد...
💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
✨❣🍃🥀🌿🌻☘🌼🍀🌹❣✨
💛 یکی از تکان دهنده ترین جمله هایی که در فرهنگ بشری گفته شده، جمله زیر از امیرالمومنین علی علیه السلام در یکی از دعاهاي نهج البلاغه است.
" اللهم اجعل نفسی اول كريمة تنتزعها من كرائمی"
💚"خدایا کاری کن که از چیزهای ارزشمند زندگی،
جانم اولین چیزی باشد که از من می گیری"
💙 یعنی نکند قبل از اینکه جانم را بگیری، شرفم، انسانيتم، عدالتم، و....
گرفته شده باشد و تبدیل به یک تفاله ای شده باشم که تو جانم را می گیری. و این همان جمله معروف است که می گوید: ما آمده ایم تا زندگی کنیم و قیمت و ارزش پیدا کنیم؛ نه اینکه به هر قیمتی زندگی کنیم.
📚نهج البلاغه ،خطبه۲۱۵
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌷 #هر_روز_با_شهدا_۴۹ #قلب_كوچكى_از_خون 🌷به دستور آقاى كارنما مجبور بودم در مقر بمانم، اما بعد از
🌷 #هر_روز_با_شهدا_50
#كلاهى_به_بزرگى_چادر!
🌷سال ١٣٦١ با تعدادى از بچه هاى جهاد رفتم جبهـه. در تنگـه چزابـه راننده بيل مكانيكى بودم. در جايى به نـام "جنگـل" مـستقر شـديم و بـا تعدادى از سنگرسازان شروع به ساخت سنگر كرديم.
🌷شگردهاى برادران در عملياتهاى مختلف خيلى جالب بود؛ مثلاً در كنار سـنگرها تعـدادى چادر برپا مى كردند و هواپيماهـاى عراقـى، تنهـا چادرهـا را هـدف قـرار مى دادند و چادرهاى خالى را بمباران مى كردند، غافـل از اينكـه چادرهـا خالى اند و نيروها در سـنگرها پنـاه گرفتـه اند.
🌷بچـه ها مى خنديدند و مى گفتند: "چه كلاهى سر صداميان گذاشتيم؛ كلاهى به بزرگى چادر!"
📚 كتاب خاكريز و خاطره
راوى: رزمنده غلامحسين مطهرى
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌷 #هر_روز_با_شهدا_50 #كلاهى_به_بزرگى_چادر! 🌷سال ١٣٦١ با تعدادى از بچه هاى جهاد رفتم جبهـه. در تنگـ
🌷 #هر_روز_با_شهدا_٥۱
#بسته_آجيل
🌷عمليات «والفجر ٨» به پايان رسيده بود و ما براى پدافند منطقه در شهر فاو مستقر بوديم. يك روز از هداياى مردمى يك مقدار آجيل برايمان آوردند و به هر كدام از بچه ها يك بسته دادند.
🌷چند دقيقه اى از پخش اين آجيل ها نگذشته بود كه يكى از بچه ها آمد و گفت: «اين بسته آجيل را يك نفر به نام ده نمكى به جبهه هديه كرده است تو او را مى شناسى؟» من ابتدا تصور كردم، قصد شوخى دارد، گفتم: تو هم ما را دست انداختى!
🌷او گفت: «ببين، اين هم نامه اش.» و يك كاغذ كوچك را كه داخل بسته آجيل قرار داشت به من داد. من هم كاغذ را باز كردم و از ديدن دستخط آن متعجب شدم ....
🌷نامه متعلق به برادر كوچك من بود كه در دبستان تحصيل مى كرد. خوردن آجيلى كه برادرم فرستاده بود، برايم بسيار لذت بخش بود.
راوى: رزمنده ابوالفضل ده نمكى
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
#پیام_تسلیت
⚫️پیام تسلیت خانواده سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی در پی درگذشت مادر شهید همت😭😭😭😭
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
بزرگداشت مادر سردار سپاه اسلام
شهید حاج محمد ابراهیم همت😭
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
☑ *ساعات فیزیولوژیک بدن از نظر طب چینی:*
🔹 ساعت A:
ساعت۴صبح🕓؛ دراین ساعت ریه ها فعالیت کامل دارند۰
🔹 ساعت B:
ساعت ۶صبح🕕؛ دراین ساعت روده بزرگ فعالیت دارد
تخلیه روده بزرگ باید در این ساعت بطور کامل انجام شود۰ فعالیت بدنی بویژه ورزش درساعات AتاBباعث سلامتی وشادابی می شود۰
🔹 ساعت C:
ساعت۸صبح🕗؛ دراین ساعت معده فعالیت خودرا آغاز میکند بنابراین صرف صبحانه دراین ساعت توصیه میشود۰
🔹 ساعت D:
ساعت۱۰صبح🕙؛ دراین ساعت طحال فعالیت دارد۰غذاپس از هضم به طحال می ریزد،که نباید استرس داشته باشد۰
🔹 ساعت E:
ساعت۱۲ظهر🕛؛ این ساعت اوج فعالیت قلب است۰استرس نداشته باشید تاقلبتان خوب کار کند۰
🔹 ساعتF:
ساعت۲بعدازظهر🕑؛ دراین ساعت روده کوچک فعالیت کاملی دارد۰
🔹 ساعت G:
ساعت۴بعدازظهر🕓؛ مثانه دراین ساعت فعالیت دارد۰
🔹 ساعت H:
ساعت۶عصر🕕 ؛ دراین ساعت کلیه هافعالیت کاملی دارند۰
🔹 ساعت I:
ساعت۸شب🕓؛ دراین ساعت مغز فعالیت دارد۰درواقع مغز در حال پردازش فعالیتهای روزانه است۰
🔹 ساعت J:
ساعت۱۰شب🕙؛ نخاع دراین ساعت فعالیت دارد۰بین ساعات۸تا۱۰شب عبادت خوبی داشته باشید۰
🔹 ساعت K:
ساعت۱۲شب🕛؛ دراین ساعت کیسه صفرا فعالیت دارد۰
🔹 ساعت L:
ساعت۲نیمه شب🕑؛ دراین ساعت کبدفعالیت بطور کامل است/کانال سیب
🔸 فعالیت کیسه صفراوکبد بین ساعات ۱۲ تا۲نیمه شب است که درطب سنتی بیدار ماندن دراین ساعات منع شده است زیرا سبب بالا رفتن سوداوصفرا شده وامراض بسیاری مثل سنگ کیسه صفرا را بوجود می آورد۰
🔸 فعالیت بدن درطب سنتی بین ساعات BتاH یعنی۶صبح تا۶عصر توصیه شده است ووعده های غذایی نیز در این ساعات تاکید شده است۰
🔸 هریک ساعت خواب شبانه قبل از نیمه شب شرعی برابر سه ساعت خواب شبانه بر روی بدن تاثیر دارد❤🌙بفرستیدبرای کسانی که دوستشون داريد.
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ثانیه به ثانیه میگذرد
و من ثانیه به ثانیه
دلتنگ تر میشوم
این اشک های بی امان
امانم را بریده
مشتاق دیدارتم...😭😭😭
📹دلتنگ های کربلا و عاشقان حرم امام حسین علیه السلام دیدن این کلیپ رو از دست ندین...💔
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
مثل خدا باش…
خوبی دیگران راچندین برابر جبران کن!
مثل خدا باش
با مظلومان و درمانده گان دوستی کن!
مثل خدا باش
عیب و زشتی دیگران را فاش نکن!
مثل خدا باش
در رفتار باهمه ی مردم عدالت را رعایت کن!
مثل خدا باش
بدون توقع و چشمداشت نیکی کن!
مثل خدا باش
بدی دیگران را با خوبی و محبت تلافی کن!
مثل خدا باش
با بزرگواری و بی نیازی از مردم زندگی کن!
مثل خدا باش
اشتباهات و بدی دیگران را نادیده بگیر و ببخش!
مثل خدا باش
برای اطرافیانت دلسوزی کن!
مثل خدا باش
مهربان تر از همه💛👑
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
بسم رب الشهدا و الصدیقین 💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊 #برای_خدا_خالص_بود #خاطرات_شهید_محمد_ابراهیم_همت قسمت 3
بسم رب الشهدا و الصدیقین
💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊
#برای_خدا_خالص_بود
#خاطرات_شهید_محمد_ابراهیم_همت
قسمت 4⃣
راوی: علی اکبر همت
همیشه میگفت:این دو سال سربازی از بدترین ایام عمر من بود.علت آن را هم عدم وجود تقوا اعلام میکرد. در زمان سربازی به خاطر سرعت عملش،مسئول آشپزخانه شده بود. خودش تعریف میکرد:ماه رمضان بود،من به آشپزخانه گفتم که برای بچه ها سحری درست کنند،حدود سیصد نفر.ناجی که فرمانده مان بود، متوجه این قضیه شد و صبح دستور داد همه ی سربازها به خط شوند. او آب آورده بود و سربازها را یکی یکی مجبور میکرد تا آب بخورند.آن روز همه روزه هایشان باطل شد و من چنین بی دینی در عمرم ندیده بودم.به خدا گفتم: خدایا، اگر ما برای تو روزه میگیریم، این اینجا چی میگه؟ خدایا، خودت سزای اون رو بده. و خدا هم سزایش را داد.روز بعد دستور دادم که آشپزخانه را کاملا تمیز کنند. بعد از اینکه کف آشپزخانه حسابی تمیز شد، رفتم روغن آوردم و به کف آشپزخانه مالیدم. میدانستم ناجی آن شب حتما برای سرکشی به
آنجا می آید و میخواهد مطمئن شود که غذایی پخته نمیشود. همان هم شد، ناجی آمد و سر دیگ ها رفت و وقتی خیالش راحت شد ،موقع برگشتن چنان لیزی خورد که افتاد و پایش شکست. او را به بیمارستان منتقل کردند و ما تا آخر ماه رمضان از دستش در امان بودیم. هر شب هم برای بچه ها سحری درست میکردیم و به این ترتیب توانستیم روزهایمان را بگیریم.
ادامه دارد...
💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🇮🇷رزمندگان دلاور گردان کمیل
روستای قفاص
بهمنشیر
قبل از کربلای ۴
دی ماه ۱۳۶۵
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
آی شــهدااااا....
مـن هـم میخـــام آسمانی بشم...😔
شهادت به آسمــان رفتن نیست
بخــود آمدن است...
من هم میخـام بخودم برگردم😔
دلگیـرم
دلگیر از خودم که غرق شده ام... نجاتممم دهید...
هواااای دلممم از حد هشــداااار گذشته است😔
شهااااادت مرگ نیست
رسالت است
رفتن نیست
جــاودانه ماندن است
جــان دادن نیست
جــان یافتن است
سکوت نیست
بلکه فریـــاااد است
آری
شــهادت سرآغاز پایندگيست...
تنها راه رسیــدن بخداست...
آخ
شهادت
شهادت
شهادت
دلم به تو اسـیـــــره....😭
غریبانه رفتیــد من ملتمسانــه گفتم:
مدد کنیــد تا طی کنم...
این راه ناهمـوار را...😭😭😭
اللهم ارزقنا توفیق شهادت🌹
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🖤🏴🖤🏴
به نام خدا
عملیات کربلای ۵ خیلی طولانی بود. در اثنای عملیات فرصتی پیش آمد و جعفر و ناصر تصمیم گرفتند به مرخصی بروند. بعد از سه روز به عملیات کربلای ۵ و مرحله سومش بازگشتند. گردان ما که حمزه سیدالشهدا(ع) بود، رفت خط سوم شلمچه و بچههای گردان ویژه شهدا هم به خط آمدند.👌
ناصر و جعفر در جنگ با هم رقابت میکردند. برادرم جعفر به شوخی میگفت تجربه جنگی من بالاتر است و با هم کل کل میکردند.
یادم است ناصر به جعفر گفت بند حمایلم را کیپ کن. جعفر هم گفت یک نظامی باتجربه که بند حمایلش را نمیدهد دیگری کیپ کند. بعد از کمی گفت و گو بلند شدند بروند و آخرین صحنهای که از آنها به یاد دارم، این است که به علامت خداحافظی دستشان را تکان دادند و از من خداحافظی کردند.😢
روز بعد دوباره آتش عملیات شدت گرفت. انفجارها خیلی سخت بود. طوری که چند دقیقه اول تلفات داشتیم و بعد از مدتی معاون گردان اکبر خورنده گفت بچهها آماده باشید. ما هم آماده شدیم و رفتیم منطقه عملیاتی.😞
همین طور جنازه بود که روی زمین افتاده بود. دوست نداشتم این صحنهها را ببینم. اما باید دنبال برادرانم میگشتم. هر شهیدی را که میدیدم یاد حضرت زینب(س) میافتادم.😭
داخل سنگر شدم و نماز خواندم. آن موقع ۱۸ سالم بود. یکی از بچهها آمد و گفت نادر لباست را جمع کن برو خانه. علتش را پرسیدم که گفت برادرت ناصر مجروح شده و باید برگردی. گفتم خانه نمیروم. اما فرمانده اصرار کرد. وقتی باز هم مخالفت کردم، یک نفر گفت جعفر شهید شده است.😭😔
خبر شهادت جعفر را که شنیدم خیلی گریه کردم. همه آمدند دلداریام دادند. داخل سنگر داشتم گریه میکردم که یکدفعه شنیدم از بیرون صدایم میزنند. به نظرم رسید پیکر جعفر را آوردهاند.😭😭
رفتم و دیدم تویوتایی ایستاده است. غلام اوصیا از بچههای گردان به من گفت: نیا! برادر تو داخل تویوتا نیست. با حرفش بیشتر شک کردم و دیدم بالای تویوتا یک پتو روی جنازهای است. جنازه سمت چپی را کنار زدم. دیدم جعفر است که پهلوی راستش مورد اصابت قرار گرفته و به شهادت رسیده است. ۱۰ دقیقه بالای سر شهیدم گریه کردم. هنوز بدنش گرم بود.😢😭😭
بوی خاصی میداد. جعفر ۲۶ ساله بود و دو تا بچه داشت. بعد از شهادتش یک فرزند دیگرش به دنیا آمد.😭😭😞
هنوز متوجه شهادت ناصر نشده بودم و به من نگفته بودند که او هم شهید شده است. هنوز بالای تویوتا بودم و عاشقانهترین و برادرانهترین حرفها را به جعفر میزدم که دیدم یک شهید دیگر هم زیر پتو و کنار پیکر جعفر است.😢😔😭
دلم یک طوری شد. گفتم صورت او را هم ببوسم. تا خواستم او را ببوسم دیدم ای دل غافل! چقدر شبیه برادرم ناصر است. همین لحظه بچهها که تمام حرکاتم را زیر نظر داشتند، زدند زیر گریه. فهمیدم چشمانم اشتباه ندیده و ناصر هم به شهادت رسیده است.😭😭
برگشتم و به همرزمانم گفتم شما که گفته بودید فقط جعفر شهید شده، ناصر هم که شهید شده است. یکی از بچهها گفت: نادر جان! یک گلوله مینیکاتیوشا افتاد کنارشان و هر دو با هم به شهادت رسیدند.😭😭
انگار گلوله افتاده بود وسطشان و با ترکشهای خمپاره هر دو برادرم شهید شده بودند. ناصر گردنش ترکش خورده بود. برادرم ناصر در روضههای حضرت زهرا(س) و علی اصغر(ع) خیلی گریه میکرد و عاقبت مثل علی اصغر(ع) شهید شد.😭
بعد از چند روز به بابل برگشتم. مادرم خبر نداشت پسرانش شهید شدهاند. وقتی به محله رسیدم کیف برادران شهیدم دستم بود. به کوچه که رسیدم، همسایهها از حالتم و اینکه سه تا ساک همراهم بود متوجه شدند که ناصر و جعفر به شهادت رسیدهاند. انگار که به آنها الهام شده بود، یک دفعه شیون سر دادند و تا رسیدم خانه مادرم با پای برهنه آمد. هر سه تا کیف از دستم افتاد و گریه کردم. مادرم گفت بگو که برادرانت ترکش خوردند!😭😭
نمیدانم چطور از نحوه شهادتشان مطلع شده بود. اما از آن به بعد مادرم اسم من را ذوالجناح گذاشت. همه میدانیم اهل بیت امام حسین(ع) وقتی که ذوالجناح را بدون امام دیدند متوجه شدند که اباعبدالله(ع) به شهادت رسیده است. مادرم هم تا آخر عمرش و تا زمانی که زنده بود به من میگفت: «نادرم ذوالجناح است.»😭😔
🔺 راوی : نادر بذری برادر دو شهید
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌳😍🌳😍🌳 #تمثیل هاے خدایے7⃣9⃣1⃣ 🌳مثل درخت! ♻️توي باغ هر چیز را میشود کاشت، ولی هر چیزي را نباید
#تمثیل هاي خدایي8⃣9⃣1⃣
مثل قبله نما ❗️
☢عقربه هاي قبله نما را ببین که پیوسته لرزانند، مگر زمانی که همسو با قبله باشند.
❤️دل آدمی نیز همین طور است، لرزان و مضطرب است 😟مگر اینکه با خدا همسو شود و همواره در یاد خدا باشد.✔️
😍پیامبر(ص) همواره دلی آرام داشت.
چرا❓
⭕️چون پیوسته در یاد خدا بود:
« لایقُومُ وَ لایَجلسُ اِلّا علی ذکرِ الِله »
⚠️در تمام نشستها و برخاستها یاد خدا میکرد.
⭕️ البته نه به این معنا که دائم تسبیح به دست بود.😊
Ⓜ️بلکه هر کجا میخواست کاري انجام دهد، 🔰
میگفت: اگر #خدا الان جاي من بود، چه میکرد❓
👈و #یاد_خدا به این معناست👉
--------------------------
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌹آنچه ما گفتیم از دریـــــا نمی ست
🌹خاطرات این شهیــــدان عالمیست
🌹عالـــمی مـافوق این دنیای مــــــا
🌹عالـــمی کانجا نیــفتد پای مــــــــا
🌹جای آنــــــــــــان ماورای آب هــــا
🌹جای ما گنداب هــا مرداب هــــــــا
🌹مرگ آنــان زندگــــــی در زندگــی
🌹مرگ ما در بستــــر شرمندگـــــی😭
🌹آری آری ما کــــــجا آنان کــــــــجا
🌹پای لنگ و قــــــله ی عرفان کجـا
🌹این شهیدان آبـــــــــروی عالــمند
🌹راز هســتی، سِرّ حق را محـرمند
🌹هر یک از ما داستانی خوانده ایم
🌹با کمال شرم رویی مانده ایـــــم
🌹مانده ایم آری که بعد از سال ها
🌹قصه گوییــم از شهیدان خـــــدا😭😭😭
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
#تلنگرانه🌿
یادمہ حاجآقا پناهیان
آخرِ یہ سخنرانے دعا کردن و گفتن:
یاامامحُسین!
میخوام جورۍ زندگی کُنم
کہ منو دیدۍ بگے اگر این
مدینہ بود ما پامون بہ ڪربلا
ڪشیده نمیشد...
#ماروبراخودتتربیتڪن
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
اگر زمان جنگ اینترنت بود این عکس پر بینندهترین عکس میشد📸
تصویری تأمل برانگیز از «علی حسن احمدی» که با سیم پای خودش را به دوشکا بسته⛓
که وقتی با RPG و تیربار میزنندش از ترس فرار نکنه😭😭😭😔😔
#دفاع_مقدس
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
▪️ بخشی از وصیتنامه شهید همت:
مادرجان، به خاطر داري که من براي يک اطلاعيه #امام حاضر بودم بميرم؟
🔹کلام او الهامبخش روح پرفتوح اسلام در سينه و وجود گنديده من بوده و هست.
🔺اگر افتخار شهادت داشتم از امام بخواهيد برايم دعا کنند تا شايد خدا من روسياه را در درگاه با عظمتش به عنوان يک شهيد بپذيرد.
#ولایت_پذیری
#شهید_ابراهیم_همت
🕊http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f