eitaa logo
سلام بر ابراهیم
2هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
340 ویدیو
4 فایل
🌼 یا الله 🌹گـویند چـرا تـودل به شھیدان دادے؟ واللہ ڪہ مـن نـدادم، آنـھابـردند دل هایی که در مسیر عاشقی کم بیاورند می میرند. ‌ 🌷‌تقدیم به روح آسمانی شهیدان 💟 #ابراهیم_همت و #ابراهیم_هادی ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷|محمدامین 22 سال بيشتر سن نداشت، اما پايه 10 درس #حوزوی و سطح سه و ترم شش رشته #فلسفه بود. به زبان #انگليسي و #عربي تسلط داشت. برخي فكر مي‌كنند كساني كه براي دفاع از حرم شهيد مي‌شوند براي #پول است اما پسرم در #رفاه بزرگ شد، هيچ نياز مالي نداشت حتي زماني كه به سوريه اعزام مي‌شد هزينه #بليت هواپيما را #پدرش داد. محمدامین از يك دانشگاه در #آلمان بورسيه شده بود، اما همه را رها كرد و براي #جهاد به سوريه رفت🌷| #شهید_محمدامین_کریمیان🌷 #نخبه_حوزه_و_دانشگاه 💟: @hemmat_hadi
🔹در فتنه 88 که در #تبریز هم جریان پیدا کرده بود، #پدرش به عنوان فرمانده سپاه ناحیه تبریز فعالیت داشت و مأموریت هایی را به بسیجیان و #پاسداران محول می کرد. 🔸یک مرتبه #پدرصادق به خودش می گوید: «آقا رضا تو که به این سادگی جوانان مردم را به مأموریت می فرستی که احتمال هرگونه خطری برای شان وجود دارد، چرا #پسر خودت را نمی فرستی⁉️» 🔹وقتی این جرقه در ذهنش زده می شود #صادق را صدا می زند و می گوید: آماده شو و تیمی که برای #مأموریت اعزام می کنم را همراهی کن. 🔸صادق با ادب و #احترام کامل و بدون اینکه اعتراضی به خواسته پدرش داشته باشد، دستش را بر روی چشمانش گذاشته می گوید: « #چشم_بابا!» #شهید_صادق_عدالت_اکبری 💟: @hemmat_hadi
🌷 🔻راوی: همسرشهید 🔰بسیار شوخ‌طبع و بود، حتی برخی اوقات مادرش به او تذکر می داد که در بحث‌های جدی نکند❌ اما او همیشه با شوخ‌طبعی پاسخ می‌داد با کودکان بود و با بزرگان بزرگ! 🔰شاید این‌گونه به نظر بیاید که محض داشت و فقط نماز📿 و قرآن می‌خواند، از دنیا بریده بود، اما این‌گونه نبود به هر کاری در جای خود می‌رسید از گرفته تا تفریحات! 🔰چون فردی اجتماعی بود به همین خاطر دیر🕚 به خانه می‌آمد و جر و بحث‌های مادر و فرزندی سر دیر بین‌شان پیش می‌آمد. خیلی وقت‌ها شده بود که از پدرش هم پنهان می‌کردم و برخی اوقات می‌خوابید و من هم‌چنان منتظر او می‌شدم، با وجود اینکه از خودش مطمئن بودم اما هم می‌شدم. 🔰صادق خشک ‌مقدس نبود اما به هم عمل می‌کرد مثلاً وقتی روزه مستحبی می‌گرفت به همه اعلام نمی‌کرد، چندین بار خانواده دیده بودند که با زبان به استخر رفته حتی برای آنها هم سئوال شده بود که «چرا روزه به می‌روی⁉️» گفته بود: «تا اذان کنار استخر بودم و بعد اذان سرم را زیر آب بردم.» 🔰همه چیز در زندگی جای خودش را داشت! مانند تمام افراد عادی بود حتی می‌توانم بگویم برخی زمان‌ها شده بود که قضا شود یا به سختی بیدارش می‌کردند، اما در مقابل شبهایی هم با خواندن با خدا مأنوس می شد. مردم‌داری را می‌توانم ویژگی صادق بود. 🔰هوش سرشاری داشت و کافی بود بگیرد در یک حوزه ورود کند، در کمترین مدت زمان به تبحر کافی دست می‌یافت و در خیلی از موارد از بقیه اطرافیانش جلو می‌زد صادق بود. ارادت خاصي به اهل بيت(ع) داشت. ذره‌ای به ارزش قائل نبود فقط در حدی به دنبال مادیات💰 بود که معاش زندگی‌اش را تأمین کند و تا لحظه شهادت🌷 مادیات نتوانست او را به سمت خود بکشاند. 🌷 @hemmat_hadi
🔻مادر شهید 🔰همه می‌دانستند #من_ومجید رابطه‌مان به چه شکل است. رابطه ما مادر فرزندی نبود. مجید مرا مریم خانم و #پدرش را آقا افضل صدا می‌کرد. ما هم همیشه به او #داداش_مجید می‌گفتیم. 🔰آن‌قدر به هم نزدیک بودیم که وقتی رفت همه برای آنکه آرام و قرار داشته باشیم در خانه‌مان #جمع می‌شدند. وقتی خبر #شهادتش پخش شد اطرافیان نمی‌گذاشتند من بفهمم لحظه‌ای مرا تنها نمی‌گذاشتند. 🔰با اجبار مرا به خانه برادرم بردند که کسی برای گفتن #خبرشهادت به خانه آمد، من متوجه نشوم. حتی یک روز عموها و برادرهایم تا ۴ صبح تمام پلاکاردهای دورتا دور #یافت‌آباد را جمع کرده بودند که من متوجه شهادت پسرم نشوم 🔰این کار تا ۷ روز ادامه پیدا کرد و من چیزی نفهمیدم ولی چون تماس نمی‌گرفت بی‌قرار بودم. یکی از دخترهایم درگوشی همسرش #خبر_شهادت را دیده بود و حسابی حالش خراب‌شده بود 🔰او هم از ترس اینکه من بفهمم خانه ما نمی‌آمد آخر از تناقضات حرف‌ هایشان و #شهید شدن دوستان نزدیک مجید، فهمیدم #مجیدمن هم شهید شده است. #شهید_مجید_قربانخانی #شهید_مدافع_حرم ❤️ @hemmat_hadi
🔸بعد از #شهادت حسین نزدیکی های چهلم ایشون بود که قرار شد بریم خونه حسین وقتی رسیدیم اونجا یه اتفاق بسیار #جالب افتاد 🔹وقتی رفتیم اونجا #پدرش هی اصرار می کرد که از این میوه ها بخورید. گفتیم حاج آقا #صرف_شده گفت نه این ویژه است این سفارش خود #حسینه! برای شما خیار و شلیل #سفارش داده. 🔸من خونه میوه داشتم میدونستم که #شما قراره بیاید. صبح دیدم که خواهر حسین میگه خونه #میوه داریم؟ من گفتم چطور مگه گفت: خواب دیدم که نمازم رو خوندم، دیدم #حسین اومد گفتش که آبجی خونه میوه داریم؟ 🔹برید میوه بگیرید #خیاروشلیل بگیرید. من #مهمون دارم آبروی من رو نبرید ها! بعد تو اون جلسه دوستم خطاب به مادر حسین گفت.«ایشون #مسئول حسین بوده.» مادر حسین گفت : #بار_آخری که حسین رفت باهم بودید گفتم آره حاج خانوم چطو گفت یه دونه عکسه مال شماست! من اصلا یادم نبود همچین عکسی با #حسین گرفتم. حسین از من کنار حرم حضرت رقیه (سلام الله علیها) عکس گرفت. و این هدیه ای بود که حسین به من داد. فرمانده شهید #شهید_حسین_معزغلامی #شهید_مدافع_حرم ❤️ @hemmat_hadi