#یه_دنیا_غیرت
یه سری که #آقامحمدتقی اومده بود مرخصی، خبر دادن که پژاک حمله کرده و دوستای آقا محمدتقی #شهید شدن🌷 داداش سریع ساک محمد تقی رو داد دستش. وگفت #بروپسرم
من با تعجب گفتم: داداشبچه ت تازه دو روز اومده! خستگی سفر هنوز از تنش در نیومده.داداش گفت: همه اونهایی که #شهید شدن بچه های ماهستندالآن به محمد تقی اونجا #نیاز دارن.
از #مرخصی یه هفته ای محمد تقی ،دو روز بیشتر نگذشته بود که داداش، محمد تقی رو روانه #کردستان کرد
در مراسم بزرگداشت شهید هم #پدرشهید گفت: محمد تقی تا دیروز بچه من بود، اما از امروز متعلق به همه شماست
راوی: خانم صغری سالخورده عمه ی شهید
#شهید_محمدتقی_سالخورده
❤️ @hemmat_hadi
🔰آقا ابوالفضل نماز هاشو #همیشه اول وقت میخوند؛ هر وقت که مسافرت میرفتیم هر جا موقع #نماز بود ماشینو کنار میزد نمازش رو میخوند همیشه تاکید بر نماز #اول_وقت داشت.
🔰اصلا اهل غیبت نبود اگه در جمعی بود که #غیبت پیش میومد بحث رو عوض می کرد .
از مهربونی هر چی بگم کم گفتم فقط اینو بگم که #بی_توقع کمک میکرد و کمکش رو هیچ جا فاش نمیکرد
🔰هیچ وقت در مورد موضوعی قطعی صحبت نمی کرد ودر جواب سوالات دیگران در مورد موضوعی جواب #ان_شاءالله و اگر خدا بخواد میداد . این اواخر بر #نمازشب مداومت داشت خودم دیدم در قنوت نمازش دعا را با گریه میگفت.
🔰تا ازش #سوال نمی شد حرفی نمیزد
در مورد کارش میگفت: هر چی کمتر بدونی برات بهتره؛ خدایی #هیچ_وقت از کارش سوء استفاده نکرد.چند روز قبل از ماموریتش براش کلیپی از #شهدای_مدافع_حرم گذاشتم
🔰دیدم #حال_عجیبی شد اشک تو چشماش جمع شد و از اتاق خواب رفت تو هال شروع کرد گریه کردن تا حالا این حالش و ندیده بودم مطمئنم از #شهدا شهادتش روهمون روز گرفت
راوی : همسرشهید
ولادت: ۱۳۶۴/۱۲/۲
شهادت: ۱۳۹۵/۱/۱۸
#شهید_ابوالفضل_راه_چمنی
❤️ @hemmat_hadi
#عکس_یادگاری
عکس متعلق به آخرین اعزام پسرم بود، موقع اعزام، عکاس ازش خواست تا از ماشین بیاد پایین، تا با من #عکس بگیره
انگار عکاس هم متوجه #آسمانی.شدنش شده بود... قبل جبهه هم کمتر خونه بود، راستش همیشه #مسجد بود بگم شب و روز؛ بی راه نگفتم...
آره فقط خدا خواست اینجوری #تربیت بشه...
موقع #جبهه رفتنش بهش گفتم هر جا میخواهی برو، خدا به همرات...
من سه تا از بچه هام رو، هم زمان به جبهه های حق علیه باطل فرستادم افتخار میکنم، خدا ان شاءالله این #هدیه ناقابل من رو قبول کنه، پسرم فدای علی اکبر امام حسین(ع)...
چند سالی #مفقودالاثر بود بارون که می بارید، وقتی باد می وزید و صدایی می شنیدم می رفتم دم در همش می ترسیدم بچه ام بیاد و پشت در بمونه، خدا هیچ مادری رو چشم انتظار نذاره...
راوی: مادر
#شهید_علی_اکبر_احمدیان🌷
❤️ @hemmat_hadi
♦️خيلي عصباني بود سرباز بود و #مسئول آشپزخانه كرده بودندش. #ماه_رمضان آمده بود و او گفته بود هركس بخواهد روزه بگيرد، سحري بهش ميرساند. ولی يك هفته نشده، خبر سحري دادنها به گوش #سرلشكر ناجي رسيده بود.
♦️او هم سرضرب خودش را رسانده بود و دستور داده بود همهي #سربازها به خط شوند و بعد، يكي يك ليوان آب به خوردشان داده بود كه «سربازها را چه به #روزه گرفتن!»
♦️و حالا #ابراهيم بعد از بيست و چهار ساعت بازداشت، برگشته بود آشپزخانه. ابراهيم با چند نفر ديگر كف آشپزخانه را تميز شستند وبا #روغن موزاييكها را برق انداختند و منتظر شدند. براي اولين بار خدا خدا ميكردند #سرلشكر ناجی سر برسد. ناجي در درگاهِ آشپزخانه ايستاد.
♦️نگاه مشكوكي به اطراف كرد و وارد شد. ولي اولين قدم را كه گذاشته بود، تا ته آشپزخانه چنان كشيده شده بود كه كارش به بيمارستان كشيد. #پای سرلشكر شكسته بود و ميبايست چند صباحي توي بيمارستان بماند. تا آخر #ماه_رمضان، بچهها با خيال راحت #روزه گرفتند.
#شهید_ابراهیم_همت
❤️ @hemmat_hadi
🔸بعد از #شهادت حسین نزدیکی های چهلم ایشون بود که قرار شد بریم خونه حسین وقتی رسیدیم اونجا یه اتفاق بسیار #جالب افتاد
🔹وقتی رفتیم اونجا #پدرش هی اصرار می کرد که از این میوه ها بخورید. گفتیم حاج آقا #صرف_شده گفت نه این ویژه است این سفارش خود #حسینه! برای شما خیار و شلیل #سفارش داده.
🔸من خونه میوه داشتم میدونستم که #شما قراره بیاید. صبح دیدم که خواهر حسین میگه خونه #میوه داریم؟ من گفتم چطور مگه گفت: خواب دیدم که نمازم رو خوندم، دیدم #حسین اومد گفتش که آبجی خونه میوه داریم؟
🔹برید میوه بگیرید #خیاروشلیل بگیرید. من #مهمون دارم آبروی من رو نبرید ها! بعد تو اون جلسه دوستم خطاب به مادر حسین گفت.«ایشون #مسئول حسین بوده.» مادر حسین گفت : #بار_آخری که حسین رفت باهم بودید گفتم آره حاج خانوم چطو گفت یه دونه عکسه مال شماست! من اصلا یادم نبود همچین عکسی با #حسین گرفتم. حسین از من کنار حرم حضرت رقیه (سلام الله علیها) عکس گرفت. و این هدیه ای بود که حسین به من داد.
فرمانده شهید
#شهید_حسین_معزغلامی
#شهید_مدافع_حرم
❤️ @hemmat_hadi
🌷آهسته پشت دیوار موضع گرفتیم و از صدای پا احساس کردیم #دشمن پشت دیوار اتاق است.
🌷فاصله ما تنها یک دیوار 30، 40 سانتی متری بود. تکفیری ها هم متوجه ما شده بودند و با صدایی #وحشت_زده و خشن گفتند: «مین؟ مین؟» به زبان عربی یعنی (تو کی هستی؟) می خواستند بفهمند که بالاخره خودی هستیم یا غریبه؟
🌷حسن ضامن نارنجک را کشید و آن را داخل حفره دیوار پرت کرد و گفت: «شیعه علی بن أبی طالب امیرالمؤمنین (ع)» نارنجک با صدایی بلند منفجر شد. #ناله تکفیری ها به گوش می رسید.
#شهید_حسن_قاسمی_دانا
#شهید_مدافع_حرم
❤️ @hemmat_hadi
🔰من از همسایه های این شهید بزرگوار بودم...یک #مشکلی داشتم نیت کردم برای شهید و #صلوات فرستادم، الحمدالله مشکلم حل شد
🔰همان شب #خواب دیدم شهید در کنار حضرت آقا و امام خمینی(ره) نشسته اند و میگویند به خانواده ام بگویید من #حالم_عالیست
🔰وقتی این ماجرا را برای #مادر بزرگوار شهید تعریف کردم، ایشان منقلب شدند و بیان کردند: #همان_شب همسر شهید، مهمان #حضرت_آقا بوده اند و شام هم در بیت حضور داشته اند و #حتما پسرم در کنار همسرش بوده است.
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#شهید_مدافع_حرم🌷
❤️ @hemmat_hadi
سهشنبه بود ،ساعت دو و بیست دقیقه. یک کوله داشت که هر وقت میخواست برود سفر از آن استفاده میکرد. آن سال از من خواسته بود که #شال_عزایی که دو ماه محرم و صفر روی شانهاش بود را نشویَم.
آن را همانطور همراه با چفیه در ساکش گذاشت. دو دست #لباس هم بیشتر از من نخواست برادر کوچکترش هم بود، موقع خداحافظی احساسی داشتم، میدانستم که دارد به #جنگ میرود.
سرش را انداخت پایین و از در خارج شد دیگر نتوانستم تحمل کنم یکباره به او گفتم: #بایست تا با هم خداحافظی کنیم. دستش را گذاشت روی در و نگاهی #عمیق به من کرد.
دویدم به سمتش آینه #قرآن را برداشتم و از زیر آن که ردش کردم به سمت ماشین رفت. وقتی رفت به سمت ماشین طاقت نیاوردم و با #تشر گفتم: حسن برگرد من با تو روبوسی نکردم. برگشت، خواستم صورتش را ببوسم اجازه نداد
دستهایم را گذاشت روی #صورتش
و بعد روی سینهاش کشید و عقب رفت.
اتفاقا همرزمش بعد از #شهادت به من گفت: که از حسن پرسیده: چطور با #مادرت خداحافظی کردی که جواب داده است: #نگذاشتم صورتم را ببوسد، ترسیدم پاهایم برای رفتن سست شود
#شهید_حسن_قاسمی_دانا🌷
❤️ @hemmat_hadi
شهید علی الهادی در ۱۶ سالگی به عنوان #مدافع_حرم راهی سوریه شد و در ۱۷ سالگی به #شهادت رسید.
دوستانش اذعان میکنند که نماز اول وقت، #نافله_شب و #زیارت_عاشورا بعد از نمازهای یومیه، کارهایی بود که علی هیچ وقت ترک نمیکرد.
#محبوبیت او بین همکلاسیهایش به قدری بود که تلاشهای آنها برای شناساندن علی در #فضای_مجازی باعث شده تا نام و یاد این شهید بعد از دو سالی که از شهادتش میگذرد، همچنان در بین دوستداران شهدا زنده و #تازه باقی بماند.
#شهید_علی_الهادی
#شهید_مدافع_حرم_حزب_الله
#شهید_خانطومان
❤️ @hemmat_hadi
#اخلاق_شهدایی
🌸 روش آقای #رجایی برای بیدار ڪردن بچهها برای #نماز_صبح با توجہ بہ اینڪه در سن نوجوانی معمولاً خواب بچهها قدری #سنگین است و بہ خصوص خواب صبح ڪه شیرین هم هست،? این بود ڪه بالای سر بچهها میایستاد و با شوخی و با صدای بلند میگفت: #بلند صحبت نڪنید ڪه بچہ از خواب بیدار میشود! »
🌸 بچههای ما بین 6 تا 10 سال سن داشتند و چون خودشان هم مایل بودند و #ذوق داشتند، لذا بلند میشدند. تأڪید آقای رجایی این بود ڪه قبل از اینڪه آفتاب بزند، آنها #بیدار شوند.
🌸 اگر میدید آنها بیدار نمیشوند، بالای سر آنها مینشست و با #محبت و شوخی شانههای آنها را مالش میداد و با آنها حرف میزد ڪه با لطافت و #ملایمت بیدار شوند و بنشینند. بعد ڪه بلند میشدند شانہ آنها را میگرفت و آنها را تا نزدیڪ دستشویی همراهی میڪرد و قبل از رسیدن بہ دستشویی با شوخی یك ضربہ ملایم با ڪف دست بہ پشت آنها میزد!
🌸👈 با این روشهای بسیار #عاطفی و توأم با مهر و محبت میخواست فرزندانش بہ #نماز عادت ڪنند و از این امر هم خاطره #تلخی نداشتہ باشند ...
( ناگفتہ های همسر شهید رجایی )
#شهید_محمدعلی_رجایی
❤️ @hemmat_hadi
رفقا!
نوبت به نوبت میرن و این بار هم نوبت ذوالفقار حضرت آقا رسید٬
سردار سلیمانی که عمری به شهادت لبخند میزد و برای دوری از شهیدان اشک میریخت شهادت رو درآغوش گرفت.
خوش به سعادتش کسی که تمام زندگیش مجاهدت و پایان عمرش شهادت باشه...
خدا میدونه با شهادت سردار سلیمانی چه فتنه هایی که خاموش خواهد شد.
شهادتت مبارک سردار دلها...
❤️ @hemmat_hadi
🏴
#فوری
سردار سلیمانی به شهادت رسید💔
سردار حاج قاسم سلیمانی سردار سپاه اسلام، بامداد امروز درپی حمله بالگردهای آمریکایی به دو خودرو در نزدیکی فرودگاه بینالمللی بغداد به فیض شهادت نائل آمد. /فارس #امنیتی
💠 @hemmat_hadi
┈••✾•🥀🖤🥀•✾••┈
بعد از شام هر چه به ابراهیم گفتند که بیا و برای فرماندهان #دعای_توسل بخوان قبول نکرد، او با ناراحتی میگفت: من دعای خودم را خواندم
جلسه به پایان رسید و همه آماده #بازگشت به محل قرارگاه و لشکر ها شدند.
حاج حسین میگفت: وقتی سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم، یک بسته را به ابراهیم دادم و گفتم: برایت #نان_و_کباب آوردم.
ابراهیم همینطور که پشت فرمان نشسته بود، نان و کباب را از من گرفت و با دست دیگر از #شیشه ماشین به بیرون #پرت کرد!
🌸 بعد هم گفت: من با #بسیجی ها نان و سیب زمینی خوردم. بگذار این غذا را #حیوانات بیابان بخورند.
چیزی نگفتم ابراهیم چند لحظه بعد گفت: تمام ما #بسیجی هستیم، وای به روزی که غذای بسیجی و فرمانده #تفاوت داشته باشد، آن موقع کار #مشکل می شود ...
#شهید_ابراهیم_هادی
❤️ @hemmat_hadi
💢سیداحمد همیشه در همه عملیات ها، یک #شال_مشکی به سر و گردنش می بست.
💢هیأت گردان عمار لشکر 27 حضرت رسول صلی الله علیه و آله، هیأت متوسلین به حضرت زهرا علیه السلام نام داشت. هر روز بعد از نماز جماعت صبح، #زیارت_عاشورا خوانده می شد.
💢پلارک یکی از مشتریان پر و پا قرص این مراسم بود، اما حال او با حال بقیه خیلی فرق داشت. هیچ وقت یادم نمی رود، به محض این که نام خانم فاطمه زهرا علیه السلام می آمد، خیلی شدید #گریه می کرد و حال عجیبی می گرفت. ارادت خاصی به #حضرت_زهرا سلام الله علیها داشت.
+ شهید هادی ذوالفقاری در کنار مزار شهید احمد پلارک
#شهید_سید_احمد_پلارک
شهیدی که از مزارش بوی عطر و گلاب به مشام میرسد.
❤️ @hemmat_hadi
✨﷽✨
❣سلام عليڪم
💠 طرح جمعی #ختم قرآن📖 و #صلوات
💠به نـیت تعجیل درامرفرج وسلامتی مولامون، شادی روح اموات، وشهدا وشهید بزرگوار #سردارقلبهاحاجقاسمسلیمانی
┈••✾•🍃🌺🍃🌺🍃•✾••┈
جز مانده از ختم قبلی با نماد🌷
جزء هاى مانده ازاین خـتم🌹↶
┈••❀•🍃🌺🍃🌺🍃•✾••┈
🌹مهلت قرائت #ده روز
💠 ارسال جز وصلوات های انتخابیتون↙️
@shahidhadi
🌹تشڪرازحضورزیبایتان شهادت نصیبتان
❣ #اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج❣
@hemmat_hadi
••✾• 🍃 🌺 🍃 •✾••
🔰شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی #مشاور سردار شهید حاج قاسم سلیمانی 🌹
🍂نوروز سال قبل در سفر عتبات بودم. روزی که به #کربلا رسیدم، به نیابت از #ابراهیم زیارت و دعا کردم. همان شب در عالم رویا مشاهده کردم که در #بینالحرمین جمعیت زیادی نشستهاند. مانند جلسات هیئت!!
🍂من هم وارد شدم و گوشهای نشستم. یکباره دیدم که #ابراهیم، با همان چهره ملکوتی روبروی من نشسته. خواستم به طرفش بروم اما #خجالت کشیدم.
🍂از آقایی که چای پخش میکرد پرسیدم: ایشون #ابراهیم_هادی است؟گفت:بله. گفتم: اینجا در عراق چه میکند به آرامی گفت: ایشان #مشاور حاج قاسم سلیمانی است...
🍂و ما مشاهده کردیم که درست در همان ایام، رزمندگان عراقی شهر #تکریت که دژ محکم داعش محسوب میشد را به راحتی و با کمترین تلفات آزاد کردند. آن هم با #توسل به مادر سادات حضرت زهرا (س)
📚کتاب سلام بر ابراهیم۲
#شهید_ابراهیم_هادی
#خوشا_به_حالت_سردار
#شهادتت_مبارک
❤️ @hemmat_hadi
✨﷽✨
❣سلام عليڪم
💠 طرح جمعی #ختم قرآن📖 و #صلوات
💠به نـیت تعجیل درامرفرج وسلامتی مولامون، شادی روح اموات، وشهدا وشهید بزرگوار #سردارقلبهاحاجقاسمسلیمانی
┈••✾•🍃🌺🍃🌺🍃•✾••┈
جزء هاى مانده از خـتم دوم قران کریم 🌹↶
🌹
🌹
┈••❀•🍃🌺🍃🌺🍃•✾••┈
🌹مهلت قرائت #ده روز
💠 ارسال جز وصلوات های انتخابیتون↙️
@shahidhadi
🌹تشڪرازحضورزیبایتان شهادت نصیبتان
❣ #اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج❣
@hemmat_hadi
••✾• 🍃 🌺 🍃 •✾••
سلام بر ابراهیم
✨﷽✨ ❣سلام عليڪم 💠 طرح جمعی #ختم قرآن📖 و #صلوات 💠به نـیت تعجیل درامرفرج وسلامتی مولامون، شادی ر
شروع دومین ختم قران هدیه به سردار قلبمون💔
🖇 #خاطره
🍂زیاد خواب #بابام رو می بینم یڪ بار وقتی پدرم اومد به #خوابم، افتادم
روی #دست_شون و شروع ڪردم
به #بوسیدن،
🍂بهشون گفتم:
بابا لحظه #شهادت (سقوط هواپیما) چه احساسی داشتی؟ خیلی درد کشیدی؟
🍂اول طوری بهم نگاه کردند که چرا این سوال رو می پرسم، اما بعد خندشون گرفت و با #خنده بهم گفتن آنقدر کیف داد، آنقدر خوب بود، عالی بود...
#شهید_حاج_احمد_کاظمی
❤️ @hemmat_hadi
#شهید_روح_الله_صحرایی
🌷 با اینکه بخاطر جانبازی پدر از رفتن به سربازی #معاف بودند ولی با علاقه به #سربازی رفتند و در #ارتش خدمت کردند، چون اعتقاد داشتند که با تحمل سختیها باید مرد شد.
🌷ایشان #خوش_اخلاق و شوخ طبع بودند، #دائم الوضو و #دائم الذکر بودند، شبها قبل از خواب سوره واقعه میخواندند و صبح ها #دعای_عهد ایشان ترک نمیشد، به نماز #اول_وقت و جماعت و به نماز جمعه اهمیت زیادی میدادند، عاشق و مطیع امر رهبری بودند.
🌷کلام شهید بزرگوار: اگر میخواهید #زندگی کنید، برای #خدا زندگی و اگر خواستید #بمیرید برای #خدا و در راه او جان بدهید.
#شهید_روح_الله_صحرایی
#شهید_مدافع_حرم
❤️ @hemmat_hadi