eitaa logo
سلام بر ابراهیم
2هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
340 ویدیو
4 فایل
🌼 یا الله 🌹گـویند چـرا تـودل به شھیدان دادے؟ واللہ ڪہ مـن نـدادم، آنـھابـردند دل هایی که در مسیر عاشقی کم بیاورند می میرند. ‌ 🌷‌تقدیم به روح آسمانی شهیدان 💟 #ابراهیم_همت و #ابراهیم_هادی ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ #خاطره_شهدا 🌷دوران دبیرستان بودیم.. ابراهیم عصر ها رو توی بازار کار می کرد و درآمد نسبتا خوبی داشت اما مرد همسایه از دنیا رفته بود و همسایه وضعیت مالی درستی نداشت.. 🌷ابراهیم هر وقت حقوقش رو می گرفت بیشتر در آمدش رو به این خانواده می داد، حتی بیشتر اوقات غذایی هم که در منزل طبخ می شد رو برای این خانواده می برد.. 🌷این کار ابراهیم تا زمان شهادتش ادامه داشت و فقط مادرش از این جریان خبر داشت... #شهید_ابراهیم_هادی🌹 شادی روحش #صلوات ❤️ @hemmat_hadi
🔻همسر شهید حججی: ‌ 🌷دوران #عقدمان یک سال و هشت ماه طول کشید. بعد از چند دفعه بالا و پایین کردن زمان مراسم، بالاخره جدی جدی افتادیم دنبال برگزاری #عروسی. 🌷نزدیک خانه پدرم، خانه ای #اجاره کردیم و جهیزیه چیدیم. سر جهیزیه خریدن با محسن خیلی ماجرا داشتیم. مدام با پدر و مادرم کل کل داشت که چرا اینقدر پول خرج می کنید و ما اصلا به این لوازم نیاز نداریم. 🌷گیر داده بود که مبل نمی خواهیم. نگران بود: « شاید یکی که نداره بیاد و ببینه و دلش بخواد!» ‌ ‌📕 کتاب سربلند #شهید_محسن_حججی🌷 ❤️ @hemmat_hadi
#سیره_شهدا 💢نصیحت های ابراهیم به مردی که #حجاب_همسرش برایش مهم نبود: ♦️دوست عزیز! همســر شما برای #خود شماست، نه برای #نمایش دادن جلوی دیگران می دانی چقدر از #جوانان با دیدن همسر #بی_حجاب شما به گناه می افتد؟ #شهید_ابراهیم_هادی🌷 ❤️ @hemmat_hadi
🌴از سرشب حالتی داشت که احساس کردم میخواهد #چیزی به من بگوید بالاخره سر صحبت را باز کرد و گفت: "بابا خبر داری #ضد_انقلاب تو کردستان خیلی شلوغ کرده اجازه میدی #برم اونجا؟" 🌴گفتم: #بله چرا اجازه ندم فرمان امامه همه باید دفاع کنیم، گفت: میدونید اونجا چه خبره! جنگ جنگه #نامردیه؛ احتمال برگشت ضعیفه! گفتم: میدونم از همون اول که به دنیا اومدی با خدا #عهد کردم که تو را وقف راه حق و دین کنم آرزویم بود تو در #این_راه باشی. 🌴خندید و صورتم را بوسید بعدها به یکی از خواهرانش گفته بود: "آن شب آقاجان #امتحان_اللهیش را خوب پس داد! " نقل از: پدر شهید #شهید_محمود_کاوه ❤️ @hemmat_hadi
☘همســـرم مثل #شهدا بود.. متواضع و صبور و فروتن؛ و خیلی #مهربان بود. 🌿روزی یک ساعت #قرآن میخواند. علاقه اش به #شهدا توصیف ناپذیر است. کتاب های شهدا رو میخواند و هر سال راهیان نورمیرفت. ☘با آنکه مشغله کاری‌اش زیاد بود و #دائم مأموریت می‌رفت اما وقتی از بیرون وارد منزل می‌شد خیلی #صبورانه رفتار می‌کرد؛ خستگی کارش را پشت در می‌گذاشت؛ به عنوان زن خانه مرا درک می‌کرد. 🌿اکبر برای #شهادت خیلی تلاش کرد #خالصانه برای سپاه کار کرد. می‌گفت: حاضرم برای #سپاه مجانی کار کنم. راوی: #همسر_شهید #شهید_اکبر_شهریاری ❤️ @hemmat_hadi
‌ 🔹اعتقادش این بود که یک کار را وقتی شروع کرد تا انتهایش برود. اهل امر به معروف بود نه فقط با زبان‌. ‌ 🔸️با یکی از دختر های کم سن و سال فامیل درباره اهمیت #حجاب صحبت کرد. نگاه او را با دلیل و #منطق به این واجب شرعی تغییر داد. 🔹دلش به همین قدر کار خوش نماند. به بهانه‌ایی #چادری خرید و به او هدیه داد تا هم محبتش را نشان بدهد و هم راه محجبه شدن را جلوی پایش باز کند. ‌ #شهید_سعید_کمالی_کفراتی🌷 #شهید_مدافع_حرم ❤️ @hemmat_hadi
🍃🌺🍃🌺🍃🌺 ❣همیشه منتظر بود به خلق خدا #یاری دهد.هیچ کاری نزد او اینقدر ارزش نداشت و برایش وقت نمیذاشت! ❣همه ی کارها، رفتارها، حرف زدنها و حتی ورزش کردنش برای خدا بود...در همه چیز #خدا را میدید. ❣دست یاری تنها سمت خدا دراز میکرد. از رازها و دردهای دلش تنها خدا باخبر بود...چه حرفها که نداشت و چه غم ها که بر دلش تلنبار شده بود اما...فقط خدا از حال دل او آگاه بود... ❣تا او بود، همه چیز خوب بود...همه #راضی بودند،خوشحال و شکرگزار بودند...اصلا ابراهیم که بود انگار خدا در آن حوالی #قدم_میزد... ❣ابراهیم دست خدا بود، دستی که برای #کمک به مردم دراز شده بود و چه دلها که #شاد میکرد این دست خدا... ❣برای خدا کار کردن و شاد کردن دل بندگان خدا انقدرا هم سخت نیست، مثل ابراهیم باشیم? #شهید_ابراهیم_هادی 🌷 ❤️ @hemmat_hadi
🍃✨🍃✨🍃✨ 🌷روزی مشغول فوتبال بودیم که ناگهان یکی از اعضای تیم حریف ناخواسته #سنگی روی پای احمد انداخت. با اینکه عمدی نبود معذرت خواهی نکرد و چهره ی حق به جانب گرفت و #طلبکار شد. 🌷احمد نزدیک آن جوان شد و گفت:(اگر از من اشتباهی سرزده مرا ببخش) من که حسابی از کار احمد #متعجب شده بودم به او اعتراض کردم. 🌷احمد به من نگاهی کرد و گفت:( این برادر من است و یک روزی میرسد که همه ی ما زیر #یک_پرچم قرار میگیریم و آن روز به خاطر این #اختلاف_بیهوده چه جوابی به #امام_زمان(عج) بدهم؟ 🌷بعد حدیث امام علی را گفت که می فرماید: بدترین توشه برای آخرت، #ستم بر بندگان خداست. 🔺به نقل علی مرعی(دوست شهید) ازکتاب ملاقات در ملکوت #شهید_احمد_مشلب🌷 #شهید_مدافع_حرم ❤️ @hemmat_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌺 صوت صحبت‌هایِ شهید ابراهیم هادی ۵ روز قبل از شهادتش #پیشنهادمیشہ ❤️ @hemmat_hadi
داشتیم با موتور می رفتیم که موتور سواری جلوی ما پیچید وبا اینکه بود ،هو کرد و بی احترامی . من دوست داشتم با آن بدن قوی ای که داره پائین بیاید و جوابش را بدهد ⚡️ولی ابراهیم با آن که به لب داشت در جواب عمل او گفت: سلام. خسته نباشید. موتور سوار عصبانی یکدفعه جاخورد ❤️ @hemmat_hadi
🔰یادم می‌آید مادرم به سختی مریض و در بیمارستان بستری بود. به اصرار #مصطفی تا آخرین روز در کنار مادرم و در #بیمارستان ماندم. 🔰او هر روز برای عیادت به بیمارستان می‌آمد.مادرم به مصطفی می‌گفت: #همسرت را به خانه ببر. 🔰ولی او قبول نمی‌کرد و می‌گفت: باید پیش شما بماند و از شما #پرستاری کند. بعد از مرخص شدن مادرم از بیمارستان، وقتی مصطفی به دنبالم آمد. 🔰سوار ماشین شدم تا به خانه خودمان برویم، #مصطفی دست‌های مرا گرفت و بوسید و گریه کرد و گفت: 🔰از تو بسیار ممنون هستم که از #مادرت مراقبت کردی.با تعجب به او گفتم: کسی که از او مراقبت کردم #مادر_من بود نه مادر شما… چرا تشکر می‌کنی 🔰او در جواب گفت: این #دست‌ها که به مادر خدمت می‌کنند برای من #مقدس است. دستی که برای مادر خیر نداشته باشد، برای هیچ کس خیر ندارد و احسان به پدر و مادر دستور #خداوند است. #شهید_دکتر_مصطفی_چمران ❤️ @hemmat_hadi
? 🍃🌹قبل از اعزام می‌گفتیم باید از خدا بخواهیم که حرف و عملمان یکی شود و آن‌وقت برویم. 🍃🌹حالا در وقت آن رسیده بود که نشان بدهیم چقدر حرف و عملمان است. انگار باید تأثیر تمام این بیست و چند سالی که زیارت عاشورا خوانده بودیم و کرده بودیم را در چند روز عملا نشان می‌دادیم. 🍃🌹کسی که حرف و عملش یکی است، یک قدم هم به سمت برنمی‌دارد. صبح روز اول در حلب، رفتیم برای گرفتن . آن روز عملیات انجام و درگیری‌ها کم‌تر شد اما پیکر یکی از نیروهای عباس در زمین دشمن مانده بود. 🍃🌹عباس بی‌قرار بود؛ انگار که چیزی کرده باشد. می‌خواست هرطور که شده خودش را به خط درگیری برساند و پیکر نیروی جامانده را بیاورد. آن‌جا بود که با خودم گفتم عباس است. 🌷 شادی روحش ❤️ @hemmat_hadi
کم کم همه بچه ها شده بودندمثل خود لباس پوشيدنشان،سلاح دست گرفتنشان،حرف زدنشان. بعضي ها هم را کوتاه نمي کردند تابيشترشبيه دکتر بشوند. بعدا که پخش شديم جاهاي مختلف،بچه ها را از روي همين چيزها ميشد پيداکرد.يا مثلا از اين که وقتي روي خاک ريز راه مي روند✘نه دولا ميشوند✘نه سرشان راميدزدند.ته نگاهشان راهم بگيري،يک جايي آن ها گم مي شود. ❤️ @hemmat_hadi
شهید مهدی معتقد بود باید مقابل داعش ایستاد، وطنی باشد یا غیروطنی. شهید نوروزی صدها کیلومتر دورتر از سرزمین محل تولدش به شهادت رسید🌷 تا اثبات کند که برای او مردمش آنقدری مهم هست که بخاطر آن ماهها همسر و فرزند یکساله اش را تنها بگذارد و در کشوری دیگر اردو بزند بجنگد و در آخر هم جانش را بدهد و بشود ❤️ @hemmat_hadi
💠کمک به کودک فال فروش 🍃ظهـــر شده بود. برای ناهار کنار یـــک رستوران ماشین رو نگــــه داشت. رفت ناهـــار گرفت و آورد تو ماشین که با هم بخـوریم. 🍃چند دقیقه ای که گذشت یکی از این بچـه های فال فروش به ماشینمـــون نزدیک شد. 🏻 امیر شیشـه رو پایین آورد و از کودک پرسید: غـــذا خورده یا نه؟! 🍃وقتی جواب نه شنید، غذای خودش رو نصفــه رها کرد و دست بچه رو گرفت و برد تو رستوران.... وقتی برمیگشتن کودک میخندید و حسابی خوشحال بود... 📝راوی:همسر شهید ❤️ @hemmat_hadi
🔹یه روز نگاه کردم تو چشمای گفتم ابراهیم چشمات چقدر قشنگن ،گفتم تو خیلی زیبان و خدا چیزای زیبا رو برای ما نمی ذاره تو این دنیا برای خودش بر می داره 🔸مطمئنم حاجی تو وقتی بشی سرت جدا می شه خدا می بره حاج ابراهیم همت می گه چشمای ابراهیم من بخاطر این قشنگ بود 🔹یکی بخاطر اینکه این چشم ها به گناه باز نشد 🔸دوم اینکه هر وقت خونه بود پا می شدم می دیدم چشمای قشنگ حاج ابراهیم دارن در خونه چه اشکی می ریزن 🔹گفتم من مطمئنم این چشما رو خاطر خواه شده چشمات نمی مونه.آخرش هم تو از بالای دهانش و لبهاش رفت چشما رو خدا با قابش برداشت و برد. ❤️ @hemmat_hadi
🔰علی زاهد پور فرزند ارشد شهید: 🔹پدرم طی تلفنی از سوریه از من خواست برای شدنش دعا کنم. لحظه لحظه ی زندگی ام با پدر ای فراموش نشدنی است، اما یک موضوع بیشتر در ذهنم مرور می شود و آن اینکه، پدرم طی آخرین تماس تلفنی خود از من خواست برای دعا کنم و آرزو داشت که فرزندان وی نیز ادامه دهنده راهش باشند. 🔸پدرم شیفته ، عاشق اهل بیت (ع) و جهاد در راه خدا بود، او همیشه آرزوی شهادت در سر داشت و به آرزوی خود نیز رسید. به نظر من او در تمام طول زندگی‌اش یک ساخته شده بود، ایمان کامل، فهم درست از اسلام و اصول انقلاب و حرکت در خط امام (ره) و ولایت از جمله شاخصه‌های اخلاقی و معرفتی او بود. 🔹مهمترین دغدغه‌ پدرم پیروی و حمایت? از مقام معظم رهبری (مدظله العالی) بود. وظیفه ما جوانان این است که همانطور که ما خواستند، پیرو خط رهبری بوده محور را فقیه و رهبری قرار دهیم هر جایی که از ما خواست در صحنه باشیم باید حضور پیدا کنیم 🌷 ❤️ @hemmat_hadi
سلام_امام_زمانم 🍁دوباره و من بر سر راهت گدایی می کنم را 🍁بریز در کاسه ام اگرچه گاهی از اوقات به راهت می کنم ❤️ @hemmat_hadi
⚜اکثـر رزمنـده‌هـا در جماعت ظهرو عصـرو مغرب وعشاء شرکت میکنند. ولی تعـداد شرکت کنندگان در نـمـاز جمـاعت کم است ⚜ به من گفت: به همـه اعلام کن فردا قـبل در حسینیه حـاضر بـاشنـد. صبح همه درحسینیـه حـاضر شدند شهیدصیـاد بلنـد شد وگفت: برادران، شما به دستور من که یک کوچک جبهه اسلام هستم قبل اذان صبح? درحسینیه حاضرشدید.ولی به امر که هرروز صبح با صدای اذان شمارا به میخواند، توجه نمیکنید 🌷 ❤️ @hemmat_hadi
🔰خواب شهیدحاج همت که تعبیرشد 🔹حاج ابراهیم همت، محسن را خواست و به او گفت: محسن، تو به می‌رسی، محسن كه كمی جا خورده بود گفت: چطور مگه حاجی حاج همت ادامه داد: من ديدم كه تو به شهادت ميرسی، شهادتت هم طوری است كه اول اسيرت می‌كنن و بعد از اينكه و شكنجه‌ات دادن و تو خواسته‌های اونها رو برآورده نكردی، تو رو تيرباران می‌كنند و به شهادت می‌رسی 🔸سه روز بعد خواب تعبير شد، در عمليات والفجر ۳ در مرداد ۶۲و در آزاد سازی ، ماشين تويوتايی كه سرنشينان آن نورانی، برقی، پكوك و چند نفر ديگر از پاسداران لشگر ۲۷ بودند در منطقه به كمين منافقين خورد، پس از آن منافقين ناجوانمردانه سرنشينان تويوتا را به رگبار بستند همه سرنشينان جزء جلوی چشم يكديگر در حاليكه زخمهای عميق گلوله برداشته بودند با تير خلاص، به رسيدند ❤️ @hemmat_hadi
🔸رفتم بیرون، برگشتم. هنوز حرف می‌زدن. پیرمرد می‌گفت: "جوون دستت چی شده تو این طوری شدی یا مادر زادیه؟" 🔹حاج حسین خندید اون یکی دستش رو آورد بالاگفت: "این جای اون یکی رو هم پر می‌کنه! یه بار تو با همین یه دست ده دوازده کیلو میوه خریدم برای مادرم. 🔸پیرمرد ساکت بود. پرسیدم: "پدر جان! تازه اومدی ؟" حواسش نبود! گفت: "این چه جوون بود. ازش خوشم اومد. دیدی چه طور حرفو عوض کرد؟! اسمش چیه این؟" گفتم: ! راست نشست. گفت: حسین خرازی فرمانده لشکر ❤️ @hemmat_hadi
💠قَوِّ عَلی خِدمَتّکَ جَوارِحی 💢حسین آقا قبل از شهادتش می رفت . 💢حسین یه روحیه داشت اگر مثلا ورزش میرفت یا هر ورزش دیگه ای برای " قَوِّ عَلی خِدمَتّکَ جَوارِحی" رضای خدا و خدمت در راه خدا بود.من این رو با اطمینان میگم 💢اصلا اینطور فکر نمی کرد که ورزش کنم برای سلامتی بدنم، نه، بلکه فقط که آماده باشد برای کار 💢این رو همه می دونن که حسین آقا از وقتی که خودش رو پیدا کرده بود، پاکار اسلام و انقلاب بود و امام حسین علیه السلام رو می کرد... ✍به نقل از ( دوست شهید) 🌷 ❤️ @hemmat_hadi
🍂وقتی کسی دارد باید کارش را تا آخر در شرایط ممکن انجام دهد. 🍂یکی از های سردار بروجردی این بود که در کمال مسئولیت پذیری و وظیفه شناسی بود که در شرایط سخت هم توانست بهترین و فرماندهی و حفاظت را داشته باشد✔️ و در همین راه هم به مقام رسید معروف به ❤️ @hemmat_hadi
💢پیرمردی به سمت رفت و کارت اش را به سمت او گرفت. فهمیدم بی سواد است و می خواهد علی از حسابش بردارد. 💢یک لحظه حواسم رفت و متوجه باقی نشدم که چه شد، تا اینکه علی برگشت. نگاه که کردم دیدم پیرمرد همانطور آنجا ایستاده است(ظاهرا کارت پیرمرد خالی بوده) علی رفته بود توی خودش. یک لحظه دوری تو زد و برگشت 💢دوباره به سمت رفت، پیرمرد هنوز همانجا ایستاده بود و داشت به کارتی که توی دستش بود نگاه می کرد. کارتش را انداخت توی دستگاه و مقداری پول از کارتش گرفت و بهش داد. برگشت و نشست پشت فرمان داشت با خودش زمزمه می کرد و زیر لب می گفت : ❤️ @hemmat_hadi