eitaa logo
سلام بر ابراهیم
1.9هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
353 ویدیو
4 فایل
🌼 یا الله 🌹گـویند چـرا تـودل به شھیدان دادے؟ واللہ ڪہ مـن نـدادم، آنـھابـردند دل هایی که در مسیر عاشقی کم بیاورند می میرند. ‌ 🌷‌تقدیم به روح آسمانی شهیدان 💟 #ابراهیم_همت و #ابراهیم_هادی ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
شنیدم امروز سالروز تولدت است. ای کاش و می دادی جوابمان را برای مایی که هنوز ﴿ احیاءٌ_عند_ربهم﴾ را باور نداریم😔 اینگونه است‌‌، و اِلّا می دانم که تو می بینی و تمام سخن هارا و یک به یک می دهی جواب هارا حالمان خوش نیست💔 اما می دانم در کنار غرق در خوشی هستی برسان به آن یار غائب از نظر ها سلام ما را✋ و یاد کن از این خاکی های ، ای عزیز سفر کرده ❤️ @hemmat_hadi
رزمنده مدافع حرم بعد از سه هفته اسارت به دست گروه تروریستی در سوریه به فیض شهادت نائل آمد🕊 🌷😔 ❤️ @hemmat_hadi
⭕️ این هم تابلوی پایان سال من است! سال ٩٨ سالی که مردم عاشقانه قهرمانشان را بدرقه کردند. اسم این تابلو هم هست کهکشان راه سلیمانی... محمداکبرزاده ❤️ @hemmat_hadi
🔴 💠 دو ماه از ازدواج غاده و مصطفی می‌گذشت که دوستِ غاده مسئله را پیش کشید: « غاده! در ازدواجِ تو یک چیز بالاخره برای من روشن نشد. تو از خواستگارهایت خیلی می‌گرفتی، این بلند است، این کوتاه است... مثل اینکه می‌خواستی یک نفر باشد که سر و شکلش نقص نداشته باشد. حالا من متعجبم چطور دکتر را که سرش مو ندارد قبول کردی؟ غاده با دوستش را نگاه کرد، حتی دل خور شد و بحث کرد که مصطفی نیست، تو اشتباه می‌کنی. دوستش فکر می‌کرد غاده شده که تا حالا این را نفهمیده. آن روز همین که رسید خانه در را باز کرد و چشمش افتاد به ؛ شروع کرد به خندیدن. مصطفی پرسید: چرا می‌خندی؟ و غاده چشم‌هایش از خنده به نشسته بود، گفت: «مصطفی، تو ؟ من نمی‌دانستم!» و آن وقت مصطفی هم شروع کردن به خندیدن و حتی قضیه را برای امام موسی هم تعریف کرد. از آن به بعد آقای همیشه به مصطفی می‌گفت: شما چه کار کردید که شما را ندید؟ ❤️ @hemmat_hadi
💠 🔰دفعه دوم که اومده بود سوریه یه خورد تو دستش. همه طبق معمول تو این فکر بودن که الان سید مجتبی (شهید حسین معز غلامی) با یه ماشین برمی گرده عقب که به دستش رسیدگی کنه و خون ازش نره 🔰ولی دیدیم خیلی و بدون هیچ ترسی و بدون اینکه درد رو توی چهره اش نشون بده رفت یه گوشه نشست و شروع کرد به بیرون آوردن ترکش با ناخنگیر! 🔰می گفت: نمی تونم برم عقب کار رو زمینه؛ بعدشم دستشو کرد و پاشد . چون فرمانده بود تمام تلاششو می کرد که حتی یه ذره هم احساس درد و ضعف تو چهره اش معلوم نباشه و روحیه بقیه نشه. 🌷 ❤️ 👉 @hemmat_hadi
🌷 🔹همه فرماندهان و مربیان جمع شده بودند. 🔸سردار اباذری گفت:«تو سوریه عرصه به نیروهای مقاومت تنگ شده. اونجا کسایی رو نیاز داره که شجاع و جسور باشن و بشه روشون حساب کرد.» 🔹اسفند 94 بود. برخی از فرماندهان و مربیان ثبت‌نام کردند. قرار بود در تعطیلات عید نوروز به سوریه اعزام شویم. 🔸عده‌ای به دلیل شرایط خانوادگی‌شان منصرف شده بودند و نام ده نفر در لیست نهایی اعزام قرار گرفته بود. 🔹لیست را که نگاه کردم، نام عباس را دیدم. از خوشحالی بال درآوردم و روحیه گرفتم. با خودم گفتم:«دمش گرم! واقعا مَرده، حرف و عملش یکیه» 🔸می‌دانستم که عباس اهل شعار نیست و اهل عمل است. رفتم پیش عباس. گفتم:«خیلی بامرامی!» گفت:«این حرفا چیه! وظیفمونه...» 🔹کلاس رفتن‌هایمان از این‌جا به بعد شروع شد. 🌹 نقل از :حسین جوینده-همرزم شهید 🌹 @hemmat_hadi
🚨شهیدی که در می‌رفت 💠 شهید احمدعلی یکی از شاگردان خاص مرحوم آیت الله حق شناس بود؛ وقتی مردم دیدند که آیت‌الله حق شناس در مراسم ترحیم این شهید بزگوار حضور یافت و ابعادی از شخصیت او را برای مردم بیان کرد، تازه فهمیدند که چه گوهری از دست رفته است! مرحوم آیت‌الله حق شناس درباره شهید نیّری گفت: در این تهران بگردید. ببینید کسی مانند این احمد آقا پیدا می‌شود یا نه؟ ایشان در مجلس ختم این شهید با آهی از حسرت که در فراق احمد بود، بیان داشتند: رفقا! آیت الله بروجردی حساب و کتاب داشتند. اما من نمی‌دانم این چه کرده بود؟ چه کرد که به اینجا رسید؟ سپس در همان شب در منزل این شهید بزرگوار روبه برادرش اظهار داشتند: من یک نیمه شب زودتر از ساعت نماز راهی مسجد شدم. به جز بنده وخادم مسجد، این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشت. به محض اینکه در را باز کردم ، دیدم شخصی در مسجد مشغول نماز است. دیدم که یک جوانی در حال سجده است. اما نه روی زمین بلکه بین مشغول تسبیح حضرت حق است. جلوتر که رفتم دیدم احمد آقا است. بعد که نمازش تمام شد پیش من آمد و گفت به کسی حرفی نزنید. 📙 کتاب عارفانه‌ ❤️ @hemmat_hadi
💠نماز اول وقت💠 🌷ابراهیم می گفت: 🔷بهتره که شبها زود بخوابیم تا نماز صبح رو اول وقت و سرحال بخونیم. 🔷کسی که نماز ظهر و مغرب رو اول وقت بخونه هنر نکرده چون بیدار بوده. آدم باید نماز صبح هم اول وقت بخونه. ❤️ @hemmat_hadi
در مراسمی برای شهدا سردار سلیمانی رو کرد به خانواده‌ها و گفت: از همه تقاضا دارم دو دقیقه سقف را نگاه کنند. دو دقیقه همه سقف را نگاه کردند و کم کم گردن‌ها خسته شد. همان زمان سردار سلیمانی گفت: خسته شدید؟ برخی از رزمندگان ما بیش از 30 سال است که به دلیل مجروحیت فقط می‌توانند سقف را نگاه کنند. 📚راوی: همسر شهید هادی کجباف ❤️ @hemmat_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سال ۱۳۹۸ تو را از ما گرفت... ساعاتی به تحویل سال ۹۹ نمانده و شب امام موسی‌بن جعفر(ع) و آن بامداد جمعه ای که سردار دلِ ما، پر کشید🕊🌷 💔 ❤️ @hemmat_hadi
هر که در رخ چون مـ✨ـاه بیند گوید روز مگر یا امشب𓼨 🌹 🌙 ❤️ @hemmat_hadi
💐 ملت عزيز ایران عيد مبعث و سال نو بر شما مبارک 🚩 سال۹۹؛ سال ❤️ @hemmat_hadi