.
در بخش روایت من نمینویسم
به صورت دلی مینویسم.
۵ داستاننویس از یزد در رویداد قاصدک هستیم، درست عین طفلکها.
انگار قاصدکیها هم حسّ کردهاند عین طفلکها هستیم.
از حال و هوا و تحویل گرفتنها و خوش و بشها حسّ میکنم. تعاملی نرم با حالتی که بیانگرِ "اینجا در پناهاید" است.
در تعاملات با اساتید و سایر نویسندگان مشخص میشود که چقدر برای برخی از نویسندگان مسائل به راحتی میگذرد و ما یزدیها بابت چه چیزهای کوچکی مجبور به جنگیدن بودهایم و هنوز هم ...
۱۸/ مرداد/ ۱۴۰۳
.
جااُستادی
نوشته جااستادی ولی بخوانیم سالها مطالعه و تجربه
گاهی تجاربشان مشترک است، گاهی متفاوت
خیلیها را خودم تجربه کردهام و به هنرجویان و دوستانم گفتهام، اما شنیدن آنها از زبان یک استاد دیگر قلبم را مطمئن میکند
جزوهام مرتب و کامل است از رویداد اول و دوم قاصدک، تا بعداً هم مرور کنم و این تکرارها خیلی شیرین است!
هرکدام از دوستان و همدورهایها یک استاد هستند که در جااستادی ننشستهاند ولی شنیدن حتی یک جمله از آنها، یادآوری و افزایش اطلاعات است.
قاصدک گرم، ۱۹ مرداد ۱۴۰۳
.
.
گروه ما و عاروس ✌️
ما چهارنفر از اعضای گروه حرفهداستان ( خدابیامرز) بودیم.
با گروه حرفهداستان رشد کردیم و بعد از انحلال گروه، رفاقت و تعامل ادامهدارد
نفر وسط هم عروس یزدیهاست که ما خواهرشوهرها خیلی دوستش داریم 😁
البته تعداد دوستانم در قاصدک بیش از اینهاست و بعضی از دوستان و پرسنل بهم میگن: زهرا
.
یکی از دوستان گروه حرفههنر گاهی مطالبی فراخور حال و احوال گروه میفرستد
این بار صحبت از قاصدک بود و طاقت!
در گروه از طاقت گفتم که لازمه حضور در این رویداد است به خاطر کمبودها و مشکلاتی که پیش میآید.
خلاف کانال حرفههنر که از قاصدک حسابی تعریف کردم، در گروه حرفههنر از سختیها هم نوشتم چون زندگی ترکیبی از هردو است اما عدهای میخواهند رنج را انکار کنند به خاطر مصلحت و منفعت یا اینکه گمان میکنند در فضای مجازی باید قشنگ دید و شنید و نوشت.
گروه قاصدک را دوست دارم اما حرفههنر را بیشتر دوست دارم چون در آن خودم هستم. قاصدک ۲ کودک درونم را قدری از من دور کرد.
نویسندگان و شاعران بدون کودک درون چه شاعران و نویسندگان کودکی میشوند؟!...
قاصدک خیلی دانش میدهد. انسانهای بالغ و بادانش و مصلحتاندیش که میخواهند برای کودک بازیگوش و نوجوان بیتعارف بنویسند.
مطلبی که همگروهیام فرستاد نام نویسنده ندارد اما جالب است:
من به هیچکس قول ندادم همیشه عالی باشم، خطا نکنم، زمین نخورم، عاقلانه رفتار کنم، بینظیر باشم!
من هیچ سوگندی نخوردهام مبنی بر این که همیشه حالم خوب باشد و کم نیاورم و جا نزنم و در هر شرایطی قوی باشم. از من توقع نداشته باشید شبیه به اسطورهای بینقص رفتار کنم و خودم را محدود کنم تا شما از دیدن نقاب یک آدم یکپارچه و همه چیز تمام، لذت ببرید! من هزار تکهام و هر تکهام به فراخور شرایط و روحیات و طاقتی که در آن لحظه دارم، یک جور رفتار میکند. از من نخواهید خودم نباشم و تمام مدت ادای آدمهای بیتفاوت و مستحکم و قوی را در بیاورم و درونم پر از بغضهای نیمه کاره باشد. از من نخواهید همان مسیری را طی کنم که همه طی کردهاند و همان روحیات و علایقی را داشتهباشم که همه دارند! از من نخواهید از خودم دست بکشم و با روحیات خودم بیگانه شوم و به سبک دیگران پیش بروم و آدمِ دیگری باشم...
من همینم! همانی که سعی میکند به شیوهی خودش و نسبت به تواناییهای پنهانِ وجودش، بهترین باشد، کسی را آزار ندهد، دلی را نشکند، اتفاقات خوبی را رقم بزند و خورشیدِ جهان خودش باشد...
🌻