eitaa logo
حِرفِه‌ی هُنَر/ زهرا ملک‌ثابت
480 دنبال‌کننده
2هزار عکس
158 ویدیو
97 فایل
کانال عمومی حرفه‌ی هنر راه ارتباطی: @zisabet زهرا ملک‌ثابت نویسنده داستان و ادبیات دراماتیک کتاب‌ها: قهوه یزدی دعوت‌نامه ویژه فیلم کوتاه: کاغذ، باد، بازی دبیر استانی جشنواره‌های هنری مدرسه عاشق هنر
مشاهده در ایتا
دانلود
مقنی.mp3
12.55M
دبیرخانه چهارمین دوره 📄🎤 "مُقَنّی" 🖋 نوشته سید احسان مصلحی 🎤 با صدای: عرفان آیتی 👈مصلحی متولد 27مردادماه 1352 اصفهان است. درس خوانده‌ی فیزیکِ دانشگاه اصفهان و اکنون دبیر فیزیک. نویسنده و کارگردان نمایش عروسکی. گاهی فیلمنامه و گاهی هم داستان نویس. نشانی درگاه‌ها http://www.esrw.ir ایتا: @dastanab سروش: https://splus.ir/dastanab روبیکا: https://rubika.ir/dastanabrobika تلگرام: https://t.me/AB_Awards بله: https://ble.ir/dastanab
یک نفر می‌گفت: داستان کوتاه برای قشر فرهیخته نوشته می‌شود. حرفش کامل نیست. "داستان کوتاه" را قشر فرهیخته می‌نویسد، برای مخاطب فرهیخته‌ی معاصر و مخاطب فرهیخته‌ی آینده. داستان کوتاه علاوه بر اینکه برای مخاطب فرهیخته نوشته می‌شود، مخاطب فرهیخته را هم می‌سازد. زهرا ملک‌ثابت @zisabet 📚📚📚📚📚📚📚📚📚 @herfeyedastan 📚📚📚📚📚📚📚📚📚
☕️ قسمت نهم هزاران درود ولی ... ای وااای، این طوری که نشد 😐 مگه من گفتم فلانی یا فلانی آدمهای بدی هستند؟ هربار که این مسائل مطرح میشه، این مشکلات هم هست که یه عده‌ای پیام میدند که فلانی خیلی آدم خوبیه و این حرفها. خب معلومه که خیلی خوبند 🤌 خدای نکرده دشمن که نیستیم ولی داریم از مسئله کاری حرف می‌زنیم و برای رفع مشکلات در جهت و . حالا جالبه که یه وقتهایی بعضیها سنگ کسی را به سینه می‌زنند و حرص می‌خورند که فلان مدیرکل ناراحت میشه و از این حرفها از اون طرف هم همون مدیرکل گفته به ما که انتقاد کنیم ازشون. یا همون سازمان خواستند که پیگیری کنیم یک مسئله‌ای را. به ما که این طوری گفتند ... 😂 تا حرفی زده نشه که ابعاد مشکل و مسئله مشخص نمیشه. یک بود که بخشهای مختلف داشت. گفتند هرسال یک دانشگاه، دبیرخانه‌اش هست و استان یزد هم دبیر دائمی این جشنواره. کلاً مسئولان یزد خیلی به میزبانی رویدادهای ملی و بین المللی علاقه دارند و بسیار مهمان‌نوازند، ماشاالله 🥹 حالا بگذریم ... به هرحال من که رفتم اختتامیه جشنواره از دبیرش پرسیدم که داور بخش داستان کوتاه کی هستند؟ گفتند فلان هنرمند. بعد ایشون گفتند که فقط بخش شعر را داوری کردند که طبیعی هم بود حرف‌شون. از طرفی هم سازمانی که بودجه را تامین کرده بود، خواستند ماجرا را پیگیری کنیم. در این مورد حرف اونها درست بود ولی کار دبیرخانه جشنواره جالب نبود که به من پیام دادند استوری‌هام را پاک کنم وگرنه برام دردسرساز میشه. البته پیام‌شون استوری شد و خبرش تا تهران هم رفت تا دیگه کسی با هنرمند جماعت این طوری حرف نزنه. بدتر اینکه به من گفتند برم اونجا و کتاب مرجع را باز کنم و نشون بدم داستانم مربوط به کجای این کتاب بوده. کاملاً از این حرف مشخص هست که اون فرد در داستان نویسی هیچ تخصصی نداره. مگه ما مقاله نویس هستیم؟! مگه مقاله نوشته بودم که فلان بخش را به مرجع جشنواره که یک کتاب مقدس بود ارجاع بدم؟! داستان نویسان و کارشناسان امر متوجه منظورم هستند که چی میگم. اون سازمان هم حرف دیگه‌ای هم زده بودند، وقتی که خواستند پیگیری کنم موضوع را گفتند که ما بودجه را به دست افراد معتمد میدیم. خیلی ممنونیم که برای دادن بودجه مَتِه به خشخاش گز ( ذ ض ظ ) ارید و ای کاش برای مقوله نظارت هم خدمت گز ( ذ ض ظ) ار باشید 🙏🙂 هر رشته هنری، جزئیات و ریزه‌کاری‌های ویژه خودش و مسائل مخصوص به خودش داره. ما تمام از مسئولین فرهنگی و هنری استان یزد دعوت کردیم ولی هیچ‌کدام نیامدند. اگه جشنواره‌ها برای پذیرش و داوری آثار شرایط خاص و ویژه‌ای مدّنظرشون هست باید قبلش شرایط را اعلام کنند، همان طور که بعضی از جشنواره‌ها اینکار را می‌کنند. استاندارد و درستش هم همینه 🤌 استان یزد هم در جشنواره‌هاشون همین کارها را بکنند لطفا تا اینقدر داوران و کارشناسان، سلیقه‌ای عمل نکنند. فعلا بیشتر از این وقت نوشتن این بخش را ندارم وگرنه حرف زیاده. تعطیلات هم تموم شده و سرم شلوغه ✍️ 🫰راستی یه لیوان گل گاو زبون هم بدید به حرص و جوش خوران ... گاهی آدم شک می‌کنه که شاید عامداً این طوری می‌کنند که مشکلات مطرح و حل نشه 😏 شاد و بانشاط باشید 🥰✌️ @zisabet ☕️☕️☕️☕️☕️☕️☕️☕️☕️ @herfeyedastan ☕️☕️☕️☕️☕️☕️☕️☕️☕️
حِرفِه‌ی هُنَر/ زهرا ملک‌ثابت
این متن بداهه از خانم جوریزی هست که نشان‌دهنده قلب مهربون، صفای دل و قلم سبزشون هست 🍀🍀😍😍 تمایل داشتند که بگذارم در کانال و اصرار داشتند که بگم منحصراً برای من نوشتند. و من الان که دارم تایپ می‌کنم این طوریم 🥹🥹 دوستان دیگه‌ای هم برام متن بداهه نوشته بودند که همه را نگه داشتم و ممنون از لطف همگی ☺️☺️ فقط نمی‌دونم چرا اولش خانم جوریزی را دختر جوریزی ذخیره کرده‌بودم 🤔 کارهای عجیب و غریب زیاد می‌کنم 😃 بازهم ممنونم 🙏🌹 شاد و دل آرام باشید 😇
حِرفِه‌ی هُنَر/ زهرا ملک‌ثابت
مقاله نویسان گرامی، در صورتی که با موضوع بررسی داستان‌های کوتاه از نویسندگان "گروه ادبی حرفه داستان" تمایل به نوشتن مقاله دارید، لطفاً به دایرکت پیام دهید. @zisabet لیست کتابهای اعضای گروه ادبی حرفه داستان که درحال حاضر در دسترس است: عطر نعنا / فرفره سیفالی / خوابهای سفید / سامیار و ... @herfeyedastan
حِرفِه‌ی هُنَر/ زهرا ملک‌ثابت
مقاله نویسان گرامی، در صورتی که با موضوع بررسی داستان‌های کوتاه از نویسندگان "گروه ادبی حرفه داستان"
لطفاً فقط در مورد این مطلب پیام بدید 👆 سوالات تخصصی در مورد مقاله مثل شیوه نگارش، مهلت، روش ارسال مقاله و ... مربوط به دبیرخانه هست که شماره‌شون را داخل پوستر می‌بینید 🙂
حِرفِه‌ی هُنَر/ زهرا ملک‌ثابت
لذت نوشتن تقدیمنامه برای اثرم 🥰 و دلیل پشت این کار ... کتاب عطر نعنا مجموعه هفت داستان کوتاه هست و در ژانر اجتماعی 🌱 اگه این کتاب را زودتر می‌تونستیم چاپ کنیم شاید به خیلی از سوالات و ابهامات اجتماعی جواب داده می‌شد و یا تجربه‌های داستانی ما زودتر به مخاطبان منتقل می‌شد... مخصوصاً برای زنان و دختران نوجوان ... به خاطر همین هم به دختر سه نوجوان عزیز، کتاب را تقدیم می‌کنم ... دنیا برای عطر نعنایی‌هاست 🌏🌎🌍 روش تهیه کتاب عطر نعنا 👇 http://shavaladpub.ir/product/عطر-نعنا جهت سفارش کتاب روی لینک بالا بزنید نویسندگان این مجلد ✍️ : زهرا ملک‌‌ثابت، جمیله فلاحی یخدان، امیندخت امینیان، سحر سلمانی، سمیه رضائی مجومرد، مینا پدر، نجمه پارسائیان @herfeyedastan
نویسنده: فریبا کریمی منشی سرش را از روی. دفترش. برداشت رو به پیر زن کرد. و گفت : نوبت شماست بفرمایید اتاق دکتر دکتر آزمایشات پیرزن را با دقت نگاه کرد پیرزن. گفت : - آقای دکتر اینم نوار قلب که گفتید بگیرم بیارم بفرمایید ۰ دکتر نوار قلب لوله شده را باز کرد و به نوسانات نامنظم آن خیره شد - مادر غذای چرب و نمک دار نخور گوشت سفید بخصوص ماهی.برای قلبت خوب ،این داروها را هم سر ساعت. بخور کسی هست تو خونه بهت یادآوری کنه ؟ پیرزن چادرش را روی سرش کشید و گفت: نه کاکام.شما برای بینویس میدم دختر همسایمون اقدس خانم برام بخونه . دکترنسخه را به او داد و گفت : مادر ماهی برات خوب حتما بخور پیرزن نسخه را در پلاستیک داروهایش گذاشت و گفت : آقای دکتر ماهی طلا باشه نمی خورم دکتر لحظه ای. مکث کرد. و گفت: چرا مادر ؟ بچه ام.ماهی ها خوردن من چطور ماهی بخورم مرتضی ای من غواض بود ... بر اساس گفته مادر شهید سردار مرتضی جاویدی ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ❎️ کپی بدون ذکر نام نویسنده و کانال "حرفه‌داستان" مجاز نیست ❎️ https://eitaa.com/joinchat/2199322957C1c653d496d