eitaa logo
حِرفِه‌ی هُنَر/ زهرا ملک‌ثابت
479 دنبال‌کننده
2هزار عکس
158 ویدیو
97 فایل
کانال عمومی حرفه‌ی هنر راه ارتباطی: @zisabet زهرا ملک‌ثابت نویسنده داستان و ادبیات دراماتیک کتاب‌ها: قهوه یزدی دعوت‌نامه ویژه فیلم کوتاه: کاغذ، باد، بازی دبیر استانی جشنواره‌های هنری مدرسه عاشق هنر
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 " چگونه سالی شیرین و پُربار داشته باشیم؟: نویسنده: ملیحه جوریزی شیرازی حدود سه ماهی می شد که با تمایل خودم وبدون در خواست کسی، مراقبت پرستاری از مادر شوهرم، که مادر شهید هم بودند را بر عهده گرفته بودم. وبین لذت بردن از برخی فرصت ها و سهیم شدن در کار ثواب، دومی را انتخاب کرده بودم. به همین دلیل از شرکت در انجمن ها و سرودن اشعار جدید، باز مانده بودم وفرصت نوشتن نداشتم. با این حال بودنمان امسال در کنار مادر جان، آن هم پای سفره ی هفت سین، حال خوب وانرژی مضاعفی داشت. وندایی از درونم بانگ میزد که امسال سال توست. چه رسد بر این که تقارن هم پیدا کرده بود با بهار قرآن. از طرفی من روزهای دوشنبه وسه شنبه را، که با ذکر یا قاضی الحا جات و ذکر یا ارحم الراحمین شروع می شد را خیلی دوست داشتم. چون برایم نشانه ای بود از بر آوردن حاجاتم ومهربانی های خداوند. پس با تمام وجودبعد از اعلام تحویل سال، مانند همیشه، قرآن را بوسیدم وروی سر گذاشتم و با تبریک سال نو به عزیزانم، با دلی پر امید در خیالم به افق های آینده ای روشن خیره شدم. تصمیم خود را گرفته بودم و می خواستم امسال به هر قیمتی شده دوباره نوشتن را که همیشه جزء علایقم بود، ادامه دهم. در این اندیشه بودم که هم زمان سخنان حضرت آقا هم از تلویزیون پخش شد وبا نوای یا مقلب ال قلوب والابصار، یا محول الحول الاحوال، حالم را عوض کرد، قلبم با حس فرح بخش تری در سینه می طپید، مروارید اشک هایم بی اختیار، سرازیر می شدند. آن لحظه برایم مسجّل شد، خوشبختی نزدیک است. ومن که آغاز بهار خود به تنهایی برایم همیشه، نشانه ای از تحوّلی دیگر داشت، با شنیدن سخن های امید بخش حضرت آقا شادی ام دوچندان شد و آن گاه لحظه ای خود را در حاله ای از سعادتمندی یافتم وتصمیم گرفتم نوشتن را از همان لحظه با شوقی وافر شروع کنم تا پایانی شور انگیز داشته باشم. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ❎️ کپی بدون ذکر نام نویسنده و کانال "حرفه‌داستان" مجاز نیست ❎️ https://eitaa.com/joinchat/2199322957C1c653d496d
🌹"چگونه سالی شیرین و پُربار داشته‌ باشیم؟" نویسنده: فاطمه سادات زارع می‌خواهم درخت باشم. گاهی گوش نداشته باشی و کار خودت را بکنی هم بد نیست. سر موقع شکوفه بزنی و برگ بدهی و منتظر بمانی میوه بدهی و کسی هم کنارت نباشد که یک بند آیه یاس بخواند آخرش که چه، اگر سرما بزند شکوفه هایت بریزد میوه ات خراب باشد اگر آب نخوری خشک شوی و هزار اما اگر دیگر. یا کسی نباشد مدام تحقیرت کند که بفرما، درختان در فلان جا انبه و موز و کیوی می‌دهند توهم برای ما آلو می‌آوری آلو هم شد میوه، جز نفخ چه چیز آید بشریت می‌کنی. همین اول سالی می‌گویم می‌خواهم درخت باشم. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ❎️ کپی بدون ذکر نام نویسنده و کانال "حرفه‌داستان" مجاز نیست ❎️ https://eitaa.com/joinchat/2199322957C1c653d496d
حِرفِه‌ی هُنَر/ زهرا ملک‌ثابت
و صد البته : توکل بر خدا ما برنده‌ایم 😍✌️💫 @herfeyedastan
🌹 "چگونه سالی شیرین و پُربار داشته‌باشیم؟" نویسنده: مینا پدر هفت سین‌مان که با حمد و صلوات جمع میشد دیگر عیدهم تمام میشد..اصلا عید تا جایی عید بود که بوی نوئی میداد که همه چیز دست نخورده و‌تا نشده بود..از لباسهای نو گرفته تا اسکناسهای تانخورده و حتی زنده ماندن آن ماهی های دم قرمزی..ولی امان از روزی که غافل میشدیم و یکی شان دست از شیطنت برمی‌داشت و به هوای اینکه خستگی از تن درکند روی آب برای خودش دراز میکشید..آخ آخ..خوابیدن او همانا و اشکهای سرازیر شده من و تمام شدن عید هم همانا...حالا سالهاست آن عیدها تمام شده است ولی هنوز دلم پیش همان ماهی هاییست که به قول پدرم بلابرچین‌خانه مان بودند همانهاییکه به خیال خودشان خوابیدند ولی جان دادند تا ما عیدمان و سالمان دست نخورده و شیرین بماند. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ❎️ کپی بدون ذکر نام نویسنده و کانال "حرفه‌داستان" مجاز نیست ❎️ https://eitaa.com/joinchat/2199322957C1c653d496d
🌹 "چگونه سالی شیرین و پُربار داشته باشیم؟" نویسنده: زهرا ملک‌ثابت نباید برنجیم از ریزش برگهای پائیزی. هر برگ خشک و بی جانی که ریخت، جایش نوبرگی سبز می‌روید. برگهای سبز می‌درخشند و طراوات می‌دهند. کدام برگ خشک و خمیده‌ای می‌تواند، کار برگ سبز را بکند؟! تو اصلی. ریشه در زمین داری. تو محکم و برجایی. خوبی‌ها و زیبایی‌ها را برخود برویان و زشتی‌ها و بدی‌ها را فروبریز. شاخه‌های اضافی را باید بُرنده و تیز بزنی هرچند ناخوشایند است. باید و نبایدها تو را پُربار می‌کند، هرچند به نظر جمله‌ی شیرینی نیست. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ❎️ کپی بدون ذکر نام نویسنده و کانال "حرفه‌داستان" مجاز نیست ❎️ https://eitaa.com/joinchat/2199322957C1c653d496d
✅️ سلام، تا حالا بیست قطعه متن کوتاه گذاشته‌شده در کانال " حرفه داستان " ... 📊 این آمار از یکم تا نهم فروردین امسال هست ... و در جواب به این سوال: 🌹 " چگونه سالی شیرین و پُربار داشته‌باشیم؟" متن‌های کوتاه با نگاه به موضوع شعار سال و در جواب به این سوال هست . با این هشتگ محور متن‌های ویژه رشد، تغییر و تحول مثبت هست ➕️🌱 در قالب‌ها و سبک‌های متنوع هم نوشته‌شده 😍 این را یک موفقیت در کار گروهی می‌دونم ✌️ همیشه نمره‌تون بیست باشه 0️⃣2️⃣ برای اینکه نویسندگان بیشتری مشارکت کنند در این طرح، این پیام را براشون ارسال کنید 🙏🍀 لینک کانال حرفه داستان ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/2199322957C1c653d496d 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 باتشکر زهرا ملک‌ثابت @zisabet مدیر گروه ادبی حرفه داستان 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹 "چگونه سالی شیرین و پُربار داشته باشیم؟" نویسنده: زهره باغستانی سال تحویل شد. این را از صدای ترقه هایی که بچه های شوخ چشم یا پیران دل زنده باشعله کبریتی به هوا پراندند فهمیدم. تقدیر بعد از هجده سال، چند ساعت مانده به سال تحویل،کلیدی به دستم داد تا به قفل خانه ای بیندازم که هنوز بوی سیب سرخ و طراوت سبزه عیدش را از در و دیوارش استشمام می کنم. خانه ای که تا نگاه به حیاطش انداختم ، دو تا کفتر چاهی روی طناب با دیدنم هول نشدند و نپریدند. شاید پدرو مادر خبرشان کرده بودند که سر سال تحویل این مهمان های دعوت نشده را تنها نگذارند. شاید هم خودشان بودند که دمی از بهشت اجازه مرخصی گرفته بودند. دخترم موهای مشکی اش را مثل حریری لطیف روی بالش ریخته بود و پسرم در دنیای کودکانه شاید خواب داشتن یک لوگوی خفن دیگر می دید. مشغله روز آخر سال طاقت بیدار ماندن وخداحافظی با سالی که دیگه توی قوطی هیچ عطاری پیدا نمی شود را از آنها ربوده بود. خواب خواب بودند. اما من در اتاقی که کودکی هایم در آن هزار بار جلوی آینه قدیش خندیده بودم، رقصیده بودم، با چادر سفید مادر عروس شده بودم و باخود در آینه ام قهر و آشتی کرده بودم، نشسته ام. این بار چند ترقه نورافشان آسمان حیاط را روشن کرد و از خواب پراندشان. دخترم نیم خیز شد. _«مامان سال تحویل شد؟» _«بله مادر» _«پس مبارکه! مامان من تشنمه» پسرم انگار قُل دیگر او باشد بیدار شد. _« از من هم مبارک باشه مامان، من هم تشنمه.» به آشپزخانه رفتم دو لیوان آب آوردم. تا ته لیوان را با لذت سرکشیدند.انگار شربتی گوارا خورده باشند.دوباره مست خواب بهار شدند. در دل گفتم امسال به جای، چای داغ و شیرینی در اولین گام از بهار به شما لیوان آبی دادم دلبندانم، همیشه پیران قدیم می گفتند، آب روشنیست. از خدا می خواهم قطره قطره آن بشوید هرآن چه که بر دلتان سنگینی کرده و مهریه زهرا که مایه برکت است،متبرک کند سال و حالتان. کفترهای چاهی..! عیدی گوارایی بود. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ❎️ کپی بدون ذکر نام نویسنده و کانال "حرفه‌داستان" مجاز نیست ❎️ https://eitaa.com/joinchat/2199322957C1c653d496d
🌹 "چگونه سالی شیرین وپُربار داشته باشیم؟" نویسنده : زهرا غفاری نگاهم بر سفره ای ثابت مانده است, که نمادی از عشق است.سفره ی هفت سین ما سرشار ازمحبت و دوستی است.امسال سفره ام را با ناتوانی وبی حوصلگی چیدم . اما چیدم.درست در اخرین لحظه های سالی که گذشت.روزهای سخت وبحرانی بیماری هایم را,با تولد سفره ی هفت سین سال جدید جبران نمودم. می خواهم ,اما,امسال راپر بار تر از قبل احیا کنم.می خواهم زندگی را از نو بسازم.می خواهم بهارم را. که نه , سالم راپر بار تر نمایم. بیماری هایم را مهار کنم وبیشتر بنویسم واندیشه های سبزم را بارورتر کنم. در دامان طبیعت قدم بزنم وبوی پونه هارا استنشاق کنم.انگشتان نوازشگرم را بر سر گل های شقایق وبابونه ها بکشم. می خواهم بیماری هارا شکست دهم وزندگی را متولد شوم و غزل غزل ترانه سر دهم. می خواهم بسرایم و بنویسم و مهربانی را جوانه بزنم. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ❎️ کپی بدون ذکر نام نویسنده و کانال "حرفه‌داستان" مجاز نیست ❎️ https://eitaa.com/joinchat/2199322957C1c653d496d