eitaa logo
حِرفِه‌ی هُنَر/ زهرا ملک‌ثابت
480 دنبال‌کننده
2هزار عکس
158 ویدیو
97 فایل
کانال عمومی حرفه‌ی هنر راه ارتباطی: @zisabet زهرا ملک‌ثابت نویسنده داستان و ادبیات دراماتیک کتاب‌ها: قهوه یزدی دعوت‌نامه ویژه فیلم کوتاه: کاغذ، باد، بازی دبیر استانی جشنواره‌های هنری مدرسه عاشق هنر
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 "چگونه سالی شیرین و پُربار داشته باشیم؟" نویسنده: زهره باغستانی سال تحویل شد. این را از صدای ترقه هایی که بچه های شوخ چشم یا پیران دل زنده باشعله کبریتی به هوا پراندند فهمیدم. تقدیر بعد از هجده سال، چند ساعت مانده به سال تحویل،کلیدی به دستم داد تا به قفل خانه ای بیندازم که هنوز بوی سیب سرخ و طراوت سبزه عیدش را از در و دیوارش استشمام می کنم. خانه ای که تا نگاه به حیاطش انداختم ، دو تا کفتر چاهی روی طناب با دیدنم هول نشدند و نپریدند. شاید پدرو مادر خبرشان کرده بودند که سر سال تحویل این مهمان های دعوت نشده را تنها نگذارند. شاید هم خودشان بودند که دمی از بهشت اجازه مرخصی گرفته بودند. دخترم موهای مشکی اش را مثل حریری لطیف روی بالش ریخته بود و پسرم در دنیای کودکانه شاید خواب داشتن یک لوگوی خفن دیگر می دید. مشغله روز آخر سال طاقت بیدار ماندن وخداحافظی با سالی که دیگه توی قوطی هیچ عطاری پیدا نمی شود را از آنها ربوده بود. خواب خواب بودند. اما من در اتاقی که کودکی هایم در آن هزار بار جلوی آینه قدیش خندیده بودم، رقصیده بودم، با چادر سفید مادر عروس شده بودم و باخود در آینه ام قهر و آشتی کرده بودم، نشسته ام. این بار چند ترقه نورافشان آسمان حیاط را روشن کرد و از خواب پراندشان. دخترم نیم خیز شد. _«مامان سال تحویل شد؟» _«بله مادر» _«پس مبارکه! مامان من تشنمه» پسرم انگار قُل دیگر او باشد بیدار شد. _« از من هم مبارک باشه مامان، من هم تشنمه.» به آشپزخانه رفتم دو لیوان آب آوردم. تا ته لیوان را با لذت سرکشیدند.انگار شربتی گوارا خورده باشند.دوباره مست خواب بهار شدند. در دل گفتم امسال به جای، چای داغ و شیرینی در اولین گام از بهار به شما لیوان آبی دادم دلبندانم، همیشه پیران قدیم می گفتند، آب روشنیست. از خدا می خواهم قطره قطره آن بشوید هرآن چه که بر دلتان سنگینی کرده و مهریه زهرا که مایه برکت است،متبرک کند سال و حالتان. کفترهای چاهی..! عیدی گوارایی بود. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ❎️ کپی بدون ذکر نام نویسنده و کانال "حرفه‌داستان" مجاز نیست ❎️ https://eitaa.com/joinchat/2199322957C1c653d496d
🌹 "چگونه سالی شیرین وپُربار داشته باشیم؟" نویسنده : زهرا غفاری نگاهم بر سفره ای ثابت مانده است, که نمادی از عشق است.سفره ی هفت سین ما سرشار ازمحبت و دوستی است.امسال سفره ام را با ناتوانی وبی حوصلگی چیدم . اما چیدم.درست در اخرین لحظه های سالی که گذشت.روزهای سخت وبحرانی بیماری هایم را,با تولد سفره ی هفت سین سال جدید جبران نمودم. می خواهم ,اما,امسال راپر بار تر از قبل احیا کنم.می خواهم زندگی را از نو بسازم.می خواهم بهارم را. که نه , سالم راپر بار تر نمایم. بیماری هایم را مهار کنم وبیشتر بنویسم واندیشه های سبزم را بارورتر کنم. در دامان طبیعت قدم بزنم وبوی پونه هارا استنشاق کنم.انگشتان نوازشگرم را بر سر گل های شقایق وبابونه ها بکشم. می خواهم بیماری هارا شکست دهم وزندگی را متولد شوم و غزل غزل ترانه سر دهم. می خواهم بسرایم و بنویسم و مهربانی را جوانه بزنم. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ❎️ کپی بدون ذکر نام نویسنده و کانال "حرفه‌داستان" مجاز نیست ❎️ https://eitaa.com/joinchat/2199322957C1c653d496d
10.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✳️ اثر دانینگ کروگر چیست؟ ✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️ این کلیپ را استاد امیرخانی؛ پیشکسوت نمایشنامه‌نویسی و فیلمنامه‌نویسی ارسال کردند و من هم با "حرفه داستانی‌ها" به اشتراک می‌گذارم. @herfeyedastan
🌹 " چگونه سالی شیرین و پُربار داشته‌باشیم؟" نویسنده: فاطمه اقبالی کم کم آسمان ابری می شود ابر ها بیشتر و بیشتر می شوند نسیم تبدیل به تندباد می شود. شاخه های درختان تکان می خورد محکم و محکم تر. نزدیک بهار است و شاخه ها به شکوفه نشسته اند. هراس اینکه تا صبح روی شاخه نماند دلم را بی قرار کرده است. حس می کنم شکوفه ها شب سختی را پشت سر می گذارند. آیا سرما و باد شدید آنها را از پا در نخواهد آورد. امشب را اگر بتوانند به سلامت سپری کنند روزی به بار خواهند نشست. نگران به رختخواب میخزم. پتویم را روی سرم می کشم و آرزو می کنم ای کاش صبح ان ها را با وضعیت خوبی ببینم. ای کاش تا صبح دوام بیاورند ...صدای پر زدن و آواز خواندن پرنده ها پشت شیشه های پنجره خواب را از چشمان من می رباید. برمی‌خیزم نگاهی به آسمان نیمه ابری و اشعه های خورشید تابان، یادم می آورند که دیشب، شب سرد و سختی برای شکوفه ها بود. پشت پنجره می روم تا آنها را ببینم بعضی افتاده اند. بعضی سرما را تاب نیاورده اند و خشکیده اند. بعضی انگار محکم دو دستی شاخه درخت را چسبیده‌اند، سرسخت و مقاوم. باد و سرما را تحمل کرده اند و امروز زیر اشعه های خورشید دلربایی می کنند با خود می اندیشم. فردا از آن کسانیست که در تندباد و حوادث و سردی های روزگار دست توکلشان دو دستی درخت امید به خدا را بچسبد. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ❎️ کپی بدون ذکر نام نویسنده و کانال "حرفه‌داستان" مجاز نیست ❎️ https://eitaa.com/joinchat/2199322957C1c653d496d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☕️ مجموعه داستان قهوه یزدی شامل هفت داستان کوتاه؛ در هشتاد و چهار صفحه است. اسامی داستان‌های کوتاه کتاب قهوه یزدی: ۱ . نوشیدن قهوه یزدی بعد از خوردن پلو و قرمه سبزی ۲. عشق من، رُز قرمز ۳ . چسبندگی ۴ . چمدانِ تمام فلزی ۵ . صعب العبور ۶ . خانه جغدها چراغ نمی‌خواهد ۷ . گریه‌ای به قدر یک حسینیه 🔴 به زودی منتشر می‌شود 🖋 نویسنده: زهرا ملک‌ثابت @zisabet .
حِرفِه‌ی هُنَر/ زهرا ملک‌ثابت
واقعاً دوستان خوب و طنّاز نعمت هستن👌😂 خیلی هم ممنون از نظر لطف‌ و محبت‌تون 🌹 ولی جدای از شوخی و بخوام توی تک جمله در مورد نویسندگی چیزی بگم: من به داستان‌نویسی به شکل یک "حرفه " نگاه می‌کنم.
نویسنده: میمنه اسماعیلی طرزی بهار دوباره از راه رسید میدانی چیست ؟ این خانه رنگ شادی را دوست نداشت برای همین یار از راهی که رفته بود هرگز برنگشت و هرچه قصه گفتیم کلاغش به خانه نرسید . موهای سپید از راه رسیدند و این تنها سپیدی روزگارمان بود ....... آرام تر از همیشه ای زیبای من !!!!! وقتی از خودی و بیگانه ناامیدی و چشمانت به دستی التماس نمیکند ! زیبای من!!!!! هزاران بهار در وجود تو اتفاق می افتد وقتی دیگر منتظر هیچ بهاری نیستی ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ❎️ کپی بدون ذکر نام نویسنده و کانال "حرفه‌داستان" مجاز نیست ❎️ https://eitaa.com/joinchat/2199322957C1c653d496d
همراهان، به نظرم دیگه زمانِ تنفس هست 👋 البته تنفس، توقف نیست ☺️ برنامه کانال هم از اول این نبوده که روزانه مطلب داشته باشیم 🫠 البته چندتا پیشنهاد هم دارم 🫰💥
بخشهایی از کتابهای و ، اوایل کانال هست. از هر نویسنده، یک تکه از داستان‌شون که در کتابهای مشترکِ حرفه‌داستان چاپ شده، برای مطالعه شما گذاشته‌شده📚 یک سری هم نکات آموزشی گذاشته شده در کانال 😍 و یک سری دادیم به نظرم استفاده کنید 🥰
تا هنوز اوایل سال هست، رزومه‌های ادبی‌تون را به‌روز کنید نویسندگان گرامی ✍️ اگه انجام دادید که احسنت👏 اگه اصلاً رزمه ننوشتید تا حالا ... پس کِی قراره اینکارو بکنین؟ 🤔 منم برم رزومه ادبی‌ام را به‌روز کنم ... ✌️ برمی‌گردم ... ان‌شاالله 🌱🌱🌱 فرصت‌ها را از دست ندین ☕️☕️☕️