حࢪیم؏شـ♥️ـقتاشھادٺ
اگهتوبهمننزدیکنبودی اگههمیشهکنارمننبودی:)) اگهتوبیکسیهاوتنهاییامنداشتمت کیمیشدپناهبی
خدایامنتمومزندگیمودلخوشبهاینمکه
توبهمننزدیکی
هستیوهواموداری.. :)
شکرتبرابودنت
اینزدیکترازهرنزدیک..'💞
#شبتونمنوربهنورالهی.. 🌿
یاعلی🤚🏻
قلبزمینگرفتہ
زمانراقرارنیست . .
اۍبغضماندهدردلِهفتآسمان
بیا . .💔(:
#سلام_آقای_مهربانم🙂
❥•|𔓘حࢪیـم؏شقتـاشہادتـ
➺@herimashgh
حࢪیم؏شـ♥️ـقتاشھادٺ
استادپناهیانمیگه: گیرِتوگناهاتنیست! گیرتو کارایخوبیه... کهانجاممیدی... ولی نمیگی"خدایابهخاطرتو
یڪبار هم ڪه شده
با خودت و خدایت خلوت ڪن🌱
نڪند مجازۍ شدنت⛔️
مساوۍشود با سقوط ایمانت!!😔
خـیݪۍ از چت ها🚫
📱و گروه هاۍمجازۍ💻
💣پـرتگاه ِایمان توست...❗️
همیشہ یادمون باشہ
مولامــ♡ــون امام زمان(عج)
بہ تڪ تڪ ڪاراۍ ما نظر دارن🙃🌿
حتۍ☝️🏻یہ ڪلیڪ ڪردن
یا یہ نیم نگاه...
اونوقت بہ حرمت اماممون هم ڪه شده
خیـــــلۍاز ڪارها روانجام ندیم :)
#تلنگر
❥•|𔓘حࢪیـم؏شقتـاشہادتـ
➺@herimashgh
⭕️ حضرت علی علیهالسلام:
«دنیا آنان را خواست، اما آنها آن را نخواستند؛
به اسارتشان کشید، اما آنها با فدا کردن جانشان خود را آزاد کردند!»
❥•|𔓘حࢪیـم؏شقتـاشہادتـ
➺@herimashgh
حࢪیم؏شـ♥️ـقتاشھادٺ
⭕️ حضرت علی علیهالسلام: «دنیا آنان را خواست، اما آنها آن را نخواستند؛ به اسارتشان کشید، اما آنها
رفیقاگه
صفحهمجازیتبویخداو شهداروبده
ولیزندگیتنه!
باختی،بدمباختی..(
♥️ماهنرشهادتروهم
ڪہندآشتهباشیم..
هنرعملبہوصیتنامہشهدا🌱
روُبایدداشتہباشیم :)🔖
خَلاص!✋🏻
❥•|𔓘حࢪیـم؏شقتـاشہادتـ
➺@herimashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 گروهیکهدرروزقیامت☄🔥از:
ترس😰 و وحشت💯 در امانند!!😱🔞
1⃣گروهاول👆🏻کسانی که از شهوتی😣 که براشون مهیا شده(😈👿) و از او دست میکشند😇💯
گروه دوم و...
الّلهُــمَ لَیِّن قَلبے لِوَلِےِّ اَمرِک
❥•|𔓘حࢪیـم؏شقتـاشہادتـ
➺@herimashgh
حاج آقا باید برقصه!!!
چند سال قبل اتوبوسی🚐 از دانشجویان👩🏻 دختر یکی از دانشگاههای بزرگ کشور آمده بودند جنوب.
چشمتان روز بد نبیند… 😳
آنقدر سانتال مانتال و عجیب و غریب بودند که هیچ کدام از راویان، تحمل نیم ساعت نشستن در آن اتوبوس را نداشتند.
وضع ظاهرشان فوقالعاده خراب بود.
آرایش آنچنانی💄، مانتوی تنگ👗🕶و روسری هم که دیگر روسری نبود، شال گردن شده بود.👰
اخلاقشان را هم که نپرس…😡 حتی اجازه یک کلمه حرف زدن به راوی را نمیدادند، فقط میخندیدند😀 و مسخره میکردند و آوازهای آنچنانی بود که...
از هر دری خواستم وارد شوم، نشد که نشد؛ یعنی نگذاشتند که بشود...
دیدم فایدهای ندارد!
گوش این جماعت اناث، بدهکار خاطره و روایت نیست که نیست...
باید از راه دیگری وارد میشدم… ناگهان فکری به ذهنم رسید…🤔 اما…
سخت بود و فقط از شهدا برمیآمد...
سپردم به خودشان و شروع کردم.
گفتم: بیایید با هم شرط ببندیم!
خندیدند😁 و گفتند: اِاِاِ …
حاج آقا و شرط!!!
شما هم آره حاج آقا؟؟؟
گفتم: آره!!!
گفتند: حالا چه شرطی؟🤔
گفتم: من شما را به یکی از مناطق جنگی میبرم و معجزهای نشانتان میدهم، اگر به معجزه بودنش اطمینان پیدا کردید، قول بدهید راهتان را تغییر دهید و به دستورات اسلام عمل کنید.
گفتند: اگر نتوانستی معجزه کنی، چه؟
گفتم: هرچه شما بگویید.🥀
گفتند: با همین چفیهای که به گردنت انداختهای، میایی وسط اتوبوس و شروع میکنی به رقصیدن!!!
اول انگار دچار برقگرفتگی شده باشم، شوکه شدم، اما چند لحظه بعد یاد اعتقادم به شهدا افتادم و دوباره کار را به آنها سپردم و قبول کردم🥀🥀
دوباره همهشون زدند زیر خنده که چه شود!!! 😁😄
حاج آقا با چفیه بیاد وسط این همه دختر و...
در طول مسیر هم از
جلف بازیهای این جماعت حرص میخوردم و هم نگران بودم که نکند شهدا حرفم را زمین بیندازند؟
نکند مجبور شوم…!
دائم در ذکر و توسل بودم و از شهدا کمک میخواستم...🙏🏻
میدانستم در اثر یک حادثه، یادمان شهدای طلائیه سوخته 🔥و قبرهای آنها بیحفاظ است…🥀🥀🥀
از طرفی میدانستم آنها اگر بخواهند، قیامت هم برپا میکنند، چه رسد به معجزه!!!
به طلائیه که رسیدیم، همهشان را جمع کردم و راه افتادیم …
اما آنها که دستبردار نبودند! حتی یک لحظه هم از شوخیهای جلف🤗و سبک و خواندن اشعار مبتذل و خندههای بلند دست برنمیداشتند و دائم هم مرا مسخره میکردند.😜
کنار قبور مطهر شهدای طلائیه که رسیدیم، یک نفر از بین جمعیت گفت:
پس کو این معجزه حاج آقا😭🎋😭🎋😭🎋🎋
به دنبال حرف او بقیه هم شروع کردند: حاج آقا باید برقصه...👏👏
برای آخرین بار دل سپردم.
یا اباالفضل گفتم و از یکی از بچهها خواستم یک لیوان آب بدهد.
آب را روی قبور مطهر پاشیدم و...😭🎋😭🎋
تمام فضای طلائیه پر از شمیم مطهر و معطر بهشت شد…😭😭😭😭😭😭
عطری که هیچ جای دنیا مثل آن پیدا نمیشود!
همه اون دخترای بیحجاب و قرتی، مست شده بودند از شمیم عطری که طلائیه را پر کرده بود😳.
طلائیه آن روز بوی بهشت میداد...
همهشان روی خاک افتادند و غرق اشک شدند😭😭!
سر روی قبرها گذاشته بودند و مثل مادرهای فرزند از دست داده ضجه میزدند … 😭😭
شهدا خودی نشان داده بودند و دست همهشان را گرفته بودند. چشمهاشان رنگ خون گرفته بود و صدای محزونشان به سختی شنیده میشد.🎋
هرچه کردم نتوانستم آنها را از روی قبرها بلند کنم.
قصد کرده بودند آنجا بمانند. 🥀🥀🥀
بالاخره با کلی اصرار و التماس آنها را از بهشتیترین خاک دنیا بلند کردم...
به اتوبوس🚌🚌 که رسیدیم، خواستم بگویم: من به قولم عمل کردم، حالا نوبت شماست، که دیدم روسریها کاملا سر را پوشاندهاند و چفیهها روی گردنشان خودنمایی میکند.
هنوز بیقرار بودند…
چند دقیقهای گذشت…
همه دور هم جمع شده بودند و مشورت میکردند...
پرسیدم: به کجا رسیدید؟ 🤔🤔
چیزی نگفتند.
سال بعد که برای رفتن به اردو با من تماس گرفتند، فهمیدم دانشگاه را رها کردهاند و به جامعةالزهرای قم رفتهاند …
آری آنان سر قولشان به شهدا مانده بودند..👏👏👏
اگر دلت لرزید یه صلوات برا سلامتی آقا امام زمان بفرست😭
#پیشنهاد_خواندن
❥•|𔓘حࢪیـم؏شقتـاشہادتـ
➺@herimashgh
حࢪیم؏شـ♥️ـقتاشھادٺ
اگهتوبهمننزدیکنبودی اگههمیشهکنارمننبودی:)) اگهتوبیکسیهاوتنهاییامنداشتمت کیمیشدپناهبی
میخوانمت.."(:🤲🏻
بهشایمانبیاروتکیهکن..!
گرهافتادهتوزندگیت..؟!
بِهَمنریز،لبخندبزن..!
بگومیدونمبلدیودرستشمیکنی..!
نگواگهنمیکنی،میخوایعکسالعمل
منوببینی
رفیق،قاطینکن..خدابَلَده.."🙂♥️
❥•|𔓘حࢪیـم؏شقتـاشہادتـ
➺@herimashgh
حࢪیم؏شـ♥️ـقتاشھادٺ
میخوانمت.."(:🤲🏻 بهشایمانبیاروتکیهکن..! گرهافتادهتوزندگیت..؟! بِهَمنریز،لبخندبزن..! بگومیدون
دعاسرنوشتآدماروتغییرمیده
براهمدیگهدعاکنیم..!🙃🍃
وماپناهندهایمازهجومِغم
بهآغوشسبزِخدا . . .🌱"
#شبتوندرآغوشخدا😍
یاعلی🤚🏻
حࢪیم؏شـ♥️ـقتاشھادٺ
قلبزمینگرفتہ زمانراقرارنیست . . اۍبغضماندهدردلِهفتآسمان بیا . .💔(: #سلام_آقای_مهر
دورےازحسـرتدیدارتـودارمکهطبیـب..
عـاجزآمدکهمـراچـارهدرمانتـونیست..💔
#سلام_آقای_مهربانم🙂✋
تورامنچشمدرراهم <همههنگام>🌱
#ایها_العزیز
❥•|𔓘حࢪیـم؏شقتـاشہادتـ
➺@herimashgh