•°|🤍⭐|°•
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
دلم برای تو تنگ است ای سرا پا خوب
دلم برای تو تنگ است مثل تنگ غروب
چه لحظههای غریبی که بی تو میگذرند
چه روزگار عجیبیست بیتو ایمحبوب
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
•°🌱
#سلام_اربابم♥️✋
صبح ها رابه سلامی به توپیوندزنم
ای سرآغازترین روز خدا صبح بخیر
به امیدی که جوابی زشمامی آید
گفتم ازدورسلامی به شماصبح بخیر
#صباحڪم_حسینے ✨
حࢪیم؏شـ♥️ـقتاشھادٺ
•°|🤍⭐|°• ❣ #سلام_امام_زمانم ❣ دلم برای تو تنگ است ای سرا پا خوب دلم برای تو تنگ است مثل تنگ غروب چ
•°🌱
تو...
آفتابترین
آفتابِزمیـنوزمانـۍ!
بهتوڪهفڪرمیکنم،آنقدرگرممیشوم،
ڪهکوهغصههایم
آبمیشود!
صبـحۍڪهباتوشروعشود
خورشیدنمیخواهد..!
#الݪهمعجݪلولیڪالفرج..♥️
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین
[🌻🌙]
#استوری♥️📲
وبدانیدانتهایتمامنشدنها
خدایستکهمسیرِرسیدنرا
خوبمیداند..🙂🌨
❥•|𔓘حࢪیـم؏شقتـاشہادتـ
➺@herimashgh
•🌼🍂﷽ـ
💌نامهمومنون/بند۱۱۸✨
وَقُلْ رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَأَنْتَ خَيْرُ الرَّاحِمِينَ♥️
ازخالق آسمانے به بنده زمینے😍🌱
اومدم یه خبر خوب بهت بدم وسط این همه
شلوغی دنیا اومدم بهت بگم فقط منم که
عاشقت میمونم و هر لحظه مهر به قلبت تزریق میکنم
بگم تنها راه آروم گرفتن توی این زندگی،اینکه
با خبر باشی خالقت عاشقته.
من عاشقتم حتی وقتی یه لحظه ام به فکرم نیستی،حتی وقتی کُلی ازدستم دلخوری و همه
چی رو سر من خالی میکنی...
آره جان دلم،اومدم بهت بگم تنها کسی ک برات میمونه منم...
همیشه منتظر لحظه وصآلم
برگرد پیشم که همیشه عاشقت میمونم
دوستدارهمیشگی تو #خدآ ♥️
-📬فرستنده:خدا
-📖گیرنده:انسان
•| #از_آسمان🌍
•| #آیهگرافی
#امام_زمان
••♡↯
[🌿]❥︎ @herimashgh
حࢪیم؏شـ♥️ـقتاشھادٺ
✨🌸💕
•٠
ماراکه"یامُجیر"و"اَجِرنا"عوضنکرد
دلتنگِگریههایمُحـــــــرمشدهدلم...
#السلامعلیکیااباعبدلله💔
❥•|𔓘حࢪیـم؏شقتـاشہادتـ
➺@herimashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۷۲شب مانده محرم بشود😔🖤
چقدربراشامادهایرفیق؟
#محرم #امام_حسین #کربلا
❥•|𔓘حࢪیـم؏شقتـاشہادتـ
➺@herimashgh
برای نمازت #غیرت داشته باش
گاهے وقتها ما گیر در خودمان است.
ےڪ ڪسے آمد گفت: آقاے قرائتے من به راننده گفتم نگه دار #نماز بخوانم. نگه نداشت نماز من قضا شد گناه ڪردم؟
گفتم: بله
گفت: من ڪه گفتم نگه دار.
گفتم: چطور گفتی
گفت: رفتم گفتم آقاے راننده یک جایے نگه دارید نماز بخوانم.
گفت: بنشین صدایت میزنم. ما نشستیم صدا نزد.
گفتم: اگر #چمدانت میافتاد چه میڪردید
میگفتے: آقاے راننده لطفاً نگه دارید چمدان من افتاد. نگه دار نگه دار چه... چمدانم افتاد.
گفتم: آن غیرتے ڪه براے چمدانت دارے براے نماز نداری.
گیر در خودت است. شما براے چمدانت نعره ڪشیدے، براے نماز نعره نڪشیدی.
مقید نماز اول وقت باشیم
❥•|𔓘حࢪیـم؏شقتـاشہادتـ
➺@herimashgh
•[🖥🗄]•
+اَبَر کامپیوترِ خُدا🙂☝️🏽
نگو نمیبینه🔗
❥•|𔓘حࢪیـم؏شقتـاشہادتـ
➺@herimashgh
هیچوقت فکر نکن
کھ امامزمان'؏ج' کنارت نیست !
همھ حرفا و شکایتها رو بھ امامزمان بگو . .
و این رو بدون کھ تا حرکت نکنی ؛
برکتی نمیاد سمتت🌱!
+شهیدعلیاصغرشیردل✨
❥•|𔓘حࢪیـم؏شقتـاشہادتـ
➺@herimashgh
حࢪیم؏شـ♥️ـقتاشھادٺ
🌸🍃•••}}^^
ای که هرگز
در تو زاده نشدم
اما بارها به شوقت زنده
و باغمت جان دادم
❥•|𔓘حࢪیـم؏شقتـاشہادتـ
➺@herimashgh
حࢪیم؏شـ♥️ـقتاشھادٺ
میبینید دشمنان چقدر دارن تلاش میکنن که رای ندیم؟ یا اشتباه رای بدیم؟
میدونیچیھرفیق؟-
اگه رأی مـآ تَأثیر نداشت، این همه
شبڪههای معاندو"بیبیسیومنوتو"
تلاش نمیکردن برای رأی ندادنِ مـآ؛
پسقطعا رأی مـا تأثیر دارھ ڪه اونا اینجوری
خودشونو به آب وآتیش میزنن':/
#بہکوریچشمدشمنامونهمشدهرأیمیدیم✌️🏼'!
❥•|𔓘حࢪیـم؏شقتـاشہادتـ
➺@herimashgh
حࢪیم؏شـ♥️ـقتاشھادٺ
💚| #شهیدانہ •۰• ماهمیشھفکرمیکنیمشھدایہ کارخاصیکردنکہشھیدشدن! نهرفیق...🌻•۰ خیلیکارهارونکردنک
「❤🇮🇷•••」
.⭑
شھیدشدناتفاقےنیست
اینطورینیسکہبگییهگلولهخوردومرد !
شھید رضایتنامه دارھ ..
رضایتنامَشواولحسینوعلمدارش
امضامیڪننوبعدمُهریازهرامیخورھ :)💔
.⭑
❥•|𔓘حࢪیـم؏شقتـاشہادتـ
➺@herimashgh
حࢪیم؏شـ♥️ـقتاشھادٺ
✨🌸💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️| #کربلا
دیوانہٖصفتبهعالمینبودموهستمٓ
منعاشقبینالحرمینبودموهستمٓ
❥•|𔓘حࢪیـم؏شقتـاشہادتـ
➺@herimashgh
حࢪیم؏شـ♥️ـقتاشھادٺ
❂◆◈○•-------------------- ﴾﷽﴿ ❂○° #پلاک_پنهان °○❂ 🔻 قسمت #نود_هشت فرحناز خانم
❂◆◈○•--------------------
﴾﷽﴿
❂○° #پلاک_پنهان °○❂
🔻 قسمت #نود_نه
سمانه آخرین شمع را در کیک گذاشت و کمی خودش را عقب کشید و با خوشحالی روبه سمیه خانم گفت:
ــ خوب شد خاله؟
ــ آره عزیزم عالی شد
صغری به آشپزخانه آمد و خودش را روی صندلی انداخت و با خستگی گفت:
ــ سمانه یه لیوان آب برام بیار دارم میمرم
سمانه لیوان آب را جلویش گذاشت و گفت:
ــ چندتا بادکنک چسبوندی ،چته پس؟
ــ به این همه تزئین تو میگی چندتا بادکنک؟؟ اصلاخودت چرا انجام ندادی؟؟تولد شوهرته مثل اینکه
سمیه خانم چشم غره از به او رفت و گفت:
ــ ببند این دهنتو یکم،شوهرش بردار تو هستش اگه اشتباه نکنم
صغری از جایش بلند شد و عصبانیت ساختگی گفت:
ــ اه شما هم فقط طرف عروستو بگیر،منم میرم یه مادر شوهر پیدا میکنم گل گلاب
سمانه و سمیه خانم به غرای صغری میخندیدند و او همچنان حرص میخورد.
ساعت از ۱۰ شب گذشته بود اما کمیل به خانه نیامده بود،سمانه از صبح به خانه شان آمده بود ،و همراه سمانه و صغری برای امشب که شب تولد کمیل بود جشنی تدارک دیدند،سمیه خانم کمی نگران شده بود ،کنار پنجره نشسته بود و نگاهش به در بود،و هر از گاهی به سمانه می گفت:
ــ کمیل از صبح رفت تا الان نیومده؟کجاست
و سمانه جز دلداری دادن حرف دیگری نداشت،صغری چندباری به باشگاه زنگ زد اما گفتن کمیل باشگاه نیست.
اینبار هر سه نفر نگران منتظر کمیل شده اند،سمانه دوباره شماره کمیل را گرفت اما در دسترس نبود،از اینکه در ماموریت باشد واتفاقی برایش رخ داده لرزی بر تنش می نشیند.
با صدای صغری به خودش آمد:
ــ سمانه بیا به دایی زنگ بزنیم ،کمیل تا الان اینقدر دیرنکرده
ــ برای چی آخه؟مگه کمیل بچه است الان میاد
نگاهی به سمیه خانم انداخت که مشغول ذکر گفتن بود به طرفش رفت و دستانش را در دست گرفت و آرام فشرد:
ــ دلم شور میزنه مادر
ــ خاله نگران نباش عزیزم ،باور کن حتما با دوستاشه یا کاری داره
تا سمیه خانم می خواست حرفی بزند،صدای گوشی سمانه نگاه هر سه را به طرف گوشی کشاند،سمیه خانم با خوشحالی گفت:
ــ حتما کمیله
سمانه سریع خودش را به گوشی رساند ،با دیدن اسم روی گوشی ناراحت گفت:
ــ دایی محمده
صفحه را لمس کرد و گفت:
ــ سلام دایی
ــ سلام سمانه،کجایی؟
ــ خونه خاله سمیه
ــ یه آدرسی برات میفرستم سریع خودتو برسون
↩️ #ادامہ_دارد...
○⭕️
✍🏻 #نویسنده: فاطمه امیری