eitaa logo
حࢪ‌یم‌؏شـ♥️ـق‌تا‌شھادٺ
766 دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
4.4هزار ویدیو
35 فایل
به‌نامِ‌خداوندِچشم‌انتظارانِ‌بی‌قرار..!!💔 سفر عشق از آن روز شروع شد ڪہ خدا ✨ مهــر یڪ بے ڪفن انداخت میــانِ دل ما .💔 #اندکی‌ا‌زمـا↯ @shorotharim #مدیر↯ @Babasadgh وقف‌بانوی‌بی‌نشآن🌱 وقف‌آقاامام‌زمان🌿
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|🌻| بسمـ اللھ الرحمنـ الرحیمـ |🌻|
🌿| السلام‌علیڪ‌یا‌رسول‌الله 🌿| السلام‌علیڪ‌یا‌امیـر‌المؤمنین 🌿| السلام‌علیڪ‌یا‌فاطمه‌الزهـرا 🌿| السلام‌علیڪ‌یاحسـن‌ِبن‌علے 🌿| السلام‌علیڪ‌یاحسـین‌ِبن‌علے 🌿| السلام‌علیڪ‌یا‌علےبن‌الحسین 🌿| السلام‌علیڪ‌یا‌محمدبن‌علے 🌿| السلام‌علیڪ‌یا‌جعـفربن‌‌محمـد 🌿| السلام‌علیڪ‌یا‌موسےبن‌جعـفر 🌿| السلام‌علیڪ‌یا‌علےبن‌موسی‌الرضاالمرتضے 🌿| السلام‌علیڪ‌یا‌محمد‌بن‌علےِ‌الجـواد 🌿| السلام‌علیڪ‌یا‌علے‌بن‌محمـدالهادی 🌿| السلام‌علیڪ‌یا‌حسن‌بن‌علیِ‌العسـڪری 🌿| السلام‌علیڪ‌یابقیه‌الله،یاصـاحب‌الزمان 🌿| السلام‌علیڪ‌یا‌زینب‌ڪبری 🌿| السلام‌علیڪ‌یا‌ابوالفضل‌العبـاس 🌿| السلام‌علیڪ‌یا‌فاطمه‌المعصومه ''السلام‌علیڪم‌و‌رحمه‌اللهِ‌و‌برڪاته''
دعـاے روز نوزدهمـ ماهـ مبارڪـ رمضـانـ🍀🌸 ••♡↯ [🌿]❥︎ @herimashgh
دعـاے روز یکشنبه🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•{♥️✨}• ❤ 🔸حال من بے طُ خراب اسٺ ڪجایے آقا 🔹نقش من بے طُ سراب اسٺ ڪجایے آقا 🔸عمر بیہوده من بے طُ چہ ارزد،طُ بگو 🔹️زندگے بے طُ سراب اسٺ ڪجایے آقا؟ ••♡↯ [🌿]❥︎ @herimashgh
🍃❤🍃 🌹 رمضان آمد و من از فيض زيارت جا ماندم از همين جا ياحسين بن على(ع) عرض سلامی دارم ✋ .. 💔 دلم برا حرمت پر میزنه 🌹 اَللّهُمَ اَرزُقنـٰا 🌹 فِي اَلْدُنْیٰا زیٰارَۃ اَلْحُسَیْن 🌹وَ فِي اَلْاٰخِرَۃ شِفٰاعَة اَلْحُسَیْن ••♡↯ [🌿]❥︎ @herimashgh
🥀🖤🥀🖤🥀🖤🥀🖤 🥀فرا رسیدن ایام سوگواری مولی‌الموحدین، حضرت علی علیه‌السلام بر شیعیانش تسلیت باد🥀 ⚫️ سفارش‌های روان‌شناختی و پدرانه امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) 🏴 تا زمان باقی است، اقدام کنید. ▪️همیشه زمان در اختیار ما نیست و از فرصت‌ها باید بهره‌مند شد. توجه داشته باشیم که برخی زمان‌ها برگشت ناپذیرند. در شب‌های ویژه قدر، می‌توان سرنوشتی دیگر رقم زد. 🖤هشدارهای مولا امیرالمؤمنین علیه‌السلام را جدی بگیریم: «اكنون كه در فراخناى زندگى هستيد و نامه‌هاى عمل‌تان گشوده و بساط توبه گسترده است و فرارىِ از طاعت خدا به سوى خدا فرا خوانده مى‌شود و بدكار جاى اميدوارى دارد، عمل كنيد؛ پيش از آنكه چراغ عمل خاموش شود و فرصت از كف برود».(نهج‌البلاغه: خطبه ۲۳۷)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تندخوانی جز نوزدهم - استاد معتز آقائی.mp3
4.02M
💠 تلاوت تحدیر (تندخوانی) 💠 ⚜ ⚜ 📥توسط استاد معتز آقایی ⏲ «در ۳۰ دقیقه یک جزء تلاوت کنید» 📩 به دوستان خود هدیه دهید. ••♡↯ [🌿]❥︎ @herimashgh
بر روح تمام شیعیان تیغ زدند بر مردترین مرد جهان تیغ زدند خورشیدبه سینه، ماه برسر می زد انگاربه فرق آسمان تیغ زدند 🏴 ایام ضربت خوردن امیرالمومنین علی علیه السلام تسلیت باد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|🌺•🌿| 🌙| 🌱| پیامبراکرم‌(ص) «هرڪس‌شب‌قدر‌را‌با‌ایمان‌و‌محاسبه‌بیدار‌ماند تمام‌گناهان‌گذشته‌وآینده‌اش‌بخشیده‌میشود» ••♡↯ [🌿]❥︎🌸 @herimashgh
✾͜͡♥️• هرکارےخواستےبکنے باخودت‌بگو من‌مال‌امام‌زمان(عج)هستم آیااین‌کار این‌فکرورفتار شایسته‌است ازیارامام‌زمان(عج)سربزند... 🍃(: ••♡↯ [🌿]❥︎🌸 @herimashgh
🕋📿 ❤️ هنگام نماز اول وقت حاضر شو شاید آخرین دیدارت در زمین با خدا باشد .... به یاد نماز شهدا ... التماس دعا در لحظات ملڪوتی اذان و راز و نیاز ... ═══‌‌‌‌༻‌❄️☃❄️༺‌‌‌═══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.{🍁🖤}. 💔 ■خداوندا چہ دنیاے 🍂چہ چہ آقاے ■مگر مِحراب اسٺ ڪوفہ؟ 🍂ڪہ افتاده زمین 🥀🏴 🥀 ••♡↯ [🌿]❥︎ @herimashgh
حࢪ‌یم‌؏شـ♥️ـق‌تا‌شھادٺ
🌿 ‌‌گاهےمرانگاهےکنےوردشوۍبس‌است ... آنان‌ڪہ‌بی‌ڪسندبہ‌يڪ‌درزدن‌خوشند(:💔 ••♡↯ [🌿]❥︎ @herimashgh
حࢪ‌یم‌؏شـ♥️ـق‌تا‌شھادٺ
[❤️🚒•• 🥀] #شهید 🌱] #روزه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اگریک‌روزفکرِشهادت‌ازذهنت‌دورشد وآن
<<🌻💛>> بزࢪگۍمیگفٺ⇩ تڪیہ‌ڪن‌بہ‌شھدٰا شھدٰاتڪیہ‌گاهشٰان‌خداست اصڵا‌ڪناࢪگل‌بشینۍبو؎گڵ‌میگیࢪ؎ پس‌گلسٺاݩ‌ڪن‌زندگۍات‌ࢪابایادشھٰدا _باشھٰداءتابہ‌قیامت.. ••♡↯ [🌿]❥︎ @herimashgh
Majid Banifateme - Heydar Heydar (128) (1).mp3
5.79M
💠 حیدر حیدر ... میری مسجد امشب بابا حیدر بےقراره زینب بابا حیدر😭💔 :)) ••♡↯ [🌿]❥︎ @herimashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺5 صلوات🌺برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان(عج) بفرستین تا انشاالله رمان بارگذاری بشه.🌸
حࢪ‌یم‌؏شـ♥️ـق‌تا‌شھادٺ
📚 رمان زیبای #هرچی_تو_بخوای 🌈 ✨ قسمت👈صد و سی و سوم ✨ داشتم به وحید نگاه میکردم... دلم خیلی براش ت
📚 رمان زیبای 🌈 ✨ قسمت👈صد و سی و چهارم ✨ طفلکی آقای رسولی،کلا از اینکه اومده بود جلو پشیمان شده بود... به خانمش نگاه کردم خیلی ناراحت😞😨 و نگران به شوهرش نگاه میکرد.رفتم جلو و به وحید گفتم: _آقاسید،کوتاه بیاین.😊 با اشاره همسرآقای رسولی رو نشان دادم. آقای رسولی سر به زیر به من سلام کرد. جوابشو دادم.وحید رفت جلو و بغلش کرد.🤗آقای رسولی از تعجب داشت شاخ درمیاورد.😳 وحید گفت: _رضاجان،وقتی منو جایی جز کار میبینی نه احترام نظامی بذار نه قربان و جناب سرهنگ بگو. بعد بالبخند نگاهش کرد و گفت: _بیچاره اون متهم هایی که تو دستگیرشون میکنی.همیشه اینجوری غافلیگرشون میکنی؟ سرم خیلی درد گرفت.😁 آقای رسولی هم آروم خندید.😅وحید بهش گفت: _فقط با خانومت هستی یا خانواده هاتون هم هستن؟ آقای رسولی گفت: _فقط خانومم هست.☺️ وحید به من گفت: _تا من و رضا وسایل رو پیاده میکنیم شما برو خانم آقا رضا رو بیار.😊 گفتم: _چشم.😊 آقای رسولی گفت: _ما مزاحمتون نمیشیم.فقط میخواستم بهتون کمک کنم.😊 وحید لبخند زد و گفت: _خب منم میگم کمک کن دیگه.😇 بعد زیرانداز رو داد دست آقای رسولی. رفتم سمت خانم رسولی و بامهربانی بهش سلام کردم.😊لبخند زد و اومد نزدیکتر.بعد احوالپرسی رفتیم نزدیک ماشین.آقای رسولی داشت به وحید میگفت ما مزاحم نمیشیم و از اینجور حرفها. وحید هم باخنده بهش گفت: _مگه نیومدی کمک؟ خب بیا کمک کن دیگه.کمک کن آتش درست کنیم.کمک کن کباب درست کنیم،بعدشم کمک کن بخوریمش.😁 آقای رسولی شرمنده میخندید.خانمش هم خجالت میکشید.😅☺️بیست و دو سالش بود.دختر محجوب و مهربانی بود. وحید خیلی بامهربانی با آقای رسولی و خانمش رفتار میکرد.😊 موقع خداحافظی وحید،آقای رسولی رو بغل کرد و بهش گفت: _من روی تو حساب میکنم.🤗🤗 وقتی داشتیم برمیگشتیم خونه،وحید گفت: _همسر رضا رسولی چطور بود؟ -از چه نظر؟😕 -رضا رسولی میتونه بهتر از وحید موحد باشه اگه همسرش مثل زهرا روشن باشه.همسر رضا رسولی میتونه شبیه زهرا روشن باشه؟😊 -مگه زهرا روشن چقدر تو زندگی وحید موحد اثر داشته؟ شما قبل ازدواج با من هم خیلی موفق بودی.😇 وحید ماشین رو نگه داشت.صدای بچه ها در اومد.وحید آروم و جدی بهشون گفت: _ساکت باشین. بچه ها هم ساکت شدن .وحید به من نگاه کرد و خیلی جدی گفت: _اگه تو نبودی من الان اینجا نبودم.الان سرهنگ موحد نبودم.من الان هرچی دارم بخاطر و و تو دارم.. خیلی از همکارهام بودن که تخصص و دانش شون از من بود ولی وقتی ازدواج کردن عملا همه ی کارهاشون رو کنار گذاشتن چون همسرانشون نبودن.ولی تو نه تنها مانع من نشدی حتی خیلی وقتها تشویقم کردی... من هروقت که تو کارم به مشکلی برخورد میکردم با خودم میگفتم اگه الان زهرا اینجا بود چکار میکرد،منم همون کارو میکردم و موفق میشدم.زهرا،تو خیلی بیشتر از اون چیزی که خودت فکر میکنی تو کار من تأثیر داشتی.فقط حاجی میدونست مأموریت های قبل ازدواج و بعد ازدواجم چقدر باهم فرق داشت.😊👌 تمام مدتی که وحید حرف میزد،من با تعجب نگاهش میکردم.. 😳😟 ادامه دارد... ادامه دارد...