نفسم بند نفسهای کسی هست، که نیست...
بی گمان در دل من جای کسی هست، که نیست...
غرقِ رویایِ خودش! پشت همین پنجرهها...
شاعری محو تماشای کسی هست، که نیست...
در خیالم وسط شعر کسی هست که هست
شعر آبستن رویای کسی هست که نیست...
کوچه در کوچه به دستان تو عادت میکرد
شهری از خاطره! منهای کسی هست، که نیست...
مثل هر روز نشستم سرمیزی که فقط
خستگیهای منو!چای کسی هست، که نیست...
زیر باران دو نفر، کوچه... به هم خیره شدن...
مرگ این خاطره ها پای کسی هست، که نیست!
#احسان_کمال
📌 @Hese_8
به حلقههای ضریحت دلم گره خورده!
گره گشای من!
این بار این گره مگشای...
#امامرضاجان
#دلتنگتم_آقا
📌 @Hese_8
چندیست که خوابهای من افتاده به مشهد...
شب نیست! که خوابم نبرد سوی لقایش...!
#امامرضاجان
📌 @Hese_8
سوال میکند از خود هنوز آهویی...
که بینِ دام و نگاهت؛
کدام صیاد است؟
#سیدحمیدرضا_برقعی
📌 @Hese_8
علامه مجلسی در #بحار در احوال حضرت امام حسن (علیهالسلام) نقل می کند؛
روزی ایشان از راهی سواره میگذشتند، مردی شامی با آنجناب مصادف گردید، شروع به لعنت و ناسزا گفتن نسبت به حضرت نمود ایشان هیچ نگفتند تا اینکه مرد شامی هر چه خواست گفت.
آنگاه امام مجتبی(ع) پیش رفته با تبسم به او فرمود؛ گمان می کنم اشتباه کردهای!
اگر اجازه دهی تو را راضی میکنم...
چنانچه چیزی بخواهی به تو خواهم داد!
اگر راه را گم کردهای، من نشانت دهم!
اگر احتیاج به باربر داری من اسباب و بار تو را بوسیلهای به منزل میرسانم!
اگر گرسنه ای، تو را سیر کنم!
اگر احتیاج به لباس داری تو را میپوشانم!
اگر فقیری، بی نیازت کنم!
اگر فراری هستی، تو را پناه می دهم!
هر آنچه حاجتی داشته باشی برمی آورم!
چنانچه اسباب و همسفران خود را به خانه ما بیاوری برایت بهتر است، زیرا ما مهمانخانهای وسیع و وسائل پذیرائی از هر جهت در اختیار داریم.
مرد شامی از شنیدن این سخنان در گریه شده گفت؛ " اشهد أنکَ خلیفة الله فی ارضه" گواهی میدهم که تو خلیفه خدا در روی زمینی ، تو و پدرت ناپسندترین مردم در نزد من بودید، اینک محبوبترین خلق در نظرم شدید!
آنچه به همراه خویش در مسافرت آورده بود، به خانه آن حضرت منتقل کرد، میهمان ایشان شد تا موقعی که از آن جا خارج گردید و اعتقاد به ولایت حضرت پیدا کرد.
#آقاجانمامامحسنمجتبی(ع)
#دوشنبههایحسنی
📌 @Hese_8
دل را ز بیخودی سر از خود رمیدن است!
جان را هوای از قفس تن پریدن است...
از بیم مرگ نیست! که سر داده ام فغان...
بانگ جرس ، به شوق به منزل رسیدن است!
دستم نمی رسد که دل از سینه برکنم!
باری علاج شوق گریبان دریدن است...
شامم سیه تر است ز گیسوی سرکشت...
خورشید من برآی که وقت دمیدن است!
سوی تو ای خلاصه گلزار زندگی...
مرغ نِگه در آرزوی پر کشیدن است!
بگرفته آب و رنگ ز فیض حضور تو
هر گل در این چمن که سزاوار دیدن است...
با اهل درد شرح غم خود نمی کنم
#تقدیر_قصه_دل_من_ناشنیدن_است!
آن را که لب به جام هوس گشت آشنا
روزی « امین » سزا لب حسرت گزیدن است...
#حضرت_آقا
#مقاممعظمرهبری
📌 @Hese_8
شبیه هفت سالِ اولِ مصریم ، بعد از خواب
غمی در دل تلمبار است...
از گندم فراوان تر!
#حامد_عسكری
📌 @Hese_8
زیباتر از آنی که رهایت کنم٬ اما
دیر آمده ای، دورهی پرهیز رسیده...
#حسین_زحمتکش
#خدایا_شکرت
#دلم_باخودت
📌 @Hese_8
چه شد که در افق چشم خود شقایق داشت
مدینه ای که شب پیش، صبح صادق داشت
اگرچه شمس وجودش به سمت مغرب رفت
هزار قله ی پر نور در مشارق داشت
چه با شکوه، غم خود به دل نهان می کرد
چه شِکوه ها که از ان فرقه ی منافق داشت
به غیر داغ محرم، گلی زباغ نچید
چقدر روضه ی گودال در دقایق داشت
خلیل بود ولی آتشش سلام نشد
همان که در نفسش عطری از حدائق داشت
هزار طائفه آمد هزار مکتب رفت
و ماند شیعه که "قال الامام صادق" داشت
#جواد_محمد_زمانی
#شهادت_امام_صادق(علیهالسلام)
📌 @Hese_8
تو را به یُمن دیدنش چه وعدهها که داده ام!
ولی نیامد آخرش...
دلم مرا حلال کن!
#مجتبی_سپید
📌 @Hese_8
گفتی چه خبر؟
گفتم و هرگز نشنیدی!
جز دوریات ای عشق، به قرآن خبری نیست...
#امید_صباغ_نو
📌 @Hese_8
جسمی شکسته و...
روحی پر از خراش...
عاشق نمیشوم...
دلواپسم نباش!
#مرتضی_لطفی
📌 @Hese_8