eitaa logo
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
6.3هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
4.7هزار ویدیو
18 فایل
𖧧••♥️بسم‌اللّھ‌الرحمـٰنِ‌الـࢪحیم⋆. مطالب #همسرداری هرآنچه برای یک #زندگی_سالم نیاز است ✌ هَر چی عاشقانه ے قشنگه اینجا جَمعِه...😍🙃 🍃🌸🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 💚تبلیغات خصوصی شهید ابراهیم هادی💚
🛑درمان قطعی کبدچرب 💯💯 🥩کبد چرب اگر درمان نشود تبدیل به سرطان کبد و در نهایت مرگ میشود❌ ✨درمان قطعی و پاکسازی ۱۰۰٪ کبد چرب برای ✅گرید ۱ ✅گرید ۲ ✅گرید ۳ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 یک بار برای همیشه 💎 https://formafzar.com/form/42pnn ❌همین الان برای تست تخصصی کبدچرب و مشاوره و درمان، روی لینک زیر بزنید و فرم پر کنید https://formafzar.com/form/42pnn https://formafzar.com/form/42pnn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 💚تبلیغات خصوصی شهید ابراهیم هادی💚
هنوز جزوخوشخط های ایران نیستی؟😔 📌خط خوب حسرت شده واست؟!😞 📌با روزی۵ دقیقه خطت رو تغییر بده😍 . ضمنا در پیام سنجاق شده کانالم بهت یاد میدم مثل آب خوردن از داشتن خط خوب کسب درآمد کنی 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2781478912C50664d2132 بالای ۹ سال هستی کلیک کن😉☝️
هدایت شده از تبلیغات《شهید ابراهیم هادی 》♥️
بین فامیل جزو خانومای خوشخط نیستی؟!😞 📌اینجا مثل آب خوردن جزو خانومای خوشخط ایران بشو😍😍 👇 https://eitaa.com/joinchat/2781478912C50664d2132 خطت رو یک هفته ایی زیر و رو کن 😎👆 .
22.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیا یابن الحسن دورت بگردم ..❣ ߊ‌َܠܠّܣُــܩَّ ࡃَܥܼـِّـܠܙ ܠِࡐ‌َܠࡅِّ࡙ــܭَ ߊ‌ܠܦَ̇ــــܝ‌َܥܼܢ🌤 🤍
957_30253255183340.mp3
4.07M
「‌‌‌‌ ✨ إنَّـا لِـلَّـهِ وَ إِنَّـا إِلَـیْـهِ رَاجِـعُـونَ صبح  14  دی  کرمان تسلیت🖤
🍃 🏴در روز مادر و سالگرد سردار زائران حاج قاسم پر کشیدند به آغوش مادر🥺 غم‌بسیارسنگینۍ‌هست‌ ونمیدونم‌چہ‌طور‌امروز‌کانال‌روشرو‌‌ع‌کنم😭 به‌تمام‌کرمانی‌ها‌وجهان‌اسلام‌این‌غم‌روتسلیت‌ میگم‌وازخداصبرۍ‌زینبۍ‌خواستارم🤲
پارت ۳۸۰ ......... خبر داشتم و توی مراسم سوم شرکت کرده بودم ولی از شکایت پدر شوهر کیانا برای دستیابی به اموال پسرش برای لج کردن و کوتاه اوردن کیانا برای رضایت دادن به بیرون اومدن اریا مجد رو خبر نداشتم . بعد از رفتن اقای فرهمند و اقای رادمنش .... خیلی فکر کردم ..... دلم برای کیانا یقینا می سوخت ولی نه از روی عشقی که قبلا بهش داشتم .... می دونستم مرگ ارین باعث میشه که کلا از زندگی بیافته و طول می کشه تا با خودش کنار بیاد ..... تصمیم گرفتم کمکش کنم ..... اونم توی روزهای سختی که داشت پشت سر می ذاشت ..... پرونده اش رو قبول کردم و یه سری اطلاعات سطحی از دوستم فرامرز صمدی در مورد اوضاع و شرایط گرفتم که اونم انگاری دلش برای کیانا سوخته بود که امار خانواده مجد رو بهم داد و گفت قراره به طور غیر قانونی اموال ارین رو به نام خودشون کنند ...... که نهایت بی انصافی در حق کیانا بود . امشب هم که وقتی رسیدم به خونه فرهمند ها .... صدای گریه کیانا تا سر خیابون می رسید .... دلم بدجوری براش سوخت .... کاش این اتفاق نمی افتاد .... از دیدن ناراحتیش قلبم به درد اومد .... روحم فشرده شد ولی خودمو اروم نشون دادم و جمع و جور کردم و حرفام رو باهاشون یکی کردم . حالا که توی راه برگشت بودم .... درد عصبی قلبی که مدتی بود همراهم شده بود شدت گرفته بود و کاریش نمی تونستم بکنم ..... ماشینم رو کنار جدول خیابون پارک کردم .... چندتا نفس عمیق کشیدم ... خودم میدونستم نباید خودمو قاطی این پرونده کنم ... چون چیزی برام جز شکنجه روحی خودم نداشت ولی فقط به خاطر مظلومیت کیانا و خواهش یک پدر این کارو کردم .... اصلا هم برام مساله مالیش مهم نبود . کمی که از تیر کشیدن قلبم کم شد .... دوباره به سمت خونه ام حرکت کردم .... فردا بعد از ظهر قرار گذاشته بودیم که بریم خونه کیانا تا مدارکش رو جمع اوری کنه تا ارائه بدیم به دادگاه .... مطمئن بودم از پس این پرونده بر میام . صبح که شد بیشتر کارای مربوط به پرونده های دیگه رو رسیدم تا اخر وقت سرم خلوت باشه .... ناهار جزیی رو توی دفترم خوردم و نمازم رو خوندم ...... از خدا خواستم به قلبم ارامش بده تا بتونم کارام رو پیش ببرم . راس ساعت سه از دفترم حرکت کردم به سمت جایی که ارین اونجا خاک شده بود .... چون قرارمون رو اونجا گذاشته بودیم ..... خانواده فرهمند و رادمنش هم حضور داشتند .... کیانا روی زمین نشسته بود و اشک می ریخت .... حالش از قبل هم بدتر شده بود ..... زمانی که دانشجوم بود رو به خاطر اوردم .... حالا دانشجوی سر زنده و شاداب من به این روز افتاده بود .... کاش می تونستم براش کاری انجام بدم تا از الام و درد های درونیش کاسته بشه ... ولی من از خودم قول گرفته بودم که هرگز به گذشته برنگردم . بالاخره بعد از ساعت ها گریه و درد و دل های ریز کیانا با خاک ارین .... از جاش بلندش کردند ..... اونقدری نحیف و لاغر و رنجور بود که حتی نمی تونست به درستی راه بره و نیازمند کمک بود ..... حالم هر لحظه در حال دگرگونی بود و قلبم نم نم در حال تیر کشیدن .... دست خودم نبود .... طاغت دیدن اون رو در این وضعیت نداشتم .... منم انسان بودم .... از دیدن این صحنه ها روحم به فنا می رفت . بعد از نیم دقیقه رانندگی پشت ماشین اقای فرهمند که جلوتر از همه می رفت ..... رسیدیم به خونه اون مرحوم .... کیانا از همون دم درب شروع کرد به جیغ کشیدن و گریه و زاری .... یکی از همسایه ها که موحد نام داشت با شنیدن صدای گریه و زاری کیانا از داخل ساختمون به جمع ما پیوست .... کیانا قفل درب خونه رو باز کرد که خانوم موحد به حرف اومد : چند روز پیش پدر اون خدا بیامرز و چند نفر اومدن اینجا .... کل خونه رو بهم ریختن ... هرچی گفتم نکنید .... خانوم فرهمند ناراحت میشه ... به گوششون نرفت . با عجله پریدم وسط حرفشون : چیزی هم با خودشون بردن ؟ .... پوشه ای ....‌ برگه ای .... وسیله ای . خانوم همسایه جواب داد : من خودم اینجا بودم .... کل خونه رو زیر و رو کردن ولی هیچ چیزی موقع رفتن دستشون نبود .... حتی پدر خدا بیامرز خیلی عصبی و بهم ریخته بهم توهین کرد که چرا اینجا وایستادم که بهم خیلی برخورد . کیانا با کمک خواهرش و دوستش مریم رفتن داخل .... کل خونه بهم ریخته بود و حتی زیر فرش رو هم بلند کرده بودند . اما کیانا در عالم خودش غرق بود ..... گل های داخل گلخونه خشک شده بودن و به خزان می زدن ..... روی وسایل خونه خاک نشسته بود .... ترجیح دادم حرفی نزنم تا خود کیانا دنبال مدارک بره و بیارتشون .... البته اگر اینجا بوده باشه .
مدتی توی خونه چرخید و گریه کرد که اقای فرهمند بهش اصرار کرد بره سراغ مدارک ..... وارد اتاقی شد که فکر کنم اتاق خوابشون بود ..... ترجیح دادم بیرون توی پذیرایی بمونم و داخل نرم .... کنار درب اتاق ایستادم ..... کیانا با کمک مریم رفت سمت کمدی که خیلی قشنگ با درب مخفی کنار میز اینه قدی اتاق قرار داشت ... کلیدش رو از پشت اینه برداشت و دربش رو باز کرد .... چندتا پوشه بزرگ از داخل بیرون اورد و گرفت سمت پدرش : نگاه کنید .... ببینید اینا هستن یا نه ؟ بعدش یه جعبه نسبتا بزرگ طلا رو در اورد و دربش رو باز کرد ..... انگاری یه سری خاطره ها به مغزش هجوم اورد که دوباره شروع کرد به گریه . از امروز فصل اول فقط ۱۰ هزار تومن😍 لینک قسمت اول https://eitaa.com/1472435/35030 به ازاده جون پیام بدید @AdminAzadeh ⁉️فصل دوم https://eitaa.com/joinchat/4206690776C521e60d745 عشق در همین نزدیکی / فصل اول 🌿 به قلم : (میم . ر) 🌿 ادامه دارد... دوست عزیز : نشر و کپی برداری به هر دلیلی پیگرد قانونی و الهی دارد . 🌿 🌼 🍃🌼 🌼🍃🌼🍃 🍃🌼🍃🌼🍃🌼 🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
↴⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣ ⁣ ‌شنونده خوبی باشید برای اینکه بتوانید ارتباط خوب و بدون شکستی را تجربه کنید، علاوه بر اینکه باید مهارت گفتگو یا مهارت‌های ارتباطی‌تان را تقویت کنید، بلکه باید شنونده خوبی هم باشید. فقط صحبت کردن مهم نیست، گوش دادن هم مهم است و یک مهارت است. اگر طرف مقابل‌تان احساس کند که حرف‌هایش برایتان اهمیت دارد و به خوبی به او گوش می‌دهید، می‌تواند با شما ارتباط بهتری را برقرار کند و عشقش نسبت به شما بیشتر خواهد شد ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
❤️🍃❤️ ✍برخی روانشناسان توصیه میکنند با مردی ازدواج کنید که دارد و یا با رابطه اش عالیست. چون او با دنیای بیشتر اشنا شده و احتمال اینکه از شما توقعات غیرمنطقی داشته باشد کمتر از بقیه ی مردان است❤️ ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
❤️🍃❤️ آقای عزیز ‼️هیچوقت به همسرتان برتریهای دیگر زنان را گوشزد نکنید به خصوص هنگام بحث و دعوا!! ❌ 👈زیرا کدورتها رفع میشوند اما حرفهای شما در ذهن همسرتان باقی خواهد ماند. ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi