حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
فصل دوم ...... پارت ۱۲۹ ....... یعنی به خاطر اون همه جرمی که انجام داده خود دادگاه هیچ زندانی براش
فصل دوم ......
پارت ۱۳۰ .......
امیر علی :
ساعت از چهار صبح رد شده بود که رسیدیم تهران ..... کیانا بیدار و بود واز شیشه ماشین به بیرون نگاه می کرد ..... دوس داشتم حرف بزنه ..... ولی چیزی نمی گفت تا بفهمم چی تو سرش میگذره ....... از خودش بگه و از سختی هایی که کشیده ..... از حرفایی که اریا بهش زده .... ولی سکوت بود سکوت .
۰
از آرین بگه که چقدر دوستش داشت و بعد اونقدر اذیتش کرد ...... از صحبت های خودش با آریا تو زندان بگه ......۰ گرچه تموم حرف های آریا رو شنیده بودم و بعد حاضر شدم کیانا رو در جریان بذارم که بره زندان به حرفاش گوش کنه .
۰
چون اگه یه درصد فکر اینکه بخواد از نظر روحی کیانا رو خورد کنه رو میدادم هرگز نمی ذاشتم این دیدار تازه بشه ..... از طرفی حرف های آریا رو شنیده بودم ...... زندگیش نابود شده بود ...... می گفت آه کیانا دامنم رو گرفت ...... همسرش ازش طلاق گرفته بود و جای مهریه و نفقه تمام داراییش رو بالا کشیده بود .
مادر و پدرش حسابی داغون شده بودن و خودش هم از اینکه تو زندان به جرم قتل برادر بود چندان حال خوشی نداشت ...... اگر کیانا هم راضی به رضایت دادن برا آریا می شد و اونو می بخشید ....... دادگاه از حقی که برا خودش قائل بود کوتاه نمی اومد و حداقل کم کمش آریا باید هفت سال دیگه تو زندان می موند .
واقعن تو بد شرایطی گیر کرده بودم .....۰. از طرفی پدر آرین تماس گرفته بود و دوس داشت من با کیانا و خانواده اش صحبت کنم و برا پسرشون آریا تقاضای بخشش کنم .
حاج آقا فرهمند مرد آب دیده روزگار بود ..... همین که قضیه رو به صورت خصوصی باهاش مطرح کردم گفته بود که راضی هستش ولی اینا دیگه بعد آزادی پسرشون نباید سمت کیانا بیان و زندگی دخترش رو بهم بریزن .
حالا من مونده بودم که چه جوری این قضیه رو با کیانا مطرح کنم ...... از طرفی از وقتی نشستیم تو ماشین تا بیایم تهران یک کلمه هم حرفی نزده و ساکت نشسته ...... دروغ نگفته باشم دلم براش سوخت ....... اون حقش خیلی بالاتر از این روزگار و این وضعیت بود .
با رسیدن به خونه و پارک کردن ماشین تو حیاط از ماشین پیاده شد و خسته نباشیدی گفت و به سمت ساختمون رفت ...... منم کش و قوسی پشت فرمون به خودم دادم و ترجیح دادم در مورد بخشش آریا یه وقت بهتری رو انتخاب کنم .
باید کمی استراحت می کردم ........ صبح زود قرار دادگاه داشتم و از طرفی بعد از ظهر با تعدادی از موکلام قرار کاری داشتم ........ به رختخواب که رسیدم حتی فرصت نکردم لباس مناسب و گرمی بپوشم چون اکثر اوقات سرمایی بودم و زود خوابم برد .
کیانا :
ساعت هفت شده و تموم کار ها رو با کمک مریم تموم کردیم و داریم صبحانه میخوریم ..... مریم با اشتها لقمه بزرگی از خامه و عسل برمیداره : به نظرت آقا امیر برا ناهار امروز میاد دفتر وکالت ؟ چون خیلی کتلت درست کردم .🌹با۶۰ تومن یه شبه همه ی قسمت های رمان رو تا اخر بخون 😍
به ازاده جون پیام بدید
@AdminAzadeh
لینک قسمت اول
https://eitaa.com/Hesszendegi/61558
❤️❤️❤️
❤️
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
فصل دوم ...... پارت ۱۳۰ ....... امیر علی : ساعت از چهار صبح رد شده بود که رسیدیم تهران ..... کیانا
فصل دوم ......
پارت ۱۳۱ ......
جرعه ای از چاییم رو قورت دادم : فکر کنم بیاد ...... چون قراره از چند نفر برا منشی دفتر مصاحبه بگیره .......تازه قرار داره با موکل هاش ..... بالاخره باید از این بی نظمی و بی هماهنگی کار ها خارج بشیم .
بعد از خوردن صبحانه مریم ظرف ها رو شست و آماده رفتن به دانشکده شدیم ..... چون می دونستیم کیایی امروز دادگاه داره ما رو نمی رسونه به تاکید خودش از اشتراک آپارتمان آژانس گرفتیم .
درس روانشناسی رو خیلی دوست داشتم و مریم همیشه سر این کلاس حسابی شیطنت می کرد و نیلوفر طبق عادت معمول سرش به لاک خودش بود و نت برداری می کرد .
میشه گفت نیلوفر یه جورایی شبیه خودم بود ...... هم رفتاری و هم اخلاقی ...... به خاطر همین به این چهره و هیکل ریزه میزه و رفتار فوق مهربونش بدجوری تو دلم جا باز کرده بود .
خانم پویان استاد روان شناسی در مورد فصل جدید درس می داد ولی من اصلا حواسم سر کلاس نبود ...... اگر کلاس کیایی بود سریع از کلاس پرتم می کرد بیرون یا اینکه حسابی ضایع میشدم بالاخره استاد روانشناسی چهره هم بود .
بعد از تموم شدن کلاس با تاکسی به سمت دفتر حرکت کردیم .... حتی توی راه فکر آریا و حرفاش داشت دیونه ام می کرد ...... من چطور می تونستم کسی رو که مسبب تموم بدبختی های من بود رو ببخشم ....... کسی رو که زندگی من رو بهم زد اونم سر یه عقده ...... عقده ای که از آرین و زندگیش به دل گرفته بود .
از فکر اینکه آرین نیست و از اینکه چقدر راحت به خاطر عقده های برادرش زندگیش رو از دست داده بود قطره اشکی از گوشه چششم چکید .
قطره اشک و بغضی که دیشب در راه برگشت به تهران وادارم کرد سکوت کنم و حرف نزنم ....... دیشب احساس می کردم کیایی میخواد در مورد موضوع مهمی باهام حرف بزنه ولی خیلی این پا و اون پا کرد ولی آخرش چیزی نگفت ..... فکر کنم اونم پی به حال درونم برده بود و میدونست ته دلم برا بخشیدن آریا آشوبه ...... من دلم آرامش میخواست ..... بعد اون همه سختی حالا آرامش سهم من از این زندگی بود .
حالا گلوله گلوله اشک از چشمم می ریخت .
مریم متوجه گریه ام شد و سرش رو به گوشم نزدیک کرد : تو رو خدا گریه نکن کیانا ......... ببین الان راننده فکر می کنه ما چیزیمون شده ....... می دونم دلت پره ولی گریه نکن برا سلامتی خودت خوب نیست .
مریم می دونست که من چی کشیدم و بعد آرین چقدر تنهایی زار زدم به خاطر همین هر وقت اشکم رو می دید سریع سعی می کرد کاری کنه که من دیگه گریه نکنم .
با دستمالی که از کیفم در آوردم اشکام رو پاک کردم و راننده جلوی دفتر وکالت نگه داشت ..... ماشین هیوندای کیایی جلو درب ورودی پارک بود معلوم بود که زودتر از ما اومده .
مریم نگاهی به صورتم انداخت : تو رو خدا نگاه ..... حیف نیست گریه میکنی صورت به این نازنینی رو خراب میکنی ...... بابا چقدرغصه میخوری .
رو بهش لبخند کم جونی زدم : مریم جون تو نمی دونی از دیروز ته دلم چه آشوبی هست ...... فکر و خیال یه ذره اروم و قرار برام نذاشته ...... حرفای آریا بدجوری روم اثر منفی گذاشته . 🌹با۶۰ تومن یه شبه همه ی قسمت های رمان رو تا اخر بخون 😍
به ازاده جون پیام بدید
@AdminAzadeh
لینک قسمت اول
https://eitaa.com/Hesszendegi/61558
❤️❤️❤️
❤️
#زیاد_با_همسرت_راحت_نباش❗️
🔻طرف صحبتم هم آقایون هستن هم خانم ها و البته بیشتر آقایون این مسائل رو رعایت نمیکنن😑
از امروز همه این کار ها ممنوع👇🏻
▪️آروغ زدن
▪️خالی کردن باد شکم
▪️غذا رو با صدای بلند خوردن
▪️دست تو بینی کردن
▪️لباس کهنه و رنگ و رو رفته
▪️فحش دادن و الفاظ رکیک
▪️موهای زائد بلند شدن
▪️دادن بوی عرق
👈🏻اینجوری مطمئن باشید کمکم شخصیت و جایگاهتون رو پیش همسر از دست میدید از ما گفتن بود!
✅احترام خودت رو نگهدار یک شریک با شخصیت و با ادب ومرتب و با کمالات باس☺️
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
⭕️"دشمن زندگی زناشویی از دیدگاه روانشناسان!"
👈 بیتوجهی
👈 مِـهر طلبی
👈 عزلت طلبی
👈 قـدرت طلبی
👈 فضای مجازی
👈 نگاه منفی به خانواده همسر
👈 عدم رسیدگی به وضع ظاهری
👈 سکوت و عدم گفتگو درباره مشکلات
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
#زیاد_با_همسرت_راحت_نباش❗️
🔻طرف صحبتم هم آقایون هستن هم خانم ها و البته بیشتر آقایون این مسائل رو رعایت نمیکنن😑
از امروز همه این کار ها ممنوع👇🏻
▪️آروغ زدن
▪️خالی کردن باد شکم
▪️غذا رو با صدای بلند خوردن
▪️دست تو بینی کردن
▪️لباس کهنه و رنگ و رو رفته
▪️فحش دادن و الفاظ رکیک
▪️موهای زائد بلند شدن
▪️دادن بوی عرق
👈🏻اینجوری مطمئن باشید کمکم شخصیت و جایگاهتون رو پیش همسر از دست میدید از ما گفتن بود!
✅احترام خودت رو نگهدار یک شریک با شخصیت و با ادب ومرتب و با کمالات باس☺️
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
⭕️"برخورد درست هنگام عصبانیت!"
🔹 این تکنیک به شما کمک میکند تا عیب جوییهای بیدلیل را دفع کنید. چون عیب جویی باعث میشود عصبانیت همسرتان اوج گرفته و اوضاع بدتر شود...
👈 به جای بحث کردن با همسرتان درباره موضوع پیش آمده سعی کنید او را از فضای عصبانیتش منحرف کرده و وارد جاده مه آلود کنید.
👈 به طور مثال وقتی او به خاطر خودپسندی شما عصبانی است به او بگویید: «موافقم بعضی وقتها درباره عواقب کارها فکر نمیکنم اما در این راه سعی خودم را بیشتر میکنم»
👈 یا اگر او به خاطر تأخیرتان عصبانی است به جای دلیل آوردن تنها به او بگویید: «میدانم تأخیر داشتهام سعی میکنم همین امروز این مسئله را طور دیگری جبران کنم.».
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
گاهی شنیدنِ یک "مراقبِ خودت باش" ، "رسیدی بهم زنگ بزن" و "هوا سرده،لباسِ گرم بپوش" بیشتر از شنیدنِ صدباره ی "دوسِت دارم" دلت را گرم می کند...
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊————➿🌱➿———-🕊
جایی خوندم نوشته بود:
«ترجیح میدهم به ذوقِ خویش دیوانه باشم تا به میلِ دیگران عاقل...»
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
🔴 #رایحه_رفتارها_و_حرفها
💠 حرفها و رفتارها #عطر و رایحه دارند و تا مدتها روی جان و تن مینشینند.
💠 زن و شوهرها مواظب باشید با کسانی معاشرت کنید که عطر رفتار و حرفهایشان، روحتان را بدبو نکند. کسانی که به همسر خود احترام نمیگذارند، همیشه #نق میزنند و یا #بدگویی همسر میکنند و سیستم آنها فاز #منفی دادن است از این قبیل هستند.
💠 در مواجهه با این افراد، فضا را با حرفهایی که #عطر دعوت به صبوری، خوشبینی، سازگاری و #مدارا دارد پر کنید.
💠 حتماً پس از جدا شدن از چنین انسانهایی، نقاط #مثبت همسر و زندگیتان را در ذهن خود پرورش دهید و روحیه #شکرگزاری را در خود تقویت کنید تا رایحه متعفّنِ حرفهایی که شنیدید شما را #آزار ندهد.
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
🔴 #گفتگوی_بدون_ویروس
💠 زن و شوهرهایی که در طول روز باهم گفتگو میکنند #رابطه گرمتر و صمیمانهتری دارند.
💠 ضمن اینکه شناختشان از #افکار و روحیات یکدیگر بیشتر شده و در مواجهه با مشکلات و سختیها، #اتّحاد بیشتری برای حلّ مشکل یکدیگر خواهند داشت.
💠 همسران باید تلاش کنند هر روز #بهانهای برای گفتگو پیدا کنند. بهانهای مثل کارهای روزمره خود، موضوعات دینی، امور اقتصادی منزل، تربیت فرزند، حلّ مشکل دیگران و دهها موضوع دیگر.
💠 حتما دقت کنید گفتگوی صمیمانه شما با ویروسهای خطرناکی چون #غیبت دیگران، تهمت، سوءظن و دیگر صفات زشت اخلاقی، آلوده نگردد چرا که #ضربات روحی سهمگینی بر شما وارد میکند.
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
🔴 #لقمهی_محبّت
💠 برخی کارها تنوع خوبی برای ایجاد علاقه و #محبت جدید در قلب همسر است.
💠 گاهی سر سفره #لقمه بگیرید و به همسرتان بگویید: این لقمهی #محبت و عشق است لقمهای مخصوص همسر #گلم.
💠 یا بگویید امروز دلم میخواد بهت #نزدیکتر باشم. پس بیا داخل یک بشقاب #غذا بخوریم.
💠 مهم این است که گاهی از تکراریهای زندگی خارج شوید تا #لذت جدید از همسرتان ببرید.
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi