eitaa logo
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
6.3هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
4.7هزار ویدیو
18 فایل
𖧧••♥️بسم‌اللّھ‌الرحمـٰنِ‌الـࢪحیم⋆. مطالب #همسرداری هرآنچه برای یک #زندگی_سالم نیاز است ✌ هَر چی عاشقانه ے قشنگه اینجا جَمعِه...😍🙃 🍃🌸🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️🍃 🔐حتماً برای اتاق خواب تان قفل و کلید داشته باشید و به افراد دیگر اجازه ندهید که بدون اجازه شما وارد آن شوند. ❤️‍🔥اتاق خواب تان را بسیار جذاب و زیبا تزئین نمائید و سعی کنید حتی المقدور و تا جایی که امکانات مالی شما اجازه می دهد هر از چند گاهی دکوراسیون و رنگ آن را تغییر دهید. ✔️تختخواب تان را طوری تزئین کنید که مرکز توجه قرار گیرد، رطوبت و دمای اتاق خواب بایستی مناسب باشد، تخت یا رختخواب شما بایستی همواره راحت و پاکیزه باشد. ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
♦️ویژگی زوج های موفق چیه ؟ 🔹ویژگیهای خوب همدیگه رو میبینن ، همیشه خصلت ها و ویژگیهای خوب همدیگه رو تحسین میکنن و قدردان هستن 🔹به همدیگه اجازه دادن تا خود واقعیشون باشن ، تو این روابط ، بجای تمایل به تغییر دادن همدیگه، احترام وجود داره و این دادن خودبخود باعث میشه هر کدوم تو بهترین حالتِ خودشون باشن 🔹اونام با همدیگه دعوا میکنن  ، حتی بهترین زوج ها هم باهم دعوا داشتن همدیگه رو عصبانی میکنن و حتی گاهی همدیگه رو نا امید میکنن اما در کنارش میدونن چطور ناراحتی ها رو مدیریت کنن و رابطه رو به سمت جلو پیش ببرن. 🔹باهم صحبت میکنن ، زوجهای موفق بطور منظم باهم صحبت میکنن و از برقراری ارتباط اجتناب نميكنن، حتی اگر موضوع صحبت سخت و ناراحت کننده باشه. ‌‌‌ ‌ ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
سرچشمه حيات آدمى "دل" است. هر آنچه را كه از دل بگذرانيم؛ دير يا زود همان در زندگيمان رخ خواهد داد پس، به دل بيآموزيم كه فقط نيكى ها را از خود بگذراند ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
❤️🍃❤️ 📌 گله ها و ناراحتيهاي خودتونو با متانت و نرمی با شوهرجان در ميون بذارين: ❗️در موقع ناراحتي گله هاتونو اظهار نكنين. 👌تحمل كنين تا وقتي شما و شوهرتون در آرامش روحي  وخيال هستين ⭕️ آن وقت شكايت خودتونو بگيد ‌‌‌ ‌ ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
♦️ویژگی زوج های موفق چیه ؟ 🔹ویژگیهای خوب همدیگه رو میبینن ، همیشه خصلت ها و ویژگیهای خوب همدیگه رو تحسین میکنن و قدردان هستن 🔹به همدیگه اجازه دادن تا خود واقعیشون باشن ، تو این روابط ، بجای تمایل به تغییر دادن همدیگه، احترام وجود داره و این دادن خودبخود باعث میشه هر کدوم تو بهترین حالتِ خودشون باشن 🔹اونام با همدیگه دعوا میکنن  ، حتی بهترین زوج ها هم باهم دعوا داشتن همدیگه رو عصبانی میکنن و حتی گاهی همدیگه رو نا امید میکنن اما در کنارش میدونن چطور ناراحتی ها رو مدیریت کنن و رابطه رو به سمت جلو پیش ببرن. 🔹باهم صحبت میکنن ، زوجهای موفق بطور منظم باهم صحبت میکنن و از برقراری ارتباط اجتناب نميكنن، حتی اگر موضوع صحبت سخت و ناراحت کننده باشه. ‌‌‌ ‌ ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
📌این نشانه‌ها یعنی زندگی‌ زناشویی‌تان در خطر است. ▪️وقتی که احساس محدودیت میکنید. ▪️وقتی که برای روابط زناشویی اشتیاق ندارید. ▪️وقتی که دیگر نمیتوانید همدیگر را خوشحال کنید ▪️وقتی شما تهدید می‌شوید، آن هم بدون کلام! ▪️وقتی فرزند وسیله‌ای برای گروکشی می‌شود ▪️وقتی روابط شما را با خانواده و دوستانتان قطع می‌کند ▪️وقتی که فقط تحمل میکنید. 👈 اگر احساس می کنید در این شرایط قرار دارید با مشاوره برای نجات زندگی مشترک خود سریعا اقدام کنید. ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
خزان است و هوایی بس دل انگیز بزن صبحانه ای با چای لبریز به عمر ما رسیده روز دیگر رها کن بسترو از خواب برخیز صبح تون بخیر☺️❤️
8.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رسیدیم به پاییز الهی تو این پاییز دلت نگیره سلام سلام سلام صبح پاییزیتون بخیر🍂🍂
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
فصل دوم ...... پارت ۳۳۲ ...... وقتی که به اسمان مشهد رسیدیم صدای کاپیتان پرواز در گوش مسافرین نشست
فصل دوم ..... پارت ۳۳۳ ....... پیام بعدی از نیلوفر بود : چرا رفتی کیانا جون ؟ .... امیر خیلی ناراحت شد وقتی فهمید رفتی ..... ولی خب اشکالی نداره واسه جفتمون دعا کن .... حرم میری یاد منم باش عزیزم .... بابت کادوی قشنگت هم ممنون . اخرین پیام از یه نفری بود که دوست داشتم گوشی رو بکوبم تو دیوار ..... این شماره منو از کجا پیدا کرده بود .... پیام از اریا بود : میدونم تعهد دادم سمت و تو خانواده ات نیام ..... ولی نمی تونم ..... میدونم بخشیده نشدم ..... یعنی نبخشیدی و رضایت دادی ..... حالام اینقدر میام و میرم تا ببخشی ..... اینو مامانم ازم خواسته .... اگر دیدی خیلی مزاحمم دوباره بندازم همون کنج زندون .... چیزی واسه از دست دادن ندارم زن داداش . کلافه فقل گوشی رو زدم تا صفحه سیاه بشه ..... دوست نداشتم دیگه بخونم ..... بعد از چند دقیقه شامم رو اوردن .... گوشی رو داخل کیفم گذاشتم ..... چشمم خورد به دفتر ارین ..... بد فکری نبود که همین جا بشینم و بخونم .... با عجله گارسونی که شامم رو اورده بود صدا زدم که اومد سمتم : بفرمایید .... کم و کسری هست ؟ نه ..... خیلی هم عالی ..... فقط اینجا تا چه ساعتی بازه ؟ چون اینجا زیر نظر هتل اداره میشه همه ساعت بازه . مرسی . با رفتن گارسون مشغول خوردن غذام شدم .... بعد از غذا یه قهوه سفارش دادم و دفتر ارین رو باز کردم ..... تا اونجایی خونده بودم که قرار خواستگاری گذاشته شده بود : شب ها که بر می گردم خونه کارم شده بشینم یه ریز فکر کنم به دختری که چند وقتی نیست که می شناسمش ولی عجیب به دلم نشسته .... حرکات و رفتارش .... حرف زدنش .... وقتی میرم تو اتاقش واسه حرف زدن دوست ندارم نگاهم رو بندازم پایین .... دوست دارم زل بزنم تو چشم هاش ولی محرم نبودنمون باعث میشه کوتاه بیام ...... همه اینا واسم قشنگه ... اخر هفته قراره رسمی بریم خواستگاری . امان از این عشق و عاشقی ..... بالاخره بعد از کلی بالا و پایین شدن و صحبت کردن جواب بله رو از خانوم خانوما گرفتم .... حالا دیگه واسه خودمه ..... همه اون حرکات و رفتار و حرفاش واسه خودمه ..... دوست ندارم هیچ کس بره سمتش .... عاشقشم .... میدونم اونم یکمی منو میخواد ولی زود عاشقم میشه ..... هنوز اون روی مهربون ارین رو ندیده . به اینجا که رسید : یه فنجون قهوه دیگه سفارش دادم ..... ورق به ورق این دفتر خاطرات با تاریخ هایی که ارین اومده بود منزل اقاجونم واسه خواستگاری هم خونی داشت . مقداری از قهوه ام رو خوردم ..... صفحات رو ورق میزدم و می خوندم ..... اونقدر خط ارین زیبا بود که توی خوندن هیچ مشکلی نداشتم .با۶۰ تومن یه شبه همه ی قسمت های رمان رو تا اخر بخون 😍 به ازاده جون پیام بدید @AdminAzadeh لینک قسمت اول https://eitaa.com/Hesszendegi/61558 ❤️❤️❤️ ❤️
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
فصل دوم ..... پارت ۳۳۳ ....... پیام بعدی از نیلوفر بود : چرا رفتی کیانا جون ؟ .... امیر خیلی ناراحت
فصل دوم ..... پارت ۳۳۴....... بعضی از جاها اونقدر برام جالب بود که دوست داشتم زمان بایسته از حرکت .... اون زمان دوباره تکرار بشه ..... چیدن وسایل جهازم داخل خونه ای که خریده بود ..... کادو های وقت و بی وقتش .... مهربونی هاش چه تو جمع چه بین خودمون ...... سفر هایی که باهاش رفته بودم .....‌ کارایی که باهم انجام داده بودیم .... دلم واسه تک تک اون لحظات که ارین داخل این دفتر ثبت کرده بود تنگ شد . بدترین قسمت ها مال زمانی بود که میونه ی من و ارین مدتی خراب بود ...... خط به خط و تک تک کلماتی که روی این کاغذ نوشته بود حاکی از عذاب وجدانش بود ...... از ناراحتی عمیقی که درست شده بود .... درست مثل این صفحه که این طور نوشته بود : خیلی خسته ام .... عشقم حتی نگاهم نمیکنه ... دیگه ارزش نگاه کردنم ندارم ...... ازم سیر شده .... اونقدر مشتاق چشمای خوش رنگش هستم که حد نداره ..... ولی ازم دریغ میکنه .....پشیمونم ولی چه فایده ..... حق داره اگر بخواد ازم جدا بشه ..... در حقش جفا کردم ..... نباید دق و دلی و خستگی کارم رو سر کیانا خراب می کردم ..... باید این قرارداد لعنتی رو فسخ می کردم تا بلکه شاید اریا هم به خودش بیاد و منم خر نشم که دست روی زنم .... عشقم .... همه وجودم بلند کنم ..... اون شب من کیانا رو نزدم ..... بلکه خودم رو زدم ..... تموم تنم از کبودی های بدنش درد می کنه .... دلم می خواد سرم رو بکوبم به دیوار زمانی که از کنارش رد میشم ازم می ترسه .... چه کردم با دل نازک همسرم ..... فقط میدونم به این زودی ها خوب شدنی نیست . درب دفتر رو محکم بستم .... دیگه طاغت نداشتم بخونم ..... ارین عذاب وجدان بدی گرفته بود ..... حالش گرفته بود اون زمان ..... الان نیست ..... چقدر حیف که نیست بهش بگم تموم اون بدی ها رو با یه خوبی در حقم جبران کردی اونم اینکه بعد از اون ماجرا یه کاری کردی کانون دو نفرمون دوباره گرم تر از قبل بشه و عشق رو دوباره حس کنم . اشک هام رو پاک کردم ..... دوباره دفتر رو باز کردم ...... دلم می خواست تا انتها بخونم ..... چند صفحه اخر مربوط میشد به زمانی که بیمارستان بستری بودم به خاطر اون اتفاقی که اریا رقم زد واسم : کیانا توی بیمارستانه ..... از جلو چشمم کنار نمیره .... عشقم رو سر صبح دیروز غرق در خون کف خونه دیدم ..... برا لحظه ای قلبم نزد ..... نور از چشمم رفت ..... حس از بدنم در رفت ..... حالا هم کیانا توی بیمارستان بستریه ..... دیشب به زور رفتم دیدنش ..... درد داره و گریه می کنه .... حالم از اریا بهم میخوره که باعث این اتفاق شده ..... مگه کیانا چه بدی در حقش کرده بود ..... باید حقش رو بذارم کف دستش که دیگه از این غلطا نکنه ‌..... که دست رو زن من بلند نکنه .....با۶۰ تومن یه شبه همه ی قسمت های رمان رو تا اخر بخون 😍 به ازاده جون پیام بدید @AdminAzadeh لینک قسمت اول https://eitaa.com/Hesszendegi/61558 ❤️❤️❤️ ❤️
❤️🍃❤️ "عاشق شدن و عاشق ماندن" عاشق شدن مانند جرقه‌ای است که ناگهان شعله می کشد ❤️ برای عاشق ماندن و روشن نگه داشتن شعله عشقتان هیزمهای توجه؛ قدردانی و تحسین نقاط مثبت یکدیگر را فراموش نکنید ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi