♥️🍃
گاهی باید
دستاشو بگیری توی دسـتت
و فقط یه جمله بهش بگی
من واسه یه لحظه
بیشـتر با تـو بودن
حاضرم همه دنیامو بدم ❤️
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
13.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♥️🍃
دخالت مادرشوهر در تربیت !
#دکتر_سعید_عزیزی
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
♥️🍃
حبه ی قندم
زندگی بی تو تلخه
مواظب خودت باش،
قند روز های تلخ...❤️
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
♥️🍃
اعتماد کن :آرزوها و خواسته هایی که در انتظارش بودی به طور شگفت انگیزی با قدرت ایمان در زندگیت رخ خواهد داد،متوجه خواهی شد که چرا اینقدر طول کشید چرا که ارزش صبر کردن داشت،به نشانه های الهی و ایمان خودت اعتماد و باور داشته باش همه چیز برای تو از راه می رسد..
باخودت تکرار کن زندگی من شگفت انگیز است
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
11.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♥️🍃
اعتماد سازی یکی از مهمترین بخش های زندگی مشترکه 💯
#دکتر_سعید_عزیزی
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️🍃
🎥 مردی که در خرج کردن برای #خانواده آسان میگیرد خدا هم به او آسان میگیرد و به او برکت میدهد.
#دکتر_غلامی
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️🍃
🟣سه روش در زندگی #زناشویی داریم:
1⃣توافق و تفاهم
2⃣تحمل
3⃣طلاق
#دکتر_سعید_عزیزی
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
♥️🍃
مهارت عذرخواهی کردن برای ترمیم رابطه و کاهش استرس و داشتن آرامش و دوری از پرخاشگری ضروریست!
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
22.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♥️🍃
دکتر سعید عزیزی
📣راهکار برای زن و شوهری که
درگیر تعارض اعتقادی هستند.
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
♥️🍃
❤️مـــــــن🙋🏻❤️ و تـــــــــو🙋🏻♂❤️]
💛در کنـــــــــــــار هــــــــــم👫💏]
💚بہ قدری زیباییــــــــــــــم😍😇]
💙کہ گاهے دلم میخواهـــــد😌✋]
💜مثــــــــــل دیگـــــــــــراڹ😏☝️]
❤️از دور خودماڹ را ببیـــنم😍💋]
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
♥️🍃
گاهی باید
دستاشو بگیری توی دسـتت
و فقط یه جمله بهش بگی
من واسه یه لحظه
بیشـتر با تـو بودن
حاضرم همه دنیامو بدم ❤️
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
فصل دوم ......
پارت ۴۴۶ .......
جواب دادم : اونجام کاراشون رو رواله و داره مراحل قانونی خودش رو طی می کنه .... یه چند روزی میرم برا کارای تنظیم قرار داد های مالیشون و نظارت می کنم زیر نظر خود مدیر شرکت .
سری اهسته تکون داد : خوبه .
خواستم دیگه خداحافظی کنم و برم که دوباره پرسید : اخرین بار نیلوفر رو کی دیدی ؟
نگاهی به چهره نگران مهوش خانوم انداختم : والله دو روز قبل از هوش اومدنتون .... گفت یه کار مهم داره باید انجام بده ... دیگه ندیدمش تا اینکه اون روز باهام تماس گرفت که اصلا نفهمیدم کجا بود .... چیکار می کرد .... پیش کی بود .... فقط اینقدر میدونم توی دردسر افتاده .
اقا امیر دوباره سری تکون داد و با اهسته ترین صدای ممکن لب زد : اگر با میل خودش نرفته پس چرا برنگشته ؟
مثل خودش اهسته حرف زدم : اقا امیر نیلوفر زندگیش رو دوست داشت ... این چه حرفیه می زنید؟ .... از کجا معلوم مثل دفعه قبل نریخته باشن سرش و به زور نبرده باشن با خودشون .
عصبی دستش رو گرفت سمتم : بسه .... حوصله ندارم بشنوم .... لپ تاب و گوشیم رو بیارید واسم .
بدون اینکه چیز دیگه ای بگه راهی اتاقش شد و محکم درب رو بهم کوبید .
اقا صادق شرمنده از رفتار اقا امیر سری به نشونه تاسف تکون داد .... مهوش خانوم اومد سمتم : ببخش کیانا جان .... عصبانیت و بهم ریختگی اوضاع و سردی کلامش رو ببخش ... همه چیز که درست بشه امیر همه مثل سابق میشه .
لبخندی نثار مهوش خانوم کردم : میرم وسایلی که گفتن رو بیارم .
دوباره به واحد خودمون برگشتم و کیف و لپ تاب رو براشون بردم .... اقا فرهاد و مریم و مامان داشتن میز شام رو می چیدن .
در کنار هم داشتیم شام می خوردیم قبل از شام مامان ملیحه برا واحد پایین غذا کشید برد .... اقا فرهاد تو فکر بود ..... که گوشیش زنگ خورد ..... یکدفعه بلند گفت : امیره .
مریم به حرف اومد : خب جواب بده دیگه .... ببین چی کارت داره .
گوشی رو گذاشت دم گوشش : جانم امیر .
صدای اقا امیر به گوش هممون رسید : بیا پایین کارت دارم .
اقا فرهاد قاشق و چنگال رو ول کرد داخل بشقاب و رو کرد سمت مامان ملیحه : ببخشید حاج خانوم ..... شرمنده سفره رو ول می کنم ولی اگر الان نرم شاکی میشه .
مامانم با عجله جواب داد : برو پسرم ..... غذات رو اومدی واست دوباره گرم می کنیم .
اقا فرهاد با عجله رفت طبقه پایین .****با۶۰ تومن یه شبه همه ی قسمت های رمان رو تا اخر بخون 😍
به ازاده جون پیام بدید
@AdminAzadeh
لینک قسمت اول
https://eitaa.com/Hesszendegi/61558
❤️❤️❤️
عشق در همین نزدیکی / فصل دوم 🌿
به قلم : (میم . ر)
🌿 ادامه دارد...
دوست عزیز : نشر و کپی برداری به هر دلیلی پیگرد قانونی و الهی دارد .**** 🌿
🌼
🍃🌼
🌼🍃🌼🍃
🍃🌼🍃🌼🍃🌼
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃