#کتاب_عدالت
📖جرمی که ثابت شد، اصل نباید بر افشای آن جرم باشد؛ بالاخره یک مجرمی است، یک غلطی کرده، مجازات هم میشود؛ خانوادهی او، فرزندان او، پدر و مادر او گناهی نکردهاند؛ ما چرا بیخود اینها را رسوا کنیم؟ مگر آنجایی که خود نفس افشاء کردن، یک مصلحت بزرگی داشته باشد. ما واقعاً حق نداریم افراد را به صرف گمان، متّهم کنیم، مشهور کنیم؛ واقعاً جایز نیست؛ نه در سایت، نه در روزنامه، نه در تربیونهای گوناگون؛ حیثیّت افراد را باید حفظ کرد.
📓گفتار چهارم: بایدها و نبایدهای عدالتخواهی
#استاد_سید_علی_خامنهای
#قسمت_نهم
هیأت شهدا
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف @kheymegahevelayat #قسمت_صد_و_هفتاد_و_چهار وقتی گفتم سفر کربلای دکتر ع
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف_سری_سوم
@kheymegahevelayat
#قسمت_صد_و_هفتاد_و_پنج
ادامه دادم به صحبتام، گفتم:
«جا داره یک فلش بک بزنم اتفاقی که چندماه گذشته پیش اومد. همونطور که مستحضرید حدود 9 ماه قبل ما تونستیم با همکاری سرویس اطلاعاتی قطر شبکه ای رو در منطقه غرب آسیا «خاورمیانه» زیر ضربه ببریم که این شبکه مربوط به ترور دبیر کل حزب الله لبنان جناب آقای سیدحسن نصرالله بود. این شبکه در «....» کشف و خنثی شد. ما ایرانی ها یک مثالی داریم که میگیم فلانی چوب دو سر طلا هست! با این تفاسیر قصه کشور قطر هم دقیقا همینه. مثل تمام کشورها یک روز با ایران هست و یک روز علیه ایران.
حاج آقای «....» نگاه به ساعتش کرد، بعدش ادامه دادو خطاب به جمع گفت:
«الان ساعت 2:50 دقیقه بامداد هست. ساعت 10 صبح در شورای عالی امنیت ملی جلسه دارم، حتما نتیجه این جلسه وَ مباحثی که مطرح شده رو با شخص دبیر شورای عالی امنیت ملی کشور مطرح میکنم تا ان شاءالله پس از تایید نهایی وَ در صورت صلاحدید بتونیم در جلسه شورای اطلاعاتی کشور که پس فردا هست، پیرامون موضوع دشمنی کشورهای همسایه از بُعد امنیتی و اطلاعاتی رو داخل اون جلسه در دستور کار قرار بدیم تا مورد بررسی وَ ارزیابی قرار بگیره.
رییس نگاهی به من کرد گفت:
«آقا عاکف ممکن هست یک جلسه شما تشریف بیارید در جلسه شورای عالی امنیت ملی، یا اینکه ممکن هست دعوت بشید در جلسه شورای اطلاعاتی کشور تا این مباحث رو با سند و نمونه هایی که در اختیار دارید توضیح بدید. بنظرم اینطور بهتره. هم حاج کاظم، هم حاج هادی، هم شما عاکف خان آماده این موضوع باش.»
هر سه تامون گفتیم «چشم.»
حاج آقای «....» به حاج هادی نگاه کرد گفت:
«سوژه ما دکتر عزتی به همراه خانوم نسترن توسلی میخواد بره کربلا. تدبیرت چیه؟»
حاج هادی کمی با تسبیحش وَر رفت بعد نگاهی به من کرد، بعد روش و کرد سمت رییس گفت:
«راستش حاج آقا با این اتفاقاتی که افتاده، به نظر بنده صلاح نیست که به غیر از آقا عاکف شخص دیگه ای به این ماموریت بزرگ عازم بشه. چون هم تجربه داره، هم اینکه سرتیم هدایت این پرونده هست، وَ از همه مهمتر بخاطر اشرافش روی این موضوع میتونه مستقیما پرونده رو در خاک عراق هدایت کنه. اگر بخوایم از نیروهای دیگه استفاده کنیم ممکنه کار با یکسری خلل های امنیتی وَ اطلاعاتی مواجه بشه که بعدا عواقب وَ تبعات بدی رو برای سرویس ما خواهد داشت.»
چیزی نگفتم. دلِ پراز آشوبم رفت پیش خانومم اما همین دل آشوب و همسر بیمارم و سپردم به امام حسین وَ خدای بزرگ امام حسین.
حاج آقای «....» گفت:
«آقا عاکف بنابر این شما خودت و برای خروج آماده کن. من با نظر هادی موافقم. اگر خودت بری عراق بهتره، ضمنا مواظب خودتم باش. توقعم از شما اینه مثل همیشه ماموریتت و درست انجام بدی و پیروزمندانه برگردی.»
گفتم:
«چشم. خیالتون جمع باشه. نمیزارم حق مردم کشورم پایمال بشه.»
گفت:
«خدا حفظتون کنه.»
بعد از این حرفا حدود یکساعت و نیم به بررسی و گفتگو وَ تحلیل اوضاع ادامه دادیم. پس از اتمام جلسه از حاج آقای «....» خداحافظی کردیم و منو حاج هادی با حاج کاظم از دفترش اومدیم بیرون و رفتیم سمت دفتر حاج هادی.
داخل دفتر حاج هادی هم جلسه ای با حضور من و حاج کاظم باعنوان کمیته سه نفره برگزار شد، تصمیماتی اتخاذ شد که دیگه نمیگم براتون. چون خودتون در ادامه از اصل موضوع با خبر میشید که چه اتفاقاتی افتاد.
مخاطبان محترم کانال #خیمه_گاه_ولایت ، لطفا از این جا به بعد #مستند_داستانی_امنیتی_عاکف_سری_سوم رو با دقت بیشتری مطالعه بفرمایید. چون وارد فاز جدید و برون مرزی خواهیم شد.
ساعت حدود ۴:۳۰ صبح بود که جلسه کمیته سه نفره منو حاج هادی و حاج کاظم هم تموم شد. رفتم دفترم کمی استراحت کردم. انقدر خسته بودم که دیگه حوصله نداشتم برای اقامه نماز صبح به حسینیه اداره برم. همون دفتر کارم روی فرشی که یه گوشه همیشه پهن بود نمازم و خوندم.
زیاد فرصت نداشتم، باید عازم کربلا میشدم. اما دلم با همسرم بود.
بعد از نماز رفتم موبایل شخصیم و از داخل کیفم گرفتم روشن کردم و زنگ زدم به موبایل خواهرم که با مادرم اومده بودن خونه ما. خواهرم جواب داد:
_سلام محسن جان. خوبی عزیز خواهر؟
+سلام میتراجان. چون میدونستم بیداری بهت زنگ زدم.
_من اومدم رفتی؟ بیا یه کم پیشمون تا ببینمت. کجایی؟
+سرکارم عزیزم.. چخبر؟ خانومم کجاست؟
_داروهاشو دادم، داره استراحت میکنه. میخوای باهاش صحبت کنی؟
+مگه بیداره؟
_آره. چون موقع دارو خوردنش بود بیدارش کردم.
+آها! آره قربونت برم اگر بیداره دلم میخواد باهاش حرف بزنم. ممنون میشم گوشی رو بدی بهش.
خواهرم گوشی رو داد به خانومم...
_الوو.. محسن سلام.
+سلام . خوبی دورت بگردم. بهتری؟
_شکر خدا.
+فاطمه جان؟
_جانم.
+فرصت ندارم، میخوام یه چیزی بهت بگم، امیدوارم دلخور نشی.
_باشه فهمیدم.
🕊🕊🕊🕊
#شهادت یک واژه و راهِ ...
#تمام_نشدنی است ...
و آنقدر دست یافتنی است که هرکس می تواند،
آرزویش را داشته باشد و امیدش را هم به دل، که حتما به آن دست خواهد یافت ...
و اما...هر آرزویی ... بهایی دارد ...
بعضی ها با پول به آرزوهایشان می رسند
و ما با #جان ...
و جان دادن، #آدم_شدن میخواهد
خالص و مخلص شدن میخواهد ...
سختی و درد کشیدن می خواهد!
و همه ی اینها ...
خلاصه می شود در شهیدانه زندگی کردن...
شهیدانه زندگی کنیم تا شهید شویم...
و شهدا این گونه زیستند...
#شبتون_شهدایی✨
#نهج_البلاغه
🌸إِنَّمَا لَکَ مِنْ دُنْيَاکَ، مَا أَصْلَحْتَ بِهِ مَثْوَاکَ
💠«تنها از دنيا آنقدر مال تو خواهد بود که با آن سراى آخرتت را اصلاح کنى»
📚 #نامه ۳۱
9.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 بشارت رهبری به برگزاری نماز جماعت در قدس
در دیدار با وزیر اوقاف سوریه
#قدس_درب_الشهداء
#روز_قدس
🇯🇴فلسطین هرگز تو را فراموش نخواهد کرد.همان فلسطینی که تو از آن دفاع کردی!
🇯🇴لن تنساك فلسطين التي دافعت عنها!
🇯🇴Palestine will not forget you.
The Palestine that you defended
#فلسطین #روز_قدس
#قدس_خونبهایت
هدایت شده از هیأت شهدا
dfc48cb92827c5496287b24d1f3ac4fe.mp3
2.63M
هدایت شده از هیأت شهدا
﷽
#لحظه_استجابت
🍃اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً🍃
#دعای_روز_بیست_و_هفتم_ماه_رمضان
🌸 اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي فِيهِ فَضْلَ لَيْلَةِ الْقَدْرِ، وَ صَيِّرْ أُمُورِي فِيهِ مِنَ الْعُسْرِ إِلَى الْيُسْرِ، وَ اقْبَلْ مَعَاذِيرِي، وَ حُطَّ عَنِّيَ الذَّنْبَ وَ الْوِزْرَ، يَا رَءُوفاً بِعِبَادِهِ الصَّالِحِينَ.
#التماس_دعا_برای_ظهور