هدایت شده از هیأت شهدا
صلوات خاصه امام رضا علیه السلام:
اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.🌹🍃
هیأت شهدا
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف @kheymegahevelayat #قسمت_چهل_و_هفتم وقتی قرار شد سنسور اتاق دکتر افشی
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف
@kheymegahevelayat
#قسمت_چهل_و_هشتم
اگر عزتی من و میدید، میفهمید اون شب که گفتم از نیروی انتظامی هستیم همش الکی بوده... از طرفی اونجا دفتر بود، محل زندگی نبود که بخوایم بگیم اومدیم دزدی! پس میدونست یه اتفاقی افتاده که رفتیم داخل دفترش.
شخصی مثل عزتی که در چنین سطح بالایی فعالیت میکنه خیلیارو میشناسه، پس حضور یک غریبه که قبلا هم یک بار اون و دیده، طبیعتا نمیتونه عادی باشه وَ میفهمید که زیر نظر قرار داره.
برای اینکه تمرکز کنم و کمی اروم باشم مثل همیشه یه دونه سیلی زدم به صورتم تا با شوکی که به خودم وارد میکنم کمی از اون حالت هیجان بیرون بیام! به خودم گفتم «عاکف آروم باش. کنترل کن خودت و هیچچی نیست. فقط فکر کن. آرامش داشته باش.»
مخاطبان عزیز، شما ۲۰ خط میخونید، اما تموم این اتفاقات زیر سی ثانیه بود.
صدای سنسور زدن از بیرون اومد. فقط ۱۵ ثانیه ی دیگه زمان داشتم. صدای دریافت پیامک گوشیم در اومد و یه تک بوق خورد. نگاه کردم به گوشیم... عاصف بود...
متن پیام:
«کجایی لامصب. یارو پشت دربِ دفترشه.. داره میاد داخل. چرا بیرون نمیای. عاکف تورو خدا بیا بیرون! من دارم میام سمت دفترش داخل راهرو با یکی دعوا راه بندازم، تو خودت و بکشون بیرون! »
پنج ثانیه از وقتم درگیر پیامک عاصف شد که اشتباه بود... دیگه زمان نداشتم.
۱۲ ثانیه/ ۱۱ ثانیه /۱۰ ثانیه /۹ ثانیه...
با خودم میگفتم عاکف تصمیم بگیر. یا درب اتاق باز شد به عزتی حمله کن و بزن به صورتش تا تو رو نبینه، و بعدا خیال کنه یه همکار از اتاقش داشته سرقت میکرده با هرعناوینی، یا گم شو بیرون.
هرثانیه ای که میگذشت هزارجور فکر میکردم و با خودم حرف میزدم...
۷ ثانیه/۶ ثانیه /۵ ثانیه
ته دلم هی میگفتم عاکفففففف بجمب. اومد داخل.
دیگه راهی نداشتم... گوشی رو گذاشتم روی سایلنت. فورا باید تصمیم میگرفتم.. جز سرویس بهداشتی درون اتاق دکتر عزتی جای دیگه ای رو برای مخفی شدن نداشتم.. فورا رفتم سمت سرویس بهداشتی. در و باز کردم و عین یه ناجی غریق شیرجه زدم کف سرویس بهداشتی و محکم با پا درو بستم. در که بسته شد، صدای باز شدن درب ورودی اتاق و همچنین چند ثانیه بعدش صدای بسته شدنش اومد.
فورا بلند شدم پشت در ایستادم. تند تند نفس نفس میزدم. چندتا نفس عمیق کشیدم خودم و کنترل کردم. خداروشکر کمی خیالم جمع شد. حواسم بود تا یک وقت صدای نفس زدنم بیرون نره. محکم چسبیدم به درب سرویس بهداشتی. خدا خدا میکردم یک وقت نیاد داخل. طوری آروم در و قفل کردم که توی عمرم اینقدر دقت نکرده بودم که نکنه صدای قفل شدن در به گوشش برسه.
وقتی خیالم از بابت در جمع شد، نفس راحتی کشیدم و خیالم تا حدودی جمع شد، اما هنوز دلهره داشتم نکنه دکتر عزتی بخواد بیاد داخل سرویس بهداشتی. گوشیم و گرفتم به عاصف پیام زدم:
متن پیام:
« جناب احمق الدوله!!! چه خاکی باید به سر تو و خودم کنم؟ گیر کردم داخل دستشویی.. به اون دکتر بگو زنگ بزنه خدمت این مرتیکه و از دفترش به یک بهانه ای بگیره بکشه این و بیرون. »
عاصف پیام داد:
« اوکی. »
زیر لب گفتم اوکی و زهر مار.
نفهمیدم عزتی داره درون اتاقش چیکار میکنه. چند دقیقه گذشت، صدای تلفن دفترش به صدا در اومد. صحبتاش و تا جایی که شنیدم و صدا میرسید براتون مینویسم:
« سلام. بفرمایید.. به به. چطورید آقای دکتر. خوب هستید ان شاءالله. چه میکنید با زحمتای ما؟ از وقتی معاون شدید دیگه مارو تحویل نمیگیرید.. چرا میدونم.. سرتون واقعا شلوغه.. بهتون حق میدم.. بله من وقت دارم. آها. بله بله. بله قربان.. چرا که نه.. شما عزیزید.. چشم چشم. همین الان رسیدم. اتفاقا در بخش ۱۳ بودم. بله وضعیت خوبه. اما بعضی سانتریفیوژها دارن از کار می افتن.. بله عرض کرده بودم در اون جلسه که باید عوضشون کنیم. بعضیا قطعاتش مشکل دارن که اصلا صلاح نیست سانتریفیوژی که مشکل پیدا میکنه بخوایم قطعاتش و تعمیر کنیم و دوباره استفاده کنیم.. به نظرم باید جمع بشن و اقدام به نصب جدیدترها کنیم... بله.. درسته.. آها بله.. بنظرم به درد نمیخورن. حتما.. چرا که نه.. الان میرسم خدمتتون. چشم چشم.. خدانگهدارتون. »
خیالم جمع شد. خدا خدا میکردم شکمش و کلیه هاش بد کار نکنن یا واجب نشه بیاد سرویس. خداروشکر نیومد. نفس راحتی کشیدم. سه چهار دقیقه بعد عاصف پیام داد:
« بیا بیرون. دارم از دوربین میبینمش. مجددا رفته بخش ۱۳. معاون ریاست سازمان هم داره میره اونجا.»
قفل در سرویس بهداشتی رو باز کردم و زدم بیرون. مونده بود همون درب اصلی اتاق افشین عزتی که این همه دردسر کشیدم. همون دری که من و اسیر کرده بود و از درون باز نشده بود. مجددا سنسور و زدم اما باز هم درب اتاق باز نشد. نفهمیدم مشکلش چیه. دو سه بار زدم، بازم موفق نشدم. به عاصف پیام دادم:
« چقدر وقت دارم »
« نمیدونم. اما تلاش کن زوتر بیای.. داری چیکار میکنی پس؟ نیازه بیام؟»
مثل_این_خانم_باشید
📌داستان واقعی پدر آیتالله سیستانی(ره)
🔶حکایت شنیدنی خانمی که امام زمان عج در تشییع جنازه اش حاضر شدند
🔆اسمش سید علی بود، سید علی سیستانی، پدر همین آیتالله سیستانی خودمان، ساکن مشهدالرّضا،با تقوا و پرهیزکار، نیت کرده بود چهل_بار در چهل مسجد بصورت سیار زیارت عاشورا بخواند تا مولایش را ببیند،ختم زیارت را شروع کرد، گذشت و گذشت، هفته ی سی و نهم رسید، او اما به مرادِ دلش نه...
☑️آخرهای زیارتِ هفته ی سی و نهم یا چهلم بود، حین زیارت متوجه_نوری شد در یکی از خانه های اطراف مسجد، نوری نه از جنسِ این نورهایی که ما می شناسیم،بلند شد و از مسجد بیرون آمد، ردِّ نور را گرفت، رسید به خانه ای که درب آن باز بود،يا الله یا الله گفت و داخل شد، جنازه ای وسط اطاق روبه قبله خوابانده بودند،همین که وارد اطاق شد امام_زمانش را دید، در بین آنهایی که اطراف میت ایستاده بودند، چشم در چشم شدند با حضرت، آقا با اشاره ی دست حالی اش کردند که صدایش را در نیاورد،که امام زمانش را دیده است...
💟رفت سمت مولا، ایستاد کنارشان ،شانه به شانه، سلام و احوال پرسی کردند، آقا آرام در گوشش گفتند: «لازم نیست برای دیدن_ما خودتان را به زحمت بیاندازید، مثل_این_خانم_باشید، ما خودمان به دیدارتان می آییم، این خانم (اشاره کردند به جنازه ای که وسط اطاق بود)
✔️ هفت سال در دوران کشف حجاب رضا خان از خانه بیرون نیامد تا یادگار مادرم فاطمه ی زهرا سلام الله علیها روی سَرش بماند...»
📚روایتی داستان گونه از تشرف آیت الله سید علی سیستانی
#حجاب
#امام_زمان
⭕️ پاسخ جالب علیرام نورایی در پاسخ به کاربری که خواسته بود او هم بیانیه #صدای_آبان۹۸ را امضاء کند.
📌 #اعتراف_به_باخت
🔻 عبدالله ناصری ، فعال اصلاح طلب و مشاور رئیس دولت اصلاحات:
🔹 آقای #قالیباف به احتمال زیاد منتخب اول مردم پایتخت خواهد شد.
🔹باخت سی بر هیچ اصلاح طلبان دور از ذهن نیست.
#تا_انتخابات
#حر_انقلاب
📌 از کاباره تا مقام شفاعت و جایزه «صدام» برای سر « او»‼️
🔻 از #شاهرخ_ضرغام چه میدانید؟
🔹رفقای نااهل پای شاهرخ را به کاباره و گعدههای قمار، باز کرده بودند. هر بار که قمه به دست به خانه برمیگشت مادرش دعا میکرد. اطرافیان به التماسهای او میخندیدند اما او مصرانه امام زمان را صدا میکرد و میگفت: آقا! پسر مرا سرباز خودت کن!
🔸دعای مادر سرانجام کارگر افتاد. بحبوحه انقلاب بود. آن روزها حتی قاب تلویزیونهای ۱۴ اینچ کافهها و کابارهها هم مسّخر چهره و اخبار حضرت امام در نوفللوشاتو شده بودند. رفقای شاهرخ میگویند اولین بار که صورت باصلابت امام خمینی (ره) را که دید پیک تازه لبالب شدهاش را روی میز گذاشت. با آن قامت بلند و شانههای پهنش جلوی تلویزیون ایستاده به صحبتهای آقا گوش کرد و از آن روزبه بعد بهجای قمار کردن و قشونکشی از این محله به محلهای دیگر پای ثابت تظاهرات و منبر مساجد انقلابیها شد.
🔹روز هفدهم آذر سال ۱۳۵۹ بود. نیرویهای اعزامی عملیات بیسروصدا و شبانه به کانال ماهشهر نزدیک شدند و تا نزدیکی صبح ۳۰۰ نفر از نیروهای رژیم بعث را به هلاکت رساندند. اما با روشن شدن هوا نیروهای تحت امر بنیصدر از ستون خودیها پشتیبانی نکردند. دشمن پاتک زد و در ناباوری شاهرخ و یارانش تعداد زیادی از رزمندهها به خاک و خون کشیده شدند. شاهرخ در سنگر ماند و با آرپیجی شروع به منهدم کردن تانکهای بیشمار دشمن کرد. در همین حین با فریاد از دوستانش میخواست زخمیها ما را به عقب برگردانند. در همین وانفسا تیری به سینه اش اصابت کردند. یارانش دیدند که آن سروقامت چطور به زمین افتاد. نیروهای بعثی بالای سر حرّ انقلاب آمدند و با شناسایی او شروع به هلهله و پایکوبی کردند. ابوالفضل ضرغام مدتها بود که با دلاوریهایش کابوس گردانهای بعثی شده بود. کار به جایی رسید که صدام برای سر او جایزه تعیین کرد.
🔸خبر رشادتهای شاهرخ به جماران رسید. پیر انقلاب جملههایی تاریخی و ماندگار در رثای شهادت شاهرخ ویاران بسیجی شدهاش فرمودند: «اینان ره صدساله را یکشبه طی کردند. من دست و بازوی شمارا میبوسم و از خدا میخواهم من را با این بسیجیان محشور گرداند
#اللهم_اجعل_عواقب_امورنا_خیرا
هدایت شده از هیأت شهدا
1_12519061.mp3
2.07M
💠 #دعای_عهد
✳️تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد...
🌸امام خمینی ره:
اگر هرروز (بعد از نماز صبح) دعای عهد خواندی، مقدراتت عوض میشود....⚡️
#نهج_البلاغه
✨فَلَعَمْرُ اللّهِ لَقَدْ فَخَرَ عَلَى أَصْلِکُمْ، وَ وَقَعَ فِي حَسَبِکُمْ وَ دَفَعَ فِي نَسَبِکُمْ، وَ أَجْلَبَ بِخَيْلِهِ عَلَيْکُمْ، وَ قَصَدَ بِرَجِلِهِ سَبِيلَکُم.
💠بخدا سوگند، شیطان بر اصل و ریشه شما فخر فروخت ، و بر حَسَب و نَسَب شما طعنه زد و عیب گرفت ، و با سپاهیان سواره خود به شما هجوم آورد ، و با لشکر پیاده راه شما را بست ، که هر کجا شما را بیابند شکار می کنند
📚 #خطبه ۱۹۲
#صبحانه ☕️
چِقَدر سَخت است
آرام کَردَنِ دِل بیقَراری که ،
مُدام تو را می خواهد ...😔💔
#دو_برادر_شهید♥️
#شهیدان_مدافع_حرم🕊
#مصطفی_و_مجتبی_بختی🌷
#صبحتان_شهدایی 🌤
#شهید_مستجاب_الدعوه
شهیدی که هرهفته سرقبر مادرش را #صدا میزند‼️‼️
🍃هر سال روز مادر که می شود خواب می بینم سیدمهدی روی سرم گلاب می پاشد، هدیه ای به من می دهد و پیشانی ام را می بوسد.😘
✨هر هفته پنج شنبه ها بر سر مزارش می روم و هنگامی که قبرش را می شویم، ناگهان از دِل قبر سید مهدی مرا صدا می زند و چند بار می گوید:
- مامان!🌹
سه بار این کار را انجام می دهد. سرم را روی قبر می گذارم و با سیدمهدی دردِ دل می کنم.💔
#شهید_سید_مهدی_غزالی🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️ به یاد بیار...⚠️
هر وقت خواستی گناه کنی
هر وقت خواستی با چند قلم آرایش و لباس نازک و دلبری از خونه بیرون بری
هر وقت خواستی رشوه بگیری و حق و نا حق کنی
هر وقت خواستی به نامحرم نگاه کنی
هر وقت خواستی تنبلی و ترک وظیفه کنی
و هر وقت خواستی گناه کنی...
👈🏻 این چند ثانیه رو به یاد بیار
فریادهایی که برای من و تو بلند شد
و چشمهایی که به من و تو دوخته شده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨الله اکبر۴
✨اشهدان لا اله الّا الله۲
✨اشهدان محمداً رسول الله۲
✨اشهدان علیاً ولی الله۲
✨حی علی الصلاة۲
✨حی علی الفلاح۲
✨حی علی خیر العمل۲
✨الله اکبر۲
✨لا اله الّا الله۲
#انسان_در_اندیشه_امام_خامنه_ای
🔹انسان مجموعهای از انگیزهها و غرائز متضاد است و مکلف است که در خلال این انگیزههای گوناگون، راه کمال را بپیماید. از این رو به او آزادی داده شده تا از خلال این غرائز و انگیزههای متضاد، راه کمال را بپیماید. همین آزادی با این ارزش، برای تکامل است، کما اینکه خود حیات انسان، برای تکامل است.
🔹اسلام برای دفاع از حقوق زن در محیط خانواده - به خلاف مکتب غربی- به دنبال این نیست که یک نوع حالت تخاصم و جدایی و رقابت خصمانه میان دو جنس زن و مرد را به وجود آورد و دنیایی بر اساس رقابت و نزاع بسازد بلکه در صدد این است که زن به حق انسانی و رشد حقیقی نائل شده و به صورت انسان کامل درآید.
👤علی علیزاده تحلیل گر سیاسی در ششم آذر در توییتی نوشت:
«مراقب باشید.
تاکتیک دوقطبیسازی انتخابات این بار شایعه زنانه مردانه کردن پیادهرو نیست.
شایعه قطع اینترنت و «کرهشمالیسازی ایران» است.
نمادهای خاص «آزادیهای اجتماعی و سیاسی» این بار ورزشگاه رفتن زنان و رفع حصر نیست.»
🔺حسن روحانی رییس جمهور در جلسه ارائه بودجه به مجلس در تاریخ هفدهم اذرماه بحث اینترنت ملی را مطرح کرد.
👤علی علیزاده در توییت امروز ( هجدهم اذرماه) خود این سخنان روحانی را باهدف ایجاد وحشت در طبقه متوسط ذکر کرده است:
«اخطار و انذاری که شش آذر داده بودم در کمتر از دو هفته به واقعیت تبدیل شد. روحانی با طرح مکارانهی اینترنت ملی مدیریت وحشت در میان طبقه متوسط را کلید زد.
پ.ن: این اخطار و انذار محصول تحلیل سیاسی و تحلیل الگوهای گذشته بود. به پشت پردههای دروغین و امنیتیبازیهای کثیف مشکوک باشید.»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ
👤 استاد #رائفی_پور : هر خارج نشینی ضدانقلاب نیست و هر جای مهری هم اثر سجده نیست
سرمــا نمی ڪند اثر
در گرمــــی دلم ،
یاد تــو آتشیست
ڪہ گرمم نموده است ...
#شهید_رسول_خلیلی🌷
#مدافع_حــرم
هدایت شده از هیأت شهدا
dfc48cb92827c5496287b24d1f3ac4fe.mp3
2.63M
#یک_مسئله
🔹اعراض از وطن
⁉️ اگر کسی برای زندگی در شهر دیگر، بدون نیت اعراض*، از وطنش خارج شود ولی اطمینان دارد که دیگر به آنجا برنمی گردد، در این صورت همچنان حکم وطن برای او صادق است یا خیر؟
✅ج: اعراض محقق می شود و محل مذکور دیگر حکم وطن را برای او ندارد.
🔺مراد از اعراض از وطن، خروج از آن با تصمیم بر عدم بازگشت به آن برای سکونت است.
📕منبع: khamenei.ir