‹حِـیران›
فكيف أخافُ من شيءٍ؟ وأنتِ الأمنُ لو يأتي زمان الخوف . . . پس چگونه از چیزی بترسم؟ حال آنکه چون زما
وأنتَ يُوسُفُ هذا الكونِ ألقِ قميص الوصلِ يُذهِبُ عنَّا البُؤسَ والرَّمَدا . . .
تو یوسفِ این جهانی پیراهنِ "وصال" را بفرست تا این نداری و رنج را از ما بزداید :)
#قشنگیجاتعربی | ‹حِـیران›
سرکلاساستادازدانشجویانپرسید:
اینروزهاشهدایزیادیروپیدامیکننو میارنایران ...
بهنظرنتونکارخوبیه؟
کیاموافقن؟ ۱نفر
کیامخالف؟ همهبهجز۱نفر
دانشجویانمخالفبودن
بعضیهامیگفتن:کارناپسندیه....نباید بیارن...
بعضیهامیگفتن:ولموننمیکنن ...گیر دادنبهچهارتااستخوووون... ملتدیوونن**
بعضیهامیگفتن:آدمیادبدبختیاشمیفته
تااینکهاستاددرسروشروعکردولی خبریازبرگههایامتحانجلسهیقبلنبود...
همهیسراغبرگههارومیگرفتند.
ولیاستادجوابنمیداد...
یکیازدانشجویانباعصبانیتگفت:
استادبرگههامونروچیکارکردی
شمامسئولبرگههایمابودی
استادرویتختهیکلاسنوشت:من مسئولبرگههایشماهستم...
استادگفت:منبرگههاتونروگمکردمو نمیدونمکجاگذاشتم؟
همهیدانشجویانشاکیشدن.
استادگفت:چرابرگههاتونرومیخواین؟
گفتند:چونواسشونزحمت کشیدیم،درسخوندیم،هزینهدادیم،
زمانصرفکردیم ...
هرچیکهدانشجویانمیگفتنداستادروی تختهمینوشت...
استادگفت:برگههایشماروتویکلاس بغلیگمکردمهرکیمیتونهبرهپیداشونکنه
یکیازدانشجویانرفتوبعدازچنددقیقهبا برگههابرگشت ...
استادبرگههاروگرفتوتیکهتیکهکرد.
صدایدانشجویانبلندشد.
استادگفت:الاندیگهبرگههاتونرو نمیخواین!چونتیکهتیکهشدن!
دانشجویانگفتن:استادبرگههارو میچسبونیم.
برگههاروبهدانشجویاندادوگفت:شمااز یکبرگهکاغذنتونستیدبگذریدوچقدر تلاشکردیدتاپیداشونکردید،پسچطور توقعداریدمادریکهبچهاشروبادستای خودشبزرگکردوفرستادجنگ؛الان منتظرههمینچهارتااستخونشنباشه؟
بچهاشرومیخواد،حتیاگهخاکستر
شدهباشه.
چنددقیقههمهجاسکوتحاکمشد!
وهمهازحرفیکهزدهبودنپشیمونشدن!!
تنهاکسیکهموافقبـود . .
فرزندشھیدیبودڪهسالھامنتظربابـاشبود💔!
‹حِـیران›
وأنتَ يُوسُفُ هذا الكونِ ألقِ قميص الوصلِ يُذهِبُ عنَّا البُؤسَ والرَّمَدا . . . تو یوسفِ این جهانی
قلبي بيتالم من جوه من اللي انا حاساه . . .
دلِ من بخاطر احساسى كه دارم
از درون درد میكشد >>>
#قشنگیجاتعربی | ‹حِـیران›