«اولین قدمی که شهر نشینی برمیدارد این است که به شکم خود برسد و بعد به زیر شکم خود. و برای حصول این دومی به سر و پز خود.»
#جلال_آلاحمد
#غربزدگی
@hibook
#اعتراف_من
#لئون_تولستوی
اگر جادوگری میآمد و میگفت میتواند تمام آرزوهایم را برآورده سازد نمیدانستم چه بگویم و چه بخواهم. اگر در لحظات سرخوشیام هنوز طبق عادت گذشته آرزویی میکردم در لحظاتی که جدی میشدم خوب میدانستم که توهمی بیش نبوده و در حقیقت هیچ آرزویی ندارم. حتی در آرزوی دانستن حقیقت نیز نبودم چون میدانستم حقیقت چیست. حقیقت بیمعنا بودن زندگی بود.
@hibook
عبداللهخان گفت:«برو زیر آفتاب بنشین و فراموش کن.»
من زیر آفتاب نشستم و همه چیز یادم آمد.
“رازهای سرزمین من| رضا براهنی”
@hibook
همیشه او در نظرم چون شیئی ظریف و لغزنده و شکستنی بوده است. نگهداری چنین شیئی دستهای استاد میخواهد. ... وگرنه داشتن چیزی چسبنده و بیخطر کار دست هر چلمنی هست.
”در حال و هوای جوانی| شاهرخ مسکوب”
@hibook
امید هم به اندازۀ ترس آزارم میداد و به ستوهم میآورد.
“درجستجوی زمان ازدست رفته| مارسل پروست
@hibook
آن همه مشق و جدول ضرب و معلم نامهربان و صدای ماستفروش ِدوره گرد در کوچه...
چرا هیچ کس نبود که دوستمان داشته باشد؟
“آبشوران| علیاشرف درویشیان”
@hibook
10855852300969.mp3
4.59M
نیندیشیدن، هیچ دلیلی ندارد به فکر اتفاقی بیفتم که افتاده است. دو مرتبه به خود فشار آوردن و مرور اشتباههایی که آدم کرده بی فایده است. انسان جایزالخطاست. همه اشتباه می کنند. مقصد نهایی همه تباهی است. یکی از راه ساده و سرراست، یکی از راه پیچیده و دشوار.
"وقتِ سکوت | لوییس مارتین سانتوس
@hibook
دارم شش کتاب را با هم میخوانم، تنها شیوهٔ صحیحِ کتابخواندن؛ آخر، قبول داری، یک کتاب تنها به نُتی میماند که به صورت سُلو بنوازند (بدون همراهیِ سایر نتها)، و برای دستیافتن به آوای کامل، آدم در آن واحد به ده نُتِ دیگر هم نیاز دارد.
از خلال نامههای ویرجینیا وُلف
#موازی_خوانی
@hibook
آدمی که یکبار خطا کرده باشد و پاش لغزیده باشد و بعد هم پشیمان شده باشد، مطمئنتر است از آدمی که تا به حال پاش نلغزیده ... این حرف سنگین است... خودم هم میدانم. خطا نکرده، تازه وقتی خطا کرد و از کارتنِ آکبند در آمد، فلزش معلوم میشود، اما فلزِ خطاکرده رو است، روشن است... مثلِ کفِ دست، کج و معوجِ خطش پیداست.
کتاب قیدار
رضا امیرخانی
hibook@