هدایت شده از Challenge Mallenge💥
یه حیوون خونگی داشت،مثل خودش ناز بود یه سگ بازیگوشی که گاهی وقتا با ربان صورتی براش پاپیون درست میکرد و میزدش به گیره و سعی میکرد بزنه به موهاش؛یه روز سگش گم میشه اون همه جارو دنبالش میگرده اما پیداشنمیکنه از شدت یأس و ناامیدی دم در خونه شروع کرد به گریه کردن دستش رو گذاشته بود رو صورتش و گریه میکرد،یهو دید سگش کنارش نشسته با شالگردنی که به دهنش گرفته بود.
اون سگ براش یه شالگردن آورد و اون هیچوقت نفهمید اون شالگردن رو از کجا آورده بود.
اولین ارزوی wish list شما:
I wish I could find someone who truly loves me in the new year.