یاد مبینا افتادم که مثلا داشتیم چت میکردیم و ساعت یک ظهر بود و یه دفعه دیگه جواب نمیداد، بعد یه روز میومد میگفت:
خوابم برد.
او|he
یاد مبینا افتادم که مثلا داشتیم چت میکردیم و ساعت یک ظهر بود و یه دفعه دیگه جواب نمیداد، بعد یه روز
این چیه ساعت دو شب فرستادم؟
-تو تنهایی، تا آخر عمرت. تو که این را قبول کرده بودی. باید قبول کنی. خودت را کمتر گول بزن.
+دلم میخواهد باورش نکنم ولی دلم بیشتر میشکند، یعنی هیچوقت او نمی آید؟ میدانم که می آید، به این گول زدن نمیگوید، امید میگویند، انتظار میگویند.