یادته بهم چی میگفتی؟
میگفتی یه روز میرسه بهم میگی همه چیز قلمبه سلمبه به نظر میرسه منم اون وسط دارم از فشار اینا فراموش میشم
خلاصه که...
شد
فراموش شدم
گیجم
غرقم
ولی دیگه تویی نیستی که بهت بگم راست میگفتی
تو چی یادته میگفتی آدمای خسیس مردن رو به خرج کردن ترجیح میدن
داستان تعریف میکردی
میخندوندیم
رفتی
خندم خشک شد
به اعتقاداتی که شوخی شوخی میگفتی پی بردم
و یادگاریت برام مونده
نویسندگی که به لطف تو در من شکوفه زد..
ولی گاهی اوقات حس میکنم..
منم که باعث شدم
همه چیز خراب شه
کوشی تا راضیم کنی اشتباه میکنم
[خنده های هیستیریک]
یادته اون روز گفتی اگه نگی دوستت دارم میمیرم؟
خندیدم گفتم مگه با یه دوستت ندارم گفتن کسی میمیره
گفتی آره یکیش من
باور نکرده ام
شب فردایی که خواستم بهت بگم
رفته بودی....:(:
آدمی که دوسش داری باشه
چشاش اشکی باشه
صداش بغضی باشه
و تو باشی و دلقک بازیات
و اونی که با صورت قرمز و چشای خیس میخنده
اینا باشه
دیگه نمیخواد بهشتی باشه
قهقه بزنه بگه دیوونه ای تو
خودشم دیوونه ات کرده باشه
دست بکشه تو موهاش بگه بچه چیکارا میکنی
ندیدمت چند وقته
تا اخر شب کلی شوخی کنید بازی کنید بخندید
بعد اخر شب قرص اسکیزوفنیتو بخوری
بره
بعد بخوابی با چشمای خیست
که کی دوباره بر میگرده..=)=
#خاطرات_یک_بیمار_اسکیزوفنی¹