eitaa logo
حکایتهای بهلول و ملا نصرالدین
6.4هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
16 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم مرکز خرید و فروش کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/223674416C035f1536ee اینجا میتونی کانالتو بفروشی یا کانال مناسب بخری👆 تبلیغات انبوه در بهترین کانال های ایتا 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/926285930Ceb15f0c363
مشاهده در ایتا
دانلود
فرانتس کافکا که هرگز ازدواج نکرد و فرزندی نداشت، در ۴۰ سالگی در حال قدم زدن در پارکی در برلین با دختر کوچکی که در حال گریه کردن بود برخورد کرد زیرا عروسک مورد علاقه خود را از دست داده بود دختر کوچولو و کافکا به دنبال عروسک گشتند ولی بی نتیجه بود. کافکا به او پیشنهاد داد که روز بعد دوباره همانجا ملاقات کنند و با هم به دنبال عروسک بگردند روز بعد، کافکا که هنوز عروسک را پیدا نکرده بود، نامه‌ای را به دختر کوچک داد که توسط عروسک نوشته شده بود: «لطفا گریه نکن، من برای دیدن دنیا به سفری رفته‌ام» درباره‌ سفر و ماجراهایم برایت می‌نویسم. بدین ترتیب داستانی آغاز شد که تا پایان عمر کافکا ادامه یافت. کافکا در طول ملاقات‌هایشان، نامه‌های عروسک را که با دقت نوشته شده بود، همراه با ماجراها و مکالمه‌هایی می‌خواند که دختر کوچک آن‌ها را شایان ستایش می‌دانست. در نهایت کافکا عروسک را به او بازگرداند (یکی خرید) که گویی به برلین بازگشته بود. دخترک گفت: «اصلا شبیه عروسک من نیست» سپس کافکا نامه دیگری به او داد که عروسک در آن نوشته بود: «سفرهای من، مرا تغییر داده» دختر بچه عروسک جدید را در آغوش گرفت و خوشحال شد سال بعد کافکا درگذشت ‏سال‌ها بعد، دختر کوچکی که اکنون بالغ شده بود، پیامی را در داخل عروسک پیدا کرد در نامه کوتاهی که کافکا آن را امضا کرده بود، نوشته بود: «هر چیزی که دوست داری احتمالاً از دست می‌رود، اما در نهایت عشق به گونه‌ای دیگر باز خواهد گشت» حکایت @hkaitb
شکوفه را چگونه می‌توان از حافظه‌ی درخت‌ها پاک کرد وقتی که هر بهار بی‌اراده سبز می‌شوند؟ پرنده‌ها را چگونه می‌توان به زمین عادت داد؟ وقتی که آسمان را نگاه می‌کنند و بال‌هاشان روی دوششان سنگینی می‌کند؟! ✍️ حکایت @hkaitb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درختی در زمستانم هزاران بهار در انتظار ِ شکوفه‌ هایم صف کشیدند زیرا که عشق را می‌ شناسم در خزان ِ بی‌ برگی حکایت @hkaitb
داستانشم خیلی قشنگه. پسر باغبون داشته تو باغ کار می‌کرده که پرنسس میاد تو باغ‌. پسر یه دسته از این گلا دستش بود چون علف هرز محسوب میشدن و می‌خواسته بندازتشون دور. پرنسس میره سمتش ازش می پرسه اینا چقدر قشنگن، اسمشون چیه؟ پسر باغبون که از بچگی عاشق پرنسس بوده و قراره به زودی بخاطر مریضی بمیره و دکتر جوابش کرده، دسته گلو میده به پرنسس. تو چشماش نگاه می‌کنه و میگه: فراموشم نکن. پرنسس اون لحظه متوجه نمیشه ولی بعدا که پسرک فوت میکنه، اون دسته گلو که خشک کرده تو کتابهای سلطنتی می‌ذاره و اسم اون گلو فراموشم مکن ثبت میکنه. چون اسم پسره رو نمی‌دونسته..؛) حکایت @hkaitb
"آب" مرواریدم را که عمل کردم،" تشنهٔ" نگاهش شدم. حکایت @hkaitb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میلـاد تستـر معروف به ایتــا پیوستتت ؛ با 3M عضــــو 😭🔥⏬ ،، ' LINK : •• https://eitaa.com/joinchat/1555628865C1ad4d392be با 70کیلو پنیر پیتزا چیکارکرد🗿💦🍕... HErE : °° https://eitaa.com/joinchat/1555628865C1ad4d392be هرروز کلـی چالش خفن و سرگـرم کننده میذاره که دهنت باهاشون اب میفته :))) 😮‍💨💕
4_5877367542883816940.mp3
3.24M
اقا دیروز تو اسنپپ طرف انقدر خفن و بروز بودددد🥺🎧 نگم براتون اصلا دلم میخاست تا آخر دنیا مسافرش باشم😌🥺 آخر دلم طاقت نیورد ازش پرسیدم آقا پلی لیست مداحیات از کجا دان کردی بهم ایدی این کانالو داد👇🏾😍😍 👈 💽 دانلود مداحی
🔆پر حرفى ! شخصى به حضور رسول خدا (صل الله علیه وآله و سلم ) آمد، و زياد حرف زد و پرچانگى كرد،پيامبر (ص ) به او فرمود: زبان شما چند در دارد؟ او گفت : دو در دارد:1- لبها 2- دندانها. پيامبر (ص ) فرمود:آيا اين درها قادر نيستند تا مقدارى از پر حرفى تو جلوگيرى كنند؟!. 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى حکایت @hkaitb
🔆مكافات تيمور بختيار، قلدر چپاولگر سپهبد تيمور بختيار، كه اصلا از خانواده خوانين بختيارى بود، در ارتش ‍ رژيم شاهنشاهى ، به عنوان يك افسر بى باك و جسور معروف بود، او در زمانى كه سى سال داشت ، سرهنگ 2 سوار گرديد، و از نظر مادى ، فقير بود و حتى خانه نداشت ، و در يكى از خيابانهاى فرعى خيابان كاخ در طبقه دوّم يك خانه كهنه ساز زندگى مى كرد و آن را اجاره نموده بود. او در عصر نخست وزيرى مصدق ، سرهنگ تمام و فرمانده تيپ زرهى مستقر در كرمانشاه شد. تيمور بختيار كه شيفته قدرت و مال و منال بود، بزودى شكار آمريكائيها قرار گرفت و خود را به آنها فروخت و به دستور آنها فرماندارى نظامى تهران را ايجاد كرد، و در سال 1335 به پيشنهاد آنها، اولين رئيس ساواك در ايران شد، كم كم كارش بالا گرفت كه اميد داشت نخست وزير يا رئيس ستاد و ارتش شود. او در دورانهاى مختلف بخصوص آن هنگام كه رئيس ساواك بود با كلاهبرداريهاى خود، اموال بسيار، و املاك و زمينهاى بسيار چپاول كرد و از ثروتمندان درجه بالا قرار گرفت ، او تشنه قدرت بود، و پول را براى پول نمى خواست ، بلكه براى قدرت مى خواست و معتقد بود اگر زر فراهم شود، زور هم به دنبالش مى آيد، به مقام سرلشگرى رسيد و در همين مقام ، زدوبند خود را با ارتشبد هدايت (اولى ارتشبد ايران ) محكم كرد و به درجه سپهبدى رسيد. محمّدرضا پهلوى از قدرت طلبى او براى آينده خود ترس داشت ، ترتيب داد كه بختيار را به اروپا بفرستد، بختيار به ژنو رفت ، و در آنجا مخالفت با محمّدرضا را علنى كرد و به زدوبند با باندهاى معينى در انگليس و آمريكا پرداخت ... تيمور بختيار بعدها از ژنو به فرانسه رفت و سپس به بيروت سفر كرد و سرانجام از بغداد سردر آورد، او از امكانات وسيع رژيم بعث بر خوردار شد، افسران فرارى و توده اى را به دور خود جمع نمود و كم كم قدرتى يافت كه باعث تشويش فكر محمّدرضا گرديد، چرا كه از جانب او احساس خطر مى شد... اكنون پس از ذكر مطالب فوق كه بطور فهرست بيان شد، به فراز عبرت آور زير توجه كنيد: تيمور بختيار در آن هنگام كه فرماندارى نظامى تهران را بدست گرفت جنايات را از حد گذراند، از جمله : فدائيان اسلام را به طرز فجيعى به جوخه اعدام سپرد... روحانى پرصلابت شهيد سيّد عبدالحسين واحدى ))، مرد شماره 2 فدائيان اسلام بر خورد به شهيد واحدى اهانت كرد، در اين هنگام بگومگوى شديدى بين بختيار و واحدى در گرفت ، شهيد واحدى صندلى را از زمين بلند كرد و با شدّت هر چه تمام تر به طرف سپهبد تيمور بختيار پرتاب كرد، در اين وقت بختيار، آن مرد پرصلابت را هدف گلوله هاى پى درپى پارابلوم خود قرار داد و او به شهادت رسانيد. به اين ترتيب ، بختيار بدون محاكمه ، مرد شماره 2 فدائيان اسلام را كشت . اكنون ورق ديگر تاريخ را بخوانيد: ساواك طبق طرح مخفى خود از طريق شهريارى رئيس شبكه مخفى حزب توده كه ماءمور ساواك بود، بختيار را كشت به اين ترتيب : شهريارى با يك افسر فرارى توده اى رابطه برقرار كرد، افسر فوق كه سرگرد سابق نيروى هوائى بود مورد علاقه شديد بختيار قرار داشت ، ساواك با سرگرد توده اى قرار گذاشت كه اگر موفق به قتل بختيار شود او را با پول گزاف به آمريكاى جنوبى اعزام كند، فرد فوق پذيرفت . روزى آنها در عراق به شكار مى روند، و بختيار اسكورت قوى عراقى خود را متوقف مى كند، و به تنهائى با افسر فوق به شكارگاه مى رود، به محض ‍ اينكه از اسكورت دور مى شوند افسر فوق ، بختيار را به رگبار مى بندد و از مرز عراق گريخته و به ايران مى آيد، ساواك به وعده خود وفا كرد و آن افسر را با پول قابل ملاحظه اى به آمريكاى جنوبى اعزام داشت . آرى اگر بختيار، شهيد واحدى را بدون محاكمه آنگونه كشت ، و ظالمى (يا ظالمانى ) اين گونه او را به مكافات اعمال ننگينش رساندند، كه گفته اند: عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد . 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى حکایت @hkaitb
♦️راز طول عمر زن ۱۱۵ ساله از زبان خودش 🔹پیرترین زن بریتانیایی که ۱۱۵ ساله است، راز عمر طولانی خود را فقط در پرهیز از «یک چیز» می‌داند. او هنگام جشن تولد ۱۱۵ سالگی‌اش این راز را فاش کرد. 🔹«اتل» می‌گوید هرگز با کسی مجادله نکرده و با خونسردی به صحبت‌های دیگران گوش داده و البته هرکاری را که می‌خواسته انجام می‌داده است. او درگیر دعوا با دیگران و عصبانی نشدن را راز طول عمر خود می‌داند./ .
حکایت آموزنده برکت مال حلال روزی امیرالمومنین علیه السلام میثم تمار را در پی کارى فرستاد و تا بازگشت او، خود، در مغازه میثم ماند. ‏یک مشترى براى خریدن مراجعه کرد. حضرت فرمود: پول را بگذار و خرما بردار!... ‏ وقتى میثم برگشت و از این معامله با خبر شد، دید که پولهاى آن شخص، است و به ‏حضرت قضیه را گفت. امام على(علیه السلام) فرمود: «آنان هم خرما را خواهند یافت.» در همین گفتگو بودند که آن مشترى، خرماها را باز آورد و گفت: این خرما تلخ است... 📚بحارالانوار، ج‏۴۱، ص‏۲۶۸ .
📌«تصرف بغداد توسط شاه عباس صفوی و انقراض سلسله عثمانی» 💠شاه عباس اول پنجمین پادشاه صفویان بود که بیش از چهل سال در ایران حکومت کرد و نقش فراوانی در قدرت‌گیری مجدد دولت صفویه داشت. گسترش مذهب تشیع و حمایت از آن در ایران و برخی اقدامات عمرانی به‌خصوص در شهر اصفهان، از مهم‌ترین اقدامات وی است. 🔹شاه عباس صفوی، پس از برقراری آرامش در اکثر شهرهای ایران، در پی حمله به عثمانی برآمد. او تبریز را به آسانی فتح کرد و این ، روحیه سپاه را بسیار بالا برد. سپس او وارد ارمنستان شد و پس از شکست سردار عثمانی آن‌جا را فتح کرد و تا بغداد پیش رفت. 🔸بنای صفویه بر پایه مذهب تشیع بسته شده بود و بیشترین خدمت را به گسترش و تبلیغ این مذهب در ایران انجام دادند. آیت الله خامنه ای درباره صفویه می‌گوید: «این جانب بر خلاف کسانی که صفویه را در چشم‌ها ضد ارزش کردند، تاکید می‌کنم که صفویه بزرگ‌ترین حق را به دانش فقاهت و کلام شیعی دارند، زیرا آنها بودند که راه را باز کردند و علمای شیعه را در این سطح پرورش دادند.» حکایت @hkaitb
همسرم فردی آرام و ساکت بود و دائماً با دانشجویان در مباحث علمی به بحث می‌پرداخت و اساتید دانشگاه صنعتی شریف بسیار وی را دوست داشتند در ترم دوم تحصیلی خود کرسی درسی برپا داشت و در این کلاس بیشتر با شهید شهریاری آشنا شدم؛مراسم ازدواج من و شهید شهریاری در سلف‌ سرویس اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر برگزار شد که به نظرم اکنون این محل به یک محل اداری تبدیل شده است و به یاد دارم که پس از آن با لباس عروس به خوابگاه رفتیم و زندگی بی‌تکلف خود را آغاز کردیم همسر شهید شهریاری 😍 حکایت @hkaitb
✨﴾﷽﴿✨ اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً .
🔆 بهاء دادن امام خمينى به مردم مهندس ميرحسين موسوى نخست وزير سابق جمهورى اسلامى ايران نقل مى كرد: ما هيئت دولت هر وقت خدمت امام خمينى (قدّس سرّه ) مى رسيديم ، تاءكيد مى فرمود كه كارى نكنيد كه نتوانيد براى مردم توضيح دهيد. روزى به محضر امام رفتيم ، در رابطه با فداكارى مردم ، سخن به ميان آمد، امام فرمودند: اين مردم خيلى از ما جلو هستند. يكى از برادران اظهار داشت : اگر ما بگوئيم دنباله رو مردم هستيم ، درست است ، لكن رد مورد شما كه چنين نيست . امام با شنيدن اين مطلب ، قدرى ناراحت شده و فرمود: خير، اين مردم از همه ما جلوتر هستند. امام در سخنى در تاريخ 24/3/58 در مورد مستضعفان از مردم خطاب به شخصيّتها فرمودند: اگر شما كسانى را كه زير دستتان هستند، ضعيف شمرديد و به آنها خداى ناخواسته تعدّى كرديد، شما هم مستكبر مى شويد و زيردستها مستضعف . 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى حکایت @hkaitb
ما در هیچ حال، قلب‌هایمان خالی از غم نخواهد شد. چرا که غم، ودیعه‌ای است طبیعی که ما را پاک نگه می‌دارد. انسان‌های بی‌اندوه، به معنای متعالی کلمه، هرگز «انسان» نبوده‌اند و نخواهند بود. از این صافی انسان‌ساز نترس... 🖋 نادر ابراهیمی حکایت @hkaitb
📓اثــر طـلــب یحیی بن خالد به چیزی که یکی از دوستانش داشت نیازمند شد. کسی گفت: از او بطلب یحیی بی‌درنگ جواب داد: بگذار وی مانند قدیم با من دوست بماند و طلب میان ما جدایی نیندازد. حکایت @hkaitb
بدترین چیز دنیا به هیچ عنوان رنج کشیدن یا تنهایی نیست؛ یک ترکیب است: تنهایی رنج کشیدن. 📖 ریگ روان استیو تولتز حکایت @hkaitb
حس كردم كه عبدالمهدی در كنارم است. حسش ميكردم. همه حرف‌هايم را با عبدالمهدی زدم. او به قولش عمل كرده بود. آمده بود تا كمكم كند، بحق فرموده‌اند كه شهدا عند ربهم يرزقونند(زنده اند و‌نزد پروردگار روزی میخورن). شهید عبدالمهدی کاظمی 😍 حکایت @hkaitb
✍️ازماست که برماست درخت جوانی نزد درخت پیری رفت و گفت: «خبر داری که چیزی آمده که ما را می‌بُرد و از پایمان می‌اندازد؟» درخت پیر گفت: «برو ببین از ما هم چیزی همراه او هست؟» درخت جوان رفت و دید سری از آهن و دسته‌ای از چوب دارد. پس نزد درخت پیر برگشت و گفت: «سرش آهن و تنه‌اش چوب است.» درخت پیر آهی کشید و گفت: «از ماست که بر ماست.» حکایت @hkaitb
📚 عـــادت دیرینه روزگـــار پادشاهی از دانایی پرسید، کدام یک از پادشاهان را کامل‌تر و کدام عهد و روزگار را بهتر شناخته‌ای؟ دانا پاسخ داد: پادشاه هرچند به کمال و خرد و پارسایی نزدیک باشد، فارغ از ناسپاسی برخی بدگویان نیست، به عبارتی دیگر اگر بیشتر مردم ستایشش کنند برخی نیز سرزنشش می‌کنند، اما روزگـــــار که به عادت همیشگی برخی را سرافراز می‌کند و گروهی را خوار می‌ کند، همه کسان در هر مقام که باشند بر او سرزنش و نفرین می‌کنند، بدین جرم که جوانان نیرومند و برومند را پیر و فرسوده می‌کند و همه کس و همه چیز را سرانجام نابود می‌سازند. حکایت @hkaitb