eitaa logo
حکایتهای بهلول و ملا نصرالدین
6.4هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
16 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم مرکز خرید و فروش کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/223674416C035f1536ee اینجا میتونی کانالتو بفروشی یا کانال مناسب بخری👆 تبلیغات انبوه در بهترین کانال های ایتا 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/926285930Ceb15f0c363
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میلـاد تستـر معروف به ایتــا پیوستتت ؛ با 3M عضــــو 😭🔥⏬ ،، ' LINK : •• https://eitaa.com/joinchat/1555628865C1ad4d392be با 70کیلو پنیر پیتزا چیکارکرد🗿💦🍕... HErE : °° https://eitaa.com/joinchat/1555628865C1ad4d392be هرروز کلـی چالش خفن و سرگـرم کننده میذاره که دهنت باهاشون اب میفته :))) 😮‍💨💕
4_5877367542883816940.mp3
3.24M
اقا دیروز تو اسنپپ طرف انقدر خفن و بروز بودددد🥺🎧 نگم براتون اصلا دلم میخاست تا آخر دنیا مسافرش باشم😌🥺 آخر دلم طاقت نیورد ازش پرسیدم آقا پلی لیست مداحیات از کجا دان کردی بهم ایدی این کانالو داد👇🏾😍😍 👈 💽 دانلود مداحی
زیبا و خواندنی 🌺🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃 🍃 ✍️داستانی بسیار آموزنده! «خواندن این داستان را به همه مخصوصاً جوانان توصیه می کنم». سلام دوستان! امروز که از خواب بیدار شدم، حس بدی داشتم، احساس کردم بیمارم، یک کم فکر کردم واقعاً بیمار بودم، رفتم بیمارستان دکترها من را نگاه کردند، گفتم:چی شده آقای دکتر، یعنی خوب نمیشم؟ جواب دادند:نه! گفتم:بروم خارج چی، آنجا دکتر متخصص وجود دارد، باز جواب دادند: بیماریت لاعلاج هست و هیچ جایی درمان و راه چاره ای برای درمان بیماری ات وجود ندارد، خیلی ناراحت شدم و بسیار ناامید به خانه بازگشتم و وقتی دیدم بیماری ام خوب شدنی نیست، اولین کاری که کردم رفتم از همه حلالیت خواستم، بعد به عبادت و توبه و استغفار با الله مشغول شدم، نمازهایم قضا نمی شدند، رفتارم را درست کردم و با همه مهربان شدم و به فکر نیازمندان بودم و در حد توانایی مشکلات آنها را حل می کردم، مردم همه از من راضی و خوشنود بودند، یک روز دوستم از من پرسید: حالا کی قرار هست بمیری، گفتم معلوم نیست، چند روز دیگه یا شاید هزار روز دیگه! پرسید مگر بیماری ات چیه؟ در جوابش گفتم:”مرگ“ بیماری ای که همه به آن مبتلا هستند! و هیچ درمانی ندارد... زمان و مکان مشخصی ندارد...دلیل واضحی ندارد...عمر مشخصی ندارد...ناگهان می آید و شما آن را درک نمی کنید: »الله متعال می فرماید: {وَجَاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ۖ ذَٰلِكَ مَا كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ} «سکرات مرگ(سرانجام فرا می رسد و) واقعیت بهمراه می آورد. هان! این همان چیزی بود که از آن کناره می گرفتی و می گریختی» (ق/19) »برادران و خواهران مسلمان! کدام یک از ما می دانیم که کی مرگ سراغ ما می آید! در زندگی همه ی ما اتفاقاتی رخ می دهند که گاهاً تکرار شدنی هستند، اما تنها این”مرگ“است که فقط یک بار سراغمان می آید و فقط یک بار آن را تجربه خواهیم کرد، فکرش رابکنید که این حادثه بیشترین چیزی است که در دور و بر ما رخ می دهد اما کمترین کس از آن پند می گیرند و متاسفانه اغلب از آن غافل هستند، انسان برای سفر زندگی ره و توشه و مقدمات فراهم می کند اما اگر به او بگویند سفر مرگ تکرار نمی شود، باز هم برای این سفر بزرگ توشه ای فراهم نمی کند. »قبل از آنکه بگویی: ”پروردگارا مرا(به دنیا)بازگرد انید“ (مومنون/99) هـمـه رفـتـنـی انـد،دیـر یـا زود... 🍃 🌺🍃 حکایت @hkaitb
❌دخترتو شب هرجایی نزار بمونه ! چند وقت قبل خواهرمینا اومده بودن شام خونمون موقع رفتن دخترم هی اصرار کرد مامان توروخدا بزار منم با خاله اینا برم شب اونجا بخوابم پیشِ دخترش ! باباش اصلا دلش راضی نبود تا اینکه بخاطر اصرارای من و دخترم اجازه داد یه شب بمونه ! نزدیکای ساعت ۲ ، ۳ شب بود یه استرسی افتاد بجونم که نگو ! پاشدم گوشی رو بردارم یواشکی زنگ بزنم دخترم حالشو بپرسم که دیدم ۱۰ تا اس ام اس پشت هم داده مامان توروخدا بیا دنبالم ! ینی قلبم اومد تو دهنم پیامارو دیدم با هول و ولا همسرمو بیدار کردم و رفتیم در خونه ی خواهرم که دیدیم دخترمو 💔...👇 https://eitaa.com/joinchat/1644167294Ce15bb42543 واقعی و پر از تجربه 😰👆
زیبا و خواندنی 🌺🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃 🍃 ✍️داستانی بسیار آموزنده! «خواندن این داستان را به همه مخصوصاً جوانان توصیه می کنم». سلام دوستان! امروز که از خواب بیدار شدم، حس بدی داشتم، احساس کردم بیمارم، یک کم فکر کردم واقعاً بیمار بودم، رفتم بیمارستان دکترها من را نگاه کردند، گفتم:چی شده آقای دکتر، یعنی خوب نمیشم؟ جواب دادند:نه! گفتم:بروم خارج چی، آنجا دکتر متخصص وجود دارد، باز جواب دادند: بیماریت لاعلاج هست و هیچ جایی درمان و راه چاره ای برای درمان بیماری ات وجود ندارد، خیلی ناراحت شدم و بسیار ناامید به خانه بازگشتم و وقتی دیدم بیماری ام خوب شدنی نیست، اولین کاری که کردم رفتم از همه حلالیت خواستم، بعد به عبادت و توبه و استغفار با الله مشغول شدم، نمازهایم قضا نمی شدند، رفتارم را درست کردم و با همه مهربان شدم و به فکر نیازمندان بودم و در حد توانایی مشکلات آنها را حل می کردم، مردم همه از من راضی و خوشنود بودند، یک روز دوستم از من پرسید: حالا کی قرار هست بمیری، گفتم معلوم نیست، چند روز دیگه یا شاید هزار روز دیگه! پرسید مگر بیماری ات چیه؟ در جوابش گفتم:”مرگ“ بیماری ای که همه به آن مبتلا هستند! و هیچ درمانی ندارد... زمان و مکان مشخصی ندارد...دلیل واضحی ندارد...عمر مشخصی ندارد...ناگهان می آید و شما آن را درک نمی کنید: »الله متعال می فرماید: {وَجَاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ۖ ذَٰلِكَ مَا كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ} «سکرات مرگ(سرانجام فرا می رسد و) واقعیت بهمراه می آورد. هان! این همان چیزی بود که از آن کناره می گرفتی و می گریختی» (ق/19) »برادران و خواهران مسلمان! کدام یک از ما می دانیم که کی مرگ سراغ ما می آید! در زندگی همه ی ما اتفاقاتی رخ می دهند که گاهاً تکرار شدنی هستند، اما تنها این”مرگ“است که فقط یک بار سراغمان می آید و فقط یک بار آن را تجربه خواهیم کرد، فکرش رابکنید که این حادثه بیشترین چیزی است که در دور و بر ما رخ می دهد اما کمترین کس از آن پند می گیرند و متاسفانه اغلب از آن غافل هستند، انسان برای سفر زندگی ره و توشه و مقدمات فراهم می کند اما اگر به او بگویند سفر مرگ تکرار نمی شود، باز هم برای این سفر بزرگ توشه ای فراهم نمی کند. »قبل از آنکه بگویی: ”پروردگارا مرا(به دنیا)بازگرد انید“ (مومنون/99) هـمـه رفـتـنـی انـد،دیـر یـا زود... 🍃 🌺🍃 حکایت @hkaitb
. ببین چه بلایی سر این خانوم اومده 😭😭 https://eitaa.com/joinchat/878706755Ced55d1a512 واقعا شرم آور شده 👆👆 خیلی باید افسوس خورد خیلی🤦‍♂
صحنه هایی از کتک زدن عروس 👰‍♀ و به زور بردنش 🔰🔰 مشاهده مشاهده
🔆فخر حوّا و عظمت زهراء عليها السلام امام حسن عسكرى به نقل از پدران بزرگوارش عليهم السلام ، از رسول خدا صلّلى اللّه عليه و آله فرمود: چون خداوند متعال حضرت آدم عليه السلام و حوّا را آفريد و در بهشت جاى گرفتند، بر خود باليدند و آدم عليه السلام به همسر خود حوّا، گفت : خداوند موجودى بهتر و برتر از ما نيافريده است . در اين هنگام پروردگار متعال به جبرئيل عليه السلام وحى فرستاد: بنده ام ، آدم را به فردوس اءعلى بِبَر؛ همين كه آدم عليه السلام وارد آن مكان مقدّس شد، كنيزى كه در يكى از بهترين قصرها كه بر سرش تاجى از نور بود و دو گوشواره از نور در گوش خود داشت ، توجّه آدم را به خود جلب كرد. و چون نگاه آدم بر آن فرشته افتاد و ديد كه نور جمالش تمام بهشت را روشنائى بخشيده ، از جبرئيل سؤ ال نمود كه : او كيست ؟ جبرئيل عليه السلام اظهار داشت : او فاطمه دختر محمّد، پيغمبر خدا و يكى از فرزندان تو مى باشد كه در زمان آينده مبعوث مى گردد. آدم عليه السلام سؤ ال نمود: تاجى كه بر سر دارد چيست ؟ جبرئيل گفت : شوهرش علىّ بن ابى طالب عليه السلام مى باشد. 📚بحارالا نوار: ج 43، ص 52، س 1. حکایت @hkaitb
تیکه عالی و منفجر کننده مهران مدیری به الناز حبیبی😆😆 خیلی دلت شوهر میخوای؟ 😅 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1938423856C71dff1701b جواب الناز حبیبی خیلی نازه 👆👆
‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌اول اسم عشقت چیه ؟ 🥺♥📲 💙 A 💙   💙 B 💙   💙 C 💙 💙 D 💙    💙 E 💙   💙 F 💙 💙 G 💙   💙  H 💙   💙 I 💙 💙 J 💙   💙 K 💙    💙 L 💙 💙 M 💙 💙 N 💙    💙 P 💙 💙 Q 💙  💙 R 💙    💙 S 💙 💙 W 💙 💙 Z 💙    💙 N 💙 فقط اونا ک عشق ❤ دارننن🤬🤬☝🏿
🔆پنجاه سال عمر در مقابل يك لقمه نان حضرت عيسى بن مريم عليه السلام با جمعى در جائى نشسته بود، مردى هيزم شكن از آن راه با خوشحالى و خوردن نان مى گذشت ، حضرت عيسى عليه السلام به اطرافيان خود فرمود: شما تعجب نداريد از اين كه اين مرد بيش از يك ساعت زنده نيست !! ولى آخر همان روز آن مرد را ديدند كه با بسته اى هيزم مى آيد تعجب كردند و از حضرت علت نمردن او را پرسيدند. او بعد از احوالپرسى از مرد هيزم شكن ، فرمود: هيزمت را باز كن ، وقتى كه باز كرد مار سياهى را در لاى هيزم او ديد، حضرت عليه السلام فرمود: اين مار بايد اين مرد را بكشد ولى تو چه كردى كه از اين خطر عظيم نجات يافتى ؟ گفت : نان مى خوردم فقيرى از مقابل من گذشت ، قدرى به او دادم و او درباره من دعا كرد. حضرت عليه السلام فرمود: در اثر همان دستگيرى از مستمند خداوند اين بلاى ناگهانى را از تو برداشت و پنجاه سال ديگر زنده خواهى بود.(133) 📚تفسير نمونه ، ج 3، ص 223. حکایت @hkaitb