eitaa logo
حکایتهای بهلول و ملا نصرالدین
6.3هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
16 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم مرکز خرید و فروش کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/223674416C035f1536ee اینجا میتونی کانالتو بفروشی یا کانال مناسب بخری👆 تبلیغات انبوه در بهترین کانال های ایتا 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/926285930Ceb15f0c363
مشاهده در ایتا
دانلود
📔 🌹حتما بخوانید🌹 در زمان قدیم ، مردی ازدواج کرد. در روز اول ازدواج ،جمع شدند جهت خوردن ناهار با خانواده شوهر... و مرد سهم بیشتری از غذا با احترام خاص به همسرش داد ، و به مادر خودش سهم ناچیزی از غذا را داد ؛بدون هیچ احترامی... در این لحظه عروس که شخصیت اصیل و با حکمتی داشت، وقتی این صحنه را دید درخواست طلاق کرد. و گفت شخصیت اصیل در ذات هست و نمی خواهم از تو فرزندی داشته باشم که بعدها فرزندانم رفتاری چون تو با مادرت، با من داشته باشند و مورد اهانت قرار بگیرم متاسفانه بعضی از زنان وقتی شوهرانشان آنها را ترجیح می دهند،فکر می کنند، بر مادر شوهر پیروز شدند. عروس با تدبیر همان روز طلاق گرفت. و با همسری که به مادر خودش احترام می گذاشت ازدواج کرد و بعد از سالها صاحب فرزندانی شد و در یک روز با فرزندانش عزم مسافرت کرد، با فرزندانی که بزرگ شده بودند، و مادر را بسیار احترام می گذاشتند، در مسیر به کاروانی برخوردند، پیرمردی پابرهنه پشت سر کاروان راه می رفت، و هیچ کس به او اعتنایی نمی کرد. مادر به فرزندانش گفت آن پیرمرد را بیاورید وقتی او را آوردند. مادر، همسر سابقش را شناخت به او گفت: چرا هیچ کس اعتنایی و کمکت نمی کند؟ آنها کی هستند؟ گفت: فرزندانم هستند گفت : من رامی شناسی؟ پیرمرد گفت: نه زن با حکمت گفت: من همان همسر سابقت هستم و قبلا گفتم که اصالت در ذات هست. همانگونه که می کاری درو خواهی کرد به فرزندان من نگاه کن چقدر به من احترام می گذارند و حالا به خودت و فرزندانت نگاه کن، چون تو به مادرت اهانت کردی، و این جزای کارهای خودت هست، و زن با تدبیر به فرزندانش گفت: کمکش کنید برای خدا هر مرد و زنی خوب بیاد داشته باشد، فرزندان شما همانگونه با شما رفتار خواهند کرد ، که شما با پدر و مادر خود رفتارمی کنید. ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌❖ 📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده👇 📚 @Bohlol_Molanosradin
📕👌 اگر به میهمانی گرگ میروی سگت را همراهت ببر قله‌ای که چند بار فتح شود؛ بی شک روزی تفریحگاه عمومی میشود ! مواظب دلت باش...! گاهی لب های خندان بیشتر از چشم های گریان”درد”می کشند ... پایِ "معرفت" که میاد وسط “دستِ “خیلیا کوتاه میشه...! وقتی حرف راست میزنید فقط انسان هایی از دستتان عصبانی می شوند که تمام زندگیشان بر دروغ استوار است .. یادت باشه همیشه خودتو بنداز تا بگیرنت... اگه خودتو بگیری میندازنت ! مرد ترین آدمهایی که تو زندگیم دیدم اونایی بودن که بعد اشتباهشون گفتند : معذرت میخوام ... مزرعه را موریانه خورد، ولی ما برای گنجشک ها مترسک ساختیم ،لعنت به این حماقت! آنهایی که در زندگیت نقشی داشته اند را دوست بدار نه آنهایی که برایت نقش بازی کرده اند .. 🌸🌸“زمان” وفاداری آدما رو ثابت میکنه نه “زبان” ...🌸🌸 ✓ 📔مجموعه حکایات و داستانهای آموزنده👇 📚 @Bohlol_Molanosradin
❤️ﺍﻧﺘﻘﺎﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﻗﺸﻨﮕﻪ ﮐﻪ"ﺗﻮﻫﯿﻦ"ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ❤ ❤ﺣﺮﻑ ﻭﻗﺘﯽ ﻗﺸﻨﮕﻪ ﮐﻪ" ﺷﻌﻮﺭ " ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ❤ ❤ﺑﻐﻞ ﻭﻗﺘﯽ ﻗﺸﻨﮕﻪ ﮐﻪ"ﻫﻮﺱ" ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ❤ ❤ﺑﻮﺱ ﻭﻗﺘﯽ ﻗﺸﻨﮕﻪ ﮐﻪ"ﻋﺸﻖ" ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷه❤ ❤ﻋﺸﻖ ﻭﻗﺘﯽ ﻗﺸﻨﮕﻪ ﮐﻪ"ﺭﻓﺘﻦ "ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ❤ ❤ﺷﻌﺎﺭ ﻭﻗﺘﯽ ﻗﺸﻨﮕﻪ ﮐﻪ "ﻋﻤﻞ " ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷه❤ ❤ﻣﺬﻫﺐ ﻭﻗﺘﯽ ﻗﺸﻨﮕﻪ ﮐﻪ ﺗﻌﺼﺐ"ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ❤ ❤ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﻭﻗﺘﯽ ﺟﺬﺍﺑﻪ ﮐﻪ "ﺣﯿﺎ " ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ❤ ❤ﯾﻪ ﻣﺮﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﺟﺬﺍﺑﻪ ﮐﻪ " ﻫﻮﺱ ﺑﺎﺯ " ﻧﺒﺎشه❤️ ✓ 📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇 📚 @Bohlol_Molanosradin
🌹 کانی گراوان _ سردشت کانی گراوان، چشمه آب‌ معدنی است که در شهرستان سردشت در استان آذربایجان غربی قرار دارد. این چشمه در ۲ کیلومتری شهرستان ربط و ۱۲ کیلومتری شمال شرقی سردشت قرار دارد. این چشمه زیبا در کنار روستایی با نام کانی گویز در جنوب شرقی حوضه زاب قرار دارد. خواص درمانی این چشمه بسیار است و می‌توان آن را در دسته‌بندی چشمه‌های آب‌معدنی گازدار جا داد که در بسیاری از امور زیبایی و پوست کاربرد دارد. آب چشمه سرد بوده و به دلیل شوری غیرقابل‌شرب است. فعل‌ و انفعالات شیمیایی آب چشمه باعث می‌شود تا هر ساله به ارتفاع مخروط این چشمه اضافه شود. سازه آهکی چشمه چیزی حدود ۲۰ متر ارتفاع دارد و در طول زمان تغییر شکل داده است. اگر به بالاترین قسمت این چشمه برسید صدای جوشیدن آب را به‌وضوح احساس می‌کنید. رودخانه کوچک زاب از کنار این چشمه می‌گذرد که در فصل بهار یکی از پرآب‌ترین رودخانه‌های منطقه است. آب این چشمه به رودخانه زاب می‌ریزد. در زبان کردی کانی به معنی چشمه و گراوان به معنی آبی سخت و سنگین است و شاید به دلیل وجود املاح زیاد در آب این چشمه آن را کانی گراوان می‌نامند. 📚 @Bohlol_Molanosradin
📚 روزي ملانصرالدین به دهكده اي مي رفت، در بين راه زير درخت گردوئي به استراحت نشست و در نزديكي اش بوته كدوئي را ديد؛ ملا به فكر فرو رفت كه چگونه كدوي به اين بزرگي از بوته ی كوچكي بوجود مي آيد و گردوي به اين كوچكي از درختي به آن بزرگي؟ سرش را به آسمان بلند كرد و گفت: خداوندا! آيا بهتر نبود كه كدو را از درخت گردو خلق مي كردي و گردو را از بوته كدو؟ در اين حال، گردوئي از درخت بر سر ملا افتاد و برق از چشمهايش پريد و سرش را با دو دست گرفت و با ترس از خدا گفت: پروردگارا! توبه كردم كه بعد از اين در كار الهي دخالت كنم؛ زير ا هر چه را خلق كرده اي،حكمتي دارد و اگر جاي گردو با كدو عوض شده بود، من الآن زنده نبودم! 🌹هیچ کار خدا بی حکمت نیست ✓ 📚کانال حکایتهای بهلول و ملانصرالدین👇 📚 @Bohlol_Molanosradin
🌹✍ تلنگر اگه تو این دنیا خواستی پولدار بشی و شدی خواستی ورزشکار بشی و شدی خواستی بازیگر ،خواننده و ...بشی و شدی خواستی از خدا ،خدا هم بهت داد حالا نوبت تویه که لیاقت داشته باشی اگه پولدار شدی و خسیس نبودی اگه پولدار شدی و کمک نکردی، اگه پولدار شدی و قدرت داشتیو زور گفتی ،اگه قدرت داشتی و ضعف جنس مخالف داشتی اگه قدرت داشتی و اسیر شهوت شدی اگه قدرت داشتی و دل شکوندی و ناحق کردی اگه به همه چیز رسیدی و خودت مهم بودی بدون تو بی لیاقتی و هیچی نداری تو نسبت به داشته هات مسئولیت داری پس جوری باش اگه داشته هات رو ازت گرفتن حرف. واسه گفتن داشته باشی ✓ 📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇 📚 @Bohlol_Molanosradin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ ‍🍃🌸سـ☺️✋️ـلام 🍃🌸 صبح زیباتون بخیر 🍃🌸امروزتون پُراز 🍃🌸شادی و لبخند و برکت 🍃🌸در این روز زیبا 🍃🌸محفلتون گرم از عطر محبت 🍃🌸خنده هاتون تموم نشدنی 🍃🌸دلخوشی هاتون زیاد 🍃🌸دلاتون بی غصه 🍃🌸روزتون پُر از عشق ✓ 📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇 📚 @Bohlol_Molanosradin
📔 🌹حتما بخوانید🌹 در زمان قدیم ، مردی ازدواج کرد. در روز اول ازدواج ،جمع شدند جهت خوردن ناهار با خانواده شوهر... و مرد سهم بیشتری از غذا با احترام خاص به همسرش داد ، و به مادر خودش سهم ناچیزی از غذا را داد ؛بدون هیچ احترامی... در این لحظه عروس که شخصیت اصیل و با حکمتی داشت، وقتی این صحنه را دید درخواست طلاق کرد. و گفت شخصیت اصیل در ذات هست و نمی خواهم از تو فرزندی داشته باشم که بعدها فرزندانم رفتاری چون تو با مادرت، با من داشته باشند و مورد اهانت قرار بگیرم متاسفانه بعضی از زنان وقتی شوهرانشان آنها را ترجیح می دهند،فکر می کنند، بر مادر شوهر پیروز شدند. عروس با تدبیر همان روز طلاق گرفت. و با همسری که به مادر خودش احترام می گذاشت ازدواج کرد و بعد از سالها صاحب فرزندانی شد و در یک روز با فرزندانش عزم مسافرت کرد، با فرزندانی که بزرگ شده بودند، و مادر را بسیار احترام می گذاشتند، در مسیر به کاروانی برخوردند، پیرمردی پابرهنه پشت سر کاروان راه می رفت، و هیچ کس به او اعتنایی نمی کرد. مادر به فرزندانش گفت آن پیرمرد را بیاورید وقتی او را آوردند. مادر، همسر سابقش را شناخت به او گفت: چرا هیچ کس اعتنایی و کمکت نمی کند؟ آنها کی هستند؟ گفت: فرزندانم هستند گفت : من رامی شناسی؟ پیرمرد گفت: نه زن با حکمت گفت: من همان همسر سابقت هستم و قبلا گفتم که اصالت در ذات هست. همانگونه که می کاری درو خواهی کرد به فرزندان من نگاه کن چقدر به من احترام می گذارند و حالا به خودت و فرزندانت نگاه کن، چون تو به مادرت اهانت کردی، و این جزای کارهای خودت هست، و زن با تدبیر به فرزندانش گفت: کمکش کنید برای خدا هر مرد و زنی خوب بیاد داشته باشد، فرزندان شما همانگونه با شما رفتار خواهند کرد ، که شما با پدر و مادر خود رفتارمی کنید. ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌❖ 📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده👇 📚 @Bohlol_Molanosradin
📚 📕 🍃پادشاهی پس از اینکه بیمار شد گفت: "نصف قلمرو پادشاهی‌ام را به کسی می‌دهم که بتواند مرا معالجه کند". 🍃تمام آدم‌های دانا دور هم جمع شدند تا ببیند چطور می شود شاه را معالجه کرد، اما هیچ یک ندانست. 🍃تنها یکی از مردان دانا گفت: "فکر کنم می‌توانم شاه را معالجه کنم. اگر یک آدم خوشبخت را پیدا کنید، پیراهنش را بردارید و تن شاه کنید، شاه معالجه می شود". 🍃شاه پیک‌هایش را برای پیدا کردن یک آدم خوشبخت فرستاد.... 🍃آنها در سرتاسر مملکت سفر کردند ولی نتوانستند آدم خوشبختی پیدا کنند. حتی یک نفر پیدا نشد که کاملا راضی باشد. 🍃آن که ثروت داشت، بیمار بود. آن که سالم بود در فقر دست و پا میزد، یا اگر سالم و ثروتمند بود زن و زندگی بدی داشت. یا اگر فرزندی داشت، فرزندانش بد بودند. خلاصه هر آدمی چیزی داشت که از آن گله و شکایت کند. 🍃آخرهای یک شب، پسر شاه از کنار کلبه‌ای محقر و فقیرانه رد میشد که شنید یک نفر دارد چیزهایی می‌گوید. "شکر خدا که کارم را تمام کرده‌ام. سیر و پر غذا خورده‌ام و می‌توانم دراز بکشم و بخوابم! چه چیز دیگری می‌توانم بخواهم؟" 🍃پسر شاه خوشحال شد و دستور داد که پیراهن مرد را بگیرند و پیش شاه بیاورند و به مرد هم هر چقدر بخواهد بدهند. 🍃پیک‌ها برای بیرون آوردن پیراهن مرد توی کلبه رفتند، اما مرد خوشبخت آن قدر فقیر بود که پیراهن نداشت!!! 👌راز شاد زیستن تنها در قناعت است ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌❖ 📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده👇 📚 @Bohlol_Molanosradin
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ، ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ دانی که پس از عمر چه ماند باقی؟ مهر است و محبت و باقی همه هیچ... ✓ 📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇 📚 @Bohlol_Molanosradin
ﺷﺎﻣﻠﻮ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ : ﺑﺘﺮﺱ ﺍﺯ ﺍﻭ ﮐﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﺮﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺶ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺘﯽ ... ﺍﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺟﺎﯼ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺯﺩ ... ﻭ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺏ ﮔﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺧﻮﺏﺗﺮ ﯾﺎﺩﺵ ﻣﯿﻤﺎﻧﺪ . ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﺳﯿﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﺮﺕ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺸﯿﺪ ... ﻭ ﺗﻮ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺩﺭﮎ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﮐﺮﺩ ﭼﺮﺍ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ : ﺩﻧﯿﺎ ، ﺩﺍر ِﻣﮑﺎﻓﺎﺕ ﺍﺳﺖ ! ❖ 📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده👇 📚 @Bohlol_Molanosradin
📚 ♦️روزی در جايی می‌خواندم كه شيطان، حضرت مسيح را به بالای برج اورشليم برد و گفت: اگر تو وابسته و عزيز خدايی، از اين بالا بپر تا خدای تو، تو را نجات دهد! مسيح آرام آرام شروع به پايين آمدن از برج كرد. شيطان پرسيد، چه شد؟ به خدايت اعتماد نداری؟! مسيح پاسخ گفت: مكتوب است كه تا زمانی که ميتواني از طريق عقلت عاقبت کاری را بفهمی، خدايت را امتحان نكن! تا آنجا كه می‌توانیم برای هر كاری سر به آسمان نگيرم و استمداد نطلبیم چون او بزرگترين یاری‌اش را كه عقلانيت است، قبلا هديه داده است. نکته جالب متن فوق اینجاست که بزرگترین موهبت الهی که عقل است را نمی‌بینیم و باز دنبال معجزات دیگر هستیم ✓ 📚کانال حکایتهای بهلول و ملانصرالدین👇 📚 @Bohlol_Molanosradin