#خاطرات_شهدا
حتی روزی مادرشان به خانه ما تشریف آورده بودند و با حالت خیلی ناراحت گفتند که خدا بابایت را رحمت کند و جای او خالی است و اگر میآمد و شما را در این حال میدید که شما روی موکت زندگی میکنید قهراً نمیگذاشت این چنین زندگی کنید، چرا شما فقط این طور زندگی میکنید در حالی که هیچ پاسداری این چنین زندگی نمیکند. این یکی از ویژگیهای اخلاقی شهید باکری بود که اصلاً به دنیا وابسته نبود و هیچگونه وابستگی و دلبستگی به دنیا و تعلقات دنیوی نداشت و خیلی راحت توانسته بود از تعلقات دنیوی دل بکند و راهی را انتخاب کرده بود که راه پیغمبران عزیم الشأن اسلام (ص) و ائمه اطهار بود
همسر #شهید_باکری
#عاشقانه_شهدایی😍
حکایت
@hkaitb
در خیابان های شلوغ،
کلاه بوقی به سر می گذارم.
علیرضاجمشیدی
#کاریکلماتور
حکایت
@hkaitb
«نگذاشتم که دیدنِ پرچمی کورم کند، بلکه با دقت به چهرهی کسانی نگاه کردم که پرچم را به دست گرفته بودند.»
📖میعاد در سپیده دم
رومن گاری
حکایت
@hkaitb
✨بیشتر مشکلات زندگی دو دلیل دارند:
اقدام بدون تفکر
تفکر بدون اقدام
حکایت
@hkaitb
فردی با سه خواهرش در سفر بود كه مشهورترين جنگجوي زمان نزديك او شد و به او گفت: ميخواهم با يكي از اين دخترهاي زيبا ازدواج كنم.
اون گفت: اگر يكيشان ازدواج كند، آن دوتاي ديگر رنج ميبرند. به دنبال قبيلهاي ميگردم كه مردانش سه زن بگيرند.
سالها قارهي استراليا را پيمودند بدون آنكه چنين قبيلهاي را بيابند.
هنگامي كه پير شدند و خسته، از راهپيمايي ماندند، يكي از خواهرها گفت: دست كم يكي از ما ميتوانست شاد باشد.
او گفت: من اشتباه ميكردم، ولي حالا ديگر خيلي دير شده.
و سه خواهرش را به سه تخته سنگ تبديل كرد، تا هر كس از آنجا ميگذرد، بفهمد كه «شادي يك نفر نبايد به معناي غمگين شدن ديگران باشد»
حکایت
@hkaitb
من اگر میدانستم زندگی دایرهایست
که باید در آن چرخید و رقصید
و کامی از لذتهایش گرفت،
هرگز نه میجنگیدم و نه کسی را
از خود میرنجاندم و نه به هر اتفاق خوب،
با تردید نگاه میکردم. و کمی به خودم
و آدمهای زندگیم فضا میدادم تا آزادانه
دقیقههای بودنشان را آنطور که دلشان
میخواهد زندگی کنند، نه آنطور که من میخواهم.
من اگر میدانستم زندگی آفرینشِ فضایی
سرخوشانه از بودن است،
به تمام بایدها پشت میکردم و رها میشدم.
رها و رها و رها...
📖کتاب من از چهل سالگی میترسم
شیما سبحانی
حکایت
@hkaitb
💠حضرت عیسی بن مریم عليه السّلام:
اگر مى خواهيد دوستان و برگزيدگان خدا باشيد
به آن كه به شما بدى مى كند، نيكى كنيد
و از آن كه به شما ستم مى كند، درگذريد
و بر آن كه از شما روى مى گرداند، سلام دهيد
#عیسی_مسیح
تحف العقول: 503
حکایت
@hkaitb
🕯 پدر و مادرم به فدایش ... !
🔰 آیت الله بهجت (ره):
▫️ حضرت معصومه علیهاالسّلام از قبیل امامزادههای مطلق نیست که هنگام زیارت او زیارت نامه ی مطلق امام زادهها خوانده شود، بلکه زیارت مخصوص به خود دارد؛ زیرا در روایت است:
📜 «مَنْ زارَها وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّهُ.»
📃 هر کس او را زیارت کند، بهشت بر او واجب میگردد.
▫️ خیلی کلمه ی بزرگی است! نقل شده که روزی حضرت امام موسی کاظم علیه السّلام در مدینه، در خانه تشریف نداشتند، شخصی آمد که سؤالی از آن حضرت بنماید، حضرت معصومه علیهاالسّلام که در سنّ کودکی بودند و در خانه تشریف داشتند، میفرمایند:
🔸 آن حضرت تشریف ندارند، چه کار دارید؟
▫️ آن شخص عرض کرد:
🔹 مسأله ای دارم.
▫️ میفرماید:
🔸 بنویس.
▫️ مینویسد. ایشان پاسخ آن را میدهد؛ بعد که حضرت امام کاظم علیه السّلام به خانه بر میگردد، مادرش جریان را به آن حضرت عرض میکند، حضرت میفرماید:
📜 «بِأَبِی هِیَ وَ أُمِّی، حَکَمَتْ بِما حَکَمَ اللّهُ!»
🔶 پدر و مادرم به فدایش، به آن چه خداوند حکم فرموده، حکم نموده است.
▫️ اینها افراد عادی نبوده اند، خدا میداند این خاندان چه شخصیّتهایی بودهاند، این همه کرامات برای ایشان ذکر کردهاند، پس چه میگویند کسانی که این مطالب را دربارهی خود حضرت رسول صلّی اللّه علیه وآله وسلّم هم خرافات میدانند! یا آن کس که نعوذباللّه میگوید:
🔹 «عَصایَ خَیْرٌ مِنْ مُحَمَّدٍ!»
عصای من بهتر از محمّد صلّی اللّه علیه وآله وسلّم است.
▫️ و یا آن پاسبانی که کنار ضریح حضرت رسول صلّی اللّه علیه وآله وسلّم ایستاده و میگوید:
🔹 به جای ضریح، دست مرا ببوس!
⬅️ در محضر بهجت، جلد دوم، نکته ۲۰۰
🏷 #امام_موسی_کاظم_علیه_السلام #حضرت_معصومه_س #آیت_الله_بهجت_ره
حکایت
@hkaitb
•.🍃🌸
|صَباحاً أَتنفس بِحُبِّ الْمَهدی |
هر صبح به #عـشقِ
مهدی نفس میکشیم :)
وَ مـا هَــرچِـه داریـم
اَزْ تُـو داریم...🍃
#السلامعلیکیااباصالحمهدی
.
💢امید
بزرگمهر حکیم در کشتی نشسته بود که طوفان شد... ناخدا گفت: دیگر امیدی نیست و باید دعا کرد.
مسافران همه نگران بودند اما بزرگمهر آرام نشسته بود که گفتند: در این وقت چرا اینگونه آرامی؟! او گفت: نگران نباشید زیرا مطمئنم که نجات پیدا میکنیم.
سرانجام همان گونه شد که او گفته بود و کشتی به سلامت به ساحل رسید. مسافرین دور بزرگمهر حلقه زدند که تو پیامبری یا جادوگر؟ از کجا میدانستی که نجات پیدا میکنیم؟!
بزرگمهر گفت: من هم مثل شما نمیدانستم. اما گفتم بگذار به اینها امیدواری بدهم. چرا که اگر نجات نیافتیم دیگر من و شما زنده نیستیم که بخواهید مرا مواخذه کنید.
امید هیچ آدمی رو ازش نگیرید!
حکایت
@hkaitb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨حکایت شنیدنی
حکایت
@hkaitb
لقمان حکیم:
سه كس شناخته نشوند مگر در سه جا: انسان بردبار شناخته نمى شود مگر در هنگام غضب، فرد شجاع شناخته نمى شود مگر در هنگامِ جنگ، و برادرت را نخواهى شناخت مگر آنگاه كه به او نيازمند باشى.
ميزان الحكمه به نقل از اختصاص مفيد ص 264
حکایت
@hkaitb