eitaa logo
حکایتهای بهلول و ملا نصرالدین
6.4هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
16 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم مرکز خرید و فروش کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/223674416C035f1536ee اینجا میتونی کانالتو بفروشی یا کانال مناسب بخری👆 تبلیغات انبوه در بهترین کانال های ایتا 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/926285930Ceb15f0c363
مشاهده در ایتا
دانلود
✍❤️ دنیا دار مکافات است وقتي پرنده اي زنده است.. مورچه ها را مي خورد! وقتي ميميرد مورچه ها او را مي خورند! زمانه و شرايط در هر موقعي ميتواند تغيير کند.. در زندگي هيچ کسي را تحقير يا آزار نکنيد. شايد امروز قدرتمند باشيد.. اما يادتان باشد. زمان از شما قدرتمندتر است يک درخت ميليونها چوب کبريت را ميسازد.. اما وقتي زمانش برسد.. فقط يک چوب کبريت براي سوزاندن ميليونها درخت کافيست.. پس خوب باشيد و خوبي کنيد ✓ 📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇 📚 @Bohlol_Molanosradin
📚 برای گردش و سرکشی به طرف ساختمان های جدید خود رفت. در کنار یکی از قصرها به بهلول برخورد، از او خواست خطی بر دیوار قصر بنویسد. پاره ای از زغال برداشت و نوشت: گل بر روی هم انباشته شده ولی دین خوار و پست گردیده. گچ ها بر هم مالیده شده اما دستور صریح دین از بین رفته است. اگر این کاخ را از پول و ثروت حلال خود ساخته ای اسراف و زیاده روی نموده ای که خداوند اسراف کنندگان را دوست ندارد و چنان چه از مال مردم باشد به آن ها ستم کرده ای که خداوند ستمکاران را دوست ندارد. ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎✓ 📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده 📚 @Bohlol_Molanosradin
پیش از هر چیز برایت " عشق " آرزو می‌کنم و اینکه هم‌پای دوست داشتنت، تو را دوست بدارند. آرزو می‌کنم برای خودت و دیگران جایگزین‌ناپذیر باشی. و در لحظات تلخ زندگیت، وقتی دیگر چیزی برایت باقی نمانده، بر پاهای خودت استوار بمانی. فرصت نوازش حیوانی را هم برایت آرزو می‌کنم. اینکه به پرنده‌ای غذا بدهی یا با آواز سرخوشش از خواب بیدار شوی. آرزو می‌کنم یک بذر بکاری. هر چند کوچک و رویش را با آن همراه شوی‌. و در نهایت آرزو می‌کنم آنانی که دوستشان داری جاودانه برایت بمانند. اما اگر اینطور نشد امیدوارم اشک‌هایت از روی تأسف یا احساس گناه برای ناگفته‌ها و ناکرده‌هایت نباشد. 📚آرزوهای ویکتور هوگو این یک دقیقه ویدیو از قصه‌ی کریستین میگه. اهل رومانی؛ کسی که به قول خودش با افسردگی دست و پنجه نرم می‌کنه. و ما آدمها چقدر دردها، قصه‌ها و غصه‌های مشترک داریم‌...♥️✨ (ترجمه و زیرنویس فارسی: رادیو صدای زمین) ✓ 📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇 📚 @Bohlol_Molanosradin
✍🌸 از مرگ برگشته‌ها می‌فهمند ارزش تماشای رنگ و نقش و آفتاب را، از مرگ برگشته‌ها می‌فهمند ارزش چند ثانیه ایستادن زیر جشن پر شُکوه باران را، از مرگ برگشته‌ها می‌فهمند ارزش طلوع را، غروب را، رود را، کوه را، دشت را، حضور را... آنان می‌فهمند چه لذتی دارد بی‌دریغ بخشیدن، بی‌دلیل خندیدن و بی واسطه انسان بودن. آنان می‌فهمند چگونه می‌توان انسان بود و بدون دغدغه زیست، که زیستن بدون حرص و اندوه، عبادت است و انسان بودن، بزرگترین رسالت. آنان می‌فهمند "دنیا محل گذر است" یعنی چه، عبور یعنی چه، وابسته نبودن و خلوص حضور یعنی چه. آنان می‌فهمند در گذرهای بعد، دنیاهای بهتری هم هست، جایی که روح آدمی آزاد است از هر قید و بند و چهارچوبی، جایی که عشق هست، نور هست، شعور هست. آنان می‌فهمند که این گذرگاه، مکانی‌ست برای پروردن روح، نه پروار کردن جسم، که دنیا و مال دنیا به جا می‌مانَد، جسم می‌میرد و روح است که فنا نمی‌پذیرد. که مقصد ارواح رشد یافته، زیباست، شعور زیباست، نور زیباست، عبور زیباست... آنان که از مرگ بازگشته‌اند می‌فهمند که این جهان گذرا، ارزش یک ثانیه وابسته شدن و غصه خوردن هم ندارد. ✍ ✓ 📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇 📚 @Bohlol_Molanosradin
متاسفانه این یک داستان واقعیست...😔 ۲۷ مرداد ۱۳۸۸ دختر جوانی در دادگاه کرج حاضر شد... زری حدود ۱۴ سال داشت که کم کم رنگش زرد شد، شکمش هم باد کرد و گاهی هم بالامی آورد. زنهای همسایه او را که می دیدند پچ پچ می کردند. بالاخره کم کم چند تا از زنهای همسایه گفتند که زری حامله است! . نگاهش کردم صورتش زرد بود و نگاهش معصوم. او گریه کرد و به قاضی ماجرا رو گفت... برای ادامه داستان کلیک کنید👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/391577662C6c01be4b07
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حال و هوای حرم حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها در آستانه تاسوعا و عاشورا 📙کانال حکایتهای بهلول و ملانصرالدین 👇 📚 @Bohlol_Molanosradin
13.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ناله های التماس کودکان آبش کند از خجالتهای مادرها خجالت می کشد بخش هفتم شعر خوانی در رثای 📙کانال حکایتهای بهلول و ملانصرالدین 👇 📚 @Bohlol_Molanosradin
📕🤔🤔🤔 🔹داستان ضرب المثل 🔻«خیاط در کوزه افتاد» در روزگار قدیم در شهر ری خیاطی بود که دکانش سر راه گورستان بود. وقتی کسی می مرد و او را به گورستان می بردند از جلوی دکان خیاط می گذشتند. یک روز خیاط فکر کرد که هر ماه تعداد مردگان را بشمارد و چون سواد نداشت کوزه ای به دیوار آویزان کرد و یک مشت سنگ ریزه پهلوی آن گذاشت. هر وقت از جلوی دکانش جنازه ای را به گورستان می بردند یک سنگ داخل کوزه می انداخت و آخر ماه کوزه را خالی می کرد و سنگها را می شمرد. کم کم بقیه دوستانش این موضوع را فهمیدند و برایشان یک سرگرمی شده بود و هر وقت خیاط را می دیدند از او می پرسیدند چه خبر؟ خیاط می گفت امروز چند نفر تو کوزه افتادند. روزها و سالها بدین منوال گذشت تا اینکه روزی قرعه فال به نام خود خیاط افتاد و خیاط هم مرد. یک روز مردی که از فوت خیاط اطلاعی نداشت به دکان او رفت و مغازه را بسته یافت. از یکی از همسایگان پرسید: «خیاط کجاست؟» همسایه به او گفت: «‌خیاط هم در کوزه افتاد.» و این حرف ضرب المثل شده و وقتی کسی به یک بلائی دچار می شود که پیش از آن درباره حرف می زده، می گویند: «خیاط در کوزه افتاد» ✓ 📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇 📚 @Bohlol_Molanosradin
حتما بخونید خیلی قشنگه👌 "پاره آجر" روزی "مردی ثروتمند" در اتومبیل جدید و گران قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می گذشت. ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان، یک پسر بچه "پاره آجری" به سمت او "پرتاب" کرد. "پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد." مرد پایش را روی "ترمز" گذاشت و سریع پیاده شد و دید که اتومبیلش "صدمه" زیادی دیده است. به طرف پسرک رفت تا او را به سختی "تنبیه" کند. پسرک "گریان،" با تلاش فراوان بالاخره توانست "توجه مرد" را به سمت پیاده رو، جایی که "برادر فلجش" از روی "صندلی چرخدار" به زمین افتاده بود جلب کند. پسرک گفت: اینجا خیابان خلوتی است و "به ندرت" کسی از آن عبور می کند. هر چه "منتظر ایستادم" و از "رانندگان کمک خواستم،" کسی توجه نکرد. "برادر بزرگم" از روی صندلی چرخدارش به زمین افتاده و من زور کافی برای بلند کردنش ندارم. برای اینکه شما را "متوقف" کنم، ناچار شدم از این پاره آجر استفاده کنم! مرد "متاثر شد" و به فکر فرو رفت... برادر پسرک را روی صندلی اش نشاند، سوار ماشینش شد و به راه افتاد.... "در زندگی چنان با "سرعت" حرکت نکنید که دیگران مجبور شوند برای جلب توجه شما، پاره آجر به طرفتان پرتاب کنند!" * "خدا در "روح ما" زمزمه می کند و با "قلب ما" حرف می زند... اما بعضی اوقات زمانی که ما وقت نداریم گوش کنیم، او "مجبور می شود" پاره آجری به سمت ما پرتاب کند.* ✓ 📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇 📚 @Bohlol_Molanosradin
‍ ❣جملاتی زیبا از حضرت علی علیه السلام ۱. مردم را با لقب صدا نکنید. ۲. روزانه از خدا معذرت خواهی کنید. ۳. خدا را همیشه ناظر خود ببینید. ۴. لذت گناه را فانی و رنج آن را طولانی بدانید. ۵. بدون تحقیق قضاوت نکنید. ۶. اجازه ندهید نزد شما از کسی غیبت شود. ۷. صدقه دهید، چشم به جیب مردم ندوزید. ۸. شجاع باشید، مرگ یکبار به سراغتان می آید. ۹. سعی کنید بعد از خود، نام نیک بجای بگذارید. ۱۰. دین را زیاد سخت نگیرید. ۱۱. با علما ودانشمندان باعمل ارتباط برقرار کنید. ۱۲. انتقاد پذیر باشید. ۱۳. مکار و حیله گر نباشید. ۱۴. حامی مستضعفان باشید. ۱۵. اگر میدانید کسی به شما وام نمیدهد، از او تقاضا نکنید. ۱۶. نیکوکار بمیرید. ۱۷. خود را نماینده خدا در امر دین بدانید. ۱۸. فحّاش نباشید. ۱۹. بیشتر از طاقت خود عبادت نکنید. ۲۰. رحم دل باشید. ۲۱- گریه نکردن از سختی دل است. ۲۲- سختی دل از گناه زیاد است. ۲۳- گناه زیاد از آرزوهای زیاد است. 📚 نهج‌البلاغه امیرمومنان حضرت علی (ع) ✓ 📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇 📚 @Bohlol_Molanosradin
ای اهل حرم میرو علمدار نیامد، علمدار نیامد، علمدار نیامد سقای حسین سید و سالار نیامد، علمدار نیامد، علمدار نیامد از خیمه رسد واعطشا از لب طفلان در علقمه شد کشته عمو با لب عطشان دستی که زده بوسه بر آن ساقی کوثر با نیزه و شمشیر جدا گشته ز پیکر ای اهل حرم میرو علمدار نیامد، علمدار نیامد، علمدار نیامد سقای حسین سید و سالار نیامد، علمدار نیامد، علمدار نیامد رخصت بده از داغ شقایق بنویسم از بغض گلوگیر دقایق بنویسم می خواهم از آن ساقی عاشق بنویسم نم نم به خروش آیم و هق هق بنویسم دل خون شد و از معرکه دلدار نیامد " ای اهل حرم میر و علمدار نیامد" در هر قدمت هر نفست جلوۀ ذات است وصف تو فراتر ز شعور کلمات است در حسرت لب های تو لب های فرات است عالم همه از این همه ایثار تو مات است از علقمه با دیدۀ خونبار نیامد " ای اهل حرم میر و علمدار نیامد" سقا تویی و اهل حرم چشم به راهت دل ها همه مست رجز گاه به گاهت هرچند تو بودی و عطش بود و جراحت دلواپس طفلان حرم بود نگاهت سقای ادب جلوۀ ایثار نیامد " ای اهل حرم میر و علمدار نیامد" افتاد نگاه تو به مهتاب دلش ریخت وقتی به دل آب زدی آب دلش ریخت فرق تو شکوفا شد و ارباب دلش ریخت با سجدۀ خونین تو محراب دلش ریخت صد حیف که آن یار وفادار نیامد " ای اهل حرم میر و علمدار نیامد" انگار که در علقمه غوغا شده آری خونبارترین واقعه بر پا شده آری در بزم جنون نوبت سقا شده آری دیگر پسر فاطمه تنها شده آری این قافله را قافله سالار نیامد " ای اهل حرم میر و علمدار نیامد" ای علقمه از عطر تو لبریز برادر ای قصه ی دست تو غم انگیز برادر بعد از تو بهارم شده پاییز برادر برخیز حسین آمده برخیز برادر عباس ترین حیدرکرار نیامد " ای اهل حرم میر و علمدار نیامد" ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📙کانال حکایتهای بهلول و ملانصرالدین 👇 📚 @Bohlol_Molanosradin
🥀 امشب شهادت نامه ی عشاق امضا می شود فردا ز خون عاشقان، این دشت دریا می شود... •••| فرا رسیدن عاشورای حسینی تسلیت |••• 【♥️】 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 📙کانال حکایتهای بهلول و ملانصرالدین 👇 📚 @Bohlol_Molanosradin