✍🌺#زیبا_نوشت
در زندگی یاد گرفتم:
با احمق بحث نکنم و بگذارم در دنیای احمقانه خویش خوشبخت زندگی کند.
با وقیح جدل نکنم چون چیزی برای از دست دادن ندارد و روحم را تباه می کند.
از حسود دوری کنم چون اگر دنیا را هم به او تقدیم کنم باز از من بیزار خواهد بود.
وتنهایی را به بودن در جمعی که به آن تعلق ندارم ترجیح دهم
و سه چیز را هرگز فراموش نمیکنم :
1 . به همه نمی توانم کمک کنم
2 . همه چیز را نمی توانم عوض کنم
3 . همه من را دوست نخواهند داشت ....!!
❖
📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📔🤔#اندکی_تفکر
قبل از هر چیز باید این واقعیت را درک کنید که هرگز نمی توانید مالک چیزی شوید.
هنگام زاده شدن، هیچ نداشتید و در هنگام مرگ نیز جهان را بی چیز ترک میکنید.
من کت و شلواری را در جمع لباسهایم دارم که جیب های آن را بریده ام. هربار که برای پوشیدن لباسم در کمد را می گشایم، چشمانم به این کت و شلوار مسخره می افتد و به یاد می آورم که آخرین کتی که بر تن می کنم به جیب احتیاج ندارد.
تملک گرایی و مال اندوزی تصاحب آن نیست بلکه به تصاحب در آمدن آن است.
اگر احساس می کنید که باید فلان ملک، اتومبیل و یا مقام را داشته باشید و بدون آن احساس کمتری میکنید مفهومش آن است که تحت سلطه دارایی قرار گرفته اید و قربانی شده اید. در چنین شرایطی اگر اتومبیل BMW و خانه يیلاقی و جواهرات مورد علاقه خود را نداشته باشید، می نالید و فکر می کنید که با به دست آوردن آنها زندگیتان رو به راه میشود و از آن پس شاد و خرسند خواهید بود.
غافل از اینکه، این یک خیال باطل است: زیرا پس از به دست آوردن آنها، به فکر می افتید که اگر خانه بزرگتر و بزرگتری داشته باشید، زندگیتان کامل میشود و به این ترتیب به بیماری زیاده طلبی دچار میشوید.
آنگاه دست به گریبان دنیا میشوید تا به مال و منال بیشتری چنگ بیندازید. زیرا قانون طبیعت چنین است که هر چه دارایی بیشتری داشته باشید، بیشتر به جانب آن کشیده میشوید و هر چه کمتر تملک گرا باشید خود را بی نیازتر احساس میکنید.
📔برگرفته از کتاب عظمت خود را دریابید
✍اثر: وین دایر
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📚#حکایت_دزد_و_ملانصرالدین
دزدی در خانه ملانصرالدین مشغول جمع کردن اثاث بود، ملا از خواب بیدار شد و قدری صبر کرد تا دزد کوله بار خود را بست همینکه خواست از در خانه بیرون رود ملا هم بقیه اثاث را جمع کرد ودر چادری پیچید دنبال دزد روانه شد. پس از طی چند کوچه وخیابان نزدیک دروازه دزد متوجه شد که پشت سرش صدای پائی می آید، برگشت نگاه کرد دید ملا است خیلی تعجب کرد و ترسید که ملا اسباب زحمتش شود. سوال کرد: ملا شما کجا می آئید ملا جواب داد هیچ من دیدم شما مشغول اسباب کشی هستید خواستم به شما کمک کنم . دزد که آشنا بود ازخجالت اثاث ملا را زمین گذاشت وفرار کرد.
✓
📚کانال حکایتهای بهلول و ملانصرالدین👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
✍🌺#زیبا_نوشت
در زندگی یاد گرفتم:
با احمق بحث نکنم و بگذارم در دنیای احمقانه خویش خوشبخت زندگی کند.
با وقیح جدل نکنم چون چیزی برای از دست دادن ندارد و روحم را تباه می کند.
از حسود دوری کنم چون اگر دنیا را هم به او تقدیم کنم باز از من بیزار خواهد بود.
وتنهایی را به بودن در جمعی که به آن تعلق ندارم ترجیح دهم
و سه چیز را هرگز فراموش نمیکنم :
1 . به همه نمی توانم کمک کنم
2 . همه چیز را نمی توانم عوض کنم
3 . همه من را دوست نخواهند داشت ....!!
❖
📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
#داستان_کوتاه📚
#متر
در نزدیکی ده ملا مکان مرتفعی بود که شبها باد می آمد و فوق العاده سرد می شد.
دوستان ملا گفتند: ملا اگر بتوانی یک شب تا صبح بدون آنکه از آتشی استفاده کنی در آن تپه بمانی ما یک سور به تو می دهیم و گرنه تو باید یک مهمانی مفصل به همه ما بدهی.!
ملا قبول کرد و شب در آنجا رفت و تا صبح به خود پیچید و سرما را تحمل کرد و صبح که آمد گفت: من برنده شدم و باید به من سور دهید.
گفتند: ملا از هیچ آتشی استفاده نکردی؟
ملا گفت: نه؛ فقط در یکی از دهات اطراف یک پنجره روشن بود و معلوم بود
شمعی در آنجا روشن است.!
دوستان گفتند: همان آتش تو را گرم کرده و بنابراین شرط را باختی و باید مهمانی بدهی.!
ملا قبول کرد و گفت: فلان روز ناهار به منزل ما بیایید.
دوستان یکی یکی آمدند اما نشانی از ناهار نبود..
گفتند: ملا؛ انگار نهاری در کار نیست.!
ملا گفت: چرا ولی هنوز آماده نشده؛ دو سه ساعت دیگه هم گذشت باز ناهار حاضر نبود.
ملا گفت: آب هنوز جوش نیامده که برنج را درونش بریزم.!!
دوستان به آشپزخانه رفتند ببیننند چگونه آب به جوش نمی آید؛ دیدند ملا یک دیگ بزرگ به طاق آویزان کرده دو متر پایین تر یک شمع کوچک زیر دیگ نهاده.!!!
گفتند: ملا این شمع کوچک نمی تواند از فاصله دو متری دیگ به این بزرگی را گرم کند.!
ملا گقت: چطور از فاصله چند کیلومتری می توانست مرا روی تپه گرم کند؟
شما بنشینید تا آب جوش بیاید و غذا آماده شود.!!!
نکته:
با همان متری که دیگران را اندازه گیری میکنید اندازه گیری می شوید.
📙کانال حکایتهای بهلول و ملانصرالدین 👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
روز والنتاین
روز والنتاین، روز عشاق و یا روز عشقورزی، در فرهنگ مسیحی و فرهنگ مدرن غربی، روز ابراز عشق است. هر سال در روز 14 فوریه مطابق با 25 بهمن ماه و بعضی سالها 26 بهمن ماه این مناسبت برگزار میشود.
تاریخچه روز ولنتاین به جشنی باز میگردد که به افتخار قدیس ولنتاین در کلیساهای کاتولیک برگزار میشد. روز ولنتاین برگرفته از سنتهای روم باستان و مسیحیت است.
ابراز عشق در این روز معمولا با فرستادن کارت تبریک ولنتاین و یا خرید هدایایی همچون گل سرخ، خرسهای عروسکی و شکلات انجام میشود.
داستان روز ولنتاین چیست؟
این داستان به ولنتاین قدیس و مریدانش بازمیگردد. تاریخچه کامل و دقیقی از ولنتاین در دست نیست و آنچه از پیشینه این روز میدانیم با افسانه درآمیخته شده است.
کلیسای کاتولیک امروزه به این نتیجه رسیدهاند که حداقل سه قدیس به نام ولنتاین یا والنتیوس وجود داشتهاند که همگی به قتل رسیدهاند، به همین دلیل چندین افسانه سعی در باب تاریخچه این رسم وجود دارد.
براساس یک افسانه مشهور در روم باستان در دوران فرمانروایی کلاودیوس دوم در سده سوم میلادی، کشیشی به نام ولنتاین زندگی میکرده است. کلودیوس عقیده داشته که مردان مجرد نسبت به آنانی که همسر و فرزند دارند سربازان جنگجوتر و بهتری هستند. به همین خاطر ازدواج را برای مردان جوان امپراتوری روم ممنوع میکند. ولنتاین معتقد بود که این حکم ناعادلانه است؛ بنابراین مخفیانه عقد سربازان رومی را با دختران محبوبشان جاری مینمود. هنگامی که کلاودیوس این موضوع را فهمید، ولنتاین را به محکوم به مرگ کرد.
📙کانال حکایتهای بهلول و ملانصرالدین 👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
■ آدم فاسد، فاسد است.
چه متظاهر به دین باشد و چه نباشد.
از این گذشته، کسی که از ترس تنبیه شدن و
به اصطلاح "جزا دیدن" بدست کارگزاران و
مأموران خداوند،
تن به رعایت برخی موازین اخلاقی می دهد،
نه دین دارد و نه اخلاق.
چون دلیل کار وی ترس از قدرت است نه
پایبندی به شرافت و اصول اخلاقی.
همین قیاس در مورد طمع رسیدن به
بهشت موعود با لذتها و نعمت هایش
هم صادق است.
اگر این چنین است،
پس هرگز نیازی ندارم با تهدید جهنم
با اخلاق باشم..!
👤 #برتراند_راسل
📙کانال حکایتهای بهلول و ملانصرالدین 👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📔#حکایت_و_پند
روباهی از شتری پرسید :
عمق این رودخانه چه اندازه است؟
شتر جواب داد : تا زانو
اما وقتی روباه در آب رودخانه پرید،
آب از سرش هم گذشت و همین طور که دست و پا میزد به شتر گفت :
تو که گفتی تا زانو !!
شتر جواب داد : بله، تا زانوی من، نه زانوی تو!
نکته : هنگامی که از کسی مشورت میگیریم یا راهنمایی میخواهیم باید شرایط طرف مقابل و خودمان را هم در نظر بگیریم. لزوما هر تجربهای که دیگران دارند برای ما مناسب نیست !
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
🌼آرزویم این است
🌸در این روز زیبا
🌺ڪه دلت خوش باشد
🌼نرود لحظہ ای
🌸از صورت تو لبخندت
🌺نشود غصّہ
🌼ڪمى نزدیڪت
🌸لحظہ هایت، همه زیبا و قشنگ
🌺الهی که امروز
🌼بهترین روز عمرتون باشه عزیزان
✓
📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📚#کم_کم_یاد_خواهی_گرفت
کم کم یاد خواهی گرفت :
عشق تکیه کردن نیست ، و رفاقت هم معنی اطمینانِ خاطر نیست و یاد میگیری که بوسهها قرارداد نیستند ...
کم کم یاد میگیری :
که حتی نور خورشید هم میسوزاند اگر زیاد آفتاب بگیری ! باید باغ ِخودت را پرورش دهی به جای اینکه منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد ...
کم کم یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی که محکم باشی پای هر خداحافظی ...
یاد میگیری که خیلی میارزی ...!
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📸 #عکس_روز
صحنهای که در عکس مشاهده می کنید شاید دل هر بیننده ای را به لرزه درآورد اما گویا زیاده خواهی و احساس مالکیت بر جهان هستی بعضی از ما انسان ها باعث خلق چنین صحنه های تکان دهنده ای می شود
➖اگر برای همه موجودات حق زندگی کردن قائل بودیم!
➖اگر با سرعت مجاز و مطمئنه حرکت می کردیم!
➖اگر به جای زیرپا گذاشتن حقوق حیوانات به قصد احترام به یک مخلوق و موجود زنده تنها یک نیش ترمز می زدیم!
و صدها اما و اگری که شاید در ذهن شما نیز باشد که می توانست از خلق چنین صحنه ای جلوگیری کند تا جان یک حیوان زبان بسته در اثر بی انصافی بعضی از ما انسان ها بیهوده تلف نشود
📸عکس مربوط به جاده پیرانشهر-سردشت میباشد
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
☑️ انسانهای صادق
به صداقتِ حرف هیچکس شک نمی کنند و حرفِ همه را باور دارند.
❌ انسانهای دروغگو
تقریبا حرف هیچکس را باور ندارند و معتقدند که همه دروغ می گویند.
☑️ انسانهای امیدوار
همواره در حالِ امیدوار کردن دیگرانند.
❌ انسانهای نا امید
همیشه آیه یاس می خوانند.
☑️ انسانهای شریف
همه را #شرافتمند می دانند.
❌ انسانهای حسود
همیشه فکر می کنند که همه به آنها حسادت می کنند.
☑️انسانهای بزرگوار
بیشترین کلامشان، تشکر از دیگران است.
❌انسانهای حیله گر
معتقدند که همه مشغول توطئه هستند.
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📚 #حکایتیبسیارزیباوخواندنیازبهلول
آوردهاند که روزی از بهلول پرسیدند : راز طول عمر در چیست ؟
گفت : در زبان آدمی .
گفتند:چگونه است آن راز؟
گفت: آناست که هر اندازه زبان آدمی کوتاه باشد، عمرش دراز میشود و هر چه زبان دراز شود، از طول عمر آدمی کاسته می شود ...
❖
📚کانال حکایتهای بهلول و ملانصرالدین👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
❗️📕 #تلنگر
ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺷﺒﻬﺎ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﮐﺎﺭﺗﻮﻥ ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﻨﺪ ﻭ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﯽ ﻧﯿﺰ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺷﺒﻬﺎ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﺗﻮﻥ ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﻨﺪ...
ﺁﻩ ﺍﺯ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ..
ﺍﮔﺮﻣﻐﺰﺧﺎﻟﯽ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﺷﮑﻢ ﺧﺎﻟﯽ ﺳﺮﻭﺻﺪﺍ ﻣﯿﮑﺮﺩ ، ﺟﻬﺎﻥ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺍﺷﺖ ...
ﺣﺘﯽ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﻗﺒﻞ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﻮﻗﻊ ﺭﺩ ﺷﺪﻥ ﺍﺯ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺩﻭ ﻃﺮﻑ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ .
ﺳﮑﻪ ﻫﺎﯼ ﭘﻮﻝ ﻫﻤﯿـــﺸﻪ ﺻﺪﺍ ﺩﺍﺭﻧﺪ..
ﺍﻣﺎ ﺍﺳﮑﻨﺎﺳﻬﺎ ﺑﯽ ﺻﺪﺍ ﻫﺴﺘﻨﺪ …
ﭘﺲ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺭﺯﺷﺖ ﺑﺎﻻ ﺭﻓﺖ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﺑﯽ ﺳﺮﻭﺻﺪﺍ ﺑﺎﺵ !!..…
ﺍﺯ ﻣــﺮﮒ ﻧﺘﺮﺳﯿـــﺪ !
ﺍﺯ ﺍﯾــﻦ ﺑﺘﺮﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺯﻧــــﺪﻩ ﺍﯾﺪ
ﭼـــﯿﺰﯼ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻥ ﺷﻤﺎ ﺑﻤﯿـﺮﺩ
ﺑﻪ ﻧﺎﻡ"" ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ""
❖
📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📔#داستانهای_پیامبران
📕داستان عُزیر پیامبر
یکی از پیامبران بنی اسرائیل حضرت عُزیر(ع) بود که نام مبارکش یک بار در قرآن آمده است و نامش در لغت یهود،عذرا گفته می شود.پدر و مادرش در منطقە بیت المقدس زندگی می کردند.خداوند دو پسر دوقلو به آنها داد که نام یکی را عزیر و نام دیگری را عُذره گذاشتند.عزیر و عذره با هم بزرگ شدند تا به سی سالگی رسیدند.عزیر(ع) پس از آنکه ازدواج کرد به قصد سفر از خانه بیرون آمد.پس از خداحافظی با بستگانش،اندکی انجیر و آب و میوە تازه با خود برداشت تا در سفر از آن بهره بگیرد.در بین راه به آبادی رسید که به طور وحشتناکی درهم ریخته و ویران شده بود و حتی استخوان های ساکنان آنجا نیز پوسیده شده بود.
هنگامی که عزیر(ع)با دیدن این منظره وحشتناک به فکر معاد و زنده شدن مردگان افتاد و با خود گفت:چگونه خداوند این مردگان را زنده می کند؟البته او این سخن را از روی انکار نگفت بلکه از روی تعجب گفت:
او در این فکر بود که خداوند جانش را گرفت و در ردیف مردگان قرار داد.پس از صد سال،خداوند عزیر(ع) را زنده کرد.فرشته ای از جانب خدا آمد و از او پرسید: چقدر در این بیابان خوابیده ای؟ او که گمان می کرد ساعاتی بیش در آنجا استراحت کرده باشد در جواب گفت:یک روز یا کمتر!
فرشته به او گفت:تو صد سال در اینجا بوده ای.اکنون به غذا و آشامیدنی خود بنگر که چگونه به فرمان خدا در تمام این مدت سالم مانده و هیچ آسیبی ندیده است.اما برای اینکه باور کنی به الاغ خود بنگر و ببین که چگونه با مرگ ،اعضای آن از هم متلاشی شده است و اینک ببین که خداوند چگونه اجزای پراکنده و متلاشی شده آن را دوباره جمع آوری کرده و زنده می کند.با دیدن این منظره عزیر گفت:می دانم که خداوند بر هر چیزی توانا است.اینک مطمئن شدم و مسأله معاد را با تمام وجودم حس کردم و قلبم سرشار از یقین شد.
آنگاه عزیر سوار بر الاغ خود شد و به سوی خانه اش حرکت کرد در مسیر راه می دید که همه چیز تغییر کرده است.وقتی به زادگاه خود رسید دید که خانه ها و آدمها تغییر کرده اند با دقت به اطراف خود نگاه کرد تا مسیر خانه خود را یافت و به نزدیک منزل خود آمد.در آنجا پیرزنی لاغر اندام و خمیده قامت و نابینا را دید از او پرسید:آیا منزل عزیر همین جا است؟ پیرزن گفت:آری همین جا است.سپس به دنبال این سخن گریه کرد و گفت:دهها سال است که عزیر مفقود شده و مردم او را فراموش کرده اند چطور تو نام عزیر را به زبان آوردی؟ عزیر گفت:من خود عزیر هستم.خداوند صد سال مرا از این دنیا برد و جزء مردگان در آورد و اینک بار دیگر مرا زنده کرده است.
آن پیرزن مادر عزیر بود که با شنیدن این سخن پریشان شد و گفت:صد سال قبل عزیر گم شد.اگر تو واقعا عزیر هستی و راست می گویی(او مردی صالح و مستجاب الدعوه بود) دعا کن تا من بینا شوم و ضعف پیری از من برود.عزیر دعا کرد.پیرزن بینا شد و سلامتی خود را بازیافت و با چشم تیزبین خود پسرش را شناخت و دست و پای پسرش را بوسید و سپس او را نزد بنی اسراییل برد.بزرگ قوم بنی اسراییل به عزیر گفت:ما شنیدیم هنگامی که بخت النصر،بیت المقدس را ویران کرد و تورات را سوزاند فقط چند نفر انگشت شمار حافظ تورات بودند.یکی از آنها عزیر(ع) بود.
اگر تو همان عزیر هستی تورات را از حفظ بخوان.عزیر تورات را بدون کم و کاست و از حفظ خواند.آنگاه او را تصدیق کردند و به او تبریک گفتند و با او پیمان وفاداری به دین خدا بستند. در روایتی دیگر گفته شده عزیر و عذره هر دو از یک مادر؛دوقلو بدنیا آمدند.عزیر در سی سالگی از آنها جدا شد و صد سال به مردگان پیوست و سپس زنده شد و نزد خاندانش بازگشت.او بیست سال دیگر با برادرش زیست و سپس باهم از دنیا رفتند در نتیجه عزیر پنجاه سال و عذره صد و پنجاه سال عمر کردند.
📚#داستانهای_قرآنی
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺗﻮﺟﻪ ﮐﺮﺩﯾﻦ ﻫﯿﭻ ﻗﻨﺎﺩﯼ ﻗﻨﺪ ﻧﻤﯿﻔﺮﻭﺷﻪ!
ﻫﯿﭻ ﻋﻄﺎﺭﯼ ﻋﻄﺮ ﻧﻤﯿﻔﺮﻭﺷﻪ
ﻗﻬﻮﻩ ﺧﻮﻧﻪ ﻫﺎﻡ ﻫﻤﻪ ﭼﯽ ﺩﺍﺭﻥ ﺟﺰ ﻗﻬﻮﻩ !
ﻣﻤﻠﮑﺖ ﻧﯿﺴﺖ که محل غافل گیریه
واقعا هیچی سر جاش نیست!!!
کولرگازی و آبی با برق کار میکنن!
اره برقی با بنزین کار میکنه!
سه تار ۴ تا تار دار!
هفت تیر ۶ تا تیر داره!
صائب تبریزی هم اصفهانیه!😄
شهر شهر فرنگه
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
❗️📕 #تلنگر
ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺷﺒﻬﺎ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﮐﺎﺭﺗﻮﻥ ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﻨﺪ ﻭ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﯽ ﻧﯿﺰ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺷﺒﻬﺎ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﺗﻮﻥ ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﻨﺪ...
ﺁﻩ ﺍﺯ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ..
ﺍﮔﺮﻣﻐﺰﺧﺎﻟﯽ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﺷﮑﻢ ﺧﺎﻟﯽ ﺳﺮﻭﺻﺪﺍ ﻣﯿﮑﺮﺩ ، ﺟﻬﺎﻥ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺍﺷﺖ ...
ﺣﺘﯽ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﻗﺒﻞ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﻮﻗﻊ ﺭﺩ ﺷﺪﻥ ﺍﺯ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺩﻭ ﻃﺮﻑ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ .
ﺳﮑﻪ ﻫﺎﯼ ﭘﻮﻝ ﻫﻤﯿـــﺸﻪ ﺻﺪﺍ ﺩﺍﺭﻧﺪ..
ﺍﻣﺎ ﺍﺳﮑﻨﺎﺳﻬﺎ ﺑﯽ ﺻﺪﺍ ﻫﺴﺘﻨﺪ …
ﭘﺲ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺭﺯﺷﺖ ﺑﺎﻻ ﺭﻓﺖ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﺑﯽ ﺳﺮﻭﺻﺪﺍ ﺑﺎﺵ !!..…
ﺍﺯ ﻣــﺮﮒ ﻧﺘﺮﺳﯿـــﺪ !
ﺍﺯ ﺍﯾــﻦ ﺑﺘﺮﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺯﻧــــﺪﻩ ﺍﯾﺪ
ﭼـــﯿﺰﯼ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻥ ﺷﻤﺎ ﺑﻤﯿـﺮﺩ
ﺑﻪ ﻧﺎﻡ"" ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ""
❖
📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📚#داستان_کوتاه
📕#حکایت_مرد_خوشبخت
🍃پادشاهی پس از اینکه بیمار شد گفت: "نصف قلمرو پادشاهیام را به کسی میدهم که بتواند مرا معالجه کند".
🍃تمام آدمهای دانا دور هم جمع شدند تا ببیند چطور می شود شاه را معالجه کرد، اما هیچ یک ندانست.
🍃تنها یکی از مردان دانا گفت: "فکر کنم میتوانم شاه را معالجه کنم. اگر یک آدم خوشبخت را پیدا کنید، پیراهنش را بردارید و تن شاه کنید، شاه معالجه می شود".
🍃شاه پیکهایش را برای پیدا کردن یک آدم خوشبخت فرستاد....
🍃آنها در سرتاسر مملکت سفر کردند ولی نتوانستند آدم خوشبختی پیدا کنند. حتی یک نفر پیدا نشد که کاملا راضی باشد.
🍃آن که ثروت داشت، بیمار بود. آن که سالم بود در فقر دست و پا میزد، یا اگر سالم و ثروتمند بود زن و زندگی بدی داشت. یا اگر فرزندی داشت، فرزندانش بد بودند. خلاصه هر آدمی چیزی داشت که از آن گله و شکایت کند.
🍃آخرهای یک شب، پسر شاه از کنار کلبهای محقر و فقیرانه رد میشد که شنید یک نفر دارد چیزهایی میگوید. "شکر خدا که کارم را تمام کردهام. سیر و پر غذا خوردهام و میتوانم دراز بکشم و بخوابم! چه چیز دیگری میتوانم بخواهم؟"
🍃پسر شاه خوشحال شد و دستور داد که پیراهن مرد را بگیرند و پیش شاه بیاورند و به مرد هم هر چقدر بخواهد بدهند.
🍃پیکها برای بیرون آوردن پیراهن مرد توی کلبه رفتند، اما مرد خوشبخت آن قدر فقیر بود که پیراهن نداشت!!!
👌راز شاد زیستن تنها در قناعت است
❖
📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❄️الان لبخند بزن
☃زیرا لبخند تجلی زیباترین
❄️هدیه ی خدا در توست
☃دلاتون شاد و لبتون
❄️پر از لبخنـد😊
☃لحظه ها و اوقاتتون پر از
❄️یهوییهای قشنگ
☃روز زیبای زمستانیتون
❄️غرق در لبـخنـد و شـــادی
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
هدایت شده از اطلاع رسانی رهپویان🌼
زنباحجابمانندگوهر درصدفاست😍
خانمهایچادری #طـوووفـان داریم♨️
انتخاب بهترین چــادرها در کانال ما👇
💖💖💖💖چادر لبنانی💖💖💖💖
❤️❤️❤️چادر حسنا و جده❤️❤️❤️
🌸🌸چادر دانشجوییو شقایق🌸🌸
🌟چادر عربیولیانوبحرینیوحریر🌟
روی چادری که دوسِش داری بزن👆👆
http://eitaa.com/joinchat/1196228609Ce36ce60469
چادر را از #معتبرترین و #پرسابقهترین کانال ایتا خریداری کنید🍀👆🍀
هدایت شده از بنر مریم ...
🚨حجاب بنی فاطمی تقدیم میکند
به مناسبت ۲۲بهمن فروش ویژه چادر مشکی درجه یک آغاز شد 😍😍👇👇
ـ🌺 🌺 🌺 🌺🇮🇷
ـ🌺 🌺 🌺 🌺
ـ🌺🌺🌺🌺 🌺🌺🌺🌺
ـ 🌺 🌺
ـ 🌺 🌺
ـ 🌺 🌺
ـ 🌺 🌺
سریع بزنید روی شکل "۲۲" ☝️☝️
📣تا همراه با خرید چادر هدایای بی نظیر از مشهد مقدس دریافت کنید😍
زن ملانصرالدين ازملاپرسيد:سياست چه است؟
ملاگفت:يادت است قبل ازازدواج گفتم همه آرزو هايت را براوده ميسازم؟
زن گغت:بلي
ملاگفت:بعدازازدواج چه شد؟
زن گفت:هيچ
ملاگفت:سياست هم اينطورچيزى است ميگن ولی نمیگن
📙کانال حکایتهای بهلول و ملانصرالدین 👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
هدایت شده از کانون تبلیغاتی VIP فجر
برای رهایی از مشکلات و گرفتاری ها
یک پیشنهاد ویژه داریم👌
👇👇تنہا👇👇
حرز امام جواد علیه السلام
با خواص باورنکردنی😍👇
🔮 معجزه ای در قالب حرز 🔮
🔥افزایش رزق و روزی😍🍃
🔥دفع بلا و گرفتاری😍🍃
🔥 دفع چشم زخم😍🍃
🔥دفع شیاطین😍🍃
🔥رفع بیماری😍🍃
و هزاران خواص بی نظیر دیگه در حرز اصلی امام جواد(ع) بر روی پوست آهو👇
https://eitaa.com/joinchat/337117222Cf312571170
هدایت شده از بنر مریم ...
یکی از مهمترین خواص حرز امام جواد(؏) بخت گشایی و ایجاد مهر و محبت بین زن و شوهره
با توسل به آن حضرت روی کبوترای حرم کلیک ببین دارن کجا میرن😍👇
🕊 ✨ 🕊
🕊 ✨ 🌺 🕊
🕊 🌸 🌺 🌺 🕊
🕊 🌺 🕊
🕊 ✨ 🌺 🌺 🌺 🌺 🕊
🕊 🌺 🌺 ✨ 🕊
🕊 🌺 🌺 ✨ 🕊
🕊 ✨ 🕊
🕊 ✨ 🕊
تخفیفات استثنائی دهه فجر🌹👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
می شود زیبایی ها را به تصویر کشید حتی با یک برگ
@dastanvpand
🍂🍂🍂🍂🍂
📔#تلنگر✍
دنیا پادشاهان زیادی به خود دیده است.
بعضی دادگر و بسیاری ستمگر.
آن بسیارها در یک چیز با هم مشترک بودهاند:
آرزوی اینکه همهچیز را تحت فرمان خود
درآورند و بر هر جنبندهای حکم برانند.
زنان و مردان و کودکان، کارگران و
دهقانان، ماکیان و چارپایان؛
احمقترها حتی گمان میبردند که
میتوانند به باد و خاک و باران و
آسمان هم دستور دهند.
تاریخ میگوید که آنها گاهی موفق
شدهاند. عدهای را در بند کردهاند یا بر
سر دار کشیدهاند. دهانها دوختهاند
و زبانها بریدهاند. خانهها ویران
کردهاند و جنگلها سوزاندهاند.
اما همان تاریخ یک چیز دیگر را هم میگوید:
آنها هرگز نتوانستهاند بر ذهن
مردمانی که آزاد میاندیشند حکمرانی کنند.
ما نه، بلکه تاریخی که به اندازهی عمر بشر
مو سپید کرده، به ما اطمینان میدهد که
بستن هیچ پنجره و مسدود کردن هیچ
دریچهای نمیتواند راه را بر فکر و ایده
و اندیشه ببندد.
ما زندهایم و زنده خواهیم ماند،
زیرا آزاد میاندیشیم
✍#حسین_وحدانی
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📚#بسیار_زیبا_و_خواندنی
هر گاه عیبی در من دیدی، به خودم خبر بده نه کسی دیگر را،
چون تغییر آن دست من است!!!
دراين صورت ثواب دارد و نصیحت است، اما درحالت دوم غیبت است و گناه ،
چرا وقتي عيبي در کسی می بینیم، جز خودش همه را خبر می كنيم؟؟؟؟؟
عموما" مادر مورد یکدیگر صحبت مي كنيم نه با یکدیگر!!!
جمله ای که بر یک هتل نوشته بود شگفت زده ام کرد :
اگر سبب رضایتتان شدیم از ما به ديگران سخن بگو و گرنه نارضايتيت رابه خودمان بگو"
تاخود را تطبیق دهیم وبدگويي از میانمان برود!!!
پس،
نصیحت کن اما رسوا نکن!!!
سرزنش کن اما جریحه دار نکن!!!
بهشت وعده دور از دسترسی نیست اگر بی بهانه خوب باشیم!!!
❖
📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📕👌#واقعا_زیباست
اگر به میهمانی گرگ میروی
سگت را همراهت ببر
قلهای که چند بار فتح شود؛
بی شک روزی تفریحگاه عمومی میشود !
مواظب دلت باش...!
گاهی لب های خندان بیشتر از
چشم های گریان”درد”می کشند ...
پایِ "معرفت" که میاد وسط
“دستِ “خیلیا کوتاه میشه...!
وقتی حرف راست میزنید
فقط انسان هایی از دستتان عصبانی می شوند
که تمام زندگیشان بر دروغ استوار است ..
یادت باشه همیشه خودتو بنداز تا بگیرنت...
اگه خودتو بگیری میندازنت !
مرد ترین آدمهایی که تو زندگیم دیدم
اونایی بودن که بعد اشتباهشون گفتند :
معذرت میخوام ...
مزرعه را موریانه خورد،
ولی ما برای گنجشک ها مترسک ساختیم
،لعنت به این حماقت!
آنهایی که در زندگیت نقشی داشته اند را دوست بدار
نه آنهایی که برایت نقش بازی کرده اند ..
🌸🌸“زمان” وفاداری آدما رو ثابت میکنه نه “زبان” ...🌸🌸
✓
📔مجموعه حکایات و داستانهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
چرا من طلاق گرفتم ...
حتمأ بخونید عبرت بشه براتون
امسال روز تولدم خيلے ذوق زده رفتم سر ميزه صبحانه, ولے زنم بهم تولدم رو تبريك نگفت!💔
وقتے پسرم رو ميبردم مدرسه اونم بهم تبريك نگفت!💔
وقتے برادر زنم كه بهترين دوست دوران كودكيم بود بهم زنگ زد تبريك نگفت اما وقتے رفتم سركار منشيم با لبخند گفت تولدت مبارك آقاے ریيس!!بعدش منو به نهار دعوت كرد.بعد از نهار من رو برد خونش،همينطور كه رو كاناپه نشسته بوديم🙈....
ادامه ش توصیه میکنم حتما بخونید👇
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
کپی بنر حرام❌