#حسیــݩجاݩ♥️
#السلامعلیڪیااباعـبدالله✋🏻
کربلایم
شده
مهر
تربت
شما
صد شکر که قسمت شده
هر صبح بگیریمـ
ما اِذنِ نفس از پسرِ شـاهِ نجف را
✨﷽✨
🌼اثر رضایت پدر در قبر!
✍آیتالله آقا سیّد جمالالدّین گلپایگانی عارف بزرگی بودند. ایشان میفرمودند: در تخت فولاد اصفهان - که معروف به وادیالسّلام ثانی است، حالات عجیبي دارد و بزرگان و عرفای عظیم الشّأنی در آنجا دفن هستند - جوانی را آوردند. من در حال سیر بودم، گفتند: آقا! خواهش میکنیم شما تلقین بخوانید.
ايشان فرمودند: آن جوان ظاهر مذهبي داشت و خیلی از مؤمنین و متدّینین براي تشييع جنازه او آمده بودند. وقتی تلقین میخواندم، متوجّه شدم که وقتی گفتم: «أفَهِمتَ»، گفت: «لا»، متعجّب شدم! بعد دیدم که دو سه بچّه شیطان دور بدن او در قبر میچرخند و میرقصند! از اطرافيان پرسیدم: او چطور بود؟ گفتند: مؤمن. گفتم: پدر و مادرش هم هستند. گفتند: بله، ديدم مادر او خودش را میزد و پدرش هم گریه میکرد. پدر را کنار کشيدم و گفتم: قضیه این است.
گفت: من یک نارضایتی از او داشتم. گفتم چه؟ گفت: چون او در چنين زماني (زمان طاغوت) متدیّن بود، به مسجد و پای منبر میرفت و مطالعه داشت، احساس غرور او را گرفته بود و تا من یک چیزی میگفتم، به من میگفت: تو که بیسواد هستی! با گفتن این مطلب چند مرتبه به شدّت دلم شکست! ايشان ميفرمودند: به پدر آن جوان گفتم: از او راضی شو! او گفت: راضي هستم، گفتم: نه! به لسان جاری کنید که از او راضی هستید - معلوم است که گفتن، تأثير عجیبي دارد. پدر و مادرها هم توجّه کنند، به بچّههایشان بگویند که ما از شما راضی هستیم، خدا اینگونه میخواهد
وقتي میخواستند لحد را بچینند، ایشان فرمودند: نچینید! مجدّد خود آقا پاي خود را برهنه کردند و به درون قبر رفتند تا تلقین بخوانند. ايشان ميفرمايند: اين بار وقتی گفتم «أفَهِمتَ»، دیدم لبهایش به خنده باز شد و دیگر از آن بچّه شيطانها هم خبری نبود. بعد لحد را چیدند. من هنوز داخل قبر را میدیدم، دیدم وجود مقدّس اسداللهالغالب، علیبنابیطالب فرمودند: ملکان الهی! دیگر از اینجا به بعد با من است ...
💢لذا او جواني خوب، متدّین و اهل نماز بود كه در آن زمان فسق و فجور، گناهي نکرده بود امّا فقط با یک حرف خود (تو كه بیسواد هستی) به پدرش اعلان كرد كه من فضل دارم، دل پدر را شکاند و تمام شد! شوخی نگیریم. والله! اين مسئله اينقدر حسّاس، ظریف و مهم است.
📚گزیدهای از کتاب دو گوهر بهشتی آیت الله قرهی
┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
✨﷽✨
#پندانه
✍روباهی در حادثهای دمش را از دست داد. روباههای گله از او پرسیدند: دمت چه شد؟ روباه دمبریده با حیلهگری گفت: خودم قطعش کردم.همه با تعجب پرسیدند: چرا؟ دم نداشتن بسیار بد است و اکنون زیباییت را از دست دادی.
روباه گفت: خیر! حالا آزادم و سبک؛ احساس راحتی میکنم! وقتی راه میروم فکر میکنم که دارم پرواز میکنم. یک روباه دیگر که بسیار ساده بود، رفت و دم خود را قطع کرد چون درد شدیدی داشت و نمیتوانست تحمل کند، نزد روباه دمبریده رفت و گفت: تو گفته بودی سبک شدهام و احساس راحتی میکنم. من که بسیار درد دارم!
دمبریده گفت: صدایش را درنیاور! اگر نه تمام روز روباههای دیگر به ما میخندند! هر لحظه ابراز خشنودی و افتخار کن تا تعداد ما زیاد شود و الا تمام عمر مورد تمسخر دیگران قرار خواهیم گرفت ... همان بود که تعداد دمبریدهها آنقدر زیاد شد که بعداً به روباههای دمدار میخندیدند.
🔰 مراقب باشید که در جامعه با هر گروهی همرنگ نشوید حتی اگر به قیمت تمسخر دیگران تمام شود.
┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
✨﷽✨
🌼 سه وصیت جوان معصیت کار
✍نجيب الدين نقل فرموده است : يك شب در قبرستان بودم، ديدم چهار نفر مى آيند و يك جنازه روى دوش دارند. من جلو رفتم و به آوردن جنازه در آن وقت شب اعتراض كردم و گفتم به نظر مى رسد كه شما انسانى را كشته ايد و نيمه شب قصد دفن آن جنازه را داريد تا كسى از اسرارتان سر در نياورد.
گفتند: آى، گمان بد نكن زيرا مادرش با ماست. ديدم پير زنى جلو آمد، گفتم : اى مادر، چرا نيمه شب جوانت را به قبرستان آورده اى؟
گفت: چون جوان من معصيت كار بود و خودش چند وصيت كرده است :
1- چون من از دنيا رفتم طنابى به گردنم بى انداز و مرا در خانه بكش و بگو: خدايا اين همان بنده گريز پا و گناهكارى است كه به دست سلطان اجل گرفتار شده او را بسته نزد تو آورده ام به او رحم كن.
2- جنازه ام را شبانه دفن كن تا كسى بدن مرا نبيند واز جنايات من ياد نكند تا عذاب شوم.
3- اين كه بدنم را خودت دفن كن و در لحد بگذار كه خداوند موهاى سفيد تو را ببيند و به من عنايتى فرمايد و مرا بيامرزد، درست است كه من توبه كرده ام واز كرده هايم پشيمانم ولى تو اين وصيت هاى مرا انجام بده.
وقتى كه جوانم از دنيا رفت، ريسمانى به گردنش بستم و او را كشيدم. ناگهان صدايى بلند شد و گفت : ألا إن أولياء الله هم الفائزون، با بنده گنه كار ما اين طور رفتار نكن ما خود مى دانيم با او چه كنيم.
خوشحال شدم كه توبه اش پذيرفته شده و او را به طرف قبرستان آوردم. من از پيرزن خواهش كردم كه دفن پسرش را به من واگذار كند. او هم اجازه داد بدن را در قبر گذاشتيم همين كه خواستم لحد را بچينم، آيه اى را شنيدم كه: (ألا إن أولياء الله لا خوف عليهم ...)
از اين جريان نتيجه گرفتم كه توبه جوان گناهكار مورد قبول واقع شده است و خداوند دوست ندارد بنده گناهكارش كه توبه كرده، مورد اهانت قرار گيرد.
📚 قصص التوابين ، ص 110 .
┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
✨﷽✨
🌼دستور العمل حضرت امام رضا علیه السلام
برای روزهای آخر ماه شعبان
✍عبد السلام بن صالح هروى : در آخرين جمعه ماه شعبان، خدمت امام رضا علیه السلام رسيدم.
به من فرمود : «اى ابو صَلْت ! بيشترِ شعبان گذشته است و اين، آخرين جمعه از آن است . پس در آنچه از آن مانده، كوتاهى هايت را در آنچه گذشته است، جبران كن.
❀ به كارى روى آور كه برايت #مفيد باشد و آنچه را #بيهوده است و به تو مربوط نيست، وا گذار .
❀ زياد #دعا و #استغفار و #تلاوت_قرآن داشته باش ، و از گناهانت به درگاه خدا #توبه كن، تا در حالى ماه خدا سوى تو آيد كه براى خدا خالص شده باشى .
❀ هيچ #امانتى را بر عهده خويش باقى نگذار، مگر آن كه ادا كرده باشى ، و هيچ #كينه اى را در دلت نسبت به مؤمنى نگاه مدار ، مگر آن كه از دل به در آورده باشى ، و هيچ #گناهى را كه مرتكب مى شدى، رها مكن، مگر اين كه از آن ، دست برداشته باشى.
❀ از خدا پروا كن و در نهان و آشكار كارت، بر او توكّل كن «و هر شخصی بر خدا توكّل كند، او برايش بس است. خداوند، فرمان خويش را پيش خواهد برد. به يقين، خداوند براى هر چيزى اندازه اى قرار داده است» .
🔺 و در باقى مانده اين ماه، زياد بگو : خدايا ! اگر ما را در آنچه از شعبان گذشته است ، نيامرزيده اى، پس ما را در باقى مانده آن ببخشاى! . همانا خداوند متعال، در اين ماه به احترام ماه رمضان، بسيارى را (از آتش) آزاد مى كند» .
📚 عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ، ص 51 ، ح 198 .
┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
🔰رسول خدا صلى الله علیه و آله:
🔴اگر بنده «خدا» مىدانست كه در ماه رمضان چیست [چه بركتى وجود دارد] دوست مىداشت كه تمام سال، رمضان باشد.
📚بحار الانوار، ج 93، ص 346
#ماه_رمضان
#پیام_دوست
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
³¹³_______________
✨﷽✨
🌼باحیا باش
✍عفت، حیا و غیرت از ویژگیهای مشترک بین اصحاب امام مهدی و یاران امام حسین است. امام حسین نماد حیا و غیرت در کربلاست و در نقطهٔ مقابل ایشان، شمر، مظهر بیحیایی و شرارت. امام و یارانش حتی در شرایط سخت عاشورا و در مقابل دشمن هیچگاه از کلمات ناروا و ناسزا استفاده نکردند.
یاران امام زمان هم اینگونه هستند. عفت در کلام و رفتار، حیا در نگاه و پوشش و غیرت دینی و انسانی دارند. امام صادق فرمودند: «الْحَيَاءُ مِنَ الْإِيمَان؛ شرم و حيا جزء ايمان است.»*1
پس کسی که حیا ندارد در حقیقت دین ندارد.
این شرم و حیا، آنها را از انجام اعمال و رفتار زشت و زننده باز میدارد زیرا آنها در همهحال خدا را حاضر و ناظر بر اعمالشان میبینند.
🔻 بد نیست ما هم نگاهی به زندگی خود بیندازیم. آیا خدا را ناظر اعمال خود میدانیم و از گناهانی که مانع ظهورند شرم و حیا نمیکنیم و از یاد و یاری امام زمان غافلیم؟
📚 1. كافی، ج2، ص 106
┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
✨﷽✨
✍جوانی به حکیمی گفت: وقتی همسرم را انتخاب کردم، در نظرم طوری بود که گویا خداوند مانندش را در دنیا نیافریده است
وقتی نامزد شدیم، بسیاری را دیدم که مثل او بودند. وقتی ازدواج کردیم، خیلیها را از او زیباتر یافتم. چند سالی را که را با هم زندگی کردیم، دریافتم که همه زنها از همسرم بهترند...! حکیم گفت: آیا دوست داری بدانی از همه اینها تلختر و ناگوارتر چیست؟ جوان گفت: آری...
حکیم گفت: اگر با تمام زنهای دنیا ازدواج کنی، احساس خواهی کرد که سگهای ولگرد محله شما از آنها زیباترند...! جوان با تعجب پرسید: چرا چنین سخنی میگویی؟
حکیم گفت: چون مشکل در همسر تو نیست. مشکل اینجا است که وقتی انسان قلبی طمعکار و چشمانی هیز داشته باشد و از شرم خداوند خالی باشد، محال است که چشمانش را به جز خاک گور چیزی دیگر پر کند. آیا دوست داری دوباره همسرت زیباترین زن دنیا باشد؟ جوان گفت: آری
حکیم گفت: مراقب چشمانت باش...👌
┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصویر خانه خدا در نخستین روز ماه مبارک رمضان
✨﷽✨
🌼ببخشید تا بخشیده شوید
✍یکی از مشکلات ما در زندگی فردی و اجتماعی، #عدم_عفو و گذشت از خطاهای دیگران است. دوستان و همکاران، ارباب رجوع و کارمند، همسران و همسایگان؛ کلاً به سختی از اشتباهات هم میگذرند و به سختی در پی وصل و بازسازی روابط هستند.
میگویند اگر پیش قدم شوی ذلیل میشوی و کسر شأن دارد. این فکر و حرف، برطبق روایت، نظر و سیره انبیاء الهی نیست؛ این زمزمههای شیطان است. خداوند کسی را که #تواضع دارد عزیز میدارد و این سیره پیامبران است. آنچه که موجب درک نفحات رحمانی است، همدلی با سیره انبیاء و بیکینه بودن دل است. این قدرت عفو، نشانهای از این خاستگاه است.
این بیان قرآن را از بزرگان زیاد شنیدهایم «وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ» عفو کنید و درگذرید؛ آیا دوست ندارید خدا شما را ببخشد؟! ببخشید تا زمینهای برای بخشش خدا بر شما باشد.
✔️ برای اینکه انسان زمینه استفاده بیشتر از سفره ماه خدا را برای خود ایجاد کند، باید زمینه اینکه بخشش خدا شامل او بشود را ایجاد کند. زمینه بخشش خدا این است که انسان، خودش دیگران را ببخشد. طبق آیه، بخشش شما موجب بخشش خداست.
┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
🌼بیقید و شرط
✍ یاران امام مانند بندهای، گوش به فرمانِ آن حضرت هستند و برای خدمتگزاری حضرت لحظهشماری میکنند. در جهت تامین و رفاه آسایش مردم بسیج میشوند و با فرمان امام، ندا میدهند: هرکسی نیازمند مال است، بیاید.
یاران امام هرچه امام دستورشان دهد، انجام مىدهند. در برابر فرمان امامشان از کنیز زرخرید، مطیعترند. «وَ هُمْ اَطْوَعُ مِنَ الاَْمَةِ لِسَیِّدِها... آنها در برابر فرمان امامشان از بردهٔ مطیع، مطیعترند.»*1
🔆 به تعبیر امروزه آنان در برابر قرائت امام زمان از خود قرائتى جدا ندارند. بر روی حرف امام حرفی نمیزنند و چرا و اگر و اما نمیآورند.
📚 1. بحارالانوار، ج52، ص308
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
✨﷽✨
👌حکایت واقعی و بسیار زیبا
✍، سال 1369 بود. من مسئول پذیرش سازمان بودم. آن موقع سیستم ثبت و دریافت مشخصات به صورت دستی انجام میشد. مانند امروز نبود که همه چیز به صورت اتوماتیک و ماشینی انجام شود. ما چند نفر داشتیم که کارهای اداری مردم را انجام میدادند. معمولاً سرمان خیلی شلوغ بود. یک روز دو خانم میانسال مراجعه کردند. از نوع پوشش آنها مشخص بود که از خانوادههای مذهبی و معتقد بودند. آنها را دعوت کردم که روی صندلی بنشینند و بگویند که چه میخواهند. درخواست آنها کمی عجیب بود. حکمی از یکی از شعبات دادگاه داشتند مبنی بر مجوز نبش قبر جنازه یک خانم که حدود 2 یا 3 ماه پیش دفن شده بود. کمی تأمل کردم، با توجه به داشتن دستور قضائی و قانونی، نبش قبر بلامانع بود، ولی از لحاظ انسانی سعی کردم که از این خواسته دست بردارند. اما تلاش من کارگر نشد و آنها اسرار داشتند که این مهم انجام شود و گفتند: پس از پیدا شدن وصیتنامه متوفی و سفارش او مبنی بر اینکه پس از مرگش در وادی الاسلام شهر قم دفن شود، ما میخواهیم بنابر وصیتش این کار انجام شود.
حتی در وصیتنامه نیز اشاره کرده که اگر هم جنازه من دفن شده بود باید نبش قبر شود و جنازه منتقل شود. من با شنیدن این موضوع و اصرار متوفی در زمان حیاتش، متقاعد شدم و کار را پیگیری کردم تا انجام شود. با مسئولین ذیربط هماهنگ کردم. نیروهای واحد دفن در اختیار قرار گرفتند و کارها انجام شود، ولی مهمتر از نبش قبر، فرستادن و انتقال جسد بود به شهر مقدس قم که خود این کار داستانی بود. معمولاً جنازه بعد از چند روز متلاشی میشود، بو میگیرد و شرایط خوبی ندارد. هیچ رانندهای نبود که این کار را قبول کند. با اینکه یکسری از این ماشینهای بنز داشتیم که اتاقک حمل جنازه با قسمت راننده جدا بود، ولی باز هم کسی زیر بار این کار نرفت. در نهایت به ذهنم آمد که از رانندههای یک شرکت خصوصی که گاهی در حمل جنازه به سازمان کمک میکردند استفاده کنم. در بین رانندههای این شرکت یک نفر را میشناختم و ارادت متقابلی بین ما بود. ایشان همیشه به من لطف داشت. خلاصه با وی تماس گرفتم و او قبول کرد که این کار را انجام دهد.
ماشین او یک استیشن معمولی بود و هیچ فاصلهای بین راننده و جنازه نبود. با این حال او قبول کرد و فرستادمش به قطعه مورد نظر و من هم خیالم راحت شد که کار انجام شده است. مشغول رفع و رجوع کارهای دیگر شدم. حدود یک ساعت و یا بیشتر گذشت. تلفنم زنگ زد و دیدم راننده با صدای بلند گریه میکند و میگوید فلانی بیا! خواهش میکنم بیا. من گفتم: گفته بودم که این مورد شرایط عادی ندارد. خودت قبول کردی. گفت: نه اشتباه نکن بیا خودت ببین. من رفتم پائین، کنار آمبولانس، انگار نه انگار که این جنازه بیش از چند ماه است که دفن شده. کفنی سفید و روشن، بوی خوش و معطر از این جنازه بلند بود. همه گریه میکردند. عجیب بود. باورش هم عجیب است. نمیدانم چگونه و با چه حالی دفترم برگشتم. آن دو خانم برای ادامه کارهای اداری آمدند. ناخودآگاه پرسیدم: ایشان کی هستند؟ چه کرده اند؟ شما را به خدا بگوئید. آنها گفتند: هیچ. ایشان هم یک انسان معمولی مثل ما بودند. فقط صبحهای جمعه زیارت عاشورای ایشان ترک نمیشد. با زیارت عاشورا مأنوس بود. من تعجب نکردم. در این سالها که در سازمان بهشت زهرا (س) مشغول کارم، زیاد شنیده بودم کسانی که با زیارت عاشورا و در یک کلام با امام حسین (ع) سر و سری دارند، متفاوت اند. اصلاً همه چیز آنها تفاوت دارند. خیلی از اینکه همکاری کرده بودم تا وصیتنامه این خانم اجرا شود راضی بودم.
📚بر اساس خاطرهای از کارمند بهشت زهرا
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
✨﷽✨
🔴صداقت
✍سال ها پیش در چين باستان شاهزاده ای تصميم به ازدواج گرفت. با مرد خردمندی مشورت کرد و تصميم گرفت تمام دختران جوان منطقه را دعوت کند تا دختری سزاوار را انتخاب کند .وقتي خدمتکار پير قصر ماجرا را شنيد به شدت غمگين شد. چون دختر او مخفيانه عاشق شاهزاده بود ، دخترش گفت او هم به آن مهمانی خواهد رفت . مادر گفت : تو شانسی نداری ، نه ثروتمندی و نه خيلی زيبا .دختر جواب داد : می دانم هرگز مرا انتخاب نمی کند ، اما فرصتی است که دست کم يک بار او را از نزديک ببينم . روز موعود فرا رسيد و شاهزاده به دختران گفت : به هر يک از شما دانه ای می دهم ، کسی که بتواند در عرض 6 ماه زيباترين گل را برای من بياورد ، ملکه آينده چين می شود .
دختر پيرزن هم دانه را گرفت و در گلدانی کاشت . سه ماه گذشت و هيچ گلی سبز نشد ، دختر با باغبان های بسياری صحبت کرد و راه گل کاری را به او آموختند ، اما بی نتيجه بود ، گلی نروييد... روز ملاقات فرا رسيد ، دختر با گلدان خالی اش منتظر ماند و ديگر دختران هر کدام گل بسيار زيبايی به رنگها و شکلهای مختلف در گلدان های خود داشتند .لحظه موعود فرا رسيد شاهزاده هر کدام از گلدان ها را با دقت بررسی کرد و در پايان اعلام کرد دختر خدمتکار همسر آينده او خواهد بود .
همه اعتراض کردند که شاهزاده کسی را انتخاب کرده که در گلدانش هيچ گلی سبز نشده است . شاهزاده توضيح داد : اين دختر تنها کسی است که گلی را به ثمر رسانده که او را سزاوار همسری امپراطور می کند : گل صداقت ...
همه دانه هايی که به شما دادم عقيم بودند ، امکان نداشت گلی از آنها سبز شود...
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
✨﷽✨
⚜ حکایتهای پندآموز⚜
مهربانی به یک سگ
✍روزي امام حسين علیه السلام از جائي عبور ميكردند که ديدند جواني به سگي غذا مي دهد. امام خوشحال شدند و فرمودند: چرا اين گونه به سگ مهرباني مي كني ؟ جوان عرض كرد: غمگين هستم، مي خواهم با خشنود كردن اين حيوان، غم و اندوه من مبدل به خشنودي گردد. اندوه من از اين است كه غلام يك نفر يهودي هستم و مي خواهم از او جدا شوم.
امام حسين علیه السلام با آن غلام نزد صاحب او كه يهودي بود آمدند. امام حسين علیه السلام دويست دينار به يهودي داد ، تا غلام را خريداري كرده و آزاد سازد. يهودي گفت: اين غلام را به خاطر قدم مبارك شما كه به خانه ما آمدي به شما بخشيدم و اين بوستان را نيز به شما بخشيدم.
امام حسين علیه السلام هماندم غلام را آزاد كرد و همه آن بوستان و دویست دینار را به او بخشيد. سرانجام آن مرد یهودی و همسرش که تحت تاثیر محبت امام حسین علیه السلام قرار گرفته بودند ، مسلمان شدند.
📚مناقب آل ابی طالب ج4 - ص15
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
بسم الله الرحمن الرحیم
جزء 1 ⇨ http://j.mp/2b8SiNO
جزء 2 ⇨ http://j.mp/2b8RJmQ
جزء 3 ⇨ http://j.mp/2bFSrtF
جزء 4 ⇨ http://j.mp/2b8SXi3
جزء 5 ⇨ http://j.mp/2b8RZm3
جزء 6 ⇨ http://j.mp/28MBohs
جزء 7 ⇨ http://j.mp/2bFRIZC
جزء 8 ⇨ http://j.mp/2bufF7o
جزء 9 ⇨ http://j.mp/2byr1bu
جزء 10 ⇨ http://j.mp/2bHfyUH
جزء 11 ⇨ http://j.mp/2bHf80y
جزء 12 ⇨ http://j.mp/2bWnTby
جزء 13 ⇨ http://j.mp/2bFTiKQ
جزء 14 ⇨ http://j.mp/2b8SUTA
جزء 15 ⇨ http://j.mp/2bFRQIM
جزء 16 ⇨ http://j.mp/2b8SegG
جزء 17 ⇨ http://j.mp/2brHsFz
جزء 18 ⇨ http://j.mp/2b8SCfc
جزء 19 ⇨ http://j.mp/2bFSq95
جزء 20 ⇨ http://j.mp/2brI1zc
جزء 21 ⇨ http://j.mp/2b8VcBO
جزء 22 ⇨ http://j.mp/2bFRxNP
جزء 23 ⇨ http://j.mp/2brItxm
جزء 24 ⇨ http://j.mp/2brHKw5
جزء 25 ⇨ http://j.mp/2brImlf
جزء 26 ⇨ http://j.mp/2bFRHF2
جزء 27 ⇨ http://j.mp/2bFRXno
جزء 28 ⇨ http://j.mp/2brI3ai
جزء 29 ⇨ http://j.mp/2bFRyBF
جزء 30 ⇨ http://j.mp/2bFREcc
30 جز قرآن بصورت فایل صوتی و نیاز به دانلود ندارد، فقط کافيست روی لینک بزنید.
این هم هدیه ما به شما برای ماه نزول قرآن، از دعای خیرتان مارا فراموش نفرمائید .
الهی العفو - حاج سید مجید بنی فاطمه.mp3
10.04M
○° ربنا الهی العفو 🥺🥀
#مناجات📿
#سیدمجیدبنیفاطمه🎤
✨﷽✨
🔴 از خدا خواهیم توفیق ادب
✍حاج اسماعیل دولابی: ادب و حیا درهای بسته را باز میکند و بی ادبی درهای باز را میبندد. با ادب بروی راه هست، بی ادب بروی راه بسته است باید آنقدر ادب ورزید تا محبت طلوع کند. وقتی محبت طلوع کرد ادب کنار می رود “تَسْقُطُ الْآدَابُ ُ بَیْنَ الْأَحْبَابِ” یعنی با هم یگانه میشوند. اینجاست که عبد کار خدا میکند و خدا کار عبد را. ادب و حیا درهای بسته را باز می کند و بی ادبی درهای باز را می بندد، بی حیایی بود که سبب شد . در آن کوچه باریک جلوی دختر پیامبر (ص) را بگیرند، به نحوی که حضرت نه راه پیش رفتن داشتند و نه راه بازگشت، و آن جسارت را مرتکب شدند .
شخص با ادب به زمین ها و آسمان ها و به خوبان خدا راه پیدا می کند. ائمه (علیهم السلام) آرزو دارند ما با ادب باشیم و آزار نرسانیم تا پهلوی ما بنشینند. اگر ما یک خورده باحیا باشیم، ائمه خدا را در ما می بینند. می بینی وقتی بچه ات نماز می خواند چقدر کیف می کنی؟ ائمه که پدر حقیقی ما هستند چطور؟ آداب شرع، همه ادب است.
از خدا خواهیم توفیق ادب
بی ادب محروم ماند از لطف رب
📚 مصباح الهدی، تالیف مهدی طیب
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
✨﷽✨
🌼داستانهای پیامبر اکرم (ص): اویس قرنی و اطاعت مادر
✍گويند اويس شتربانى مى كرد و از اجرت آن مخارج مادر خود را مى داد. يك روز از مادر اجازه خواست كه براى زيارت پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به مدينه رود. مادرش گفت اجازه مى دهم به شرط آنكه بيش از نصف روز در مدينه توقف نكنى. اويس حركت كرد وقتى به خانه پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) رسيد اتفاقا ايشان هم تشريف نداشتند. ناچار اويس بعد از يكى دو ساعت توقف پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) را نديده به يمن مراجعت كرد. چون حضرت به خانه برگشت پرسيد اين نور كيست كه در اين خانه تابيده؟ گفت شتربانى كه اويس نام داشت به اينجا رسيد و بازگشت. فرمود آرى اويس در خانه ما اين نور را به هديه گذاشت و رفت .
درباره چنين شخصى پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) مى فرمايد يفوح روائح الجنة من قبل القرن و اشوقاه اليك يا اويس القرن،
نسيم بهشت از جانب يمن و قرن مى وزد چه بسيار مشتاقم به ديدارت اى اويس قرنى .
📚منتهى الامال ، ج 1، ص 142.
📚آگاه شویم، حسن امیدوار،جلد دوم.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘