☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘
🌺☘🌺
☘🌺
🌺
آوردهاند که در ایام پیشین، عقاب و روباه با هم عهد دوستی بستند. روزی روباه از بهرِ طلبِ روزی بچگانِ خود بیرون رفت.
عقاب، فرصت غنیمت شمرده و بچگان را تلف کرد. چون روباه بازآمد و مکر و حیله دوست خود را دید، گفت ان شاء الله تعالی در عرصه قلیل از وی انتقام کشم.
چون مدتی برآمد، همان عقاب از قربانگاه، پارهای گوشت گوسفند در ربود و به خورد بچگان خود داد. قضا را، آتش پارهای به گوشت چسبیده بود و در آشیان عقاب در گرفت. بچگان عقاب که طاقت پرواز نداشتند، نیم بریان شده و بر زمین افتادند. روباه ستم دیده که در انتظار این حالت زیر آن درخت نشسته بود، روبهروی عقاب بچگانش را به شوخی تمام طعمه کرد.
(خلاصه): هر آنچه از بهر دیگران پیماییم، همان از بهر ما پیموده شود.
پس باید که با دیگران چنین معامله کنیم که تلافی آن از ایشان بر ما گران نباشد.
📚 حکایات دلپسند
👤 #محمدمهدی_واصف
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📘#راز_مثلها🤔🤔🤔
🔶️ داستان #ﺿﺮﺏ_ﺍﻟﻤﺜﻞ
🔺️ هیزم تر به کسی فروختن
🔹️ کاربرد
ﻫﯿﺰﻡ ﺗﺮ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻓﺮﻭﺧﺘﻦ، ﮐﻨﺎﯾﻪ ﺍﺯ ﻓﺮﯾﺐ ﺩﺍﺩﻥ ﺍﺯ ﻗﺒﯿﻞ: ﻭﻓﺎ ﻧﮑﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﻋﻬﺪ، ﺑﺎ ﺣﯿﻠﻪ ﺍﺯ ﻗﻮﻝ ﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﺷﺎﻧﻪ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﺮﺩﻥ، ﮔﻨﺪﻡ ﻧﻤﺎﯾﯽ ﻭ ﺟﻮ ﻓﺮﻭﺷﯽ، ﺩﻭ ﺭﻭﯾﯽ ﮐﺮﺩﻥ
ﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﺧﺮ ﺍﺯ ﭘﻞ ﮔﺬﺷﺖ ﺑﺪ ﻟﻌﺎﺑﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﺳﺖ. ﺑﻪﻋﺒﺎﺭﺕ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﯾﻦ #ﺿﺮﺏ_ﺍﻟﻤﺜﻞ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﮐﺴﯽ ﺑﻪﮐﺎﺭ ﻣﯽرﻭﺩ ﮐﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﺩﻟﯿﻠﯽ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻡ ﺩﺷﻤﻨﯽ ﻭ ﻧﺎﺟﻮﺍﻧﻤﺮﺩﯼ ﺑﺮﺁﯾﺪ ﻭ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻫﯿﭻ ﺍﺻﻄﮑﺎﮎ ﻣﻨﺎﻓﻌﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺑﮑﻮﺑﺪ ﻭ ﺯﯾﺎﻥ ﻭ ﺿﺮﺭ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ. ﺩﺭ ﭼﻨﯿﻦ ﻣﻮﺭﺩ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ:
ﺑﻪ ﻓﻼﻧﯽ ﻫﯿﺰﻡ ﺗﺮﯼ ﻧﻔﺮﻭﺧﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﺎ ﺩﺷﻤﻨﯽ میکند.
🔸️ داستان
ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﻣﯽﺩﺍﻧﯿﻢ ﻫﯿﺰﻡ ﻫﻤﺎﻥ ﭼﻮﺏ ﺧﺸﮏ ﺳﻮﺧﺘﻨﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭼﻮﺏﻫﺎﯼ ﻏﯿﺮﺻﻨﻌﺘﯽ ﻭ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩﺀ ﺟﻨﮕﻞﻫﺎ ﻭ ﯾﺎ ﺷﺎﺧﻪﻫﺎﯼ ﺑﺮﯾﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﺑﺎﻍﻫﺎ ﻭ
ﺑﯿﺸﻪﻫﺎ ﺑﻪﺩﺳﺖ ﻣﯽﺁﯾﺪ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﺭﻃﻮﺑﺖ ﻭ ﺁﺏﻫﺎﯼ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻩ ﺩﺭ ﻣﻨﺎﻓﺬﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺗﺎﺑﺶ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻮﺧﺖ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻣﯽﺷﻮﺩ.
ﻫﯿﺰﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺸﮏ ﺑﺎﺷﺪ ﻫﻢ ﺧﻮﺏ ﻣﯽﺳﻮﺯﺩ ﻭ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﺣﺮﺍﺭﺕ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﻫﻢ ﺫﺭﻩﺍﯼ ﺩﻭﺩ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﺘﺼﺎﻋﺪ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ ﺗﺎ ﭼﺸﻢ ﺭﺍ ﺁﺯﺍﺭ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻭ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺍﻃﺎﻕ ﻭ
ﺁﺷﭙﺰﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺳﯿﺎﻩ ﻭ ﮐﺜﯿﻒ ﮐﻨﺪ.
ﺩﺭﺯﻣﺎﻥﻫﺎﯼ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩﺀ ﻫﯿﺰﻡ ﺗﺮ ﺍﻫﻞ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺁﺯﺍﺭ ﻧﻤﯽﺩﺍﺩ ﺯﯾﺮﺍ ﺩﺭﺁﺷﭙﺰﺧﺎﻧﻪ ﺑﺎ ﻫﯿﺰﻡ ﺗﺮ ﻏﺬﺍﯼ ﻣﻄﺒﻮﻉ ﺑﻪﺩﺳﺖ ﻧﻤﯽﺁﻣﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻃﺎﻕﻫﺎ ﻫﻢ ﺑﻪﺟﺎﯼ ﺁﻧﮑﻪ ﮔﺮﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺯﮐﺎﻡ ﻭ ﺳﺮﻣﺎﺧﻮﺭﺩﮔﯽ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﮐﻨﺪ ﺩﻭﺩﺵ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ، ﻣﯽﺭﻓﺖ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺷﯿﺎﺀ ﻭ ﻟﻮﺍﺯﻡ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺩﻭﺩﺁﻟﻮﺩ ﻣﯽﮐﺮﺩ.
ﺷﺎﯾﺪ ﺍﯾﻦ ﺳﻮﺍﻝ ﭘﯿﺶ ﺁﯾﺪ ﮐﻪ ﻫﯿﺰﻡ ﻓﺮﻭﺵ ﺑﻪﺟﺎﯼ ﻫﯿﺰﻡ ﺧﺸﮏ ﭼﻪ ﺍﺻﺮﺍﺭﯼ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﻫﯿﺰﻡ ﺗﺮ ﺑﻔﺮﻭﺷﺪ ﻭ ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ؟
ﺟﻮﺍﺏ ﺳﻮﺍﻝ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻬﯿﻪ ﻭ ﺗﺪﺍﺭﮎ ﻫﯿﺰﻡ ﺗﺮ ﺧﺮﺝ ﺯﯾﺎﺩ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺁﻧﮑﻪ ﺍﺯ ﺩﺭﺧﺖ ﻗﻄﻊ ﻣﯽﺷﺪ ﺑﻪ ﺧﺮﯾﺪﺍﺭ ﺑﯽﺍﻃﻼﻉ، ﺗﺤﻤﯿﻞ ﻣﯽﺷﺪ ﻭ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺑﻪ ﭘﻮﻝ ﻣﯽﺷﺪ ﺩﺭﺻﻮﺭﺗﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻬﯿﻪ ﻫﯿﺰﻡ ﺧﺸﮏ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺷﺎﺧﻪﻫﺎﯼ ﺑﺮﯾﺪﻩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﺤﻞ ﻭﺳﯿﻌﯽ ﺭﻭﯼ ﻫﻢ ﺑﭽﯿﻨﻨﺪ ﻭ ﻣﺪﺗﯽ
ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺻﺒﺮ ﮐﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﺭﻃﻮﺑﺘﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺣﺮﺍﺭﺕ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺑﺪﻫﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻮﺧﺖ، ﺁﻣﺎﺩﻩ ﮔﺮﺩﺩ.
ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﻬﺎﺕ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥﻫﺎﯼ ﻗﺪﯾﻢ ﻫﯿﺰﻡ ﻓﺮﻭﺵﻫﺎ ﻫﺰﺍﺭ ﺣﯿﻠﻪ ﻭ ﻧﯿﺮﻧﮓ ﺑﻪﮐﺎﺭ ﻣﯽﺑﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻫﯿﺰﻡ ﺗﺮ ﺑﻔﺮﻭﺷﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﮐﻤﺘﺮ، ﺳﻮﺩ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺒﺮﻧﺪ ﻭﻟﯽ ﺧﺮﯾﺪﺍﺭ ﻫﯿﺰﻡ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺩﻗﺖ ﺳﺮ ﻭ ﺗﻪ ﭼﻮبها ﺭﺍ ﻭﺍﺭﺳﯽ
ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻭ ﻫﺰﺍﺭ ﻗﺴﻢ ﻣﻦ ﺑﻤﯿﺮﻡ ﻭ ﺗﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺟﺎﻥ ﻣﻮﻻ ... ﻧﺜﺎﺭ ﻫﯿﺰﻡ ﻓﺮﻭﺵ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﻫﯿﺰﻡ ﺗﺮ ﻧﻔﺮﻭﺷﺪ ﻭ ﺳﺎﮐﻨﺎﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﺣﻤﺖ ﻧﯿﻨﺪﺍﺯﺩ ﺩﺭ ﻏﯿﺮ ﺍﯾﻦ ﺻﻮﺭﺕ
ﺍﮔﺮ ﻫﯿﺰﻡ ﺩﻭﺩ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﺩﺭ ﺩﻝ، ﻫﯿﺰﻡ ﻓﺮﻭﺵ ﺭﺍ ﻧﻔﺮﯾﻦ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ. ﺍﮔﺮ ﻏﺬﺍ ﺧﻮﺏ ﻧﻤﯽﭘﺨﺖ ﯾﺎ ﺑﻮﯼ ﺩﻭﺩ ﻣﯽﮔﺮﻓﺖ ﺑﻪ ﻋﺰﯾﺰﺍﻥ ﻫﯿﺰﻡ ﻓﺮﻭﺵ ﺩﺷﻨﺎﻡ ﻣﯽﺩﺍﺩﻧﺪ!
ﺧﻼﺻﻪ ﻫﺮ ﻧﺎﮐﺎﻣﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﺴﺎﺏ ﻫﯿﺰﻡ ﻓﺮﻭﺵ ﻣﯽﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻫﯿﺰﻡ ﺗﺮ ﻓﺮﻭﺧﺘﻪ ﻭ ﻣﻮﺟﺐ ﺑﺮﻭﺯ ﺁﻥ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﮔﺮﺩﯾﺪﻩ.
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📔#حکایت
فوق العاده زیباست👌🏻
از بزرگى پرسیدند:
برکت در مال یعنی چه ؟
در پاسخ، مثالی زد و فرمود:
گوسفند در سال یکبار زایمان می کند و هر بار هم یک بره به دنیا می آورد .
سگ در سال دو بار زایمان میکند و هر بار هم حداقل 6-7 بچه.
به طور طبیعی شما باید گله های سگ را ببینید که یک یا دو گوسفند در کنار آن است.
ولی در واقع برعکس است.
گله های گوسفند را می بینید و یک یا دو سگ در کنار آنها ...
چون خداوند برکت را در ذات گوسفند قرار داد و از ذات سگ برکت را گرفت .
مال حرام اینگونه است .
فزونی دارد ولی برکت ندارد.
روی مفهوم" برکت در روزی" فکر کنیم.
❖
📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده
📚 @Bohlol_Molanosradin
📕#راز_مثلها🤔🤔🤔
🔶️ داستان #ﺿﺮﺏ_ﺍﻟﻤﺜﻞ
🔺️ انشاءالله ۱۲۰ ﺳﺎﻝ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﺎﺷﯽ
👇👇👇👇
ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ ﻫﺮ ﯾﮏ ﺍﺯ ﺳﯽ ﺭﻭﺯ ﻣﺎﻩ ﻧﺎﻣﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪﺍﻧﺪ؛ ﺭﻭﺯ ﻧﺨﺴﺖ ﺍﻭﺭﻣﺰﺩ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺷﺶﺭﻭﺯ ﭘﺴﯿﻦ ﻧﺎﻡ ﺷﺶ ﺍﻣﺸﺎﺳﭙﻨﺪ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪﺍﻧﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﻪ ﺁﯾﯿﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺎﻩ ﻧﺎﻡ ﺭﻭﺯ ﻭ ﻣﺎﻩ ﯾﮑﯽ ﻣﯽﺷﺪ، ﺟﺸﻦﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻨﺪ. ﻣﯽﺩﺍﻧﯿﻢ ﮐﻪ ﺳﺎﻝ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪﯼ 365 ﺭﻭﺯ ﻭ 6 ﺳﺎﻋﺖ ﻭ ﺍﻧﺪﯼ ﺍﺳﺖ. ﺍﻣﺮﻭﺯﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺭ ﺷﻤﺎﺭ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺍﯾﻦ 6 ﺳﺎﻋﺖ، ﺩﺭ ﻫﺮ 4 ﺳﺎﻝ ﯾﮏ ﺳﺎﻝ ﺭﺍ 366 ﺭﻭﺯﻩ (ﮐﺒﯿﺴﻪ) ﻣﯽﮔﯿﺮﯾﻢ. ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻥ ﺳﺎﺳﺎﻧﯿﺎﻥ ﺑﻪ ﺁﯾﯿﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻪﺟﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ، ﻫﺮ 120 ﺳﺎﻝ ﯾﮏ ﺳﺎﻝ ﺭﺍ 13ﻣﺎﻫﻪ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ. ﺍﯾﻦ ﯾﮏ ﻣﺎﻩ ﺭﺍ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﻣﯽﮐﺸﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﮐﺎﻣﺮﺍﻧﯽ ﻭ ﺳﺮﺧﻮﺷﯽ ﻣﯽﮔﺬﺭﺍﻧﺪﻧﺪ.ا
ﮔﺮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻫﻢ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼﮐﺴﺎﻥ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ 120 ﺳﺎﻟﻪ ﺁﺭﺯﻭ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﯾﺎ ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﺳﺨﻦ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﺧﻮﺩ ﺑﮕﻮﯾﺪ، ﺷﻨﻮﻧﺪﻩ ﺑﯽﺩﺭﻧﮓ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ «ﺑﻌﺪ ﺍﺯ 120ﺳﺎﻝ»، ﺭﯾﺸﻪ ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﻧﮑﺘﻪ ﺩﺍﺭﺩ؛ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭﻡ «120 ﺳﺎﻝ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﺎﺷﯽ ﺗﺎ ﺁﻥ ﯾﮏ ﺳﺎﻝ 13 ﻣﺎﻫﻪ ﻭ ﺁﻥ ﻣﺎﻩ ﻭﯾﮋﻩ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﯽ.»
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📕#راز_مثلها🤔🤔🤔
🔶️ داستان #ﺿﺮﺏ_ﺍﻟﻤﺜﻞ
🔺️ حاجی حاجی مکه.
👌کاربرد
ﺍﯾﻦ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﺑﻪﮐﺎﺭ ﻣﯽﺭﻭﺩ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻭ ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺩﺭﺍﺯ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﻥ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺑﺴﺘﮕﺎﻧﺶ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﻭ ﯾﺎ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﭘﻮﻝ ﯾﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻭﺍﻡ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﻧﮕﺮﺩﺍﻧﺪ.
📘داستان
«ﺣﺞ » ﺩﺭ ﻟﻐﺖ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﻗﺼﺪ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﺳﺖ. ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺷﺮﯾﻌﺖ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﺑﻪ ﻣﮑﻪ ﺭﻓﺘﻦ ﻭ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺍﺯ ﮐﻌﺒﻪ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ.
ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﮐﻪ ﺍﻣﮑﺎﻧﺎﺕ ﺍﻣﺮﻭﺯﯼ ﻣﺎﻧﻨﺪ
ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻭ ﺯﺍئران ﻧﺎﮔﺰﯾﺮ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﺎ ﺍﺳﺐ ﻭ ﻗﺎﻃﺮ ﻭ ﺷﺘﺮ ﻭ ﮐﺠﺎﻭﻩ ﺍﺯ ﺻﺤﺮﺍﻫﺎﯼ ﺳﻮﺯﺍﻥ ﻭ ﺑﯿﺎﺑﺎﻥﻫﺎﯼ ﺑﯽﺁﺏ ﻭ ﻋﻠﻒ ﺑﮕﺬﺭﻧﺪ، ﺳﻔﺮﺷﺎﻥ ۴ ﺗﺎ ۶ ﻣﺎﻩ ﺑﻪ ﺩﺭﺍﺯﺍ ﻣﯽﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﮔﺮﺩﺑﺎﺩﻫﺎﯼ ﺳﺨﺖ ﻭ ﺩﺳﺘﺒﺮﺩ ﺭﺍﻫﺰﻧﺎﻥ ﻭ ﺟﺰ ﺍﯾﻦﻫﺎ ﺟﺎﻥ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻪ ﺩﺭ ﻣﯽﺑﺮﺩﻧﺪ ﺷﺎﯾﺪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﻋﻤﺮﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﮐﻌﺒﻪ ﻧﺎﯾﻞ ﺷﻮﻧﺪ. ﺑﯿشﺗﺮ ﺣﺎﺟﯿﺎﻥ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺍﺯ ﺳﻔﺮ ﺣﺞ ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﺳﺨﺘﯽﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺷﻤﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﻧﯿﺰ ﺍﺧﺘﻼﻓﺎﺕ ﺷﯿﻌﻪ ﻭ ﺳﻨﯽ، ﺑﻪﻭﯾﮋﻩ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﺳﻼﻃﯿﻦ ﺻﻔﻮﯼ ﻭ ﺍﻣﭙﺮﺍﺗﻮﺭﯼ ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﻮﺟﺐ ﺑﺮﻭﺯ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﻧﺎﮔﻮﺍﺭ ﻭ
ﮐﺸﺘﺎﺭﻫﺎﯼ ﺑﯽﺭﺣﻤﺎﻧﻪ ﻣﯽﮔﺮﺩﯾﺪ، ﺍﺯ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎﻥ ﻭ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﮐﻌﺒﻪ ﭼﺸﻢ ﭘﻮﺷﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺎ ﺣﺎﺟﯿﺎﻥ ﺳﻔﺮ ﻗﺒﻠﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮔﻮﺭ ﻣﯽﺑﺮﺩﻧﺪ. ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﻭ ﺣﺎﺟﯿﺎﻥ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﮔﻮﺷﻪ ﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﮐﺸﻮﺭ ﭘﻬﻨﺎﻭﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﺑﺎ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺁﺷﻨﺎ ﻣﯽﺷﺪﻧﺪ، ﭼﻮﻥ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺩﯾﺪﺍﺭﯼ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺣﺞ ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺁﻫﻨﮓ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻭ ﺯﺍﺩﮔﺎﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ، ﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﺷﻮﺧﯽ ﻭ
ﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﺟﺪ ﺑﻪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻣﯽﮔﻔﺘﻨﺪ:
«ﺣﺎﺟﯽ ﺣﺎﺟﯽ ﻣﮑﻪ»،
ﯾﻌﻨﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺩﯾﺪﺍﺭﯼ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻧﻤﯽﺁﯾﺪ ﻣﮕﺮ ﺁﻥ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﺗﻘﺪﯾﺮ ﻭ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻋﺎﺯﻡ ﺳﻔﺮ ﺣﺞ ﮐﻨﺪ ﻭ ﻣﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﯿﻢ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﮑﻪ
ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ (ﮐﻪ ﺍﻣﺮﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻧﺎﺩﺭ ﺑﻮﺩ)
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
✍خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو!
ولی قرآن چیزی دیگه میگه:
أكثر الناس ﻻ ﻳﻌﻠﻤﻮﻥ"
بیشتر مردم نمۍدانند
أكثر الناس ﻻ ﻳﺸﻜﺮﻭﻥ"
بیشتر مردم ناسپاس اند
*أكثر الناس ﻻ ﻳﺆﻣﻨﻮﻥ "
بیشتر مردم ایمان نمی آورند
أكثرهم ﻓﺎﺳﻘﻮﻥ"
بیشترشان گناهکارند
أكثرهم ﻳﺠﻬﻠﻮﻥ"
بیشترشان نادانند
أكثرهم ﻣﻌﺮﺿﻮﻥ"
بیشترشان اعتراض گرند
أكثرهم ﻻ ﻳﻌﻘﻠﻮﻥ"
بیشترشان تعقل نمۍکنند
أكثرهم ﻻ ﻳﺴﻤﻌﻮﻥ "
بیشترشان ناشنوایند
ﻭﻗﻠﻴﻞ ﻣﻦ ﻋﺒﺎﺩﻱ ﺍﻟﺸﻜﻮﺭ "
و کم اند بندگانی که شاکرند
ﻭﻣﺎ ﺁﻣﻦ ﻣﻌﻪ ﺇﻻ ﻗﻠﻴﻞ "
و جز اندکی ایمان نمی آورند
پس نه تنها اکثریت نشانه حقانیت نیست
بلکه در مورد زیادی اکثریت بر خلاف معیارهای الهی رفتار میکنند.
راه درستِ خودت را برو
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده
📚 @Bohlol_Molanosradin
📔#راز_مثلها
😀اومد ابروشو درست كنه، زد چشمشم كور كرد!!!
💥وقتی کسی قصد داره کاری رو درست کنه ولی خرابترش میکنه، از این ضربالمثل استفاده میشه که: «اومد ابروشو درست کنه، زد چشمشم کور کرد»
👈همچنين وقتى “بد اقبال” باشی يا اقبال بدى داشته باشی كاربرد دارد.
⭕️«ضرب المثل» سخن کوتاه و مشهوری است که به مفهومی عبرت آمیز یا گفتاری نکته آموز اشاره میکند و جای توضیح بیشتر را میگیرد.
📕 این مثل داستانی دارد.
در قدیم آرایشگران موهای اضافه ابروی زنان را با وسایل و ابزار خاصی برمیداشتند که ممکن بود به صورت و چشم مشتری آسیب برساند. در یکی از همین روزها خانمی برای تمیز کردن ابرویش نزد آرایشگری رفت. آرایشگر که در کارش زیاد وارد نبود، موقع تمیز کردن ابرو، با ابزار کارش به چشم مشتریاش آسیب رساند و او را کور کرد.
❖
📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده
📚 @Bohlol_Molanosradin
📕#داستان_کوتاه_پندآموز
در نیمه های سال تحصیلی معلّم کلاس به مدّت یک ماه به دلیل مشکلاتش کلاس را ترک کرد و معلّمی جدید موقّتاً به جای او آمد.
پس شروع به تدریس نمود و بعد، از چند دانش آموز شروع به پرسش در مورد درس کرد.
وقتی نوبت به یکی از دانش آموزان رسید و پاسخی اشتباه داد بقیه دانش آموزان شروع به خندیدن کردند و او را مسخره می کردند.
معلّم متوجّه شد که این دانش آموز از ضریب هوشی و اعتماد بنفسی پایین برخوردار است و همواره توسّط هم کلاسی هایش مورد تمسخر قرار می گیرد.
زنگ آخر فرا رسید و وقتی دانش آموزان از کلاس خارج شدندمعلّم آن دانش آموز را فرا خواند و به او برگه ای داد که بیتی شعر روی آن نوشته شده بود و از او خواست همان طور که نام خود را حفظ کرده آن بیت شعر را حفظ کند و با هیچ کس در مورد این موضوع صحبت نکند.
در روز دوم معلّم همان بیت شعر را روی تخته نوشت و به سرعت آن بیت شعر را پاک کرد
و از بچّه ها خواست هر کس در آن زمان کوتاه توانسته شعر را حفظ کند دستش را بالا ببرد.
هیچ کدام از دانش آموزان نتوانسته بود حفظ کند.
تنها کسی که دست خود را بالا برد و شعر را خواند همان دانش آموز دیروزی بود که مورد تمسخر بچّه ها بود .
بچّه ها از این که او توانسته در این فرصت کوتاه شعر را حفظ کند مات و مبهوت شدند.
معلّم خواست برای او کف بزنند و تشویقش کنند.
در طول این یک ماه معلّم جدید هرروز همین کار را تکرار می کرد و از بچّه ها می خواست تشویقش کنند و او را مورد لطف و محبّت قرار می داد.
کم کم نگاه هم کلاسی ها نسبت به آن دانش آموز تغییر کرد.
دیگر کسی او را مسخره نمی کرد.
آن دانش آموز خود نیز دارای اعتماد به نفس شد و احساس کرد دیگر آن شخصی که همواره معلّم سابقش "خنگ " می نامید نیست.
به خاطر اعتماد بنفسی که آن معلّم دلسوز به او داد، دانش آموز تمام تلاش خود را می کرد که همواره آن احساس خوبِ برتر بودن و باهوش بودن و ارزشمند بودن در نظر دیگران را حفظ کند.
دیگر نمی خواست مانند گذشته موجودی بی اهمّیّت باشد.
آن سال با معدّلی خوب قبول شد.
به کلاس های بالاتر رفت.
در کنکور شرکت کرد و وارد دانشگاه شد.
مدرک لیسانس خود را گرفت و هم اکنون در حال تلاش برای کسب مدرک دکتراست
این قصه را خود آن دانش آموز برای قدردانی از آن معلّم که با یک حرکت هوشمندانه مسیر زندگی او را عوض نمود، در صفحه اینستاگرامش نوشته و برای معلّم خود آرزوی موفقیت نموده.
انسان ها دو نوعند : نوع اوّل کلید خیر هستند.
دستت را می گیرن و به تو در بهتر شدنت کمک می کنند. به تو احساس ارزشمند بودن می دهند
نوع دوم انسان هایی هستند که با دیدن اوّلین شکستِ شخص، حس بی ارزشی و بد شانس بودن را به او منتقل می کنند.
این دانش آموز قربانی نوع دوم از این انسان ها بود که بخت با او یار بود و خداوند شخصی سر راهش قرار داد که یک عمر موفقیت را به او هدیه داد
ای پدر و ای مادر و ای معلّم شما از کدام نوع هستی؟! آیا با یک یا چندبار شکست فرزند یا دانش آموزت به او حس حقارت میدهی یا نه؟
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
زیباترین جمله های معروف فیلم ها
دیالوگهای تیکهداری که جایی پیدا نمیکنی:
📙کانال حکایتهای بهلول و ملانصرالدین 👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📕#راز_مثلها🤔🤔🤔
🔶️ داستان #ﺿﺮﺏ_ﺍﻟﻤﺜﻞ
🔺️ خیاط در کوزه افتاد
در روزگار قدیم در شهر ری خیاطی بود که دکانش سر راه گورستان بود. وقتی کسی میمرد و او را به گورستان میبردند از جلوی دکان خیاط میگذشتند. یک روز خیاط فکر کرد که هر ماه تعداد مردگان را بشمارد و چون سواد نداشت کوزهای به دیوار آویزان کرد و یک مشت سنگ ریزه پهلوی آن گذاشت. هر وقت از جلوی دکانش جنازهای را به گورستان میبردند یک سنگ داخل کوزه میانداخت و آخر ماه کوزه را خالی میکرد و سنگها را میشمرد. کم کم بقیه دوستانش این موضوع را فهمیدند و برایشان یک سرگرمی شده بود و هر وقت خیاط را میدیدند از او میپرسیدند چه خبر؟، امروز چند نفر تو کوزه افتادند. روزها گذشت و خیاط هم مرد. یک روز مردی که از فوت خیاط اطلاعی نداشت به دکان او رفت و مغازه را بسته یافت. از یکی از همسایگان پرسید:
«خیاط کجاست؟»
همسایه به او گفت:
«خیاط هم در کوزه افتاد.»
و این حرف ضرب المثل شده و وقتی کسی به یک بلائی دچار میشود که پیش از آن درباره حرف می زده، میگویند: «خیاط در کوزه افتاد.»
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📕#راز_مثلها🤔🤔🤔
🔶️ داستان #ﺿﺮﺏ_ﺍﻟﻤﺜﻞ
🐐 علف بایدبه دهان بزی خوش بیاید.
ﻫﻤﻪ ﻣﺎ ﺍﯾﻦ #ﺿﺮﺏ_ﺍﻟﻤﺜﻞ ﮐﻪ ﻋﻠﻒ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺩﻫﺎﻥ ﺑﺰﯼ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﺭﺍ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺷﻨﯿﺪﻩﺍﯾﻢ؛ ﺍﻣﺎ ﻣﻌﻨﯽ ﻭ ﻣﻔﻬﻮﻣﺶ ﭼﯿﺴﺖ؟
ﺍﯾﻦ ﺿﺮﺏﺍﻟﻤﺜﻞ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻌﻨﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﺮ
ﻓﺮﺩﯼ ﺳﻠﯿﻘﻪﺍﯼ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﻪﻋﺒﺎﺭﺗﯽ ﻣﺰﻩ ﺩﻫﺎﻥ ﻫﺮ ﻓﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺍﺳﺖ. ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺷﻤﺰﻩ
ﻧﻤﯽﺁﯾﺪ، ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﻮﺭﺩﭘﺴﻨﺪ
ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺑﺎﻟﻌﮑﺲ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﻭ ﻣﯽﭘﺴﻨﺪﯾﺪ، ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺩﻟﺨﻮﺍﻩ ﻧﺒﺎﺷﺪ .
ﺍﯾﻦ #ﺿﺮﺏ_ﺍﻟﻤﺜﻞ ﺑﻪﻧﻮﻋﯽ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ
ﺍﺣﺘﺮﺍﻡﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻭ ﻋﻘﯿﺪﻩ ﻭ ﺳﻠﯿﻘﻪ
ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ.
ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺣﮑﺎﯾﺖ ﺍﯾﻦ #ﺿﺮﺏ_ﺍﻟﻤﺜﻞ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﻣﻌﺘﺒﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﺸﺪ، ﺍﻣﺎ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺑﺮﺩ ﺍﯾﻦ ﺿﺮﺏﺍﻟﻤﺜﻞ ﺩﺭ ﻣﻘﻮﻟﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻭ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻭ ﻟﺰﻭﻡ ﻣﻮﺭﺩ ﭘﺴﻨﺪ ﻭﺍﻗﻊ ﺷﺪﻥ ﻃﺮﻓﯿﻦ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ، ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺘﻮﺍﻥ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﻮﻋﯽ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﺑﺎ ﻣﺎﺟﺮﺍﯼ ﻋﺸﻖ ﻭ ﻋﻼﻗﻪ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺑﻪ ﻟﯿﻠﯽ ﺩﺭ ﺍﺩﺑﯿﺎﺕ ﮐﻬﻦ ﮐﺸﻮﺭﻣﺎﻥ. ﻭﺣﺸﯽ ﺑﺎﻓﻘﯽ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍﯼ ﺍﻓﺴﺎﻧﻪﺍﯼ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺑﯿﺎﺗﯽ ﭼﻨﯿﻦ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ:
ﺑﻪ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﮔﻔﺖ ﺭﻭﺯﯼ ﻋﯿﺐ ﺟﻮﯾﯽ/ ﮐﻪ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻦ ﺑﻪ ﺍﺯ ﻟﯿﻠﯽ ﻧﮑﻮﯾﯽ
ﮐﻪ ﻟﯿﻠﯽ ﮔﺮﭼﻪ ﺩﺭ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﺣﻮﺭﯾﺴﺖ/ ﺑﻪ
ﻫﺮ ﺟﺰﻭﯼ ﺯ ﺣﺴﻦ ﺍﻭ ﻗﺼﻮﺭﯾﺴﺖ
ﺯ ﺣﺮﻑ ﻋﯿﺐﺟﻮ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺑﺮﺁﺷﻔﺖ/ ﺩﺭ ﺁﻥ
ﺁﺷﻔﺘﮕﯽ ﺧﻨﺪﺍﻥ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ
ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺩﯾﺪﻩ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﻧﺸﯿﻨﯽ/ ﺑﻪ ﻏﯿﺮ ﺍﺯ
ﺧﻮﺑﯽ ﻟﯿﻠﯽ ﻧﺒﯿﻨﯽ
ﺍﯾﻦ ﺍﺑﯿﺎﺕ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ
ﻫﺮ ﻓﺮﺩﯼ ﻧﻈﺮ ﻭ ﻋﻘﯿﺪﻩﺍﯼ ﺩﺭ ﻣﻘﻮﻟﻪﺍﯼ ﺧﺎﺹ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻭ ﻧﻮﻉ ﻧﮕﺎﻩ ﺍﻭ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﮔﺬﺍﺷﺖ.
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘
🌺☘🌺
☘🌺
🌺
💢 #بیل_گیتس
اگر فقیر به دنیا آمدهاید، این اشتباه شما نیست اما اگر فقیر بمیرید، این اشتباه شما است.
💢 #سوآمی_ویوکاناندن
در یک روز، اگر شما با هیچ مشکلی مواجه نمیشوید، میتوانید مطمئن باشید که در مسیر اشتباه حرکت میکنید.
💢 #ویلیام_شکسپیر
سه جمله برای کسب موفقیت:
الف) بیشتر از دیگران بدانید.
ب) بیشتر از دیگران کار کنید.
ج) کمتر انتظار داشته باشید.
💢 #آدولف_هیتلر
اگر تو برنده باشی، نیازی نیست به کسی توضیحی دهی، اما اگر بازنده باشی، نیازی نیست آنجا باشی تا به کسی توضیحی دهی.
💢 #آلن_استرایک
در این دنیا، خود را با کسی مقایسه نکنید، در این صورت به خودتان توهین کردهاید.
💢 #بونی_بلر
برنده شدن همیشه به معنی اولین بودن نیست. برنده شدن به معنی انجام کار، بهتر از دفعات قبل است.
💢 #توماس_ادیسون
من نمیگویم که ١٠٠٠ شکست خوردهام. من میگویم فهمیدهام ١٠٠٠ راه وجود دارد که میتواند باعث شکست شود.
💢 #لئو_تولستوی
هر کس به فکر تغییر جهان است. اما هیچ کس به فکر تغییر خویش نیست.
💢 #آبراهام_لینکلن
همه را باور کردن، خطرناک است. اما هیچکس را باور نکردن، خیلی خطرناک است.
💢 #انشتین
اگر کسی احساس کند که در زندگیش هیچ اشتباهی را نکرده است، به این معنی است که هیچ تلاشی در زندگی خود نکرده.
💢 #چارلز
در زندگی خود هیچوقت چهار چیز را نشکنید.
اعتماد، قول، ارتباط و قلب. شکسته شدن آنها صدائی ندارد ولی دردناک است.
💢 #مادر_ترزا
اگر شروع به قضاوت مردم کنید، وقتی برای دوست داشتن آنها نخواهید داشت...
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin