eitaa logo
حکایتهای بهلول و ملا نصرالدین
6.3هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
16 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم مرکز خرید و فروش کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/223674416C035f1536ee اینجا میتونی کانالتو بفروشی یا کانال مناسب بخری👆 تبلیغات انبوه در بهترین کانال های ایتا 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/926285930Ceb15f0c363
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤 میزان عظمت علیها السلام 🍃مرحوم آیت اللّه مرعشی نجفی می فرمودند: 💠علّت آمدن من به قم این بودکه پدرم، چهل شب در حرم امیر المؤمنین (علیه السلام) بیتوته نمود که آن حضرت را ببیند. ♻️پس شبی در حالت مکاشفه، حضرت علی (علیه السلام) را مشاهده کرد که به ایشان فرمود: سید محمود چه می خواهی؟ 🔰عرض می کند: می خواهم بدانم قبر فاطمه ی زهرا سلام اللّه علیها کجاست؟ تا آن را زیارت کنم. 🌟حضرت فرموده بودند: من که نمی توانم برخلاف وصیت آن حضرت قبر او را معلوم کنم. عرض می کند: پس من هنگام زیارت چه کنم؟ 💥حضرت فرموده بودند: خداوند متعال، جلال و جبروت حضرت فاطمه را به فاطمه ی معصومه - سلام اللّه علیها- عنایت فرموده اند؛ پس هر کس که بخواهد به زیارت حضرت فاطمه ی زهرا نایل شود، به زیارت حضرت فاطمه ی معصومه سلام اللّه علیها برود... ┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄┄ اللّٰهُمَ بارِکْ لِمولٰانٰا یٰا صاحِبَ الزَمان حکایت @hkaitb
🔆رجوع به غير متخصّص مردى درد چشم سختى گرفت ، بجاى اينكه نزد چشم پزشك برود نزد دامپزشك رفت ، دامپزشك همان دوائى كه به چشم چهار پايان مى ريخت به چشم او ريخت ، او بر اثر اين دارو، كور شد، جريان به نزاع كشيد، آن شخص و دامپزشك نزد قاضى براى داورى رفتند و جريان نزاع خود را به عرض او رسانيدند. قاضى گفت : هيچ تاوانى برگردن دامپزشك نيست ، زيرا اگر آن شخص خر نبود نزد دكتر حيوانات نمى رفت . ندهد هوشمند روشن راءى به فرومايه كارهاى خطير بوريا باف اگر چه بافنده است نبرندش به كارگاه حرير حکایت @hkaitb
🔻 حضرت معصومه سلام الله علیها ⚫️دهم ربیع_الثانی صلوات الله علیها 🏴 در روایت آمده هارون بن موسی بن جعفر علیه‌السلام همراه ۲۳ نفر از بستگانش که یکی از آنها خواهرش حضرت معصومه علیها‌السلام بود ، در یک کاروانی وارد ساوه شدند. 🔸دشمنان اهل بیت علیهم ‌السلام به هارون که در حال غذا خوردن بود ، حمله کردند و او را به شهادت رساندند و افراد دیگر کاروان را مجروح و پراکنده ساختند. 🔸نقل شده : در غذای حضرت معصومه علیهاالسلام زهر ریختند و آن بانوی گرامی ، مسموم گشته و بستری شد و طولی نکشید که در قم به شهادت رسید. 👈مطابق نقل بعضی ، مسموم کردن آن حضرت توسط زنی در ساوه انجام شد. 📚 الحياة السياسية للإمام الرضا عليه السلام للسيد جعفر العاملي، صفحه۴۲۸ حکایت @hkaitb
🌷 🌷 🌷به محض اطلاع، در بیمارستان بر بالینش حضور یافتم تا جویای احوال او شوم. همین که چشمش بر من افتاد، نیم‌خیز شد و با نگاهی که انگار یاد همرزم‌هایش افتاده بود، سراپایم را ورانداز کرد. اشک شوقی، چون ژاله‌های نشسته بر گلبرگ‌های بهاری، بر صورتش چکید. با زبان بی‌زبانی، آتش درون را ناگفته بیان می‌کرد، هرکس که جبهه ندیده باشد یارای ترجمان آن سکوت گویا و فریاد خاموش نیست. از وضع جراحتش جویا شدم، در پاسخ _ پس از اندکی تعمّق و تفکّر _ آه سردی کشید و گفت: من با آرزوی شهادت به جبهه شتافتم، اما این افتخار نصیب من نشد. 🌷به‌زودی بهبود نسبی یافت و به جای آن‌که مدتی را برای تقویت جسم به تحلیل رفته، استراحت کند، شتابناک عازم میعادگاه معبود گردید. در طیّ نبردهای بی‌امان، دیگربار زخمی شد و باز به بیمارستان انتقال یافت. حضور در جبهه و بازگشت به بستر، بارها تکرار شد و این امر برای وی کاملاً عادی شده بود. هربار قسمتی از پیکر استوارش، هدف گلوله‌های دشمن واقع می‌شد. نمی‌دانم برای چندمین بار، قرار بود به اتاق عمل برود که اوّل صبح، به دیدارش شتافتم. این صحنه رقّت‌انگیز هرگز از یادم نمی‌رود. وی از ناحیه‌ی شکم، چنان جراحت عمیقی برداشته بود که روده‌اش نمایان بود. 🌷از آن‌جا که بارها، از قسمت‌های سالم بدنش بریده و برای ترمیم اعضای دیگرش استفاده کرده بودند، وجود نازنینش به گل پرپر شده‌ای می‌مانست. جرّاحان بار دیگر مصمّم بودند پیکرش را مورد عمل جرّاحی قرار دهند. یکی از پرستاران با حیرت و شگفتی تعریف می‌کرد: «من تا به حال چنین مجروحی مقاوم و صبوری ندیده‌ام. زمانی‌که بستری بودند و از شدّت دردِ ایشان، کسی نمی‌توانست حتّی به تختش دست بزند، باز هم مشتاقانه با خدا راز و نیاز می‌کرد و با اشاره نماز می‌خواند.» 🌹خاطره ای به یاد سردار سرلشکر پاسدار شهید داور یُسری حکایت @hkaitb
✨﴾﷽﴿✨ اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً .
💠 راهکاری برای زنده شدن حجاب 🔻مرحوم آیت‌الله حائری شیرازی: شما می‌خواهید حجاب را زنده کنید؟ بسیار خوب. حجاب را «عزیز» کنید تا زنده شود. این تشویق‌هایی که گاهی می‌کنید مؤثر است. روزی که دخترهایتان چادری می‌شوند، برایشان جشن عبادت بگیرید و به آنها جایزه بدهید و دست به کیسه‌تان بکنید تا این عبادت‌ها برایشان مهم بشود. دیگران جشن تولد می‌گیرند و گاهی کار فسق و فجور می‌کنند، شما هم جشن عبادت بگیرید. اولین روز روزه، اولین روز چادر، اولین قسمت یادگرفتن قرآن را جشن بگیرید. نماز و دین را با شیرینی به بچه تعارف کنید، نه با تلخی. با روی خوش او را به نماز بیاورید، نه با وضع ترش. حکایت @hkaitb
🟢 پاسخ یك محقق مسلمان آلمانی در یك برنامه زنده تلوزیونی، كه توسط میلیونها نفر دیده می‌شد: از وی در باره‌ی «اسلام و تروریسم» سوال شد. او گفت: 1- چه كسانی جنگ جهانی اول را شروع كردند؟ مسلمانان؟! 2- چه كسانی جنگ جهانی دوم را شروع كردند؟ مسلمانان؟! 3- چه كسانی 20 میلیون «بومی استرالیائی» را كشتند؟ مسلمانان؟! 4- چه كسانی در هیروشیما و ناگازاكی بمب اتم ریختند؟ مسلمانان؟! 5- چه كسانی 100 میلیون سرخپوست را در آمریكای شمالی كشتند؟ 6- چه كسانی 50 میلیون سرخپوست را در آمریكای جنوبی كشتند؟ 7- چه كسانی 180 میلیون آفریقائی را به عنوان برده اسیر كردند؟ كه 88 % آنان در راه انتقال به آمریكا مردند و به اقیانوس اطلس ریخته شدند مسلمانان ؟ [چه کسانی از سر ۱۷۰ هزار الجزایری موزه درست کردند؟ مسلمانان؟] خیر! آنها مسلمان نبودند! شما اول باید «تروریسم» را درست معنی كنید. اگر یك غیر مسلمان كار بدی انجام دهد، [نهایتاً] نامش می شود «جرم» ! اما اگر یك مسلمان مرتكب همان عمل بشود، او یك «تروریست» است! شما ابتدا این «قوانین تبعیض آمیز» را برچینید، بعد به موضوع برگردید. حکایت @hkaitb
🔆نامه مقدس اردبيلى به شاه عباس ، و جواب او يكى از شاهان صفويّه شاه عباس كبير است كه در سال 1048 ه‍ ق در سن 59 سالگى در بهشر مازندران در گذشت ، و قبرش در قم مى باشد نقل شده : در عصر سلطنت شاه عباس ، شخصى جرمى كرد و از ترس او گريخت و به نجف اشرف پناهنده شد، در نجف به محضر محقق اردبيلى (ملااحمد معروف به مقدّس اردبيلى ) رفت و از او تقاضا كرد تا نامه اى براى شاه عباس ‍ بنويسد كه از تقصير او بگذرد. ملااحمد براى شاه عباس چنين نامه نوشت : بانى ملك عاريت ، عباس بداند، اگر چه اين مرد اوّل ، ظالم بوده ، اكنون مظلوم مى نمايد، چنانچه از تقصير او بگذرى ، شايد حق سبحانه و تعالى پاره اى از تقصيرات تو را بگذرد - كَتَبَهُ بنده شاه ولايت احمد الاردبيلى . وقتى اين نامه به دست شاه عبّاس رسيد، در پاسخ چنين نوشت : به عرض عالى مى رساند عباس ، خدماتى كه فرموده بودى به جان منّت داشته به تقديم رسانيد، اميد كه اين مُحبّ را از دعاى خير فراموش نكنيد - كَتَبَهُ كَلْبُ آستان على (علیه السلام ) - عباس . 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى حکایت @hkaitb
🔆يادى از امام هادى (علیه السلم ) امام دهم حضرت هادى (ع ) در 15 ذيحجّه سال 212 ه‍ ق در مدينه متولد شد 33 سال (از سال 220 تا 254) امامت كرد، و در سوّم رجب سال 254 در سنّ 42 سالگى در شهر سامره بر اثر زهرى كه به دسيسه مُعْتَزّ (سيزدهمين خليفه عباسى ) توسّط معتمد عباسى به آن حضرت خورانده شد، به شهادت رسيد، مرقد شريف او در شهر، سامرا واقع در كشور عراق است . يكى از طاغوتهاى عصر امامت آن حضرت واثق (نهمين خليفه عباسى ) بود، گروهى از دژخيمان واثق براى سركوبى شورشيان حجاز به مدينه آمده بودند، و فرمانده آنها يك نفر از افسران ترك (منسوب به تركيه فعلى ) بود. ابوهاشم جعفرى مى گويد: امام هادى (ع ) به ما چند نفر كه در محضرش ‍ بوديم (و سخن از تاخت و تاز دژخيمان واثق به ميان آمد فرمود: برخيزيد باهم برويم و از نزديك آمادگى و تجهيزات اين فرمانده ترك را مشاهده كنيم ، ما همواره آن حضرت از خانه بيرون آمديم و به سوى لشگر آن فرمانده ترك حركت كرديم ، و در كنار آن لشكر در چند قدمى ايستاديم و به تماشا پرداختيم . ناگاه فرمانده ترك سوار بر اسب به سوى ما آمد، وقتى كه نزديك رسيد، امام هادى (ع ) به زبان تركى چند كلمه با او سخن گفت ، او به قدرى مرعوب عظمت معنوى آن امام ، قرار گرفت كه هماندم از اسب پياده شد و سم مركب امام را بوسيد. سپس از آن فرمانده پرسيدم : چه موجب شد كه اين گونه مرعوب امام هادى (ع ) قرار گرفتى ؟ (با اينكه او را نمى شناختى ؟) فرمانده گفت : آيا اين شخص (امام هادى ) پيامبرى از پيامبران است ؟ گفتم : نه . فرمانده گفت : اين آقا (اشاره به امام هادى ) مرا به همان نامى كه در كودكى در منطقه تركستان داشتم صدا زد با اينكه هيچ كس تا كنون نمى دانست كه من چنين نامى داشتم !!. 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى حکایت @hkaitb
افسردگی بهایی است که انسان برای شناخت خود می‌پردازد هرچه عمیق‌تر به زندگی بنگری به همان مقدار هم عمیق‌تر رنج می‌کشی حکایت @hkaitb