eitaa logo
حکایتهای بهلول و ملا نصرالدین
6.3هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
16 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم مرکز خرید و فروش کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/223674416C035f1536ee اینجا میتونی کانالتو بفروشی یا کانال مناسب بخری👆 تبلیغات انبوه در بهترین کانال های ایتا 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/926285930Ceb15f0c363
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 بهلول پای پياده بر راهی می گذشت قاضی شهر او را ديد و به تمسخر گفت : شنيده ام الاغت سقط شده و تو را تنها گذارده است! بهلول گفت: تو زنده باشی يك موی تو به صد الاغ ندهم . 📗حکایتهای بهلول و ملانصرالدین👇 📚 @Bohlol_Molanosradin
📚 روزی یکی از حامیان دولت از بهلول پرسید : تلخ‌ترین چیز کدام است؟ بهلول جواب داد :حقیقت است آن شخص گفت : چگونه می‌شود این تلخی را تحمل کرد؟ بهلول جواب داد : با شیرینی فکر و تعقل !!! 📗حکایتهای بهلول و ملانصرالدین👇 📚 @Bohlol_Molanosradin
📚به بهلول گفتند میخواهی قاضي شوي؟ گفت : نه گفتند:چرا؟ گفت نمیخواهم ناداني ميان دو دانا باشم زیرا شاكي و متهم اصل ماجرا را ميدانند و من ساده بایدحقیقت راحدس بزنم 📗حکایتهای بهلول و ملانصرالدین👇 📚 @Bohlol_Molanosradin
💎بزرگترین تولید کننده دستبند های مذهبی و اسپرت💎 ✨با جدیدترین و متنوع ترین متود های روز 💍متنوع ترین انگشتر های زنانه و مردانه با بهترین و قیمت ✅کافیه ببینید چه و معروفی از اینجا خرید کردند👇☺️ http://eitaa.com/joinchat/1920860161Ce56d8dc149 ✨در بزرگترین هنرکده حکاکی ایران👆
📚 ✍ روزي ملانصرالدین به دهكده اي مي رفت، در بين راه زير درخت گردوئي به استراحت نشست و در نزديكي اش بوته كدوئي را ديد؛ ملا به فكر فرو رفت كه چگونه كدوي به اين بزرگي از بوته ی كوچكي بوجود مي آيد و گردوي به اين كوچكي از درختي به آن بزرگي؟ سرش را به آسمان بلند كرد و گفت: خداوندا! آيا بهتر نبود كه كدو را از درخت گردو خلق مي كردي و گردو را از بوته كدو؟ در اين حال، گردوئي از درخت بر سر ملا افتاد و برق از چشمهايش پريد و سرش را با دو دست گرفت و با ترس از خدا گفت: 🌺پروردگارا! توبه كردم كه بعد از اين در كار الهي دخالت كنم؛ زير ا هر چه را خلق كرده اي،حكمتي دارد و اگر جاي گردو با كدو عوض شده بود، من الآن زنده نبودم! 🌹هیچ کار خدا بی حکمت نیست🌹 📗حکایتهای بهلول و ملانصرالدین👇 📚 @Bohlol_Molanosradin
‌ از وقتی روحانی رئیس جمهور شده؛ آمریکا تا حالا ۳ تا رییس جمهور به خودش دیده!! تموم شو دیگه جذاب خوش خنده 😐 ✓ 📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇 📚 @Bohlol_Molanosradin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌✍🌸 نگران قضاوت‌ها نباش و خجالت نکش اگر گونه کاشتی، بینی‌ات را جراحی کردی، فکت را زاویه دادی، موهایت را فر کردی، لب‌هایت را ژل زدی، رژیم گرفتی، یا هر تغییر دیگری که در ظاهر و سبک زندگی‌ات ایجاد کردی. هیچ لزومی به پنهان کردن نیست! نظر دیگران اهمیتی ندارد وقتی با یک تغییر کوچک یا بزرگ، حال تو بهتر می‌شود، وقتی اعتماد به‌نفس از دست رفته‌ی تو بر می‌گردد، وقتی "تو" بیشتر خودت را دوست داری... اشکالی ندارد اگر دیگران برچسب "مصنوعی" و "هیچ چیزش مال خودش نیست" روی تو بگذارند، این‌ها همان‌هایی‌اند که شاید قبل از این هم به بینی جراحی نشده و دندان‌های نامرتب و اندام تو ایراد می‌گرفتند. و حتی اگر تو با بینی و اندام معمولی و دندان‌های نه چندان مرتبت مشکلی نداری، اگر ظاهر طبیعی‌ات را دلنشین و خواستنی می‌دانی؛ باز هم اشکالی ندارد و مهم نیست که دیگران دارند درباره‌ی ظاهرت چه می‌گویند. این جسم تو و انتخاب توست و هرطور که تو خودت را می‌پذیری و خودباوری‌ات بیشتر می‌شود، همان خوب است و هیچ اشکالی ندارد. سرت را بالا بگیر و با اعتماد کامل، پای انتخاب خودت بایست و از ثبات یا تغییر ظاهر و سبک زندگی‌ات نترس. انکار نکن و با جسارت تمام بگو؛ "من اینجوری دوست‌تر داشتم" همین... - نرگس صرافیان طوفان - ✓ 📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇 📚 @Bohlol_Molanosradin
🏵اتاق مخصوص ایاز گویند عده‌ای از اطرافیان سلطان محمود که پیوسته از تقرب ایاز رنج می‌بردند، همیشه در فکر چاره‌ای بودند تا او را از نظر سلطان بیاندازند. ‌ آنها دانستند که ایاز اتاق مخصوصی دارد که در شبانه‌روز یک بار به آن اتاق رفته و در را قفل کرده و هیچ کس تاکنون داخل آن را ندیده است. ‌ پس نزد سلطان رفته و گفتند: «ایاز که این قدر مورد توجه شماست به شما خیانت می‌کند زیرا حجره ای به خود اختصاص داده و نمی‌گذارد کسی به آن وارد شود، او هرچه زر و جواهر دارد در آن اتاق پنهان می‌کند.»‌ سلطان دستور داد تا نیمه شبی چراغ بیافروزند و داخل آن اتاق شده تا از سر نهان آن آگاه شوند. ‌ غلامان وقتی که وارد شدند در گنجه‌ی آن اتاق جز پوستینی بسیار کهنه و مندرس با چارقی نیمدار نیافتند، پس هر دو را برداشته و نزد سلطان بردند، شاه بسیار متعجب شد و دستور داد تا ایاز را به حضور ببرند و توضیح بخواهند. ‌ ایاز به حضور رسید و چون چنین دید، گفت: «روزی که به خدمت شما مشرف شدم، چنین جامه‌ای به تن داشتم. این یادگار دوران عسرت و تنگدستی را حفظ کرده‌ام تا ابتدای وضع خود را فراموش نکنم و هرگز پایم را از گلیمم بیرون ننهم.»‌ ✓ 📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇 📚 @Bohlol_Molanosradin
📔 بزرگی كه در ثروت، قارون زمان خود بود اجل فرا رسيد و اميد زندگانی قطع كرد جگر‌گوشگان خود را حاضر كرد و گفت : ای فرزندان، روزگاری دراز در كسب مال، زحمت‌های سفر و حضر كشيده‌ام و حلق خود را به سرپنجه گرسنگی فشرده‌ام ، هرگز از محافظت اموال غافل مباشيد و به هيچ وجه دست به خرج آن نزنيد اگر كسی با شما سخن گويد كه پدر شما را در خواب ديدم حلوا میخواهد، هرگز به مكر آن فريب نخوريد كه آن من نگفته باشم و مرده چيزی نخورد اگر من خود نيز به خواب شما بيايم و همين التماس كنم، بدان توجه نبايد كرد كه آن را خواب و خيال و رويا خوانند. چه بسا كه آن را شيطان به شما نشان داده باشد، من آنچه در زندگي نخورده باشم در مُردگی تمنا نكنم اين بگفت و جان به خزانه مالک دوزخ سپرد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✓ 📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇 📚 @Bohlol_Molanosradin
📚 بعضی دوستیها مثل قصه ی حضرت نوحه از ترس طوفان با تو هستند ...! بعضی دوستیها مثل قصه ی حضرت ابراهیمه باید همه چیزتو قربانی کنی ...! بعضی دوستیها مثل قصه ی حضرت موسی ست یه کم که دور میشی ، یه گوساله جاتو میگیره ..! اما بعضی دوستیها هم همون جوری هستند که در معنی هستند کاش یاد بگیریم که فرق است بین دوست داشتن و داشتن دوست ...!!! دوست داشتن امری لحظه ای ست و داشتن دوست استمرار لحظه های دوست داشتن ... دوستت را دوست بدار ، مهربان🌸 ✓ 📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇 📚 @Bohlol_Molanosradin