eitaa logo
اشعار و سبک های حسن کردی
588 دنبال‌کننده
59 عکس
5 ویدیو
0 فایل
زندگی بی تو هست آخر هیچ عشق یعنی حسین و دیگر هیچ
مشاهده در ایتا
دانلود
شب هشتم حضرت علی اکبر علیه السلام یوسف من چاه را با نیزه ها حس کرده ای پنجه ناپاک صدها گرگ را حس کرده ای چشم هایم را تماشای تو غافل گیر کرد عضوهای اربأ اربایت پدر را پیر کرد چشمهایت در میان موجی از خون غرق بود بین زخم پهلویت با زخم هایت فرق بود دیدمت جسم تو را بر نیزه ها اویختند ذره ذره پیکرت را بر زمین می ریختند تا تنت را لمس کردم غصه ها اغاز شد هر کجا دستم رسید انجا شکافی باز شد پیکرت با تیغ های داغ جراحی شده هر کدام از عضوهایت یک طرف راهی شده قاتل تو نیزه ها و قاتل من خنده ها لااقل برخیز با عمه بگو اینجا میا @hkordy
۱۳ مرداد ۱۴۰۱
مرثیه حضرت علی اکبر علیه السلام آینه دار شکوه است علی جانِ حسین همچنان سلسله کوه است علیِ جان حسین آمده مثل ابالفضل پناهش بشود یک تنه آمده تا اینکه سپاهش بشود زلف بر شانه به سیمای نبی می آید به اُحد می رود و جای نبی می آید صفت سرو بر این قد رسا کم باشد قامتش جلوه ای از عرش معظم باشد لشکرِ ابروی او تیغ زنان می آید دشمن از کثرت کشته به فغان می آید میرود تا که ولی زنده بماند بی شک اشهَدُ اَنَّ علی زنده بماند بی شک تیر از چله ی ابروی کجش می بارد برق چشمش اثر صاعقه ها را دارد میمنه میسره را ساده بهم می ریزد دسته دسته جلویش دست قلم می ریزد دست در قبضه شمشیر شبیه علی است پدرش گفت که این شیر شبیه علی است لشکری پیش قدمهاش زمین می افتد چقدر سر جلوی پاش زمین می افتد کوفه را کشت رجز خواندن بی مانندش همه گفتند علی آمده یا فرزندش جبرییل آمده فضل علی اکبر می خواند به جوانمردی او آیه مکرر می خواند می رود میمنه تا میسره را مثل علی زرهش پشت ندارد بخدا مثل علی چین می افتد به صف لشکر اگر تیغ کشد شامْ مرگی برسد اکبر اگر تیغ کشد از عطش حیف نمانده ست رمق در جانش دستش از خستگی افتاد چو مادر جانش اسب او خواست به خیمه برود،عکسش شد خواست از حادثه ها دور شود، عکسش شد برد با حوصله در کوچه دشمن او را می سپارد به دم تیزی آهن او را ذره ذره تنش از اسب زمین می ریزد اربأ اربا بدنش مثل نگین می ریزد زخم ها پشت سر هم به بدن باز شدند عضو های تنش انگار که مقراض شدند روی زانو پدر از راه خمیده آمد از همه زندگی اش دست کشیده آمد @hkordy
۱۳ مرداد ۱۴۰۱
زمزمه مرثیه ای حضرت ابوالفضل علیه السلام حضرت ابالفضل علیه السلام چقد سخته یک مرد غریب گیر بیافته جلو چشم نامردا یک شیر بیافته ببین پشت من بدتر از تو خمیده امید حسینت دیگه ناامیده کحا رفته دستات چی شد پرچم تو پر از خون شده چشمای پر غم تو بلند شو که بی تو جری میشه دشمن نباشی همه میریزن رو سر من رو فرقت میبینم جا پای عموده سرت منشق از ضربه های عموده با این وضعی که داره حالا سر تو بعیده رو نیزه بشه جا سر تو شکاف سرت اومده تا به ابرو سرت میره رو نیزه اما ز پهلو تا اینکه بسوزند دل خواهرت رو می بندن با پارچه به نیزه سرت رو باید که بسازی با نیزه نشینی شاید که علی مو رو نیزه ببینی @hkordy
۱۴ مرداد ۱۴۰۱
@qazalegerye مگه قول ندادی می ری آب میاری مگه قول ندادی که تنهام نذاری پاشو آبرویم پاشو لشکر من بدون تو غم ها میریزه سر من پاشو که نباشی جسور میشه دشمن بدون تو غرق غرور میشه دشمن کی بعد از تو داره هوا خواهر تو جلو او می بندن رو نیزه سر تو ۲ هنوز رو لب تو رد بنده مشکه یه چشم تو خونو یه چشمت پر اشکه فدای سرت که نشد آب بیاری تنت آب شده از غم و بی قراری چقد سخته بی دست ز رو اسب بیافتی جلو چشم دشمن یه آخم نگفتی هزارتا پره تیر میبینم تو جسمت باقی مونده عباس فقط از تو اسمت ۳ پاشو ای علمدار غرورم شکسته ببین مادر من کنارت نشسته یه لشکر جری شد با افتادن تو دارم جون می دم من با جون دادن تو پاشو که براتو حرم بی قراره رقیه پس از تو النگو نداره چه جور رفته تاراج قد و قامت تو چه بد جور شکسته شده هیبت تو @hkordy
۱۴ مرداد ۱۴۰۱
گفتم عباس و غم فراری شد چار فصل دلم بهاری شد هر کجا که گره به کارم خورد نام عباس ذکر کاری شد آرزوهای ما بزرگ شدند بسکه از او جواب آری شد بین دنیایی از رفیقانم دست عباس دست یاری شد تا که بر نوکری قبولم کرد روزگارم چه روزگاری شد سنگ او را به سینه ام زدم و این برای من اعتباری شد من که در سایه ی علمدارم به مدد های او بدهکارم بی ابالفضل کارها سخت است نه فقط کارها، شفا سخت است برکت زندگی نوکرها زندگی بی غم شما سخت است ما که عادت به روضه ات داریم بی عزای تو حال ما سخت است بی تو و ذکر کاشف الکربت حاجتی می شود روا؟ سخت است بی مدد از دم ابوفاضل کار هر روز این گدا سخت است زائر اربعین هر سالم نروم باز کربلا سخت است جان ما در پناه عباس است مستمند نگاه عباس است با تو تقدیر روشنی دارم تکیه گاه سترونی دارم فرش راهت کن این دلم را که زیر پای تو گلشنی دارم من که دلداده ی توام یعنی مادر پاک دامنی دارم من به شوق فدایی ات شدن است بر تن خویش گردنی دارم سایه سار دلم بود علمت تا علم هست مأمنی دارم مُهر بر لب زدم ولی با تو یک جهان حرف گفتنی دارم ساقی کربلا ابوفاضل حضرت عشق یا ابوفاضل @hkordy
۱۴ مرداد ۱۴۰۱
۱۴ مرداد ۱۴۰۱
محبوب جان و جان جهانم حسین جان روح و روان و راحت جانم حسین جان آرامش خیال نفس های زندگی ذکر همیشه روی زبانم حسین جان من از دعای مادر تو نوکرت شدم ای کاش نوکر تو بمانم حسین جان پیچیده روزگار مرا زخم و داغ و درد از درد این جهان برهانم حسین جان در کوره راه زندگی ام، عطر روضه ات راه حیات داده نشانم حسین جان وابسته ام به روضه ی تو همچنان نفس من بی تو یک نفس نتوانم حسین جان این روزها غمِ حرم و غربت و فراق افتاده مثل زخم به جانم حسین جان https://telegram.me/joinchat/BE87JT3IMXezIJ9xe7T-EA ایتا @hkordy
۱۵ مرداد ۱۴۰۱
اگر کشتند چرا پامال کردند تنت را زیر نیزه چال کردند اگر کشتند چرا ذبحت نمودند مگر عباس و اکبرت نبودند اگر کشتند چرا حرمت شکستند تنت را لحظه ی غارت شکستند تمام قاتلینت مست بودند چرا اینسان لگد کوبت نمودند اگر کشتند چرا اینگونه هستند خودم دیدم که بر سینه ت نشستند اگر کشتند چرا پاشیده جسمت به زیر دست و پا چرخیده جسمت اگر کشتند چرا جسمت رها شد چرا ذبح سر تو از قفا شد اگر کشتند چرا بی قدر کردند چرا آخر رَضَضْنَّ الصَّدر کردند ۱۴۰۱/۵/۱۶ @qazalegerye ایتا @hkordy
۱۶ مرداد ۱۴۰۱
مرثیه کوفه تا شام از تنت دوری و سرنیزه مکانت شده است آیه ی کهف خدا ذکر زبانت شده است سرِ تو دست سنان است و گلویت خسته خسته از دست تکان های سنانت شده است بین هجده گل سرخم که به نی می سوزند زخم پیشانی تو خوب نشانت شده است برسان از سر نی نیم نگاهی به من و دخترت که نفسش، مرثیه خوانت شده است من عزادارم و دستانم اگر بسته، ولی سنگ ها بر سر من لطمه زنانت شده است شده امروز مرا همسفر کوفه و شام آنکه دیروز تو را قاتل جانت شده است معجر سوخته ی دخترکانت، امروز بدترین زخم روی روح و روانت شده است https://telegram.me/joinchat/BE87JT3IMXezIJ9xe7T-EA
۲۲ مرداد ۱۴۰۱
چهل سال است دارد اشک ممتد غمی که از نگاهش شعله می زد شروع گریه اش حتمی ست وقتی که چشمش بر حصیری کهنه افتد الهی خسته ی غربت نباشد بزرگ دهر بی عزت نباشد الهی لحظه ای اهل و عیالت اسیر دست بی غیرت نباشد به شهر شام بغضش در گلو ریخت چه سنگی بر سر آنها فرو ریخت دو دستش بسته بود و دید آتش به روی چادر ناموس او ریخت الهی بی برادر ها نباشی کنار نیزه ی سر ها نباشی الهی بین یک عده حرامی دچار داغ معجر ها نباشی @hkordy
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
مرثیه امام سجاد علیه السلام تمام عمر با گریه عجین بود تمام عمر هر لحظه حزین بود سلاحش گریه بوده در نبردی که در راه دفاع از جانِ دین بود سبک تر از فرشته بال می زد پر پرواز او اشک وزین بود نشانِ مهربانی با ضعیفان به روی شانه هایش چون نگین بود دعاهایش برای اهل تقوی همیشه اولین و آخرین بود صحیفه شرح الفت با خدا و فرار از دست ابلیس لعین بود امیر نفس، در بالاترین وجه سرآمد بر تمام مؤمنین بود غلامش اذن باران داشت، وقتی که او در عرش سجاده نشین بود ملائک مستمندان نگاهش امام آسمان ها و زمین بود قنوتش وصل عرش و فرش می کرد جهان در دست زین العابدین بود چهل سال آه، جان نازنینش دچار زخم های سهمگین بود شهید زخم عاشوراست مولا شهید روضه ی باباست مولا چهل سال است آقا داغ دار است چهل سال است چشمش بی قرار است چهل سال است که تقویم این مرد تمام فصل هایش بی بهار است ستون آسمان و جان دنیا ولی در تنگ نای روزگار است پس از کرببلا و قتله گاهش همیشه چشم هایش سوگوار است هنوز از هتک حرمت در اسیری دچار زخم های بی شمار است عبورش از دل بازار سخت است چه رنجی در ضمیرش یادگار است چهل سال است خود را می کِشاند شهید زنده ی چشم انتظار است گذشته سال ها اما هنوزم شبیه روز اول داغدار است برایش آب و نان و خاک روضه ست همانگونه، حصیر و گوشوار است که دیده غیر این آقای زخمی پدر جانش سرش نیزه سوار است اسیر کوفه ای شد که برایش علی کشتن همیشه افتخار است ندیده تا کنون چشمان غیرت از اینها یک زنی را در اسارت https://telegram.me/joinchat/BE87JT3IMXezIJ9xe7T-EA ایتا @hkordy
۳۰ مرداد ۱۴۰۱