📹هر کاری میکنی برا خدا و اهلبیت بکن✨

﷽🎇 🤎 زهد و بی رغبتی به دنیا (۹): 🤎 زهد فاطمه زهرا (س) در لباس : ● فاطمۀ زهرا نسبت به لذائذ دنیا زهد می ورزید و به ضروریات اکتفا میفرمود. او چادری ساده می پوشید. ● روايت شده هنگامى كه آيات «وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ» نازل گرديد پيامبر اسلام به شدّت گريه کرد و اصحاب آن حضرت نيز گريستند در حالى كه نمى دانستند چه آيه اى بر پيامبر نازل شده و كسى قدرت نداشت با آن حضرت سخن بگويد و علّت گريه شديد او را جويا شود. از آنجا که پيامبر هرگاه فاطمه زهرا را مى ديد خوشحال مى شد يكى از اصحاب پيامبر به خانه فاطمه رفت (تا او را نزد پیامبر بیاورد). وقتی در خانۀ آن حضرت رسيد مشاهده کرد كه او مشغول آسيا كردن جو مى باشد و در آن حال اين آيه را مى خواند: «وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقى»، آن شخص به فاطمه (س) سلام كرد و آنچه را كه براى رسول خدا رخ داده بود شرح داد، حضرت فاطمه دست از كار كشيد و «شَمْلَه» (چادری که تمام بدن را شامل شود) را پوشید، لباسى كه دوازده جاى آن با برگ نخل وصله شده بود و سپس از اطاق خارج شد و به نزد رسول خدا (ص) رفت، سلمان فارسى هنگامى كه نظرش به لباس فاطمه (س) افتاد، منقلب شد و به شدّت گريه کرد و گفت دختران قيصر و كسرى غرق در ابريشم هستند در حالى كه لباس دختر پيامبر خدا (ص) پشمينه اى مُندرس و پر از وصله است. هنگامى كه حضرت فاطمه (س) نزد پيامبر رسيد، در بارۀ تعجّب سلمان فارسى از لباسش سخن گفت و فرمود: سوگند به خداوندى كه تو را مبعوث فرموده مدت پنج سال است كه من و على، غير از يك پوست گوسفند كه روزها شترمان روى آن علف مى خورد و شبها آن را به جاى تشك مورد استفاده قرار مى دهيم چيز ديگرى نداريم و متّكاى ما از جنس پوست است كه درون آن را با ليف خرما پُر كرده ايم. رسول خدا (ص) با شنيدن اين سخنان به سوى سلمان بازگشته فرمود: "دخترم از گروه «سابقين» است". بعد از اين سخنان فاطمه (س) خطاب به رسول خدا (ص) فرمود: "جانم به فداى شما، چه چيزى باعث شده بود كه شما آنقدر گريان شويد"؟ رسول خدا (ص) آن دو آيه اى را كه بر وى نازل شده بود براى فاطمه تلاوت نمود، پس از شنيدن آن آيات، فاطمه سر خود را به زير افكند و فرمود: "واى، وای، بر آن كسى كه داخل دوزخ شود". (الدروع الواقية / ص275) ● در باب زُهدی که در این روایت در مورد حجاب سرور زنهای عالم آمده، باید یک نگاه تاریخی در وضعیت اقتصادی مردم عربستان (خصوصاً تازه مسلمانان) داشت و دانست که این نوع پوشش زاهدانۀ فاطمۀ زهرا بخاطر رعایت حال محرومین بوده است در حالی که که بسیاری از فقرا لباس برای پوشش نداشتند. علاوه علّت دیگر انفاق هایی بوده که فاطمۀ زهرا (س) از اموال خود به تازه مسلمانان داشته تا جایی که بخششِ پیراهن عروسی در شب جشن عروسی از حرکتهای بسیار قابل توجه در زندگی فاطمۀ زهراست. .......................................... 💥 ﷽《لِّكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَىٰ مَا فَاتَكُمْ وَ لَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَ اللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ》. (حدید/ ۲۳) ● ترجمه: "ﺗﺎ [ﺑﺎ ﻳﻘﻴﻦ ﺑﻪ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻫﺮ ﮔﺰﻧﺪ ﻭ ﺁﺳﻴﺒﻲ ﻭ ﻫﺮ ﻋﻄﺎ ﻭ ﻣﻨﻌﻲ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭﻱ ﻧﻴﺴﺖ] ﺑﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺷﻤﺎ ﺭﻓﺖ، ﺗﺄﺳﻒ ﻧﺨﻮﺭﻳﺪ، ﻭ ﺑﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻋﻄﺎ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺷﺎﺩﻣﺎﻥ ﻭ ﺩﻟﺨﻮﺵ ﻧﺸﻮﻳﺪ، ﻭ ﺧﺪﺍ ﻫﻴﭻ ﮔﺮﺩﻧﻜﺶ ﺧﻮﺩﺳﺘﺎ ﺭﺍ [ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻧﻌﻤﺖ ﻫﺎ ﻣﻐﺮﻭﺭ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ] ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ.

به دخترا تعرض میکرد دخترا شکایت کردن ولی نذاشتن از دانشگاه اخراجش کنن... چرا؟ چون سرمایه #زن_هرزگی_آزادیه !!! مگه قرار نشد از خانما حمایت کنید اینی که تعرض میکنه به خانما هم کاریش ندارید؟!!!

همانطور که خوردن شراب حرامست؛ خوردن غصه هم حرام است... خوردن هیچ چیز مثل خوردن غصه حرام نیست. اگر فهمیدیم که جهاندار عالم اوست دیگر چه غصه ای باید بخوریم؟

ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﺧﺘﻪ ﺍﻡ !! ﮔﺎﻫﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ!! ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺨﺸﯿﺪﻩ ﺍﻡ!! ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﻡ !! ﮔﺎهی در ﺗنهایی ﻣﺮﺩﻩ ﺍﻡ !! ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻝ ﺯﻣﺎﻧﺶ ﺭﺳیده ﮐﻪ ﺑﮕﻮﯾﻢ : ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺩﺭﺱ ﺁﻣﻮﺧﺘﻪ ﺍﻡ !! ﺷﺎﯾﺪ"ﺳﺎﺩﻩ" ﺑﺎﺷﻢ !! ﺍﻣﺎ "ﺻﺎﺩﻗﻢ" ﻣــن "خودم" هستم. ‌

#فیثاغورث : به شخصی که لباس گرانمایه داشت و حرفهای بیهوده می زد، گفتند یا لباس خود را مانند سخنانت کن یا سخنان خود را مانند لباست.

اون قدیما یادش بخیر 😍

ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﺧﺘﻪ ﺍﻡ !! ﮔﺎﻫﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ!! ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺨﺸﯿﺪﻩ ﺍﻡ!! ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﻡ !! ﮔﺎهی در ﺗنهایی ﻣﺮﺩﻩ ﺍﻡ !! ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻝ ﺯﻣﺎﻧﺶ ﺭﺳیده ﮐﻪ ﺑﮕﻮﯾﻢ : ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺩﺭﺱ ﺁﻣﻮﺧﺘﻪ ﺍﻡ !! ﺷﺎﯾﺪ"ﺳﺎﺩﻩ" ﺑﺎﺷﻢ !! ﺍﻣﺎ "ﺻﺎﺩﻗﻢ" ﻣــن "خودم" هستم. ‌ ‌

هیچ وسیله‌ای نیست که ارزشمند باشد. اشیاء فقط قیمت دارند و قیمتشان بر اساس توقعات است. وقت، تنها چیز روی کره زمین است که ارزش دارد. یک ثانیه همیشه یک ثانیه است، بی‌هیچ چک و چانه‌ای. آدم درحال معامله زندگی است، هرروز. 📕 و من دوستت داشتم

یادِ آن روزها بخیر… کرسی های آتشی…… چراغهای نفتی….. هرچند امکانات کم بود…. اما گرم تر بودیم..! زمستان ها برف تا کمر می بارید.. اما شادتر بودیم…! حالا پکیج وشومینه هست همه چیز مدرن شده… اما انصافاً … چقدرسردمان است