و در نهایت همہ ما یڪ روز یا یڪ شب وسط همین مرور ڪردن ها و عبرت گرفتن ها خواهیم مرد بے لبخند، بے خداحافظے ...
گاهے شڪ میڪنم ڪہ این جهان را براے زیستن ساختہ باشند، فڪر میڪنم اینجا فقط براے غمگین بودن مناسب است تا زندگی!
بَعضـیاهَستَنڪه
بهنَظَرفَراموشِشونڪَردیمامّا
وَقتےحَرفِشونمےیادوَسَط
دیگهنِمےتونیملَبخَندبِزَنیـــــم
این که هر بار سرت با یکی گرم باشد دلیل بر ارزش ات نیست
آنقدر بی ارزشی که خیلیها اندازه تو هستند
محبت به نامرد ، کردم بسی
محبت نشاید به هر نا کسی
تهی دستی و بی کسی درد نیست
که دردی چو دیدار نامرد نیست
حضورت در کنار من معجزه نبود
نبودنت هم فاجعه نیست
فردا روزِ دیگری برای من خواهد بود
بیشتر از این برایت اشک نخواهم ریخت
ﻣَـﻦ ﻫـﯿـﭽـﻮﻗـﺖ ﺗـﻈـاﻫـﺮ ﺑـه ﮐـﺴـی ﮐـِه ﻧـﯿـﺴـﺘـﻢ ﻧـﻤـی ﮐـﻨـﻤـ
ﭼـُـﻮﻥ ﺗـﺮﺟـﯿـﺞ ﻣـی ﺩﻫـﻢ ﻧـﺴـﺨـه ﺍﯼ ﺍﺻـﻠـی ﺍﺯ ﺧـﻮﺩﻣـ ﺑـاﺷـﻢ
ﺗـا ﻧـﺴـﺨـه ﺍﯼ ﺟـﻌـﻠـی ﺍﺯ ﺷـﺨـﺼـی ﺩﯾـﮕـﺮ .
ﺁنچه
عقاب داخل قفـس را پیـﺮ میکند
غم قفــــس نیــست
پرﻭﺍﺯ ﮐــﻼﻍ های بـی سَـــــروپاســـت
وقتی به جای اینکه بگی مخشو زدم بگی دلشو به دست آوردم
می تونی ادعای دوست داشتن کنی
اونی که همه چیشو به من مدیونـــه !
الان واسه داشته هاش از یکی دیگه ممنونــه !
واسه همینه که دیگه واسم عشق و عاشقی ممنوعــه !
بعضی آدما کلی حرف میزنند، آخرش هم منظورشون رو نمیرسونند؛ بعضیا با سکوت هزار تا حرف میزنند
بـالـاخـَرـہ ڪـَم و زیـاد مــا اینـیـم
شـُمـا هـَمینـَم نیـستـے
“معرفت” یه موقعی لباس رفاقت بود ،
الان “منفعت” جاشو گرفته