کارتون رکاب‌زنان‌ کوهستان 🚲🏕 ┅👒---✶---🧢┅ 📌برنامه کودک دخترانه پسرانه فیلم سینمایی کودکانه خنده دار کارتون های قدیمی باب اسفنجی ، کارتن سگهای نگهبان مرد عنکبوتی، دختر کفشدوزکی، پت و مت ، انمیشن ماشا میشا 📌اوریگامی، آموزش #کاردستی با وسایل دور ریختنی جدید کاغذ ،دانلود کلیپ آهنگ اهنک شاد عاشقانه غمگین تولد جوک جک #انیمیشن انیمه ترسناک زیبا ایده #ترفند جالب عجیب 📌#نقاشی ساده، آسان و فانتزی دختر کیوت خانه خرس خرگوش ماهی گربه اسب تک شاخ کوکوملون کوکو ملون https://eitaa.com/cartoons4u/308 https://eitaa.com/maralmovies/401

کارتون ماشین‌ کوچولو‌ها 🛻🦯 ┅👒---✶---🧢┅ 📌برنامه کودک دخترانه پسرانه فیلم سینمایی کودکانه خنده دار کارتون های قدیمی باب اسفنجی ، کارتن سگهای نگهبان مرد عنکبوتی، دختر کفشدوزکی، پت و مت ، انمیشن ماشا میشا 📌اوریگامی، آموزش #کاردستی با وسایل دور ریختنی جدید کاغذ ،دانلود کلیپ آهنگ اهنک شاد عاشقانه غمگین تولد جوک جک #انیمیشن انیمه ترسناک زیبا ایده #ترفند جالب عجیب 📌#نقاشی ساده، آسان و فانتزی دختر کیوت خانه خرس خرگوش ماهی گربه اسب تک شاخ کوکوملون کوکو ملون https://eitaa.com/cartoons4u/380 https://eitaa.com/maralmovies/43

کارتون ماجراهای‌‌ پدینگتون 🪱🐠 ┅👒---✶---🧢┅ 📌برنامه کودک دخترانه پسرانه فیلم سینمایی کودکانه خنده دار کارتون های قدیمی باب اسفنجی ، کارتن سگهای نگهبان مرد عنکبوتی، دختر کفشدوزکی، پت و مت ، انمیشن ماشا میشا 📌اوریگامی، آموزش #کاردستی با وسایل دور ریختنی جدید کاغذ ،دانلود کلیپ آهنگ اهنک شاد عاشقانه غمگین تولد جوک جک #انیمیشن انیمه ترسناک زیبا ایده #ترفند جالب عجیب 📌#نقاشی ساده، آسان و فانتزی دختر کیوت خانه خرس خرگوش ماهی گربه اسب تک شاخ کوکوملون کوکو ملون https://eitaa.com/cartoons4u/38 https://eitaa.com/maralmovies/431

🎥 فیلم :   عروس بندر 📽️ ژانر:   کمدی  خانوادگی 💫 ⏳ مدت زمان:   94  دقیقه 🕰️ 🎞️ کیفیت : 720🔥 🏅 امتیاز: 8 از 10 🌍 کشور: ایران 🇮🇷 📆 سال انتشار:  1398 🌀 ✍️ خلاصه داستان 🦋 جوانی به تازگی به ایران بازگشته و خواننده زیرزمینی است. اما به خانواده اش می گوید که در رشته جانورشناسی تحصیل کرده و همین دروغ او را دستخوش حوادثی با دستمایه های کمدی می کند که پس از فراز و نشیب هایی که در طول داستان دارد، با یک دختر بندری ازدواج می کند… https://rubika.ir/Taktazfilm/BAJFEAGJAAGICGBB https://channel.rubika.ir/Taktazfilm https://rubika.ir/Taktazfilm

🖥 فیلم : سگ بند 🎭 موضوع : کمدی خانوادگی 📅 سال انتشار: 1401 🎙 زبان : فارسی 🎞 خلاصه داستان : یک کشتی گیر سابق به نام داوود عیاران، برای رفع مشکلات مالی‌‌ و به همراه دوستش ابراهیم، گروهی تشکیل می دهد تا با اجرای نقشه هایی، پولی هنگفت به جیب بزنند. در این میان پیشنهاد برادر داوود و نامزدش برای رفتن به خارج از کشور، تمام برنامه های داوود را تغییر می دهد و… https://rubika.ir/maralcartoons/BBFBGEBBGDBEACIA https://rubika.ir/maralcartoons https://channel.rubika.ir/maralcartoons

کانال کلیپ های خنده دار در حد مرگ 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/DDBBIAAC0GTNVPWKCCKCMMGRNLMUAOFF

┅👒---✶---🧢┅ 📌برنامه کودک دخترانه پسرانه فیلم سینمایی کودکانه خنده دار کارتون های قدیمی باب اسفنجی ، سگهای نگهبان مرد عنکبوتی، دختر کفشدوزکی، پت و مت ، ماشا میشا 📌اوریگامی، آموزش #کاردستی با وسایل دور ریختنی جدید کاغذ ،دانلود کلیپ آهنگ اهنک شاد عاشقانه غمگین تولد جوک جک #انیمیشن انیمه ترسناک زیبا ایده #ترفند جالب عجیب 📌#نقاشی ساده، آسان و فانتزی دختر کیوت خانه خرس خرگوش ماهی گربه اسب تک شاخ کوکوملون کانال کلیپ های خنده دار در حد مرگ 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/DDBBIAAC0GTNVPWKCCKCMMGRNLMUAOFF

کانال کلیپ های خنده دار در حد مرگ👇👇👇 خواهشا فقط افراد بالای ۲۰ سال عضو بشن https://rubika.ir/joinc/DDBGAEDF0FCCDBVOZGMSOOXUQJBFNCFZ

✅فیلم: "دانکی" Dunki [2023] ━━━༺📯༻━━━ 🔲🕺₰ژانر:اکشن,کمدی,مهیج 🔲🕺₰محصول:هند''🇮🇳" 🔲🕺₰کیفیت:HD''🖥'' 🔲🕺₰امتیاز:9.9از10''⭐️'' 🔲 دوبله فارسی🎙🇮🇷 ━━━༺📯༻━━━ 💬 خلاصه داستان: چهار دوست از روستایی در پنجاب رویای مشترکی دارند: رفتن به انگلستان. مشکل آنها این است که نه ویزا دارند و نه بلیط. یک سرباز قول می دهد که آنها را به سرزمین رویاهایشان ببرد... ━━━༺📯༻━━━ 🔥👇 دانـلـود فـیـلـم 👇🔥 https://rubika.ir/leila_films/BBFICBJHIBJBHCGI https://channel.rubika.ir/leila_films https://rubika.ir/leila_films

🔹‍ ‍ چرا #قبر_حضرت_اباالفضل_العباس (ع) كوچك است در زمان مرحوم علامه ي بحرالعلوم قدس سره، قبر مقدس حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام خراب شد. به علامه ي بحرالعلوم خبر دادند که قبر مقدس حضرت عباس عليه السلام دارد خراب مي شود علامه بحرالعلوم دستور داد تا قبر شريف آن حضرت، ترميم و تعمير شود. بنابر اين شد که در روز معيني مرحوم علامه به اتفاق استاد بنا، به سرداب مقدس بروند و قبر را تجديد بنا کنند. در روز مقرر، مرحوم علامه همراه با استاد بنا، در سرداب و زيرزمين مطهر وارد شدند، معمار نگاهي به قبر و نگاهي به علامه کرد و گفت: آقا اجازه مي فرماييد که سؤالي بکنم؟ علامه فرمود: بپرس؟ 💥استاد بنا گفت: «ما تا حالا خوانده و شنيده بوديم که حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام اندامي موزون و رشيد و قدي بلند و چهار شانه داشته اند. به گونه اي که وقتي سوار بر اسب مي شده اند، زانوهايشان در برابر گوشهاي اسب قرار مي گرفته است. پس بنابراين بايد قبر مقدس آن حضرت هم بزرگ و طولاني باشد! ولي من مي بينم که صورت قبر ايشان کوچک است؟!» آيا شنيده هاي من دروغ است؟ يا کوچکي قبر علت ديگري دارد؟! علامه بحرالعلوم به جاي جواب دادن، سر به ديوار گذاشتند و سخت گريه کردند. گريه ي طولاني علامه، معمار را نگران و ناراحت و مضطرب نمود و عرضه داشت: آقاي من! چرا گريان و اندوهناک شديد و سرشک غم از ديدگان فرومي ريزيد؟! مگر من چه گفتم؟ آيا از سؤالي که من کردم، تأثر در شما ايجاد شده است؟ 🥀علامه فرمودند: استاد بنا! پرسش تو دل مرا به درد آورد. چون شنيده هاي تو درست و صحيح است، اما من به ياد مصائب و دردهاي وارد شده، بر عمويم عباس عليه السلام افتادم. آري حضرت عباس عليه السلام، اندامي رشيد و قد و قامتي بلند داشتند. ولي به قدري ضربت شمشير و تيرها و گرزها و نيزه ها، بر بدن نازنين او وارد کردند، که بدنش را قطعه قطعه نمودند و آن اندام رشيد به قطعات خونين تبديل شد. آيا انتظار داري که بدن پاره پاره ي حضرت عباس عليه السلام که توسط امام سجاد عليه السلام جمع آوري و دفن شد، قبر بزرگتر از اين قبر داشته باشد؟ پاورقي کرامات العباسيه ص 78 به نقل از شخصيت #حضرت_ابوالفضل عليه ‏السلام ص 124. 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' ┈✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾┈┈ داستان اموزنده🎐 https://rubika.ir/post/JWygQPiTxa https://rubika.ir/post/LWZTaobpEZ https://rubika.ir/post/UQICBrPvKu

#داستان_آموزنده 🔆پيوستن بلقيس به سليمان و ازدواج با او فرستاده مخصوص سليمان با همراهان به يمن بازگشتند، و عظمت مقام و توان و قدرت سپاه سليمان را به ملكه سبا گزارش دادند. بلقيس دريافت كه ناگزير بايد تسليم فرمان سليمان (كه فرمان حق و توحيد است ) گردد و براى حفظ و سلامت خود و جامعه هيچ راهى جز پيوستن به امت سليمان ندارد، با جمعى از اشراف قوم خود و دنبال اين تصميم ، حركت كردند و يمن را به قصد شام ترك گفتند، تا از نزديك به تحقيق بيشتر بپردازند. هنگامى كه سليمان از آمدن بلقيس و همراهان به طرف شام اطلاع يافت ، به حاضران فرمود: كداميك از شما توانائى داريد، پيش از آنكه آنها به اينجا آيند، تخت ملكه سبا را براى من بياوريد. عفريتى از جنّ (يعنى يكى از گردنشان جنّيان ) گفت : من آن را نزد تو مى آورم ، پيش از آن كه از مجلس برخيزى اما آصف بن برخيا كه از علم كتاب آسمانى بهره مند بود گفت : من آن تخت را قبل از آنكه چشم برهم زنى نزد تو خواهم آورد. لحظه اى نگذشت كه سليمان ، تخت بلقيس را در كنار خود ديد و بى درنگ به ستايش و شكر خدا پرداخت و گفت : هذا من فضل ربّى ليبلونى ءاشكر ام اكفر :اين موهبت ، فضل پروردگار من است تا مرا آزمايش كند كه آيا شكر او را بجا مى آورم ، يا كافران مى كنم . سپس سليمان (علیه السلام ) دستور داد تا تخت را اندكى جابجا و تغيير دهند وقتى كه بلقيس آمد، از او بپرسند آيا اين تخت توانست يا نه ، ببينند، چه جواب مى دهد. طولى نكشيد بلقيس و همراهان به حضور سليمان آمدند، شخصى به تخت او اشاره كرد و به بلقيس گفت : آيا تخت تو اين گونه است ؟! بلقيس با كمال زيركى در جواب گفت : كانه هو: گويا خود آن تخت است . سرانجام بلقيس دريافت كه تخت خود او از طريق اعجاز جلو به آنجا آورده شده ، تسليم حق شد و آئين حضرت سليمان را پذيرفت ، او قبلا نيز نشانه هائى از حقانيت نبوت سليمان را دريافته بود، بهرحال به آئين سليمان پيوست و به نقل مشهور با سليمان ازدواج كرد و هر دو در ارشاد مردم سوى يكتاپرستى كوشيدند. ‎┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ ┈✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾┈┈ داستان اموزنده🎐 https://rubika.ir/hamedi2004 https://rubika.ir/cgmeetup https://rubika.ir/cocomelons

📚غش در معامله در تاريخ نوشته ‏اند: در كربلاى معلى عطارى بود شديدا مريض می ‏شود، جميع اجناس دكان و اثاث البيت منزل خود را به جهت معالجه فروخت، خرج كرد، اثر نكرد، روز به روز بدتر شد و اثر خوبى مشاهده نمی‏كرد، جميع اطباء اظهار يأس نمودند، راوى گفت: يك روز من رفتم به عيادتش ديدم بسيار بد حال است و به پسرش میگويد: فلان ظرف را بردار، ببر بازار بفروش و پولش را بياور كه به مصرف خود صرف نمايم، شايد راحت بشوم به مردن يا خوب شدن، گفتم: معنى اين حرف را نفهميدم و ندانستم چه چيز است، ديدم آهى كشيد، گفت: فلانى من سرمايه زيادى داشتم و جهت ترقى من اين بود كه در فلان سال مرضى در كربلا شايع شد كه اطبا علاج آن را منحصر كردند به آبليموى شيرازى از اين جهت آب ليمو خيلى گران شد و كمياب هم شد من قدرى آب ليمو داشتم، دوغ زيادى مخلوط كردم به او بوى آب ليمو از آن فهميده می‏شد و آن را به قيمت آب ليمو خالص می‏فروختم تا آن كه منحصر شد وجود آب ليمو به دكان من، من هم غش زيادى میزدم و می‏فروختم و سرمايه من زياد شد. و در ميان صنف خودم مشهور شدم به ابوالالوف، پدر ميليونها، تا اينكه مبتلا شدم به اين مرض و هر چه داشتم فروختم و از براى من چيزى باقى نماند بغير همين متاع، گفتم اين را هم بفروشند شايد خلاص شوم يا بميرم و يا خوب بشوم. اين هم اثر و نتيجه غش و خيانت به مردم كه عاقبت چنين است كه ملاحظه فرموديد، هيچ چيزى براى خودش نماند الا بدبختى و عذاب اخروى. 📚جامع الدرر ج ۲ ص۶۸ 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' ┈✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾┈┈ داستان اموزنده🎐 https://rubika.ir/cinefix https://rubika.ir/roomaral https://rubika.ir/cinema_company