eitaa logo
جهش تولید با مشارکت مردم
97 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
3.5هزار ویدیو
48 فایل
احادیث،احکام و روایات روشنگری و بصیرت افزایی ایثار و شهادت جهاد تبیین طب اسلامی،سنتی داستانهای عبرت آموز دانستنی ها کالا و محصولات ایرانی
مشاهده در ایتا
دانلود
روایت مادر شهید طیبه بنای مبارزه با رژیم منفور پهلوی را از پشت دار قالی با برادرش مرتضی شروع کرد. از همان کودکی از شاه متنفر بود، ولی هرچه بزرگ تر می شد، با شرکت در جلسات قرآن و مطالعه کتاب های شهید مطهری آگاهانه واردعمل می شد. برادرش مرتضی می گوید: هرگاه با خواهرم طیبه صحبت می کردم، راه هایی پیش پایم می گذاشت و مرا راهنمایی می کرد که تا آن وقت چنین چیزی به ذهن هیچ یک از ما نرسیده بود و کار با موفقیت انجام میگرفت🌷 8🍃
سال ۱۳۴۲، سال درگیری شدید در قم بود.ساکن قم بودیم. شش ساله بودم شعار ها و حرف هایی را که در خانه زده می شد می شنیدم دور حیاط چرخ می زدم و شعار می دادم خمینی عزیزم، بگو که خون بریزم / خمینی خمینی شاه به قربان تو / مملکت ولیعهد خاک زیر پای تو. مادرم مدام می گفت مادر می آیند تو را می کشند. از این حرف ها نزن.ازساواک ترس داشتیم. یک بار خوردم زمین. صورتم خونی شده بود. مادرم جلو آمد و گفت خوبت شد، خونت را ریختی روی زمین. گفتم خدا نکند خون من این جا بریزد. خونم باید برای امام خمینی بریزد. از همان کودکی به امام خمینی عشق می ورزیدم 🌷☺️ 6🍃
هجرت و درخواست از مادر برای شهادت بعداز سال 1353 با جدایی گروه مهدیون از سازمان مجاهدین خلق، ابراهیم از طیبه سوال می کند که آیا حاضر است زندگی مخفیانه را آغاز کند که اونیز همراه همسرش شده و زندگی مخفیانه را آغاز می کنند. بعداز مدتی به وسیله واسطه ای مطلع شدم می توام طیبه را درامامزاده ای ببینم، وقتی به آنجا رفتم زنی را دیدم که چادری رنگ و رو رفته به سر دارد و به طرف من می آید، وقتی نزدیکتر شد دیدم طیبه است. نوه ام مهدی را در آغوش گرفتم. تنها حرفی که طیبه به من زد این بود که مادرجان دعا کن شهید شوم. 13🍃
در سال 1354 به علت تعقیب ساواک با اتفاق همسر و کودک شیرخواره ام به زندگی مخفی روی آوردیم روز سی ام فروردین 56، در پی دستگیری یکی از اعضای گروه در تبریز، یکی از گشت های بازرسی به ابراهیم مشکوک شد و او را دستگیر کرد. در بازرسی بدنی او اجاره خانه ی منزل تبریز را پیدا نمودند و خانه تحت‌نظر قرار گرفت🌷😔 14🍃
بخشیدن جهیزیه به فقرا چند ماه پس از ازدواج هنوز چند ماهی از عروسی مان نگذشته بود که به مادرگفتم می خواهم از جهیزیه ام به خانواده های فقیر ببخشم آیا اجازه می دهی. مادرم گفت این اموال توست و هرچه بخواهی می توانی انجام دهی. جهیزیه ام را به فقرا بخشیدم و همواره با مزد قالی بافی ام برای جوانان جهیزیه تهیه می کردم و یا برای کودکان لوازم التحریر می خریدم☺️🌷 11🍃
12.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 نماهنگ | رمز جهش تولید 🔻حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «سال گذشته گفتیم «رونق تولید»، امسال بنده عرض می کنم «جهش تولید»؛ امسال سالِ جهشِ تولید است. این شد شعار امسال؛ کسانی که دست‌اندرکار هستند جوری عمل کنند که تولید ان‌شاء‌الله جهش پیدا کند و یک تغییر محسوسی در زندگی مردم ان‌شاء‌الله به وجود بیاورد. البتّه این احتیاج به برنامه‌ریزی دارد.
مرا بِکُشید اما چادرم را برندارید صاحب خانه اش گفته بود:" طیبه که به خانه ما آمد ، ما سرمان برهنه بود ، بی حجاب بودیم. این قدر پند و نصیحت کرد و از قران و دعا گفت که ما دیگر یک تار موی مان را نگذاشتیم پیدا شود". به ساواک که گرفته بودش و دستبند زده بود به دست هایش، گفته بود :" مرا بکشید ولی چادرم را برندارید" . 17🍃
🔴 ماجرای بازداشت شدن شهید همت در سربازی خیلی عصبانی بود. سرباز بود و مسئول آشپزخانه کرده بودندش. ماه رمضان آمده بود و او گفته بود هرکس بخواهد روزه بگیرد، سحری بهش می‌رساند. ولی یک هفته نشده، خبر سحری دادن‌ها به گوش سرلشکر ناجی رسیده بود. او هم سر خودش را رسانده بود و دستور داده بود همه‌ی سربازها به خط شوند و بعد، یکی یک لیوان آب به خوردشان داده بود که «سربازها را چه به روزه گرفتن!» و حالا ابراهیم بعد از بیست و چهار ساعت بازداشت، برگشته بود آشپزخانه. ابراهیم با چند نفر دیگر، کف آشپزخانه را تمیز شستند و با روغن موزاییک‌ها را برق انداختند و منتظر شدند. برای اولین بار خدا خدا می‌کردند سرلشکر ناجی سر برسد. ناجی در درگاهِ آشپزخانه ایستاد. نگاه مشکوکی به اطراف کرد و وارد شد. ولی اولین قدم را که گذاشته بود، تا ته آشپزخانه چنان کشیده شده بود که کارش به بیمارستان کشید. پای سرلشکر شکسته بود و می‌بایست چند صباحی توی بیمارستان بماند. تا آخر ماه رمضان، بچه‌ها با خیال راحت روزه گرفتند. پس از این جریان ابراهیم گفته بود: اگر آن روز با چند تیر مغزم را متلاشی می کردند برایم گواراتر از این بود که با چشمان خود ببینم که چگونه این از خدا بی‌خبران فرمان می دهند تا حرمت مقدس‌ترین فریضه دینمان را بشکنیم و تکلیف الهی را زیر پا بگذاریم. 🚩🚩 @vaghtesahar
شرح_صوتی_نامه_۵۲.mp3
6.15M
✅شرح نامه ۵۲ 🔹وقتهای نماز پنجگانه /بنیاد‌مجازی‌نهج‌البلاغه کانال نهج‌البلاغه 🌺✨ ⚘ @Nahjolbalaghe2
🍀مثل چمران بمیرید ! 💎چمران وقتی یتیم‌خانه‌ای را در لبنان دایر کرده بود، در آن فضا به خانم خودش می‌گوید ما غذایی را من‌بعد می‌خوریم که این یتیم‌ها می‌خورند. خانمش می‌گوید یک وقت مادر من یک غذای گرم و خوبی را پخته بود برای من و مصطفی. مصطفی دیروقت آمد خانه. بهش گفتم که بیا این غذا را بخور. آمد بنشیند بخورد برگشت از من پرسید که آیا بچه‌ها هم از همین غذا خوردند؟ من به چمران گفتم نه، بچه‌ها غذای یتیم خانه را خوردند، این غذا را مادرم پخته برای شما، شما بنشین بخور. 💎 می‌گوید چمران با تمام گرسنگی‌ای که داشت و ولعی که برای خوردن این غذا داشت، غذا را گذاشت کنار و گفت نه! ما که قرار گذاشتیم فقط غذایی را بخوریم که بچه‌ها بخورند. خانم چمران می‌گوید که من بهش گفتم بچه‌ها که الآن خواب هستند! شما که همیشه رعایت می‌کنی، حالا این‌دفعه مادر من غذا درست کرده، بخور دیگر! 💎می‌گوید چمران شروع کرد اشک ریختن. گفت بچه‌ها خواب هستند، خدای بچه‌ها که بیدار است ! این در کلمات حضرت امام کمتر به چشم می‌خورد اسم خاص ببرند و او را اسوه قرار بدهند. فرمود مثل چمران بمیرید. @abdorrezanazari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 هشدار آمریکا به رژیم صهیونیستی درباره شیوع در نوامبر ۲۰۱۹ ‼️ 🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃 @OstadRaefipoor1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍حاج قاسم فدات بشه آقاجان! چرا نگرانید؟!!! اولین ماه مبارک بدون سردار😞 اَللّٰهُمَ عَجْل لوَلِیِّکَ اَلفَرَج 🆔 @shohada_tmersad313