eitaa logo
جهش تولید با مشارکت مردم
97 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
3.5هزار ویدیو
48 فایل
احادیث،احکام و روایات روشنگری و بصیرت افزایی ایثار و شهادت جهاد تبیین طب اسلامی،سنتی داستانهای عبرت آموز دانستنی ها کالا و محصولات ایرانی
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اهل البصر
🔵ویژگی های طرفداران حق () به استناد کلام (ع): 1- مثل قطعات آهن محکم و مقاوم هستند ( كَزُبَرِ الْحَدِيدِ) 2- تند بادها آنها را به حرکت در نمي آورد (لَا تُزِلُّهُمُ الرِّيَاحُ الْعَوَاصِفُ) 3- از جنگ هم خسته نمي شوند (لَا يَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ) 4- ترس به خودشان راه نمي دهند (لَا يَجْبُنُونَ) 5- بر خدا توکل می کنند(علي الله يتوکلون) بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏57 ؛ ص216 🔻 لینک شکایت ملت بزرگ ایران از رئیس جمهور https://asle90.24on.ir/n/3 با معرفی به دیگران در ثواب انتشار مطالب شریک باشیم🌹🌹 👇👇 @ahlulbasar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از اهل البصر
10.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ پاسخ استاد رائفی پور به کسانی که می‌گویند چرا مطلب از برخی چهره های خارج نشین مانند علی علیزاده(قبلا) و که از نظام دفاع می‌کنند، منتشر میکنید! 🔻 تا زمانی که حرف خوب بزنند و از نظام دفاع کنند ما با آنها هستیم و از آنها مطلب منتشر میکنیم اما اگر علیه نظام شدند ماهم علیه آنها می‌شویم. حرف حق را بپذیرید حتی اگر دست کافر باشد 🔻 لینک شکایت ملت بزرگ ایران از رئیس جمهور https://asle90.24on.ir/n/3 با معرفی به دیگران در ثواب انتشار مطالب شریک باشیم🌹🌹 👇👇 @ahlulbasar
هدایت شده از اهل البصر
✅حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: 🔹وقتی بلایی مانند وبا در نجف پیدا می‌شد، حتی در بازارها هم گاهی مجالس روضه‌خوانی و توسل برقرار می‌شد، ولی ما مثل آدم‌های مأیوس و ناامید، گویا نمی‌خواهیم از این درِ رحمت داخل شویم و برای رفع بلا و گرفتاری‌ها به حضرات معصومین علیهم‌السلام متوسل شویم! 🔹آیا امروز برای رفع بلاها غیر از تضرعات و دعای صادق همراه با توبه و توسل، راه دیگری داریم؟ 📚 برگرفته از کتاب رحمت واسعه، ص١٧۶ مشاهده این مطلب و مطالب مشابه از طریق زیر:🔻 👆 http://bahjat.ir/fa/content/10483 🔻 لینک شکایت ملت بزرگ ایران از رئیس جمهور https://asle90.24on.ir/n/3 با معرفی به دیگران در ثواب انتشار مطالب شریک باشیم🌹🌹 👇👇 @ahlulbasar
🌸🍃🌸🍃 !! خر،سلطان جنگل شد! خر همۀ حیوانات را مجبور کرد که ساعت 6 صبح بیدار شده و 6 عصر بخوابند! در هنگام توزیع غذا دستور داد که هر کدام از چارپایان و پرندگان و سایر حیوان ها فقط حق دارند 6 لقمه غذا بخورند. وقتی خواستند پینگ پونگ بازی کنند، هر تیم 6 بازیکن داشته باشد، و زمان بازی نیز 6 دقیقه باشد. کارها خوب پیش می رفت و خر قوانین ششگانه یی وضع کرد در یک روز دل انگیز پاییزی، خروس ساعت 5 و 20 دقیقه صبح بیدار شد و آواز خواند. خر خشمگین شد و در یک سخنرانی جنجالی گفت: قوانین ما از همه قوانین دیگران کامل تر است و خروج از اینها و تخلّف از قانون های ششگانه جرم محسوب و منجر به اشدّ مجازات می شود، و طی مراسمی خروس را اعدام کرد. همۀ حیوان ها از اعدام خروس ترسیدند و از آن پس با دقّت بیشتر قوانین را اجرا می کردند. بعد از گذشت چندین سال، خر بیمار شد و در حال مرگ بود. شیر به دیدارش رفت و گفت: من و تعدادی دیگر از حیوان ها می توانستیم قیام کنیم، ولی نخواستیم نظم جنگل به هم بریزد، حال بگو علّت ابلاغ قوانین ششگانه چه بود؟ و چرا در این سال ها سختگیری کردی؟ خر گفت: حالا من به خاطر خرّیت یک چیزهایی ابلاغ کردم، شماها چرا این همه سال عین بُـز اطاعت کردید؟!!! @dastanvpand ⛳️🎣⛳️🎣⛳️🎣⛳️
🌀هیچوقت از خودت پرسیده ای که قیمت یک روز زندگی چند است؟ ما که قیمت همه چیز را با پول می سنجیم تا حالا شده که از خدا بپرسیم قیمت یک دست سالم چقدر است؟ یک چشم بی عیب چقدر می ارزد؟ قیمت یک بدن سالم چقدر است؟ قیمت یک لیتر باران قیمت یک ساعت روشنایی خورشید یا اینکه چقدر بدهیم تا بی منت نفسمان را با طراوت طبیعت پر کنیم؟ تمام قشنگیهای دنیا کاملا مجانی در اختیار ماست. بیا به جای غر زدن، خدا را بابت تمام نعمت هایی که بی منت هرروز بر ما ارزانی می دارد، سپاس بگوییم. زندگی کتابیست پر ماجرا هیچ گاه آن را به خاطر یک ورقش دور نینداز ورق برمیگردد❤️ @dastanvpand
🌹 داستانی عبرت آموز دعای سگ مظلوم هم می گیرد برای تسلیت گفتن به یکی از خانواده هایی که فرزند جوان خود را از دست داده بودند رفتم. پدر میت خدا رحمتش کند بلند شد و کنارم نشست و دستم را در دست خودش گرفت و گفت: ای فلانی..این تقاص ظلم و ستمی است که سی سال قبل مرتکب شده بودم: و هنوز هم دارم عواقبش و بلا و مصیبتهایش را می چشم: سی سال قبل من در عنفوان جوانی ام بودم مغرور از جوانی و زور بازو: ماشینی داشتم که به آن فخر میکردم و جلو مردم ویراژ و پز میدادم: یکی از روزها سگی را دیدم که چند تا از توله هایش هم باهاش بود.. باخودم گفتم بزار یکی از توله هایش را جلو چشمانش با ماشین زیر بگیرم تا عکس العمل و آه و ناله 🔅مادرش را ببینم: و همین کار را کردم.. توله سگ بیچاره را لت و پار کردم بطوریکه خون و تکه های گوشتش بر جسم مادرش پاشیده شد.. و مادر بخت برگشته داشت پارس میکرد و فریاد و شیون سر میداد و من نگاهش میکردم و می خندیدم... از آن روز همه بلاها در تعقیب من بود بدون توقف.... هر روز یک مصیبتی بر من نازل میشد.. و آخرین و سخت ترینش دیروز بود که محبوبترین و عزیزترین پسرانم و جگر گوشه ام که تازه از دبیرستان فارغ شده و آماده ورود به دانشگاه بود و در او همه جوانی و آرزوهایم را می دیدم.. در جلو چشمانم پرپر شد ماشینم را کنار جاده متوقف کرده و او را برای گرفتن چند تا فتوکپی از اونطرف خیابون.. پیاده کردم و از شدت حرص و محبتم به اوکه نگرانی سلامتی اش بودم خودم شخصا پیاده شدم و از خلوت بودن خیابون مطمئن شدم.. و بهش گفتم حالا از خیابون رد شو.. ناگهان ماشینی که مثل برق رد میشد جلو چشمانم او را زیر گرفت وخون او لباسم را رنگین کرد.. و من نگاهش میکردم و گریه و آه و ناله سر میدادم.. اونجا بود که به خدا قسم همان سگ جگر سوخته در جلو چشمام ظاهر شد و اون بلایی که سی سال قبل سرش آوردم بیادم اومد.. قصه ای سرشار از عبرت.. که خدا از ظالم انتقام مظلوم را میگیرد حتی اگر یک حیوان زبان بسته و سگی باشد.. دیر یازود: 💟 @dastanvpand
🌸🍃🌸🍃 این ضرب‌المثل را معمولاً زمانی به کار می‌برند که صحبت از جاسوسی و اطلاع‌ پیدا کردن از موضوعی در میان باشد. به عبارتی وقتی که فردی بخواهد در مورد مسئله‌ای که پنهان است و دیگران نمی‌خواهند بفهمد، اطلاع پیدا کند می‌گوید: «برم سر و گوشی آب بدم» که کنایه‌ای است از فهمیدن و پی‌بردن به مسئله‌ای. اما در مورد ریشه این ضرب‌المثل گفته شده است که در گذشته که هنوز برای جنگ سلاح سرد شمشیر و نیزه و... استفاده می‌شد، گاه مدافعان وقتی می‌دیدند که توانایی دفاع از خود در برابر دشمن را ندارند،‌ به درون قلعه‌ها و دژهای خود می‌رفتند و از آن طریق از خود محافظت می‌کردند. با این توصیف باید گفت که مدافعان کاملاً اشراف بر عملکرد گروه مهاجم داشتند، بر بالای برج و بارو می‌رفتند و گروه دشمن را نظاره می‌کردند اما دشمن از چگونگی احوال آن‌ها خبر نداشت چرا که جز دیوار‌های بلند چیزی را نمی‌دید. گاهی که کار دشوار می‌شد، مهاجمان دشمن افرادی را که چابک و سریع بودند، از طریق چاه قنات به درون قلعه می‌فرستادند و به آنان می‌گفتند که هرگاه خطری را حس کردند سر و گوش آب دهند، یعنی گاه برای پنهان ماندن از دید دشمن چند دقیقه سر و گوش خود در آب فرو برند و خود را از دید دشمن دور دارند، تا هوا تاریک شود و پس از آن به داخل قلعه برای تجسس و آگاهی از احوال مدافعان، میزان اسلحه‌ها و... راه پیدا کنید @dastanvpand ⛳️🎣⛳️🎣⛳️🎣⛳️
🌸🍃🌸🍃 در زمان نادر یکی از استانداران او به مردم خیلی ظلم می کرد و مالیات های فراوان از آن ها می گرفت.مردم به تنگ آمده و شکایت او را نزد نادر بردند. نادر پیغامی برای استاندار فرستاد ولی او همچنان به ظلم خود ادامه می داد. وقتی خبر به نادر رسید، چون دوست نداشت کسی از فرمانش سرپیچی کند، همه ی استانداران را به مرکز خواند .دستور داد استاندار ظالم را قطعه قطعه کنند و از او آشی تهیه کنند . بعد آش را در کاسه ریختند و به هر استاندار یک کاسه دادند و نادر به آنها گفت:" هر کس به مردم ظلم و تعدی کند,همین آش است و همین کاسه. @dastanvpand ⛳️🎣⛳️🎣⛳️🎣⛳️
🌸🍃🌸🍃 در زمان نادر یکی از استانداران او به مردم خیلی ظلم می کرد و مالیات های فراوان از آن ها می گرفت.مردم به تنگ آمده و شکایت او را نزد نادر بردند. نادر پیغامی برای استاندار فرستاد ولی او همچنان به ظلم خود ادامه می داد. وقتی خبر به نادر رسید، چون دوست نداشت کسی از فرمانش سرپیچی کند، همه ی استانداران را به مرکز خواند .دستور داد استاندار ظالم را قطعه قطعه کنند و از او آشی تهیه کنند . بعد آش را در کاسه ریختند و به هر استاندار یک کاسه دادند و نادر به آنها گفت:" هر کس به مردم ظلم و تعدی کند,همین آش است و همین کاسه. @dastanvpand ⛳️🎣⛳️🎣⛳️🎣⛳️
🌸🍃🌸🍃 ؟ دهقانی در مزرعه‌اش یک مرغدانی بزرگ داشت. چند روز بود که تعدادی از مرغ‌های او می‌مردند. نمی‌دانست چه باید بکند، برای همین از همسایه‌اش مشورت خواست. همسایه پرسید: «چه غذایی به مرغ‌ها می‌دهی؟» دهقان گفت: «جوی دوسر.» همسایه گفت: «نه، جوی دوسر خوب نیست. باید به آنها گندم بدهی.» دو روز بعد که این دو در بازار به هم برخورد کردند، دهقان گفت: «اوضاع که بهتر نشده هیچ، در این چند روز بیست مرغ دیگر هم از بین رفته‌اند.» مرد همسایه پرسید: «چه آبی به مرغ‌ها می‌دهی؟» دهقان گفت: «مگر فرقی هم می‌کند؟ من به مرغ‌ها آب چاه می‌دهم.» همسایه دهقان گفت: «همه آب‌ها یکی نیستند، اگر مرغ‌های تو بیمار شده‌اند باید آب جوشیده به آنها بدهی.» چهار روز بعد دهقان پیش همسایه رفت و با ناراحتی گفت: «هیچ یک از پیشنهادات تو اثری نداشت. از چهار روز پیش آب جوشیده به مرغ‌ها می‌دهم، اما باز هم پنجاه مرغ از بین رفته‌اند.» همسایه در حالی که فکر می‌کرد سرش را تکان داد و گفت: «دوست عزیز، خیلی بد شد. من از این پیشنهادهای خوب زیاد دارم، اما آیا تو هم به اندازه کافی مرغ داری؟!» روش حل مسئله ی غلط وکمک خواستن از افرادغیرمتخصص ؛ چه بسا باکمک گرفتن ازنیروی متخصص سرمایه خود را ازدست ندهیم واین که روش حل مسئله ی درست داشته باشیم @dastanvpand ⛳️🎣⛳️🎣⛳️🎣⛳️
🌸🍃🌸🍃 چون روز قیامت شود، بنده را به محضر حق حاضر کنند. فرمان رسد قبّه اى بزنید و بنده ام را در آن قرار دهید. بعد از آن خداى تعالى به وى خطاب کند اى بنده من، نعمتم را سرمایه معصیت نمودى و چندان که نعمت بر تو افزودم، تو بر گناه و عصیان بیشتر افزودى. بنده، سر خجالت به پیش اندازد. خطاب رسد بنده من، سر بردار که همان ساعت که معصیت کردى، من تو را آمرزیدم و قلم عفو بر گناهانت کشیدم. پس بنده دیگرى را حاضر کنند و به او هم عتاب و سرزنش کنند و او از شرمسارى خود به گریه آید. حق تعالى مى فرماید اى بنده من، آن روز که گناه مى کردى و مى خندیدى تو را شرمسار نساختم، امروز که گناه نمى کنى و گریه و زارى دارى، چگونه تو را عذاب کنم و رسوایت سازم؟ تو را آمرزیدم و اجازه رفتن به بهشت دادم. ١ص٣١ @dastanvpand ⛳️🎣⛳️🎣⛳️🎣⛳️